چرا در ازدواج، فقط برای دختر اجازه‌ی پدر شرط است؟
)در خصوص ولایت پدران بر دختران، اولا از نظر اسلام مسلم است که هر یک از پسران یا دختران از نظر اقتصادی استقلال کامل دارند، و ثانیا در امر ازدواج نیز مسلم است که پسران اگر بالغ و عاقل و رشید باشند، اختیاردار خود هستند. دخترانی هم که یک بار شوهر کرده و بیوه شده‌اند، از لحاظ عدم حق دخالت دیگران همین حکم را دارند. اما اگر دختری برای اولین بار بخواهد با مردی پیمان زناشویی ببندد، چه طور؟ در این که پدر اختیاردار مطلق او نیست و نمی‌تواند بدون رضایت دختر، او را به هر کس دلش خواست شوهر دهد، اختلافی نیست. این هم مسلم است که اگر پدری بی‌جهت از موافقت با ازدواج دختر خود امتناع کند حق او ساقط است. تنها اختلافی که در میان فقها وجود دارد این است که آیا موافقت پدر برای دوشیزگان شرط صحت ازدواج است یا خیر؟ این جا چون این حکم یک مطلب مسلم اسلامی نیست بحثی از لحاظ اسلام نمی‌کنیم، اما نکته‌ای را از لحاظ اجتماعی یادآور می‌شویم: فلسفه‌ی اجازه‌ی پدر در مورد دوشیزگان این نیست که اسلام دختر را قاصر شناخته و از لحاظ رشد اجتماعی او را کم‌تر از مرد دانسته است، و گرنه چه فرقی بود بین بیوه و دوشیزه، که بیوه‌ی شانزده ساله نیازی به موافقت پدر ندارد، اما دوشیزه‌ی بیست ساله طبق این حکم نیاز دارد؟ به علاوه، اگر دختر در اداره‌ی کار خود قاصر است: چرا اسلام به دختر بالغ رشید، استقلال اقتصادی داده و معاملات چند صد میلیونی وی را مستغنی از موافقت پدر می‌داند؟ پس مطلب به قصور و عدم رشد عقلی یا اجتماعی زن مربوط نیست، بلکه به روان‌شناسی زن و مرد مربوط است. آنچه مرد را از پا در می‌آورد و می‌لغزاند، شهوت است؛ اما آنچه زن را اسیر می‌کند، این است که نغمه‌ی محبت و عشق از دهان مردی بشنود. زن مادامی که دوشیزه و بی‌تجربه است، زمزمه‌های محبت مردان را به سهولت باور می‌کند و مردان شکارچی هم همواره از این احساس زن سوء استفاده می‌کنند. این جاست که لازم است دختر ناآزموده با پدرش که از احساسات مردان آگاه است مشورت کند و موافقت او را جلب نماید. پس این قانون، نه برای تحقیر زن، بلکه برای حمایت زن در مقابل خطرات احتمالی وضع شده است.( )مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صص 71 - 82 )با تلخیص(. . در واقع، همان گونه که تحمیل یک جانبه‌ی نظر پدر بر دختر امر صحیحی نیست و زیر ساخت مناسبی برای یک ازدواج به شمار نمی‌رود، تصمیم زود هنگام و یک جانبه‌ی دختر که از روحیات مردان آگاه نیست نیز، می‌تواند منجر به یک زندگی ناموفق و در نهایت، طلاق شود. تردیدی نیست که عشق زمینه‌ساز مهمی برای ازدواج است، اما تمام بحث بر سر این است که: آیا عشقی که مرد ابراز داشته واقعی است یا صرفا هوس‌رانی است؟ که اگر دومی باشد، قطعا بستر مناسبی برای ازدواج موفق نخواهد بود. خلاصه‌ی کلام این که یک ازدواج مطمئن برای یک دختر، ازدواجی است که هم خودش خصوصیات همسرش را بپسندد و بداند که می‌تواند با او و روحیاتش زندگی کند و هم پدرش با تحقیقاتی که به عمل می‌آورد، او را شخصیتی راستگو و در خور شأن دخترش تشخیص دهد.
عنوان سوال:

چرا در ازدواج، فقط برای دختر اجازه‌ی پدر شرط است؟


پاسخ:

)در خصوص ولایت پدران بر دختران، اولا از نظر اسلام مسلم است که هر یک از پسران یا دختران از نظر اقتصادی استقلال کامل دارند، و ثانیا در امر ازدواج نیز مسلم است که پسران اگر بالغ و عاقل و رشید باشند، اختیاردار خود هستند. دخترانی هم که یک بار شوهر کرده و بیوه شده‌اند، از لحاظ عدم حق دخالت دیگران همین حکم را دارند. اما اگر دختری برای اولین بار بخواهد با مردی پیمان زناشویی ببندد، چه طور؟ در این که پدر اختیاردار مطلق او نیست و نمی‌تواند بدون رضایت دختر، او را به هر کس دلش خواست شوهر دهد، اختلافی نیست. این هم مسلم است که اگر پدری بی‌جهت از موافقت با ازدواج دختر خود امتناع کند حق او ساقط است. تنها اختلافی که در میان فقها وجود دارد این است که آیا موافقت پدر برای دوشیزگان شرط صحت ازدواج است یا خیر؟
این جا چون این حکم یک مطلب مسلم اسلامی نیست بحثی از لحاظ اسلام نمی‌کنیم، اما نکته‌ای را از لحاظ اجتماعی یادآور می‌شویم: فلسفه‌ی اجازه‌ی پدر در مورد دوشیزگان این نیست که اسلام دختر را قاصر شناخته و از لحاظ رشد اجتماعی او را کم‌تر از مرد دانسته است، و گرنه چه فرقی بود بین بیوه و دوشیزه، که بیوه‌ی شانزده ساله نیازی به موافقت پدر ندارد، اما دوشیزه‌ی بیست ساله طبق این حکم نیاز دارد؟ به علاوه، اگر دختر در اداره‌ی کار خود قاصر است: چرا اسلام به دختر بالغ رشید، استقلال اقتصادی داده و معاملات چند صد میلیونی وی را مستغنی از موافقت پدر می‌داند؟
پس مطلب به قصور و عدم رشد عقلی یا اجتماعی زن مربوط نیست، بلکه به روان‌شناسی زن و مرد مربوط است. آنچه مرد را از پا در می‌آورد و می‌لغزاند، شهوت است؛ اما آنچه زن را اسیر می‌کند، این است که نغمه‌ی محبت و عشق از دهان مردی بشنود. زن مادامی که دوشیزه و بی‌تجربه است، زمزمه‌های محبت مردان را به سهولت باور می‌کند و مردان شکارچی هم همواره از این احساس زن سوء استفاده می‌کنند. این جاست که لازم است دختر ناآزموده با پدرش که از احساسات مردان آگاه است مشورت کند و موافقت او را جلب نماید. پس این قانون، نه برای تحقیر زن، بلکه برای حمایت زن در مقابل خطرات احتمالی وضع شده است.( )مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، صص 71 - 82 )با تلخیص(. .
در واقع، همان گونه که تحمیل یک جانبه‌ی نظر پدر بر دختر امر صحیحی نیست و زیر ساخت مناسبی برای یک ازدواج به شمار نمی‌رود، تصمیم زود هنگام و یک جانبه‌ی دختر که از روحیات مردان آگاه نیست نیز، می‌تواند منجر به یک زندگی ناموفق و در نهایت، طلاق شود. تردیدی نیست که عشق زمینه‌ساز مهمی برای ازدواج است، اما تمام بحث بر سر این است که: آیا عشقی که مرد ابراز داشته واقعی است یا صرفا هوس‌رانی است؟ که اگر دومی باشد، قطعا بستر مناسبی برای ازدواج موفق نخواهد بود. خلاصه‌ی کلام این که یک ازدواج مطمئن برای یک دختر، ازدواجی است که هم خودش خصوصیات همسرش را بپسندد و بداند که می‌تواند با او و روحیاتش زندگی کند و هم پدرش با تحقیقاتی که به عمل می‌آورد، او را شخصیتی راستگو و در خور شأن دخترش تشخیص دهد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین