بدون شک حضور آمریکا در ایران از دوره قاجار دیده میشود و ردپای آمریکاییها در ایران به این دوره از تاریخ مربوط است. در خلال سالهایی که قدرتهای بزرگ و استعماری جهان در اثر شرکت در جنگ جهانی اول دچار ضعف شدند، آمریکا با استفاده از این فرصت حضور استعماری خود را با ظاهری دوستانه آغاز نمود. در دوره قاجار که انگلیس و روسیه و فرانسویان و برخی از کشورهای دیگر در ایران جولان میدادند و امتیازات منحصر به فرد و چشمگیری از دولت ایران میگرفتند،[1] صدای این امتیازات در جهان میپیچید و حیرت کشورهای دیگر را بر میانگیخت و به طمع ورزی بر میداشت تا در تکاپو افتان به سهم خویش برسند.[2] روابط آمریکا با ایران را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: 1. دوره حضور نامحسوس؛ 2. دوره حضور محسوس و روابط سلطه گرایانه؛ 3. دوره تیرگی روابط و پایان حضور با انقلاب اسلامی.[3] دوره اول: آمریکاییان در ایران به خاطر حضور دو قدرت بزرگ روس و انگلیس با احتیاط کامل وارد شدند و در رقابت نامحسوس حرکت نفوذی روز افزونی را ایجاد نموده و به تدریج گسترش دادند. دو دولت مزبور به خاطر نفوذ و دخالت استعماری چهره منفی در بین مردم ایران داشتند و مردم از این دو دولت تنفر داشته و احساس دشمنی مینمودند، آمریکاییان با مطالعه و شناخت این زمینهها حضور خود را در ایران آغاز نمودند.[4] دولت آمریکا در برقراری روابط با دولتها بر اساس سیاستها و برنامههای دقیق از پیش تعیین شده حرکت میکند، سیاست منفعت طلبانه و سودجویانه که به مکتب جکسونیسم تعریف شده است. این سیاست بر تمام روابط این کشور با کشورهای دیگر حاکم میباشد.[5] در دوره اول حضور آمریکا در ایران قبل از این که سیاستمداران این کشور به طور علنی به فکر تسلط سیاسی باشند و به طور رسمی با ایران روابط اساسی برقرار کنند فعالیتهای فرهنگی و بهداشتی و مردم دوستانه در شهرهای مختلف با تأسیس مدارس و مراکز بهداشتی آغاز گردید.[6] دولت مردان آمریکا برای نفوذ در قلب مردم ایران از آن جهت که روس و انگلیس مورد خشم و نفرت قرار گرفته بودند از ملت و دولت ایران تمجید مینمودند.[7] دولت ایران با دولت آمریکا در سال 1856 م ، 1273 ق یک عهدنامه دوستی و بازرگانی منعقد نمودند و هر دو دولت مجاز شدند در پایتخت همدیگر علاوه بر تأسیس سفارت خانه یک کنسولگری داشته باشند و حمایت از اتباع آمریکا در ایران از سوی کنسولگری آمریکا نیز مطرح شد که بعدها تبدیل به قانون کاپیتالاسیون شد.[8] در گامهای بعد با پیشروی آمریکاییان در ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی آنان درصدد گرفتن امتیازات و رقابت با دیگران برآمدند لذا در سال 1882 م وینستون نماینده دولت آمریکا در تهران در پی انعقاد عهدنامة خط آهن بود که با دخالت انگلیس لغو شد.[9] در نیمه دوم قرن 19 م کنگره آمریکا قانون تأسیس سفارت در ایران را رسماً تصویب نمود و قدم مهمی را در راه نفوذ و بسط سلطة آمریکا در ایران برداشت و در سال 1299 ش که کودتای سیاه در ایران واقع شد امریکاییها با جدیت در پی کسب جای مناسب در ایران بودند آنها با دخالت در قرار داد 1919 این سیاست را تعقیب نمودند.[10] امتیازات نفتی انگلیس نیز آمریکا را برای تسلط بر چاههای نفت ایران تحریک مینمود. لذا درصدد انعقاد قرارداد نفتی با ایران بودند. از اینرو در سال 1303 یک قرارداد با شرکت سینکلر منعقد شد و مجلس ایران این قرارداد را تأیید کرد. ولی با اعتراض شدید روس و انگلیس مواجه شد و با کشته شدن یک تبعه آمریکایی این امتیاز به تعطیلی کشیده شد.[11] با قدرتگیری قوام در ایران نفوذ و تسلط آمریکا رو به فزونی گذاشت[12] و یک هیئت مالی از سوی آمریکا به ایران گسیل شد. پس از قدرت گیری و کودتای رضاخان در ایران حضور آمریکا در دوره اول هم چنان قابل تعریف نبود، یعنی حضوری چندان پرقدرت نداشت بلکه به طور نامحسوس و در مجامع بین المللی با اظهار نارضایتی از سلطه روس و انگلیس از مردم ایران دفاع مینمود و در جنگ جهانی خواستار خروج نیروهای روس از ایران شد و برای حضور نیروهای خود به کسب مجوز قانونی موفق گردید (1324).[13] در سال 1321 که ایران گرفتار پیامدهای ناگوار جنگ جهانی بود که قحطی و بیماریهای هولناک از آثار آن بود مجلس سیزدهم برای نجات از این بحرانها به (میلیسپو) حق قانونگذاری داد. این مأمور آمریکایی در ارتش و شهربانی و ژاندارمری نفوذ قانونی پیدا نموده و سیطره خود را به کشور فراگیر نمود.[14] دخالتهای (میلیسپو) مورد اعتراض مجلس واقع شد و تقی زاده و مصدق به عنوان نماینده از او دفاع کردند.[15] بدین ترتیب این دوره را میتوان مرحله آغازین دوره دوم حضور آمریکا در ایران تلقی نمود. در سال 1322 سه دولت روس، انگلیس و آمریکا برای شناخت تمامیت ارضی ایران بیانیهای مشترک در تهران صادر کردند.[16] بدین ترتیب سلطه رسمی آمریکا به عنوان رقیب سوم در ایران شکل جدی و تازه به خود گرفت و با پیدایش خطر کمونیسم از سوی اتحاد شوروی، دو کشور آمریکا و انگلیس که نماینده امپریالیسم بودند به هم نزدیک شدند چرا که هدف مشترک آنها ایجاد خط دفاعی و سدی محکم در برابر کمونیزم بود. دولت انگلیس با درک این موقعیت حساس و قدرت روزافزون جهانی آمریکا نیروها و وابستگان خود در ایران را به آمریکا نزدیک نمود.[17] بنابراین با قدرت گیری محمدرضا که با همدستی انگلیس انجام گرفت چهره استعماری و حضور سلطه گرایانه آمریکا شکل جدیتری به خود گرفت و تا پایان دوره حکومت او استمرار و شدت یافت، در سال 1328 محمد رضا با دعوت ترومن در آمریکا حضور یافت و از این کشور استمداد نظامی در برابر اتحاد شوروی نمود که به نفوذ و سلطه بیشتر آمریکا منجر میشد.[18] بدترین چهره استعماری آمریکا در ایران دخالت در کودتای 28 مرداد بود که دولت مردمی ایران را از میان برداشت و دیکتاتوری 25 ساله محمد رضا با حضور و حمایت آمریکا در ایران در طول این سالها استمرار یافت.[19] خصوصاً سازمان اطلاعات ایران ساواک بر اساس سیستم سازمان سیا بهترین ابزار نفوذ آمریکاییها در تمام نقاط کشور و تسلط آنها بر تمام نیروهای نظامی و سیاسی و اقتصادی بود که سیطره غرب را بر ایران بیشتر نمود تا جایی که ایران به عنوان مهمترین حلقه کمربند امنیتی غرب در برابر کمونیسم محسوب میشد.[20] این نفوذ چهره استعماری آمریکا در دربار پهلوی تا سقوط سلطنت دیکتاتوری محمدرضا با تمام مفاسد و فجایع و غارت ثروتهای مادی و تخریب فرهنگ معنوی ایران استمرار داشت، تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی که آمریکا نقشه کودتای دیگر را در سرداشت با اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام پایان پذیرفت و روابط به تیرگی کشید. در نتیجه دوره اول روابط ایران با آمریکا که از عصر قاجار شروع شد تا شهریور 1320 و دور دوم که روابط سلطهگرایانه بود تا انقلاب استمرار داشت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: کتاب 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران نوشته منصوری و هم چنین به کتاب تاریخی سیاسی معاصر سید جلال الدین مدنی مراجعه کنید. پاورقی ها: [1] . ابراهیم تیموری، عصر بیخبری، تهران، چ اقبال، 1332، ص 8 11، صص 236. [2] . علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، چ هفتم، تهران، 1375، ص 286 و 293. (چنانکه پس از انعقاد امتیاز رویتر محافل سیاسی جهان به حیرت افتادند...) ص 293 294. و جرج کرزن، ایران و قضیه ایرانی، چ چهارم، تهران، علمی فرهنگی، 1373، ج 1، ص 781، (امتیاز رویتر یک امتیاز کلان و منحصر بود...). [3] . رنجبر، ایران و آمریکا، چ اول، قم، انجمن معارف اسلامی ایران، 1380، ص 11. [4] . جواد منصوری، 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران، چ اول، 1364، ص 23 68. [5] . اسدالله فیلی، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیدگاه نخبگان، چ اول، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ایران، 1381، ص 25. [6] . مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چ سوم، تهران، علمی، 1371، ج 5، ص 127 و ج 1، ص 256 و حسین مکی، تاریخ بیست ساله، چاپ چهارم، تهران، علمی، 1374، ج 3، ص 102. [7] . سید جلال الدین مدنی،تاریخ سیاسی معاصر، چ سوم، قم، مدرسین، ج 1، ص 151 و مکی، پیشین، ج 3، ص 101. [8] . شمیم، پیشین، ص 275 277. [9] . جرج کرزن، پیشین، ج 1، ص 873. [10] . بهروز طیرانی، روز شمار روابط ایران و آمریکا، چ اول، تهران، وزارت خارجه، 79، ص 3. [11] . مدنی، پیشین، ص 107 و حسین مکی، پیشین، ص 124؛ و جواد منصوری، پیشین، ص 23 68. [12] . مدنی، پیشین، ص 183. [13] . همان، ص 302، و مکی، پیشین، ص 105. [14] . مدنی، پیشین، ص 281 و مکی، پیشین، ج 6، ص 330 544. [15] . همان، ص 256 و 106 107. [16] . همان، ص 104 106. [17] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چ سوم، تهران، اطلاعات، 1370، ج 1،ص 287 288. [18] . همان، ص 162 و منصوری، پیشین، ص 20 60. [19] . جواد منصوری، پیشین، ص 28 60، و فردوست، پیشین، ص 532. [20] . فردوست، پیشین، ص 530.
ردپای نفوذ و حضور آمریکاییان در ایران و پیدایش چهره استعماری و نفوذشان در دربار پهلوی را بیان کنید؟
بدون شک حضور آمریکا در ایران از دوره قاجار دیده میشود و ردپای آمریکاییها در ایران به این دوره از تاریخ مربوط است. در خلال سالهایی که قدرتهای بزرگ و استعماری جهان در اثر شرکت در جنگ جهانی اول دچار ضعف شدند، آمریکا با استفاده از این فرصت حضور استعماری خود را با ظاهری دوستانه آغاز نمود. در دوره قاجار که انگلیس و روسیه و فرانسویان و برخی از کشورهای دیگر در ایران جولان میدادند و امتیازات منحصر به فرد و چشمگیری از دولت ایران میگرفتند،[1] صدای این امتیازات در جهان میپیچید و حیرت کشورهای دیگر را بر میانگیخت و به طمع ورزی بر میداشت تا در تکاپو افتان به سهم خویش برسند.[2]
روابط آمریکا با ایران را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: 1. دوره حضور نامحسوس؛ 2. دوره حضور محسوس و روابط سلطه گرایانه؛ 3. دوره تیرگی روابط و پایان حضور با انقلاب اسلامی.[3]
دوره اول: آمریکاییان در ایران به خاطر حضور دو قدرت بزرگ روس و انگلیس با احتیاط کامل وارد شدند و در رقابت نامحسوس حرکت نفوذی روز افزونی را ایجاد نموده و به تدریج گسترش دادند. دو دولت مزبور به خاطر نفوذ و دخالت استعماری چهره منفی در بین مردم ایران داشتند و مردم از این دو دولت تنفر داشته و احساس دشمنی مینمودند، آمریکاییان با مطالعه و شناخت این زمینهها حضور خود را در ایران آغاز نمودند.[4]
دولت آمریکا در برقراری روابط با دولتها بر اساس سیاستها و برنامههای دقیق از پیش تعیین شده حرکت میکند، سیاست منفعت طلبانه و سودجویانه که به مکتب جکسونیسم تعریف شده است. این سیاست بر تمام روابط این کشور با کشورهای دیگر حاکم میباشد.[5]
در دوره اول حضور آمریکا در ایران قبل از این که سیاستمداران این کشور به طور علنی به فکر تسلط سیاسی باشند و به طور رسمی با ایران روابط اساسی برقرار کنند فعالیتهای فرهنگی و بهداشتی و مردم دوستانه در شهرهای مختلف با تأسیس مدارس و مراکز بهداشتی آغاز گردید.[6]
دولت مردان آمریکا برای نفوذ در قلب مردم ایران از آن جهت که روس و انگلیس مورد خشم و نفرت قرار گرفته بودند از ملت و دولت ایران تمجید مینمودند.[7]
دولت ایران با دولت آمریکا در سال 1856 م ، 1273 ق یک عهدنامه دوستی و بازرگانی منعقد نمودند و هر دو دولت مجاز شدند در پایتخت همدیگر علاوه بر تأسیس سفارت خانه یک کنسولگری داشته باشند و حمایت از اتباع آمریکا در ایران از سوی کنسولگری آمریکا نیز مطرح شد که بعدها تبدیل به قانون کاپیتالاسیون شد.[8]
در گامهای بعد با پیشروی آمریکاییان در ایران از لحاظ سیاسی و اقتصادی آنان درصدد گرفتن امتیازات و رقابت با دیگران برآمدند لذا در سال 1882 م وینستون نماینده دولت آمریکا در تهران در پی انعقاد عهدنامة خط آهن بود که با دخالت انگلیس لغو شد.[9]
در نیمه دوم قرن 19 م کنگره آمریکا قانون تأسیس سفارت در ایران را رسماً تصویب نمود و قدم مهمی را در راه نفوذ و بسط سلطة آمریکا در ایران برداشت و در سال 1299 ش که کودتای سیاه در ایران واقع شد امریکاییها با جدیت در پی کسب جای مناسب در ایران بودند آنها با دخالت در قرار داد 1919 این سیاست را تعقیب نمودند.[10]
امتیازات نفتی انگلیس نیز آمریکا را برای تسلط بر چاههای نفت ایران تحریک مینمود. لذا درصدد انعقاد قرارداد نفتی با ایران بودند. از اینرو در سال 1303 یک قرارداد با شرکت سینکلر منعقد شد و مجلس ایران این قرارداد را تأیید کرد. ولی با اعتراض شدید روس و انگلیس مواجه شد و با کشته شدن یک تبعه آمریکایی این امتیاز به تعطیلی کشیده شد.[11]
با قدرتگیری قوام در ایران نفوذ و تسلط آمریکا رو به فزونی گذاشت[12] و یک هیئت مالی از سوی آمریکا به ایران گسیل شد.
پس از قدرت گیری و کودتای رضاخان در ایران حضور آمریکا در دوره اول هم چنان قابل تعریف نبود، یعنی حضوری چندان پرقدرت نداشت بلکه به طور نامحسوس و در مجامع بین المللی با اظهار نارضایتی از سلطه روس و انگلیس از مردم ایران دفاع مینمود و در جنگ جهانی خواستار خروج نیروهای روس از ایران شد و برای حضور نیروهای خود به کسب مجوز قانونی موفق گردید (1324).[13]
در سال 1321 که ایران گرفتار پیامدهای ناگوار جنگ جهانی بود که قحطی و بیماریهای هولناک از آثار آن بود مجلس سیزدهم برای نجات از این بحرانها به (میلیسپو) حق قانونگذاری داد. این مأمور آمریکایی در ارتش و شهربانی و ژاندارمری نفوذ قانونی پیدا نموده و سیطره خود را به کشور فراگیر نمود.[14]
دخالتهای (میلیسپو) مورد اعتراض مجلس واقع شد و تقی زاده و مصدق به عنوان نماینده از او دفاع کردند.[15] بدین ترتیب این دوره را میتوان مرحله آغازین دوره دوم حضور آمریکا در ایران تلقی نمود.
در سال 1322 سه دولت روس، انگلیس و آمریکا برای شناخت تمامیت ارضی ایران بیانیهای مشترک در تهران صادر کردند.[16] بدین ترتیب سلطه رسمی آمریکا به عنوان رقیب سوم در ایران شکل جدی و تازه به خود گرفت و با پیدایش خطر کمونیسم از سوی اتحاد شوروی، دو کشور آمریکا و انگلیس که نماینده امپریالیسم بودند به هم نزدیک شدند چرا که هدف مشترک آنها ایجاد خط دفاعی و سدی محکم در برابر کمونیزم بود. دولت انگلیس با درک این موقعیت حساس و قدرت روزافزون جهانی آمریکا نیروها و وابستگان خود در ایران را به آمریکا نزدیک نمود.[17] بنابراین با قدرت گیری محمدرضا که با همدستی انگلیس انجام گرفت چهره استعماری و حضور سلطه گرایانه آمریکا شکل جدیتری به خود گرفت و تا پایان دوره حکومت او استمرار و شدت یافت، در سال 1328 محمد رضا با دعوت ترومن در آمریکا حضور یافت و از این کشور استمداد نظامی در برابر اتحاد شوروی نمود که به نفوذ و سلطه بیشتر آمریکا منجر میشد.[18]
بدترین چهره استعماری آمریکا در ایران دخالت در کودتای 28 مرداد بود که دولت مردمی ایران را از میان برداشت و دیکتاتوری 25 ساله محمد رضا با حضور و حمایت آمریکا در ایران در طول این سالها استمرار یافت.[19] خصوصاً سازمان اطلاعات ایران ساواک بر اساس سیستم سازمان سیا بهترین ابزار نفوذ آمریکاییها در تمام نقاط کشور و تسلط آنها بر تمام نیروهای نظامی و سیاسی و اقتصادی بود که سیطره غرب را بر ایران بیشتر نمود تا جایی که ایران به عنوان مهمترین حلقه کمربند امنیتی غرب در برابر کمونیسم محسوب میشد.[20]
این نفوذ چهره استعماری آمریکا در دربار پهلوی تا سقوط سلطنت دیکتاتوری محمدرضا با تمام مفاسد و فجایع و غارت ثروتهای مادی و تخریب فرهنگ معنوی ایران استمرار داشت، تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی که آمریکا نقشه کودتای دیگر را در سرداشت با اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام پایان پذیرفت و روابط به تیرگی کشید. در نتیجه دوره اول روابط ایران با آمریکا که از عصر قاجار شروع شد تا شهریور 1320 و دور دوم که روابط سلطهگرایانه بود تا انقلاب استمرار داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
کتاب 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران نوشته منصوری و هم چنین به کتاب تاریخی سیاسی معاصر سید جلال الدین مدنی مراجعه کنید.
پاورقی ها:
[1] . ابراهیم تیموری، عصر بیخبری، تهران، چ اقبال، 1332، ص 8 11، صص 236.
[2] . علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، چ هفتم، تهران، 1375، ص 286 و 293. (چنانکه پس از انعقاد امتیاز رویتر محافل سیاسی جهان به حیرت افتادند...) ص 293 294. و جرج کرزن، ایران و قضیه ایرانی، چ چهارم، تهران، علمی فرهنگی، 1373، ج 1، ص 781، (امتیاز رویتر یک امتیاز کلان و منحصر بود...).
[3] . رنجبر، ایران و آمریکا، چ اول، قم، انجمن معارف اسلامی ایران، 1380، ص 11.
[4] . جواد منصوری، 25 سال حاکمیت آمریکا بر ایران، چ اول، 1364، ص 23 68.
[5] . اسدالله فیلی، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیدگاه نخبگان، چ اول، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ایران، 1381، ص 25.
[6] . مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چ سوم، تهران، علمی، 1371، ج 5، ص 127 و ج 1، ص 256 و حسین مکی، تاریخ بیست ساله، چاپ چهارم، تهران، علمی، 1374، ج 3، ص 102.
[7] . سید جلال الدین مدنی،تاریخ سیاسی معاصر، چ سوم، قم، مدرسین، ج 1، ص 151 و مکی، پیشین، ج 3، ص 101.
[8] . شمیم، پیشین، ص 275 277.
[9] . جرج کرزن، پیشین، ج 1، ص 873.
[10] . بهروز طیرانی، روز شمار روابط ایران و آمریکا، چ اول، تهران، وزارت خارجه، 79، ص 3.
[11] . مدنی، پیشین، ص 107 و حسین مکی، پیشین، ص 124؛ و جواد منصوری، پیشین، ص 23 68.
[12] . مدنی، پیشین، ص 183.
[13] . همان، ص 302، و مکی، پیشین، ص 105.
[14] . مدنی، پیشین، ص 281 و مکی، پیشین، ج 6، ص 330 544.
[15] . همان، ص 256 و 106 107.
[16] . همان، ص 104 106.
[17] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چ سوم، تهران، اطلاعات، 1370، ج 1،ص 287 288.
[18] . همان، ص 162 و منصوری، پیشین، ص 20 60.
[19] . جواد منصوری، پیشین، ص 28 60، و فردوست، پیشین، ص 532.
[20] . فردوست، پیشین، ص 530.
- [سایر] ردپای نفوذ و حضور آمریکاییان در ایران و پیدایش چهره استعماری و نفوذشان در دربار پهلوی را بیان کنید؟
- [سایر] ردپای نفوذ و حضور آمریکاییان در ایران و پیدایش چهره استعماری و نفوذیشان در دربار پهلوی را بیان کنید؟
- [سایر] نقش دولتهای استعماری در سقوط رژیم پهلوی؟ حمایت شبکهی بیبیسی از انقلاب ایران؟ چرا دو جریان سلطنتطلب و طیفی از چپها همواره تأکید میکنند که سقوط رژیم پهلوی حاصل ارادهی آمریکا و انگلیس بود؟ توطئه یا توهم توطئه؟
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552