شخصیت های بزرگ تاریخ، غالباً در یک یا چند بعد از ابعاد مثبت وجودی جلوه می کنندو شهرت می یابند; مثلاً برخی در جهات علمی، برخی اخلاقی، برخی حماسی و... . در این میان به ندرت کسانی یافت می شوند که در همه ابعاد والای انسانی و امتیازات بشری، سرآمد دیگران بوده و صفات و ویژگی های مختلف و گوناگونی را که به ظاهر با هم قابل جمع نیستند، یک جا دارا باشند. یکی از بارزترین نمونه های این گونه شخصیت ها، شخصیت شگفت انگیز و بی همتای مولای متقیان، امیر المؤمنین(علیه السلام) است. جامعیت علی(علیه السلام) در همه ابعاد انسانی، هم از سیره آن حضرت کاملا هویدا است و هم از سخنان گرانبار او به خوبی آشکار می گردد. سخن هر کسی نماینده دارایی روح اوست و به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده اش به آن جا تعلق دارد. طبعاً سخنی که به چندین دنیای متفاوت تعلق دارد، نشان از روحیه ای است که در انحصار یک دنیای خاص نیست و از آن جا که روح علی(علیه السلام) محدود به دنیای خاصی نبوده، در همه جهان ها حضور دارد و به اصطلاح عرفا، (انسان کامل) و (کون جامع)[1] و دارنده همه مراتب است، سخنش نیز به دنیای خاصی محدود نیست. از امتیازات سخن علی(علیه السلام) این است که به اصطلاح شایع عصر ما، چند بعدی است، نه یک بعدی. خاصیت همه جانبه بودن سخن و روح علی(علیه السلام)، مطلبی نیست که تازه کشف شده باشد. بلکه موضوعی است که از دیرباز اعجاب اندیشمندان را برانگیخته است. سیدرضی(رحمه الله) که هزار سال پیش می زیسته است، شیفته این جامعیت بوده است. وی می گوید: (از نکات شگفت انگیز علی(علیه السلام)که ویژه اوست، این است که وقتی انسان سخنانی که حضرتش، درباره زهد و موعظه و تنبه فرموده است، تأمل می کند و موقتاً از یاد می برد که این سخن، از آن کسی بوده که شخصیت اجتماعی بزرگی داشته، فرمانش همه جا نافذ بوده و مالک الرقاب عصر خویش محسوب می شده است، تردید نمی کند که این سخن، از آن کسی است که جز زهد و کناره گیری از دنیا، چیزی را نمی شناسد و کاری جز عبادت و ذکر ندارد و گوشه خانه یا دامنه کوهی را برای انزوا و عبادت اختیار کرده است، به گونه ای که جز صدای خوش چیزی را نمی شنود و از هیاهوی اجتماع کاملا بی خبر است. کسی باور نمی کند که سخنانی که در زهد و موعظه تا این حد موج و اوج گرفته است، از آن کسی است که در میدان جنگ، تا قلب لشکر دشمن فرو می رود، شمشیرش هماره در اهتزاز و آماده ربودن سر دشمن است، دلیران را به خاک می افکند و از دم تیغش خون می چکد و در همین حال، زاهدترین زاهدان و عابدترین عابدان است. سید رضی آن گاه ادامه می دهد: (من این مطلب را به طور مکرر با دوستان خود در میان می گذارم و اعجاب آن ها را نیز برمی انگیزم). شیخ محمد عبده، شارح نهج البلاغه، نیز تحت تأثیر همین جنبه نهج البلاغه قرار گرفته است. تغییر پرده ها در نهج البلاغه و سیر دادن خواننده به سوی عوالم گوناگون، بیش از هر چیز دیگر مورد توجه و اعجاب او قرار گرفته، چنان که خود در مقدمه شرح نهج البلاغه، بدان اشاره کرده است. افزون بر آن که سخنان علی(علیه السلام) که نماینده روح والای اوست، شخصیت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) یک شخصیت وسیع، همه جانبه و چند بعدی است و همواره در طول تاریخ نیز به این خصلت ستوده شده است. او در عین این که زمامداری است عادل، عابدی است شب زنده دار; در محراب عبادت گریان است و در میدان نبرد خندان; سربازی شجاع و بی پرواست و در عین حال سرپرستی مهربان و رقیق القلب; حکیمی است ژرف اندیش، در عین این که فرماندهی است لایق. او هم معلم است و هم خطیب; هم قاضی است و هم مفتی، هم کشاورز است و هم نویسنده. در یک کلام، او انسان کامل است. صفی الدین حلی، متوفای قرن هشتم هجری، درباره حضرت علی(علیه السلام) می گوید: جمعت فی صفاتک الأضداد *** و لهذا عزت بک الأنداد زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاعٌ *** فاتک نامک فقیرٌ جوادٌ شیمٌ ما جمعن فی بشرٌ قطٌّ *** و لا حاز مثلهنِّ العباد خلقٌ یخجل النسیم من اللّطف *** و بأمن یذوب عنه الجماد جلّ معناک أن تحیط به *** الشعر و یحصی صفاتک النقاد در وجود تو صفات متضاد جمع شده اند، و به همین جهت است که نظیری برای تو نمی توان یافت. زاهدی حکیم و بردباری بی باک، شجاعی عبادت گر و تهیدستی بخشنده. اوصافی که تاکنون در هیچ بشری جمع نشده است، و هیچ یک از بندگان خدا نتوانسته اند آن را به دست آورند. صاحب اخلاقی نیکو که نسیم از لطافت آن شرمنده می شود، (و در جای خود) چنان صلابتی داری که جماد را آب می کند. مقام تو والاتر از آن است که شعر را یارای احاطه بر آن باشد، و یا شخص نقاد بتواند صفات تو را برشمارد. علی(علیه السلام) با این که از معنویات سخن رانده، فصاحت را به اوج کمال رسانیده است، هرگز از می و معشوق یا مفاخرت و امثال آن که میدان های باز و گسترده برای نکته گویی و سخن پردازی است، بحث نکرده است. افزون بر این، سخن والای او برای خود سخن و اظهار هنر سخنوری نبوده; بلکه سخن برای او وسیله بوده است، نه هدف. او نمی خواسته است با سخنوری خویش، یک اثر هنری و یا شاهکار ادبی از خود بر جای بگذارد. از همه بالاتر این که، سخن او محدود به زمان و مکان و یا افراد معینی نیست، بلکه مخاطب او انسان است و به همین جهت نه مرز می شناسد و نه زمان. این در حالی است که این ویژگی ها، میدان را از نظر سخنوری محدود و سخنور را مقید می سازد.[2] پی نوشتها: [1]. در شرح نصوص الحکم آمده است: (و الکون الجامع هو الإنسان الکامل المسمّی بآدم و غیره لیس له هذه القابلیة و الإستعداد); کون جامع، همان انسان کامل است که آدم نامیده شده است و غیر او را چنین استعداد و قابلیتی نیست). همان، ص 329. فص حکمه الهیه فی کلمة آدمیة. [2]. مجموعه آثار، استاد شهیدمطهری، ج 16، سیری در نهج البلاغه، کتابی شگفت (شاهکارها) ص 374 372، انتشارات صدرا: چاپ اول، مرداد 1377، تهران، نقل با تصرف و تلخیص. www.mazaheb.ir
شخصیت های بزرگ تاریخ، غالباً در یک یا چند بعد از ابعاد مثبت وجودی جلوه می کنندو شهرت می یابند; مثلاً برخی در جهات علمی، برخی اخلاقی، برخی حماسی و... .
در این میان به ندرت کسانی یافت می شوند که در همه ابعاد والای انسانی و امتیازات بشری، سرآمد دیگران بوده و صفات و ویژگی های مختلف و گوناگونی را که به ظاهر با هم قابل جمع نیستند، یک جا دارا باشند. یکی از بارزترین نمونه های این گونه شخصیت ها، شخصیت شگفت انگیز و بی همتای مولای متقیان، امیر المؤمنین(علیه السلام) است. جامعیت علی(علیه السلام) در همه ابعاد انسانی، هم از سیره آن حضرت کاملا هویدا است و هم از سخنان گرانبار او به خوبی آشکار می گردد. سخن هر کسی نماینده دارایی روح اوست و به همان دنیایی تعلق دارد که روح گوینده اش به آن جا تعلق دارد. طبعاً سخنی که به چندین دنیای متفاوت تعلق دارد، نشان از روحیه ای است که در انحصار یک دنیای خاص نیست و از آن جا که روح علی(علیه السلام) محدود به دنیای خاصی نبوده، در همه جهان ها حضور دارد و به اصطلاح عرفا، (انسان کامل) و (کون جامع)[1] و دارنده همه مراتب است، سخنش نیز به دنیای خاصی محدود نیست.
از امتیازات سخن علی(علیه السلام) این است که به اصطلاح شایع عصر ما، چند بعدی است، نه یک بعدی. خاصیت همه جانبه بودن سخن و روح علی(علیه السلام)، مطلبی نیست که تازه کشف شده باشد. بلکه موضوعی است که از دیرباز اعجاب اندیشمندان را برانگیخته است. سیدرضی(رحمه الله) که هزار سال پیش می زیسته است، شیفته این جامعیت بوده است. وی می گوید: (از نکات شگفت انگیز علی(علیه السلام)که ویژه اوست، این است که وقتی انسان سخنانی که حضرتش، درباره زهد و موعظه و تنبه فرموده است، تأمل می کند و موقتاً از یاد می برد که این سخن، از آن کسی بوده که شخصیت اجتماعی بزرگی داشته، فرمانش همه جا نافذ بوده و مالک الرقاب عصر خویش محسوب می شده است، تردید نمی کند که این سخن، از آن کسی است که جز زهد و کناره گیری از دنیا، چیزی را نمی شناسد و کاری جز عبادت و ذکر ندارد و گوشه خانه یا دامنه کوهی را برای انزوا و عبادت اختیار کرده است، به گونه ای که جز صدای خوش چیزی را نمی شنود و از هیاهوی اجتماع کاملا بی خبر است. کسی باور نمی کند که سخنانی که در زهد و موعظه تا این حد موج و اوج گرفته است، از آن کسی است که در میدان جنگ، تا قلب لشکر دشمن فرو می رود، شمشیرش هماره در اهتزاز و آماده ربودن سر دشمن است، دلیران را به خاک می افکند و از دم تیغش خون می چکد و در همین حال، زاهدترین زاهدان و عابدترین عابدان است.
سید رضی آن گاه ادامه می دهد: (من این مطلب را به طور مکرر با دوستان خود در میان می گذارم و اعجاب آن ها را نیز برمی انگیزم).
شیخ محمد عبده، شارح نهج البلاغه، نیز تحت تأثیر همین جنبه نهج البلاغه قرار گرفته است. تغییر پرده ها در نهج البلاغه و سیر دادن خواننده به سوی عوالم گوناگون، بیش از هر چیز دیگر مورد توجه و اعجاب او قرار گرفته، چنان که خود در مقدمه شرح نهج البلاغه، بدان اشاره کرده است.
افزون بر آن که سخنان علی(علیه السلام) که نماینده روح والای اوست، شخصیت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) یک شخصیت وسیع، همه جانبه و چند بعدی است و همواره در طول تاریخ نیز به این خصلت ستوده شده است. او در عین این که زمامداری است عادل، عابدی است شب زنده دار; در محراب عبادت گریان است و در میدان نبرد خندان; سربازی شجاع و بی پرواست و در عین حال سرپرستی مهربان و رقیق القلب; حکیمی است ژرف اندیش، در عین این که فرماندهی است لایق. او هم معلم است و هم خطیب; هم قاضی است و هم مفتی، هم کشاورز است و هم نویسنده. در یک کلام، او انسان کامل است.
صفی الدین حلی، متوفای قرن هشتم هجری، درباره حضرت علی(علیه السلام) می گوید:
جمعت فی صفاتک الأضداد *** و لهذا عزت بک الأنداد
زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاعٌ *** فاتک نامک فقیرٌ جوادٌ
شیمٌ ما جمعن فی بشرٌ قطٌّ *** و لا حاز مثلهنِّ العباد
خلقٌ یخجل النسیم من اللّطف *** و بأمن یذوب عنه الجماد
جلّ معناک أن تحیط به *** الشعر و یحصی صفاتک النقاد
در وجود تو صفات متضاد جمع شده اند، و به همین جهت است که نظیری برای تو نمی توان یافت.
زاهدی حکیم و بردباری بی باک، شجاعی عبادت گر و تهیدستی بخشنده.
اوصافی که تاکنون در هیچ بشری جمع نشده است، و هیچ یک از بندگان خدا نتوانسته اند آن را به دست آورند.
صاحب اخلاقی نیکو که نسیم از لطافت آن شرمنده می شود، (و در جای خود) چنان صلابتی داری که جماد را آب می کند. مقام تو والاتر از آن است که شعر را یارای احاطه بر آن باشد، و یا شخص نقاد بتواند صفات تو را برشمارد.
علی(علیه السلام) با این که از معنویات سخن رانده، فصاحت را به اوج کمال رسانیده است، هرگز از می و معشوق یا مفاخرت و امثال آن که میدان های باز و گسترده برای نکته گویی و سخن پردازی است، بحث نکرده است. افزون بر این، سخن والای او برای خود سخن و اظهار هنر سخنوری نبوده; بلکه سخن برای او وسیله بوده است، نه هدف.
او نمی خواسته است با سخنوری خویش، یک اثر هنری و یا شاهکار ادبی از خود بر جای بگذارد. از همه بالاتر این که، سخن او محدود به زمان و مکان و یا افراد معینی نیست، بلکه مخاطب او انسان است و به همین جهت نه مرز می شناسد و نه زمان. این در حالی است که این ویژگی ها، میدان را از نظر سخنوری محدود و سخنور را مقید می سازد.[2]
پی نوشتها:
[1]. در شرح نصوص الحکم آمده است: (و الکون الجامع هو الإنسان الکامل المسمّی بآدم و غیره لیس له هذه القابلیة و الإستعداد); کون جامع، همان انسان کامل است که آدم نامیده شده است و غیر او را چنین استعداد و قابلیتی نیست). همان، ص 329. فص حکمه الهیه فی کلمة آدمیة.
[2]. مجموعه آثار، استاد شهیدمطهری، ج 16، سیری در نهج البلاغه، کتابی شگفت (شاهکارها) ص 374 372، انتشارات صدرا: چاپ اول، مرداد 1377، تهران، نقل با تصرف و تلخیص.
www.mazaheb.ir
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام ) به بازرگانان چیست؟
- [سایر] امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) در مذمت فقر چه فرمودند؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگام عبور از گورستان چه فرمودند؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی همسایه چیست؟
- [سایر] غلو درباره امیر المؤمنین علی علیه السلام چه پیامدی دارد؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی قرض دادن چه سفارشی به امام حسن (علیه السلام) فرمودند؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی مرگ چیست؟
- [سایر] توصیه های امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی زن چیست؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی علیه السلام چه شبهایی اصلا نمی خوابید؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود