برای روشن شدن جواب باید به سه مورد از درگیریهای مسلمانان با نیروهای جنگی ایران ساسانی اشاره کرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بویب و جنگ قادسیه و در ضمن توضیح این درگیریها جواب سؤال روشن می شود. جنگ پل این جنگ را جنگ جسر هم می گویند و به مناسبت محلی که این جنگ در آنجا روی داد، جنگ و شکست قس الناطف نیز مامیده می شود. خلاصه این جنگ این است: عمر بن خطاب ابوعبید ثقفی را مأمور جنگ با ایرانیان کرد و مثنی بن حارثه را هم که یکی از فرماندهان بود همراه او ساخت نیروهای مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبید و نیروهایش از پلی که بر روی شط بود عبور کردند و در این طرف پل با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرمانده کل سپاه ایران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نیروهای عمل کننده سرداری به نام مرادنشاه بود که در میان ایرانیان بهمن و در میان عرب ذوالحاجب نامیده می شد. در این جنگ نیروهای ابوعبید ثقفی شکست سختی خوردند. ابوعبید، برادر و برادرزاده اش کشته شدند و بقیه نیروها را مثنی بن حارثه از معرکه بیرون برد و به طرف حیره نزدیک نجف کنونی عقب نشینی کردند. خبر شکست نیروهای مسلمان به مدینه رسید و عمر بن خطاب بسیار ناراحت شد و تا یکسال این ناراحتی در او دیده می شد. جنگ پل در رمضان سال سیزدهم هجری به وقوع پیوست. (تاریخ ایران، حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، دکتر باقر عاقلی، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاریخ اسلام، خلفاء، جعفریان، ص 111 به بعد؛ گنجینه تاریخ ایران، عبدالعظیم رضائی، ج 9، ص 444) جنگ بویب بویب دروازه عراق و نزدیک کوفه و نجف فعلی بود. نیروهای مسلمانان در این منطقه با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرماندهی نیروهای عمل کننده ایران با سرداری به نام مهران بود. در این جنگ مهران کشته شد و نیروهای ایرانی شکست سختی خوردند و مسلمانان با این پیروزی شکست پل را جبران کردند. این جنگ در سال چهاردهم هجری روی داد. (اسلام در ایران، پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطیر، چاپ اول و تاریخ اسلام خلفا، ص 115) جنگ قادسیه شکست بویب ایرانیان را وحشت زده کرد و برای همین سپاهی عظیم به فرماندهی رستم فرخ زاد تدارک دیده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ایران در عراق از بین برود. این خبر به مدینه رسید و عمر بن خطاب تصمیم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقویت کند. (تاریخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد) شیخ مفید در ارشاد آورده است: خبر تدارک عظیم ایرانیان برای جنگ، به عمر بن خطاب رسید. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: ای مسلمانان! شیطان لشکر خود را فراهم کرده و به سوی شما روی آورده است. حالا بگویید که رأی شما چیست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است که خود شما شخصا به جبهه بروید و فرماندهی کنید. این برای نیروهای مسلمان تقویت روحیه می آورد. عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است که نیروهای شام، نیروهای یمن و نیروهای مکه و مدینه را فراهم کنی و به نیروهای عمل کننده ملحق شوی. عمر بن خطاب پس از پایان سخنان عثمان گفت: ای مسلمانان نظر بدهید. حضرت علی(علیه السلام) که به این مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حرکت بدهی رومیان بر سر کودکان و زنان آنان می ریزند و بر آنان می تازند. اگر اهل یمن را از یمن حرکت بدهی مردم حبشه به کودکان و زنان آنان هجوم می آورند و اگر مردم مکه و مدینه را کوچ بدهی و به جبهه بروید، اعراب از هر سو به این دو شهر هجوم می آورند و تو باید اندوه کودکان و زنان آنان را به دل بگیری و در مورد کثرت نیروهای دشمن باید به این نکته توجه شود که ما در زمان پیامبر اسلام با تکیه بر ایمان و یاری خدا می جنگیدیم نه با تکیه بر فزونی عدد و در مورد همپیمانی همه ایرانیان در جنگ با مسلمانان باید بگویم که ما باید کار را به خدا بسپاریم و خداوند خودش این مشکل را حل می کند و اگر تو خودت به جبهه بروی و ایرانیان تو را ببینند بر شدت حمله خود می افزایند تا تو را از پای درآورند. بهتر است که مردم شام در شام بمانند و مردم یمن، مکه و مدینه در شهرهای خود بمانند و به مردم بصره بنویس که سه گروه شوند، یک گروه از زنان و کودکان مراقبت کنند و گروهی مواظب کفار و اهل ذمه باشند و گروهی هم به نیروهای مسلمانان بپیوندند. عمر بن خطاب گفت: رأی درست همین است و من از این رأی پیروی می کنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقیق موسسه آل البیت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگانی امیرالمؤمنین، سید هاشم رسولی محلاتی، ص 266 به نقل از ارشاد) بنابراین امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران نقشی نداشتند و فقط در این مورد نظر مشورتی داده اند و به نظر می رسد که اگر حضرت علی(علیه السلام) چنین نظری نمی دادند و عمر بن خطاب آن همه نیرو را وارد عمل می کرد، کل ایران به آتش کشیده می شد و با راهنمایی امام علی(علیه السلام) عراق با تلفات کم فتح شد و سرزمین اصلی ایران هم با تلفات کم فتح شد. eporsesh.com
برای روشن شدن جواب باید به سه مورد از درگیریهای مسلمانان با نیروهای جنگی ایران ساسانی اشاره کرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بویب و جنگ قادسیه و در ضمن توضیح این درگیریها جواب سؤال روشن می شود.
جنگ پل
این جنگ را جنگ جسر هم می گویند و به مناسبت محلی که این جنگ در آنجا روی داد، جنگ و شکست قس الناطف نیز مامیده می شود. خلاصه این جنگ این است: عمر بن خطاب ابوعبید ثقفی را مأمور جنگ با ایرانیان کرد و مثنی بن حارثه را هم که یکی از فرماندهان بود همراه او ساخت نیروهای مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبید و نیروهایش از پلی که بر روی شط بود عبور کردند و در این طرف پل با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرمانده کل سپاه ایران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نیروهای عمل کننده سرداری به نام مرادنشاه بود که در میان ایرانیان بهمن و در میان عرب ذوالحاجب نامیده می شد. در این جنگ نیروهای ابوعبید ثقفی شکست سختی خوردند. ابوعبید، برادر و برادرزاده اش کشته شدند و بقیه نیروها را مثنی بن حارثه از معرکه بیرون برد و به طرف حیره نزدیک نجف کنونی عقب نشینی کردند. خبر شکست نیروهای مسلمان به مدینه رسید و عمر بن خطاب بسیار ناراحت شد و تا یکسال این ناراحتی در او دیده می شد.
جنگ پل در رمضان سال سیزدهم هجری به وقوع پیوست. (تاریخ ایران، حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، دکتر باقر عاقلی، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاریخ اسلام، خلفاء، جعفریان، ص 111 به بعد؛ گنجینه تاریخ ایران، عبدالعظیم رضائی، ج 9، ص 444)
جنگ بویب
بویب دروازه عراق و نزدیک کوفه و نجف فعلی بود. نیروهای مسلمانان در این منطقه با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرماندهی نیروهای عمل کننده ایران با سرداری به نام مهران بود. در این جنگ مهران کشته شد و نیروهای ایرانی شکست سختی خوردند و مسلمانان با این پیروزی شکست پل را جبران کردند. این جنگ در سال چهاردهم هجری روی داد. (اسلام در ایران، پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطیر، چاپ اول و تاریخ اسلام خلفا، ص 115)
جنگ قادسیه
شکست بویب ایرانیان را وحشت زده کرد و برای همین سپاهی عظیم به فرماندهی رستم فرخ زاد تدارک دیده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ایران در عراق از بین برود. این خبر به مدینه رسید و عمر بن خطاب تصمیم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقویت کند. (تاریخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد)
شیخ مفید در ارشاد آورده است: خبر تدارک عظیم ایرانیان برای جنگ، به عمر بن خطاب رسید. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: ای مسلمانان! شیطان لشکر خود را فراهم کرده و به سوی شما روی آورده است. حالا بگویید که رأی شما چیست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است که خود شما شخصا به جبهه بروید و فرماندهی کنید. این برای نیروهای مسلمان تقویت روحیه می آورد. عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است که نیروهای شام، نیروهای یمن و نیروهای مکه و مدینه را فراهم کنی و به نیروهای عمل کننده ملحق شوی. عمر بن خطاب پس از پایان سخنان عثمان گفت: ای مسلمانان نظر بدهید.
حضرت علی(علیه السلام) که به این مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حرکت بدهی رومیان بر سر کودکان و زنان آنان می ریزند و بر آنان می تازند. اگر اهل یمن را از یمن حرکت بدهی مردم حبشه به کودکان و زنان آنان هجوم می آورند و اگر مردم مکه و مدینه را کوچ بدهی و به جبهه بروید، اعراب از هر سو به این دو شهر هجوم می آورند و تو باید اندوه کودکان و زنان آنان را به دل بگیری و در مورد کثرت نیروهای دشمن باید به این نکته توجه شود که ما در زمان پیامبر اسلام با تکیه بر ایمان و یاری خدا می جنگیدیم نه با تکیه بر فزونی عدد و در مورد همپیمانی همه ایرانیان در جنگ با مسلمانان باید بگویم که ما باید کار را به خدا بسپاریم و خداوند خودش این مشکل را حل می کند و اگر تو خودت به جبهه بروی و ایرانیان تو را ببینند بر شدت حمله خود می افزایند تا تو را از پای درآورند. بهتر است که مردم شام در شام بمانند و مردم یمن، مکه و مدینه در شهرهای خود بمانند و به مردم بصره بنویس که سه گروه شوند، یک گروه از زنان و کودکان مراقبت کنند و گروهی مواظب کفار و اهل ذمه باشند و گروهی هم به نیروهای مسلمانان بپیوندند.
عمر بن خطاب گفت: رأی درست همین است و من از این رأی پیروی می کنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقیق موسسه آل البیت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگانی امیرالمؤمنین، سید هاشم رسولی محلاتی، ص 266 به نقل از ارشاد)
بنابراین امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران نقشی نداشتند و فقط در این مورد نظر مشورتی داده اند و به نظر می رسد که اگر حضرت علی(علیه السلام) چنین نظری نمی دادند و عمر بن خطاب آن همه نیرو را وارد عمل می کرد، کل ایران به آتش کشیده می شد و با راهنمایی امام علی(علیه السلام) عراق با تلفات کم فتح شد و سرزمین اصلی ایران هم با تلفات کم فتح شد.
eporsesh.com
- [سایر] چرا علی (ع) با عمر که از عوامل اصلی شهادت همسرش بود همکاری می کرد؟ در تاریخ هست که بارها عمر می گفت: "اگر علی نبود عمر هلاک می شد." با این دست آویز، برخی اهل سنت شهادت حضرت زهرا (س) را انکار می کنند. حتی شنیده ام امام حسن و امام حسین(ع) در جنگ های عمر علیه ایران شرکت داشتند. اگرمطالب فوق صحت دارد این همکاری ها را چگونه توضیح می دهید؟
- [سایر] آیا ازدواج دختر حضرت علی(ع) با عمر نشانه موافقت حضرت با عمر نیست؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] آیا امام علی علیه السلام با لشکر کشی ابوبکر و عمر به سایر کشورها برای توسعه اسلام موافق بود؟
- [سایر] آیا ذکر مکرر جمله لولا علی لهلک عمر از سوی خلیفه دوم نشانه تواضع و فروتنی وی بوده است؟
- [سایر] آیا خلیفه دوم داماد حضرت علی (ع) بود؟
- [سایر] آیا فرزند عمر (عبدالله بن عمر) در حوادث تاریخی دوران خلافت عثمان و حکومت حضرت علی(ع) تأثیرگذار بود؟ یا پس از مرگ پدر از سیاست فاصله گرفت؟
- [سایر] آیا ابوبکر عمر را پس از خود به خلافت تعیین نمود (برخلاف پیامبر) نظر حضرت علی در مورد عمر چه بود؟
- [سایر] امام علی ع در جریان انتخاب ابوبکر به عمر چه فرمود؟
- [سایر] چرا اهل سنت در کتب خود به عمر و ابوبکر و عثمان (رضی الله) ولی به علی علیه السلام (کرم الله وجهه) خطاب می کنند؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله نوری همدانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد ، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است .
- [آیت الله سبحانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.