آیا امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران در زمان عمر نقشی داشتند؟
برای روشن شدن جواب باید به سه مورد از درگیریهای مسلمانان با نیروهای جنگی ایران ساسانی اشاره کرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بویب و جنگ قادسیه و در ضمن توضیح این درگیریها جواب سؤال روشن می شود. جنگ پل این جنگ را جنگ جسر هم می گویند و به مناسبت محلی که این جنگ در آنجا روی داد، جنگ و شکست قس الناطف نیز مامیده می شود. خلاصه این جنگ این است: عمر بن خطاب ابوعبید ثقفی را مأمور جنگ با ایرانیان کرد و مثنی بن حارثه را هم که یکی از فرماندهان بود همراه او ساخت نیروهای مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبید و نیروهایش از پلی که بر روی شط بود عبور کردند و در این طرف پل با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرمانده کل سپاه ایران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نیروهای عمل کننده سرداری به نام مرادنشاه بود که در میان ایرانیان بهمن و در میان عرب ذوالحاجب نامیده می شد. در این جنگ نیروهای ابوعبید ثقفی شکست سختی خوردند. ابوعبید، برادر و برادرزاده اش کشته شدند و بقیه نیروها را مثنی بن حارثه از معرکه بیرون برد و به طرف حیره نزدیک نجف کنونی عقب نشینی کردند. خبر شکست نیروهای مسلمان به مدینه رسید و عمر بن خطاب بسیار ناراحت شد و تا یکسال این ناراحتی در او دیده می شد. جنگ پل در رمضان سال سیزدهم هجری به وقوع پیوست. (تاریخ ایران، حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، دکتر باقر عاقلی، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاریخ اسلام، خلفاء، جعفریان، ص 111 به بعد؛ گنجینه تاریخ ایران، عبدالعظیم رضائی، ج 9، ص 444) جنگ بویب بویب دروازه عراق و نزدیک کوفه و نجف فعلی بود. نیروهای مسلمانان در این منطقه با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرماندهی نیروهای عمل کننده ایران با سرداری به نام مهران بود. در این جنگ مهران کشته شد و نیروهای ایرانی شکست سختی خوردند و مسلمانان با این پیروزی شکست پل را جبران کردند. این جنگ در سال چهاردهم هجری روی داد. (اسلام در ایران، پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطیر، چاپ اول و تاریخ اسلام خلفا، ص 115) جنگ قادسیه شکست بویب ایرانیان را وحشت زده کرد و برای همین سپاهی عظیم به فرماندهی رستم فرخ زاد تدارک دیده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ایران در عراق از بین برود. این خبر به مدینه رسید و عمر بن خطاب تصمیم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقویت کند. (تاریخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد) شیخ مفید در ارشاد آورده است: خبر تدارک عظیم ایرانیان برای جنگ، به عمر بن خطاب رسید. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: ای مسلمانان! شیطان لشکر خود را فراهم کرده و به سوی شما روی آورده است. حالا بگویید که رأی شما چیست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است که خود شما شخصا به جبهه بروید و فرماندهی کنید. این برای نیروهای مسلمان تقویت روحیه می آورد. عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است که نیروهای شام، نیروهای یمن و نیروهای مکه و مدینه را فراهم کنی و به نیروهای عمل کننده ملحق شوی. عمر بن خطاب پس از پایان سخنان عثمان گفت: ای مسلمانان نظر بدهید. حضرت علی(علیه السلام) که به این مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حرکت بدهی رومیان بر سر کودکان و زنان آنان می ریزند و بر آنان می تازند. اگر اهل یمن را از یمن حرکت بدهی مردم حبشه به کودکان و زنان آنان هجوم می آورند و اگر مردم مکه و مدینه را کوچ بدهی و به جبهه بروید، اعراب از هر سو به این دو شهر هجوم می آورند و تو باید اندوه کودکان و زنان آنان را به دل بگیری و در مورد کثرت نیروهای دشمن باید به این نکته توجه شود که ما در زمان پیامبر اسلام با تکیه بر ایمان و یاری خدا می جنگیدیم نه با تکیه بر فزونی عدد و در مورد همپیمانی همه ایرانیان در جنگ با مسلمانان باید بگویم که ما باید کار را به خدا بسپاریم و خداوند خودش این مشکل را حل می کند و اگر تو خودت به جبهه بروی و ایرانیان تو را ببینند بر شدت حمله خود می افزایند تا تو را از پای درآورند. بهتر است که مردم شام در شام بمانند و مردم یمن، مکه و مدینه در شهرهای خود بمانند و به مردم بصره بنویس که سه گروه شوند، یک گروه از زنان و کودکان مراقبت کنند و گروهی مواظب کفار و اهل ذمه باشند و گروهی هم به نیروهای مسلمانان بپیوندند. عمر بن خطاب گفت: رأی درست همین است و من از این رأی پیروی می کنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقیق موسسه آل البیت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگانی امیرالمؤمنین، سید هاشم رسولی محلاتی، ص 266 به نقل از ارشاد) بنابراین امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران نقشی نداشتند و فقط در این مورد نظر مشورتی داده اند و به نظر می رسد که اگر حضرت علی(علیه السلام) چنین نظری نمی دادند و عمر بن خطاب آن همه نیرو را وارد عمل می کرد، کل ایران به آتش کشیده می شد و با راهنمایی امام علی(علیه السلام) عراق با تلفات کم فتح شد و سرزمین اصلی ایران هم با تلفات کم فتح شد. eporsesh.com
عنوان سوال:

آیا امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران در زمان عمر نقشی داشتند؟


پاسخ:

برای روشن شدن جواب باید به سه مورد از درگیریهای مسلمانان با نیروهای جنگی ایران ساسانی اشاره کرد و آن سه مورد عبارتند از جنگ پل، جنگ بویب و جنگ قادسیه و در ضمن توضیح این درگیریها جواب سؤال روشن می شود.
جنگ پل
این جنگ را جنگ جسر هم می گویند و به مناسبت محلی که این جنگ در آنجا روی داد، جنگ و شکست قس الناطف نیز مامیده می شود. خلاصه این جنگ این است: عمر بن خطاب ابوعبید ثقفی را مأمور جنگ با ایرانیان کرد و مثنی بن حارثه را هم که یکی از فرماندهان بود همراه او ساخت نیروهای مسلمان به جبهه جنگ آمدند. ابوعبید و نیروهایش از پلی که بر روی شط بود عبور کردند و در این طرف پل با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرمانده کل سپاه ایران در آن زمان رستم فرخ زاد بود و فرمانده نیروهای عمل کننده سرداری به نام مرادنشاه بود که در میان ایرانیان بهمن و در میان عرب ذوالحاجب نامیده می شد. در این جنگ نیروهای ابوعبید ثقفی شکست سختی خوردند. ابوعبید، برادر و برادرزاده اش کشته شدند و بقیه نیروها را مثنی بن حارثه از معرکه بیرون برد و به طرف حیره نزدیک نجف کنونی عقب نشینی کردند. خبر شکست نیروهای مسلمان به مدینه رسید و عمر بن خطاب بسیار ناراحت شد و تا یکسال این ناراحتی در او دیده می شد.
جنگ پل در رمضان سال سیزدهم هجری به وقوع پیوست. (تاریخ ایران، حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، دکتر باقر عاقلی، بخش دوم، ص 49 به بعد؛ تاریخ اسلام، خلفاء، جعفریان، ص 111 به بعد؛ گنجینه تاریخ ایران، عبدالعظیم رضائی، ج 9، ص 444)
جنگ بویب
بویب دروازه عراق و نزدیک کوفه و نجف فعلی بود. نیروهای مسلمانان در این منطقه با نیروهای ایرانی درگیر شدند. فرماندهی نیروهای عمل کننده ایران با سرداری به نام مهران بود. در این جنگ مهران کشته شد و نیروهای ایرانی شکست سختی خوردند و مسلمانان با این پیروزی شکست پل را جبران کردند. این جنگ در سال چهاردهم هجری روی داد. (اسلام در ایران، پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، ص 40؛ روضه الصفاء، ج 2، بخش دو، ص 1768، انتشارات اساطیر، چاپ اول و تاریخ اسلام خلفا، ص 115)
جنگ قادسیه
شکست بویب ایرانیان را وحشت زده کرد و برای همین سپاهی عظیم به فرماندهی رستم فرخ زاد تدارک دیده شد تا خطر هجوم مسلمانان به قلمرو ایران در عراق از بین برود. این خبر به مدینه رسید و عمر بن خطاب تصمیم گرفت تا سپاه مسلمانان را تقویت کند. (تاریخ اسلام، خلفاء، ص 115 به بعد)
شیخ مفید در ارشاد آورده است: خبر تدارک عظیم ایرانیان برای جنگ، به عمر بن خطاب رسید. عمر بن خطاب هراسان شد و به مسجد آمد. مردم هم به مسجد آمدند عمر بن خطاب گفت: ای مسلمانان! شیطان لشکر خود را فراهم کرده و به سوی شما روی آورده است. حالا بگویید که رأی شما چیست؟ طلحه بلند شد و گفت: به نظر من بهتر است که خود شما شخصا به جبهه بروید و فرماندهی کنید. این برای نیروهای مسلمان تقویت روحیه می آورد. عثمان برخاست و گفت: به نظر من بهتر است که نیروهای شام، نیروهای یمن و نیروهای مکه و مدینه را فراهم کنی و به نیروهای عمل کننده ملحق شوی. عمر بن خطاب پس از پایان سخنان عثمان گفت: ای مسلمانان نظر بدهید.
حضرت علی(علیه السلام) که به این مجلس دعوت شده بود، گفت: اگر اهل شام را از شام حرکت بدهی رومیان بر سر کودکان و زنان آنان می ریزند و بر آنان می تازند. اگر اهل یمن را از یمن حرکت بدهی مردم حبشه به کودکان و زنان آنان هجوم می آورند و اگر مردم مکه و مدینه را کوچ بدهی و به جبهه بروید، اعراب از هر سو به این دو شهر هجوم می آورند و تو باید اندوه کودکان و زنان آنان را به دل بگیری و در مورد کثرت نیروهای دشمن باید به این نکته توجه شود که ما در زمان پیامبر اسلام با تکیه بر ایمان و یاری خدا می جنگیدیم نه با تکیه بر فزونی عدد و در مورد همپیمانی همه ایرانیان در جنگ با مسلمانان باید بگویم که ما باید کار را به خدا بسپاریم و خداوند خودش این مشکل را حل می کند و اگر تو خودت به جبهه بروی و ایرانیان تو را ببینند بر شدت حمله خود می افزایند تا تو را از پای درآورند. بهتر است که مردم شام در شام بمانند و مردم یمن، مکه و مدینه در شهرهای خود بمانند و به مردم بصره بنویس که سه گروه شوند، یک گروه از زنان و کودکان مراقبت کنند و گروهی مواظب کفار و اهل ذمه باشند و گروهی هم به نیروهای مسلمانان بپیوندند.
عمر بن خطاب گفت: رأی درست همین است و من از این رأی پیروی می کنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقیق موسسه آل البیت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگانی امیرالمؤمنین، سید هاشم رسولی محلاتی، ص 266 به نقل از ارشاد)
بنابراین امام علی(علیه السلام) در جنگ با ایران نقشی نداشتند و فقط در این مورد نظر مشورتی داده اند و به نظر می رسد که اگر حضرت علی(علیه السلام) چنین نظری نمی دادند و عمر بن خطاب آن همه نیرو را وارد عمل می کرد، کل ایران به آتش کشیده می شد و با راهنمایی امام علی(علیه السلام) عراق با تلفات کم فتح شد و سرزمین اصلی ایران هم با تلفات کم فتح شد.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین