در پاسخ به این شبهه باید گفت که، کفر معاویه نه تنها به خاطر قتال با علی (ع) ثابت میشود، بلکه به دلائل مختلف دیگر ثابت شده است و از مسلّمات است (و فقط عوام اهل سنّت او را مسلمان و کاتب وحی و صحابی پیامبر (ص) و خال المؤمنین میخوانند) که در ذیل به بعضی از آن دلائل اشاره میشود. اولاً، خداوند در قرآن میفرماید: (و ما جعلنا الرؤیا التی أرَیْنک الا فتنةً للناس و الشجرة الملعونة فی القرآن و نُخوِّفُهم فما یزیدهم الاّ طغیاناً کبیرا)[1] یعنی: (و ما آن رویایی که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود، همچنین شجرة ملعونه (= درخت نفرین شده) را که در قرآن ذکر کردهایم، ما آنها را بیم داده و (انذار) میکنیم، اما جز طغیان عظیم چیزی برآنها نمیافزاید.) در مورد تفسیر این آیه مفسرین از جمله فخر رازی و سیوطی در ذیل این آیه آوردهاند که، (رأی رسول الله (ص) بنی امیّه ینزون علی منبره نزو القرد فساءه ذلک)[2] یعنی: (پیامبر (ص) در عالم رؤیا دید که بنیامیّه مانند بوزینگان بر منبر آن حضرت بالا و پایین میروند، در این هنگام جبرئیل آیة مذکور را بر پیامبر (ص) نازل فرموده است.) پس وقتی خداوند متعال نژاد بینامیه را که در رأس آنها ابوسفیان و معاویه بودند، شجرة ملعونه خطاب میکند و قطعاً معاویه که اصلیترین شاخه این درخت میباشد، ملعون است و مورد لعن الهی واقع میشود، چگونه میتواند مورد کفرو شرک به خداوند قرار نگیرد. ثانیاً: چگونه است این کلام خداوند راجع به معاویه که میفرماید: (و مَنْ یقتل مُومناً متعمداً فجزائُهُ جهنّم خالدین فیها و غضب الله علیه و لعنه و اَعَدَّ له عذاباً عَظیماً.)[3] یعنی: (هر کس فرد با ایمانی را از عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است،در حالی که جاودانه در آن میماند، و خداوند بر او غضب میکند و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است. در حالی که معاویه خود را خلیفة مسلمین میدانست با رشوه دادن به جعده (همسر امام حسن (ع) سبط اکبررسول خدا (ص) را به قتل رسانید، چرا که او سمّی را برای جعده فرستاد که اگر حسن بن علی (ع) را به قتل برسانی، یکصد هزار درهم به تو می دهم و همسر فرزند خود،یزید می نمایم؛ اما وقتی جعده دست خود را به خون آن حضرت آلوده کرد و سمّ را به ایشان خورانید، معاویه یکصد هزار درهم را به او داد، ولی او را به ازدواج پسرش یزید درنیاورد.[4] آیا به شهادت رسانیدن امام حسن (ع) که پیامبر (ص) دربارة او و برادرش امام حسین (ص) فرمود: (ان الحسن و الحسین سیداشباب اهل الجنة)[5] موجب کفر نمیشود؟ آیا پیامبر (ص) در حدیثی نفرمود: (اِنَّ الله حَرَّم الجنة من ظلم اهل بینی او قاتلهم او أغار علیهم اَوْ سَبَّهم)[6] و ( حرمت الجنة علی من ظلم اهل بیتی و آذانی فی عترتی)[7]یعنی: (همانا خداوند حرام کرد بهشت را بر کسی که ظلم روا دارد نسبت به اهل بیت من یا آنها را به قتل برساند یا آنها را غارت کند یا دشنام بدهد.) و (بهشت حرام شده است بر کسی که بر اهل بیتم ظلم روا دارد و مرا به واسطة اذیت رسانیدن به عترتم، اذیت نماید.) آیا حجر بن عدی و هفت نفر از یاران و اصحاب او که به امر معاویه به قتل رسیدند موجب کفر و لعن معاویه نمیشود؟[8] ثالثاً روایتی که در کتب اهل سنّت آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: (اذا رأیتم معاویه علی منبری فاقتلوه.)[9] یعنی: (هنگامی که دیدید معاویه بر منبر من نشسته است پس او را بکُشید.) اگر منظور از منبر در این روایت مطلق منبر باشد یعنی هر منبری که معاویه برآن بالا برود و دعوای اسلام کند و خطبه بخواند بر آن منبر، آن منبر از برای رسول خدا (ص) محسوب میشود و منبر پیامبر (ص) و اسلام است. اما اگر منظور از منبر دراین روایت خاص منبر رسول خدا باشد (همان چوبها)، ابن سعد در طبقات روایتی را نقل میکند که معاویه به مدینه آمده و بر منبر رسول خدا (ص) بالا رفته است و بر آن قسم یاد کرد که ابن عمر را خواهم کشت.[10] پس در هر دو صورت معاویه واجب القتل بود، در حالی که مسلمین در این موضوع مسامحه کردند و کسی را که پیامبر (ص) دستور قتلش را صادر کند،مرتد است و کافر و موجب لعن او میشود. رابعاً: از جمله دلائل واضحه بر کفر معاویه، سبّ و دشنام دادن بر امیرالمؤمنین علی (ع) بود، که معاویه بر مردم امر نموده بود، در قنوت نماز، نماز جمعه، منبرها و مجالس، علی بن ابیطالب (ع) را سبّ نمایند، و قطعاً آن کسی که، امام الموحدین، اخوالرسول، زوج البتول، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب را در حیات و ممات آن بزرگوار سبّ نماید، یا به آن امر کند، ملعون و کافر است، زیرا پیامبر (ص) فرمود: (مَن سَبَّ عَلیّاً فقد سَبَّن) (و من سبّنی الله فَقَد سبَّ.)[11] یعنی: (هر کس سب و دشنام دهد علی (ع) را پس به تحقیق مرا دشنام داده است و هر کس مرا دشنام دهد همانا خداوند را دشنام داده است.) و باز پیامبر (ص) در خصوص علی بن ابیطالب (ع) میفرماید: یا علی انت سیّد فی الدنیا و سید فی الاخرة، حبیبک حبیبی، و حبیبی حبیب الله و عدوّک عدوّی و عدوّی عدوّالله والویل لمن ابغضک بعدی.)[12] یعنی: (ای علی تو آقا هستی در دنیا و آخرت، دوستدار تو، دوست من است و دوستدار من دوست خداست و دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست و وای بر کسی که بغض تو را بعد از من داشته باشد.) و یا روایت دیگر که پیامبر (ص) فرمود: (مَن احبنی فلیحب علیّاً و من أبغض علیّاً فقد أبغضنی، و من أبغضنی فقد أبغض الله عزّوجل و من أبغض الله ادخله النار.)[13] یعنی: (کسی که دوست بدارد مرا، باید دوست بدارد علی را و کسی که نسبت به علی بغض روا دارد مرا مورد بغض قرار داده و کسی که بغض مرا داشته باشد خدا را مورد بغض قرار داده که نتیجه اش آتش جهنّم است.) و یا در روایت دیگر که پیامبر (ص) فرمود: (لا یبغض علیّاً مؤمن، و لا یحبّه منافق)[14] یعنی: (مؤمن بغض علی (ع) را ندارد و منافق هم او را دوست نمیدارد.) و مثل این روایات و مضامین بسیار است که قطعاً کفر معاویه را اثبات میکند. برای اطلاع بیشتر به کتاب (النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه) نوشته سید ابی عقیل حضرمی رجوع شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1]- سورة اسراء آیة 60. [2]- فخر رازی، تفسیر کبیر، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413 ه، ج 20، ص52 و سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، در ذیل آیه 60 سوره اسراء. [3]- سورة نساء، آیة 93. [4]- ابن حجر هیثمی، صواعق المحرقه، مطبعة میمینیه مصر، 83 و ابی نعیم، حلیة الاولیاء مطبعة سعادت مصر، ج 2، ص38. [5]- صحیح ترمذی، مطبعه بولاق، ج 2، ص302، و مستدرک الصحیحین، مطبعة دایرهَ المعارف حیدرآباد، ج 3، ص167. [6]- محب طبری،ذخائر العقبی، مکتبه قدسی، ص20. [7]- شیخ شبلنجی، نور الابصار، مطبعه میمنیّه مصر، ص100. [8]- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار بیروت و دار صادر، ج 3، ص484، تا ص486. [9]- المناوی، کنوز الحقائق، مطبعه اسلامبول، ص9 و ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ط: دایره المعارف حیدرآباد ج8، ص74 و ج 5 ص110 و ذهبی، میزان الاعتدال، ط: سعادت مصر، ج 2، ص7، 129. [10]- ابن سعد کاتب واقدی، طبقات الکبری، مطبعة بریل، ج 4،قسم اول، ص136. [11]- مستدرک الصحیحین، همان، ج 1، ص121 و مسند احمد بن حنبل، ط: میمنیة مصر، ج 6، ص323، و نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب مطبعة التقدم العلمیه مصر، ص24 و محب طبری،ذخائر العقبی، مکتبه قدسی، ص66 و محب طبری، الریاض النضره، مطبة اتحاد مصر، ج 2، ص167. [12]- مستدرک الصحیحین، همان ج 3، ص127 و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مطبعة سعادت، ج 4، ص40 و محب طبری: الریاض النضره، همان، ج 2، ص166، 167. [13]- تاریخ بغداد، همان ج 13، ص32. [14]- متقی هندی، کنزالعمّال، مطبعة دایرةالمعارف، حیدر آباد دکن، ج 6، ص 158.
در پاسخ به این شبهه باید گفت که، کفر معاویه نه تنها به خاطر قتال با علی (ع) ثابت میشود، بلکه به دلائل مختلف دیگر ثابت شده است و از مسلّمات است (و فقط عوام اهل سنّت او را مسلمان و کاتب وحی و صحابی پیامبر (ص) و خال المؤمنین میخوانند) که در ذیل به بعضی از آن دلائل اشاره میشود. اولاً، خداوند در قرآن میفرماید: (و ما جعلنا الرؤیا التی أرَیْنک الا فتنةً للناس و الشجرة الملعونة فی القرآن و نُخوِّفُهم فما یزیدهم الاّ طغیاناً کبیرا)[1] یعنی: (و ما آن رویایی که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود، همچنین شجرة ملعونه (= درخت نفرین شده) را که در قرآن ذکر کردهایم، ما آنها را بیم داده و (انذار) میکنیم، اما جز طغیان عظیم چیزی برآنها نمیافزاید.) در مورد تفسیر این آیه مفسرین از جمله فخر رازی و سیوطی در ذیل این آیه آوردهاند که، (رأی رسول الله (ص) بنی امیّه ینزون علی منبره نزو القرد فساءه ذلک)[2] یعنی: (پیامبر (ص) در عالم رؤیا دید که بنیامیّه مانند بوزینگان بر منبر آن حضرت بالا و پایین میروند، در این هنگام جبرئیل آیة مذکور را بر پیامبر (ص) نازل فرموده است.) پس وقتی خداوند متعال نژاد بینامیه را که در رأس آنها ابوسفیان و معاویه بودند، شجرة ملعونه خطاب میکند و قطعاً معاویه که اصلیترین شاخه این درخت میباشد، ملعون است و مورد لعن الهی واقع میشود، چگونه میتواند مورد کفرو شرک به خداوند قرار نگیرد.
ثانیاً: چگونه است این کلام خداوند راجع به معاویه که میفرماید: (و مَنْ یقتل مُومناً متعمداً فجزائُهُ جهنّم خالدین فیها و غضب الله علیه و لعنه و اَعَدَّ له عذاباً عَظیماً.)[3] یعنی: (هر کس فرد با ایمانی را از عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است،در حالی که جاودانه در آن میماند، و خداوند بر او غضب میکند و او را از رحمتش دور میسازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است. در حالی که معاویه خود را خلیفة مسلمین میدانست با رشوه دادن به جعده (همسر امام حسن (ع) سبط اکبررسول خدا (ص) را به قتل رسانید، چرا که او سمّی را برای جعده فرستاد که اگر حسن بن علی (ع) را به قتل برسانی، یکصد هزار درهم به تو می دهم و همسر فرزند خود،یزید می نمایم؛ اما وقتی جعده دست خود را به خون آن حضرت آلوده کرد و سمّ را به ایشان خورانید، معاویه یکصد هزار درهم را به او داد، ولی او را به ازدواج پسرش یزید درنیاورد.[4] آیا به شهادت رسانیدن امام حسن (ع) که پیامبر (ص) دربارة او و برادرش امام حسین (ص) فرمود: (ان الحسن و الحسین سیداشباب اهل الجنة)[5] موجب کفر نمیشود؟ آیا پیامبر (ص) در حدیثی نفرمود: (اِنَّ الله حَرَّم الجنة من ظلم اهل بینی او قاتلهم او أغار علیهم اَوْ سَبَّهم)[6] و ( حرمت الجنة علی من ظلم اهل بیتی و آذانی فی عترتی)[7]یعنی: (همانا خداوند حرام کرد بهشت را بر کسی که ظلم روا دارد نسبت به اهل بیت من یا آنها را به قتل برساند یا آنها را غارت کند یا دشنام بدهد.) و (بهشت حرام شده است بر کسی که بر اهل بیتم ظلم روا دارد و مرا به واسطة اذیت رسانیدن به عترتم، اذیت نماید.) آیا حجر بن عدی و هفت نفر از یاران و اصحاب او که به امر معاویه به قتل رسیدند موجب کفر و لعن معاویه نمیشود؟[8]
ثالثاً روایتی که در کتب اهل سنّت آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: (اذا رأیتم معاویه علی منبری فاقتلوه.)[9] یعنی: (هنگامی که دیدید معاویه بر منبر من نشسته است پس او را بکُشید.) اگر منظور از منبر در این روایت مطلق منبر باشد یعنی هر منبری که معاویه برآن بالا برود و دعوای اسلام کند و خطبه بخواند بر آن منبر، آن منبر از برای رسول خدا (ص) محسوب میشود و منبر پیامبر (ص) و اسلام است. اما اگر منظور از منبر دراین روایت خاص منبر رسول خدا باشد (همان چوبها)، ابن سعد در طبقات روایتی را نقل میکند که معاویه به مدینه آمده و بر منبر رسول خدا (ص) بالا رفته است و بر آن قسم یاد کرد که ابن عمر را خواهم کشت.[10] پس در هر دو صورت معاویه واجب القتل بود، در حالی که مسلمین در این موضوع مسامحه کردند و کسی را که پیامبر (ص) دستور قتلش را صادر کند،مرتد است و کافر و موجب لعن او میشود.
رابعاً: از جمله دلائل واضحه بر کفر معاویه، سبّ و دشنام دادن بر امیرالمؤمنین علی (ع) بود، که معاویه بر مردم امر نموده بود، در قنوت نماز، نماز جمعه، منبرها و مجالس، علی بن ابیطالب (ع) را سبّ نمایند، و قطعاً آن کسی که، امام الموحدین، اخوالرسول، زوج البتول، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب را در حیات و ممات آن بزرگوار سبّ نماید، یا به آن امر کند، ملعون و کافر است، زیرا پیامبر (ص) فرمود: (مَن سَبَّ عَلیّاً فقد سَبَّن) (و من سبّنی الله فَقَد سبَّ.)[11] یعنی: (هر کس سب و دشنام دهد علی (ع) را پس به تحقیق مرا دشنام داده است و هر کس مرا دشنام دهد همانا خداوند را دشنام داده است.) و باز پیامبر (ص) در خصوص علی بن ابیطالب (ع) میفرماید: یا علی انت سیّد فی الدنیا و سید فی الاخرة، حبیبک حبیبی، و حبیبی حبیب الله و عدوّک عدوّی و عدوّی عدوّالله والویل لمن ابغضک بعدی.)[12] یعنی: (ای علی تو آقا هستی در دنیا و آخرت، دوستدار تو، دوست من است و دوستدار من دوست خداست و دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست و وای بر کسی که بغض تو را بعد از من داشته باشد.) و یا روایت دیگر که پیامبر (ص) فرمود: (مَن احبنی فلیحب علیّاً و من أبغض علیّاً فقد أبغضنی، و من أبغضنی فقد أبغض الله عزّوجل و من أبغض الله ادخله النار.)[13] یعنی: (کسی که دوست بدارد مرا، باید دوست بدارد علی را و کسی که نسبت به علی بغض روا دارد مرا مورد بغض قرار داده و کسی که بغض مرا داشته باشد خدا را مورد بغض قرار داده که نتیجه اش آتش جهنّم است.) و یا در روایت دیگر که پیامبر (ص) فرمود: (لا یبغض علیّاً مؤمن، و لا یحبّه منافق)[14] یعنی: (مؤمن بغض علی (ع) را ندارد و منافق هم او را دوست نمیدارد.) و مثل این روایات و مضامین بسیار است که قطعاً کفر معاویه را اثبات میکند.
برای اطلاع بیشتر به کتاب (النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه) نوشته سید ابی عقیل حضرمی رجوع شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- سورة اسراء آیة 60.
[2]- فخر رازی، تفسیر کبیر، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413 ه، ج 20، ص52 و سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، در ذیل آیه 60 سوره اسراء.
[3]- سورة نساء، آیة 93.
[4]- ابن حجر هیثمی، صواعق المحرقه، مطبعة میمینیه مصر، 83 و ابی نعیم، حلیة الاولیاء مطبعة سعادت مصر، ج 2، ص38.
[5]- صحیح ترمذی، مطبعه بولاق، ج 2، ص302، و مستدرک الصحیحین، مطبعة دایرهَ المعارف حیدرآباد، ج 3، ص167.
[6]- محب طبری،ذخائر العقبی، مکتبه قدسی، ص20.
[7]- شیخ شبلنجی، نور الابصار، مطبعه میمنیّه مصر، ص100.
[8]- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار بیروت و دار صادر، ج 3، ص484، تا ص486.
[9]- المناوی، کنوز الحقائق، مطبعه اسلامبول، ص9 و ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ط: دایره المعارف حیدرآباد ج8، ص74 و ج 5 ص110 و ذهبی، میزان الاعتدال، ط: سعادت مصر، ج 2، ص7، 129.
[10]- ابن سعد کاتب واقدی، طبقات الکبری، مطبعة بریل، ج 4،قسم اول، ص136.
[11]- مستدرک الصحیحین، همان، ج 1، ص121 و مسند احمد بن حنبل، ط: میمنیة مصر، ج 6، ص323، و نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب مطبعة التقدم العلمیه مصر، ص24 و محب طبری،ذخائر العقبی، مکتبه قدسی، ص66 و محب طبری، الریاض النضره، مطبة اتحاد مصر، ج 2، ص167.
[12]- مستدرک الصحیحین، همان ج 3، ص127 و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مطبعة سعادت، ج 4، ص40 و محب طبری: الریاض النضره، همان، ج 2، ص166، 167.
[13]- تاریخ بغداد، همان ج 13، ص32.
[14]- متقی هندی، کنزالعمّال، مطبعة دایرةالمعارف، حیدر آباد دکن، ج 6، ص 158.
- [سایر] اگر کفر معاویه به خاطر جنگ با علی -علیه السلام- ثابت شود، پس چرا امام حسن -علیه السلم- با وی صلح نمود؟
- [سایر] علت صلح و سازش امام حسن (ع) با معاویه چیست؟ آیا جنگ علی (ع) با معاویه، با صلح امام حسن (ع) با معاویه سازگار است و تفاوت در چیست؟
- [سایر] علت صلح امام حسن علیه السلام چیست؟ چرا امام علی علیه السلام با معاویه جنگ کرد و امام حسن علیه السلام صلح؟
- [سایر] چرا معاویه، امام حسن(ع) را مسموم کرد؟ با اینکه امام حسن با او صلح کرده بود، ضرورتی نداشت او را مسموم نماید.
- [سایر] معاویه در پیمان با امام حسن ع چه کرد؟
- [سایر] آیا صلح امام حسن(ع) نشاندهنده حسن روابط با معاویه بود؟
- [سایر] پرسش:آیا امام حسن(ع) زیر منبر معاویه سخنرانی او را گوش میکرد ؟ اگر بله در زمان بعد صلح بوده یا قبل صلح؟ در آخر چرا امام(ع) سخن معویه را گوش می کرده؟ آیا امام علی(ع) نیز این گونه بوده منبر معاویه را گوش می کرده؟ توضیح بفرمایید؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان عزیز میخواستم ازتون بپرسم که اینکه می گویند شرایط زمان امام حسن با امام حسین فرق داشت ومعاویه فردی بود که ظاهر اسلام را حفظ میکرد به خاطر همین امام حسن حاضر به صلح با معاویه شدپس چرا با این وجود امام حسن درهمان اوایل بعد از شهادت امام علی میخواست که با معاویه بجنگد و علیه حکومت معاویه نیرو بسیج کند؟
- [سایر] چرا امام حسن(علیه السلام) خلافت معاویه را قبول کردند؟
- [سایر] چرا امام حسن با معاویه صلح کرد، ولی امام حسین با یزید جنگید و هر دو سیره واحدی در پیش نگرفتند؟
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود