متوکل عباسی یکی از جنایت کارترین خلفای عباسی است که از سال 232 ه.ق تا سال 247 ه.ق امر خلافت را برعهده داشت. او در دشمنی با امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و خاندان و شیعیان آن حضرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد. دوران حکومت او برای شیعیان و علویان یکی از سیاهترین دورانها به شمار می رود. از جمله جنایات وی می توان به: 1. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها[1] 2. دستور تخریب آرامگاه امام حسین علیه السّلام [2] 3. قتل شیعیانی همانند (ابن سکیت) یار با وفای امام جواد علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام . و... اشاره کرد. بخشی از دوران زندگی حضرت امام هادی علیه السّلام در زمان حکومت متوکل عباسی بوده است. امام هادی علیه السّلام در سال 212 ه.ق در شهر مدینه به دنیا آمد و در ماه رجب سال 254 ه.ق در سامرا رحلت نمود.[3] مورخان می نویسند: متوکل امام هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا آورد.[4] درباره علت آن دو قول وجود دارد. ابن شهر آشوب و شیخ مفید و عده ای دیگر نوشته اند: (سبب اینکه حضرت هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا آوردند این شد که عبدا... بن محمد (والی مدینه) پیش متوکل از حضرت هادی علیه السّلام سعایت و بدگویی کرد... هرچند امام هادی علیه السّلام در نامه ای که به متوکل نوشت دروغگویی او را یادآور شد، امّا متوکل با نوشتن نامه ای، امام علیه السّلام را به سامرا دعوت کرد.[5] در روایتی دیگر مسعودی می نویسد: (بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین (مکه و مدینه) بود بارها به متوکل نامه نوشت که اگر احتیاجی به حرمین داری علی بن محمد را از آنجا اخراج کن زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می کند و گروه انبوهی به او گرویده اند.)[6] سرانجام این سعایت ها سبب شد که امام علیه السّلام به سامرا احضار شود. با توجه به اینکه مدت اقامت امام هادی علیه السّلام در سامرا بیست سال گزارش شده است[7] و با توجه به تاریخ وفات امام هادی علیه السّلام (سال 254 ه.ق) می توان نتیجه گرفت که متوکل آن حضرت را در سال 234 ه.ق از مدینه به سامرا فراخوانده است. هر چند نامه متوکل به امام هادی علیه السّلام نامه ای محترمانه بود امّا به نظر می رسد که امام علیه السّلام به اجبار به این سفر رفته اند چرا که اولاً: متوکل یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به سامرا بیاورد.[8] ثانیاً: آن حضرت بعدها در سامرا فرمود: مرا از مدینه به اکراه به سامرا آوردند.[9] ثالثاً: اگر امام هادی علیه السّلام دعوت متوکل را قبول نمی کرد این امر تأییدی می شد بر گفتار سعایت کنندگان و باعث تحریک بیشتر متوکل می شد و بهانه بیشتری به دست او می داد که مشکلات فراوانی برای حضرت فراهم کند.[10]) وقتی امام هادی علیه السّلام به اتفاق یحیی بن هرثمه به سامرا رسید، متوکل دستور داد تا امام علیه السّلام را به (خان صعالیک)[11] ببرند و هدف وی از این کار این بود که از شأن امام و اهمیت ایشان در نزد مردم بکاهد.[12] صالح بن سعید می گوید: نزد امام رفتم و عرض کردم: (قربانت گردم اینان در همه جا می خواهند نور شما را خاموش کنند و از قدر شما بکاهند برای همین شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام جای دادند...)[13] امام هادی علیه السّلام یک روز در این کاروانسرا بود سپس متوکل خانه ای برای امام در نظر گرفت و حضرت در آنجا سکونت گزید.[14] همان گونه که مشخص است متوکل امام هادی علیه السّلام را به سامرا آورد تا آن حضرت را کاملا تحت نظر و مراقبت داشته باشد. بارها متوکل افرادی را می فرستاد تا خانه امام علیه السّلام را تفتیش کنند. ما در این بحث تنها به یکی از این موارد اشاره می کنیم. مسعودی می نویسد: (از حضرت امام علی نقی علیه السّلام در نزد متوکل سعایت کردند، متوکل عده ای را به خانه امام علیه السّلام فرستاد، آنها چیزی نیافتند. آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بود. وی را به نزد متوکل بردند... متوکل به آن حضرت شراب تعارف کرد آن حضرت فرمود: (و الله شراب داخل گوشت و خون من نشده. هرگز، مرا معاف دار آنگاه متوکل به آن حضرت گفت: شعری بخوان. حضرت ابتدا خودداری کرد امّا با اصرار وی شعری خواند که مطلع آن چنین است: بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می دادند ولی آن قله کوهها برایشان سودی نبخشید... متوکل و حاضران از شنیدن این اشعار گریستند. سپس خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام علیه السّلام را با احترام به خانه اش بازگردانند.[15] (متوکل چندین مرتبه افرادی را به مناظره با امام علیه السّلام فراخواند. یحیی بن اکثم یکی از این افراد در پایان یکی از جلسات به متوکل گفت: ما دیگر دوست نداریم از امام بیشتر سئوال بپرسیم چرا که پاسخ های امام باعث تقویت شیعیان می شود.[16]) باقر شریف القرشی در مورد وضعیت امام در سامرا می نویسد: (امام هادی علیه السّلام در این مدت زمانی که در سامرا بود (تا به شهادت رسید) همواره در حصر اقتصادی بود. اگر کسی می خواست حقوق واجبه اش را بپردازد یا هدیه ای به امام بدهد، بدترین عقوبات را می دید، آن حضرت در سختی و حرج روزگار می گذراند. کسی نمی توانست به دیدار آن حضرت برود. متوکل مدتی امام علیه السّلام و همسرش را زندانی کرد)[17] ظلم و ستمی که بر امام هادی علیه السّلام وارد می شد سبب شد صبر امام علیه السّلام کم شود و برعلیه متوکل دعا کند. (و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی...)[18] خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد. و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود.[19] نتیجه گیری: متوکل برای اینکه خلافت خویش را حفظ کند دستور داد امام هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا بیاورند. امام هادی علیه السّلام در این شهر نظامی حدود 20 سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. متوکل در سال 247 ه.ق کشته شد.[20] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی. 2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ 4، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1411 ه.ق، ج 2، ص 681. [2] . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، التراث العربی، 1378 ه.، ج 9، ص 185. [3] . محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی تا، ج 2، ص 285. [4] . همان. [5] . شیخ مفید، پیشین، ص 296، و ابن شهر آشوب، مناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، بی تا، ج 4، ص 417. [6] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، چ 4، نجف، مطبعه الحیدریه، 1374 ه.ق، ص 225. [7] . محمد بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السّلام 1427 ه.ق، ج 2، ص 127. [8] . شیخ مفید، پیشین، ص 285. [9] . ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 417، و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1395 ه.، ج 50، ص 129. [10] . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق علیه السّلام ، 1376، ص 580. [11] . کاروانسرای گداها. [12] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی الهادی، بی جا، دارالکتاب الاسلامی، 1408ه.ق، ص 238. [13] . شیخ مفید، پیشین، ص 299298، محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 126. [14] . محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 125. [15] . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، 1358 ه.ق، ج 4، ص 11. [16] . باقر شریف القرشی، پیشین، ص 249، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 403، و تحف العقول، ص 477. [17] . همان، ص 262. [18] . قسمتی از دعای امام هادی علیه السّلام بر علیه متوکل. [19] . همان، ص 271. [20] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، قم، انصاریان، 1417 ه.ق، ص 242.
متوکل عباسی یکی از جنایت کارترین خلفای عباسی است که از سال 232 ه.ق تا سال 247 ه.ق امر خلافت را برعهده داشت. او در دشمنی با امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و خاندان و شیعیان آن حضرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد. دوران حکومت او برای شیعیان و علویان یکی از سیاهترین دورانها به شمار می رود. از جمله جنایات وی می توان به:
1. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها[1] 2. دستور تخریب آرامگاه امام حسین علیه السّلام [2] 3. قتل شیعیانی همانند (ابن سکیت) یار با وفای امام جواد علیه السّلام و امام هادی علیه السّلام . و... اشاره کرد. بخشی از دوران زندگی حضرت امام هادی علیه السّلام در زمان حکومت متوکل عباسی بوده است. امام هادی علیه السّلام در سال 212 ه.ق در شهر مدینه به دنیا آمد و در ماه رجب سال 254 ه.ق در سامرا رحلت نمود.[3]
مورخان می نویسند: متوکل امام هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا آورد.[4] درباره علت آن دو قول وجود دارد. ابن شهر آشوب و شیخ مفید و عده ای دیگر نوشته اند: (سبب اینکه حضرت هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا آوردند این شد که عبدا... بن محمد (والی مدینه) پیش متوکل از حضرت هادی علیه السّلام سعایت و بدگویی کرد... هرچند امام هادی علیه السّلام در نامه ای که به متوکل نوشت دروغگویی او را یادآور شد، امّا متوکل با نوشتن نامه ای، امام علیه السّلام را به سامرا دعوت کرد.[5] در روایتی دیگر مسعودی می نویسد: (بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین (مکه و مدینه) بود بارها به متوکل نامه نوشت که اگر احتیاجی به حرمین داری علی بن محمد را از آنجا اخراج کن زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می کند و گروه انبوهی به او گرویده اند.)[6] سرانجام این سعایت ها سبب شد که امام علیه السّلام به سامرا احضار شود. با توجه به اینکه مدت اقامت امام هادی علیه السّلام در سامرا بیست سال گزارش شده است[7] و با توجه به تاریخ وفات امام هادی علیه السّلام (سال 254 ه.ق) می توان نتیجه گرفت که متوکل آن حضرت را در سال 234 ه.ق از مدینه به سامرا فراخوانده است. هر چند نامه متوکل به امام هادی علیه السّلام نامه ای محترمانه بود امّا به نظر می رسد که امام علیه السّلام به اجبار به این سفر رفته اند چرا که اولاً: متوکل یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به سامرا بیاورد.[8] ثانیاً: آن حضرت بعدها در سامرا فرمود: مرا از مدینه به اکراه به سامرا آوردند.[9] ثالثاً: اگر امام هادی علیه السّلام دعوت متوکل را قبول نمی کرد این امر تأییدی می شد بر گفتار سعایت کنندگان و باعث تحریک بیشتر متوکل می شد و بهانه بیشتری به دست او می داد که مشکلات فراوانی برای حضرت فراهم کند.[10])
وقتی امام هادی علیه السّلام به اتفاق یحیی بن هرثمه به سامرا رسید، متوکل دستور داد تا امام علیه السّلام را به (خان صعالیک)[11] ببرند و هدف وی از این کار این بود که از شأن امام و اهمیت ایشان در نزد مردم بکاهد.[12] صالح بن سعید می گوید: نزد امام رفتم و عرض کردم: (قربانت گردم اینان در همه جا می خواهند نور شما را خاموش کنند و از قدر شما بکاهند برای همین شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام جای دادند...)[13] امام هادی علیه السّلام یک روز در این کاروانسرا بود سپس متوکل خانه ای برای امام در نظر گرفت و حضرت در آنجا سکونت گزید.[14] همان گونه که مشخص است متوکل امام هادی علیه السّلام را به سامرا آورد تا آن حضرت را کاملا تحت نظر و مراقبت داشته باشد. بارها متوکل افرادی را می فرستاد تا خانه امام علیه السّلام را تفتیش کنند. ما در این بحث تنها به یکی از این موارد اشاره می کنیم. مسعودی می نویسد: (از حضرت امام علی نقی علیه السّلام در نزد متوکل سعایت کردند، متوکل عده ای را به خانه امام علیه السّلام فرستاد، آنها چیزی نیافتند. آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بود. وی را به نزد متوکل بردند... متوکل به آن حضرت شراب تعارف کرد آن حضرت فرمود: (و الله شراب داخل گوشت و خون من نشده. هرگز، مرا معاف دار آنگاه متوکل به آن حضرت گفت: شعری بخوان. حضرت ابتدا خودداری کرد امّا با اصرار وی شعری خواند که مطلع آن چنین است: بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می دادند ولی آن قله کوهها برایشان سودی نبخشید... متوکل و حاضران از شنیدن این اشعار گریستند. سپس خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام علیه السّلام را با احترام به خانه اش بازگردانند.[15]
(متوکل چندین مرتبه افرادی را به مناظره با امام علیه السّلام فراخواند. یحیی بن اکثم یکی از این افراد در پایان یکی از جلسات به متوکل گفت: ما دیگر دوست نداریم از امام بیشتر سئوال بپرسیم چرا که پاسخ های امام باعث تقویت شیعیان می شود.[16]) باقر شریف القرشی در مورد وضعیت امام در سامرا می نویسد: (امام هادی علیه السّلام در این مدت زمانی که در سامرا بود (تا به شهادت رسید) همواره در حصر اقتصادی بود. اگر کسی می خواست حقوق واجبه اش را بپردازد یا هدیه ای به امام بدهد، بدترین عقوبات را می دید، آن حضرت در سختی و حرج روزگار می گذراند. کسی نمی توانست به دیدار آن حضرت برود. متوکل مدتی امام علیه السّلام و همسرش را زندانی کرد)[17] ظلم و ستمی که بر امام هادی علیه السّلام وارد می شد سبب شد صبر امام علیه السّلام کم شود و برعلیه متوکل دعا کند. (و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی...)[18]
خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد. و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود.[19]
نتیجه گیری:
متوکل برای اینکه خلافت خویش را حفظ کند دستور داد امام هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا بیاورند. امام هادی علیه السّلام در این شهر نظامی حدود 20 سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. متوکل در سال 247 ه.ق کشته شد.[20]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ 4، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1411 ه.ق، ج 2، ص 681.
[2] . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، التراث العربی، 1378 ه.، ج 9، ص 185.
[3] . محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی تا، ج 2، ص 285.
[4] . همان.
[5] . شیخ مفید، پیشین، ص 296، و ابن شهر آشوب، مناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، بی تا، ج 4، ص 417.
[6] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، چ 4، نجف، مطبعه الحیدریه، 1374 ه.ق، ص 225.
[7] . محمد بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السّلام 1427 ه.ق، ج 2، ص 127.
[8] . شیخ مفید، پیشین، ص 285.
[9] . ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 417، و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1395 ه.، ج 50، ص 129.
[10] . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق علیه السّلام ، 1376، ص 580.
[11] . کاروانسرای گداها.
[12] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی الهادی، بی جا، دارالکتاب الاسلامی، 1408ه.ق، ص 238.
[13] . شیخ مفید، پیشین، ص 299298، محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 126.
[14] . محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 125.
[15] . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، 1358 ه.ق، ج 4، ص 11.
[16] . باقر شریف القرشی، پیشین، ص 249، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 403، و تحف العقول، ص 477.
[17] . همان، ص 262.
[18] . قسمتی از دعای امام هادی علیه السّلام بر علیه متوکل.
[19] . همان، ص 271.
[20] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، قم، انصاریان، 1417 ه.ق، ص 242.
- [سایر] متوکل با قبر امام حسین علیهالسلام چه کرد؟
- [سایر] درباره خراب کردن قبر مطهّر حضرت امام حسین(علیه السلام) به دستور متوکّل عبّاسی توضیح دهید.
- [سایر] آیا امام هادی علیه السلام از ولادت حضرت مهدی علیه السلام خبر داده است؟
- [سایر] ویژگیهای اخلاقی امام هادی (علیه السلام) را توضیح دهید؟
- [سایر] زندگی سیاسی امام هادی (علیه السلام) را شرح دهید.
- [سایر] شیوههای تربیتی امام هادی(علیه السلام) را بیان کنید.
- [سایر] ویژگیهای اخلاقی امام هادی (علیه السلام) را توضیح دهید.
- [سایر] امام هادی علیه السلام چه کرامات و فضائلی دارند؟
- [سایر] شعر در وصف امام هادی ع بفرمایید؟
- [سایر] سلام شهادت امام هادی (ع) را بر پیروان و دوستداران حضرتش بخصوص خدمتگزاران هیئت امام هادی تسلیت می گویم . یاد محسن عزیز را در این شب شهادت گرامی میدارم ان شائ الله سر سفره مولایش امام هادی متنعم است . یا علی
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.