همه کارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا عاشقانه بود، نه عاقلانه. آیا این باور بدان معنا است که کارهای حضرت مخالف عقل بود؟
ابتدا باید ببینیم رابطه عقل و عشق چگونه است؟ عقل و عشق و جهاد امام حسین(ع) و دیگر اولیای الهی از نگاه عقل و عشق، درست روشن نشده است. در ادبیات عرفانی ما گاهی عقل و عشق، ناهمگون و مخالف معرفی می‌گردند و بعضی حرکت‌ها عاشقانه نامیده می‌شوند، نه عاقلانه! اما عقل یعنی قوة شناخت حق از باطل. عقل نوری الهی است که حق تعالی در وجود انسان به ودیعه نهاده، اگر آدمی به ندای آن گوش فرا دهد، راه را به او می‌نماید و از گمراهی‌اش می‌رهاند. این مطلب قطعی است و قرآن و روایات با صدای بلند آن را فریاد می‌زند: (و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر؛ و (کافران) گویند: اگر (به سخن پیامبران) گوش می‌دادیم یا تعقل می‌ورزیدیم، از دوزخیان نبودیم).(1) عقل چیست؟ (العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل راهنمایی است که بدان خداوند عبادت می‌شود و بهشت کسب می‌گردد).(2) متأسفانه گاهی حیله‌گری،‌مکر، مصلحت‌اندیشی دنیا گرایانه و سیاست بازی شیطانی عقل خوانده می‌شود، که اشتباه است، به همین خاطر وقتی امام صادق عقل را تعریف کرد، شنونده متعجبانه پرسید: پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ پرسشگر مانند دیگران حیله بازی، مکاری و سیاست بازی شیطانی را عقل می‌دانست! امام (ع) فرمود: (تلک الکنراء، تلک الشیطنه و هی شبیهة بالعقل و لیست بالعقل؛آن شیطنت بود، که شبیه عقل است اما عقل نیست).(3) یعنی آن هم حسابگری دارد و بر مبنای فایده و زیان است و شبیه عقل است اما عقل نیست، زیرا عقل بر محور خدا و آخرت است اما آن بر محور دنیا و مادیات می‌باشد. عقل به معنای واقعی، غربی و شرقی و گذشته و آینده ندارد. در همة‌انسان‌ها این فروغ خدایی هست و به سوی حق و سعادت هدایتگر است. متأسفانه گاهی افرادی بدون توجه عقل را به عقل مدرن، عقل غربی و... تقسیم می‌کنند، که اشتباه است. عشق هم مانند عقل به خوبی بیان نشده است. عشق را گاهی با شهوت و هوس شعله‌ور یکسان معنا کرده‌اند و آن را مخالف عقل معرفی نموده‌اند، در حالی که عشق به معنای محبت شدید است. عشق هم حیوانی و شیطانی است و هم انسانی و الهی. عشق الهی عشقی است که هدف نهایی آن حق بوده، همراستا با عشق به خداست اما عشق شیطانی و مادی عشقی است که هدف نهایی آن مادیات بوده، با عشق خدا ناهمگون است. چند نکته قابل توجه: 1- عقل با این که در همة‌انسان‌ها به ودیعه نهاده شده، ولی گاهی اسیر می‌گردد و مغلوب هوا و هوس می‌شود ؛ آنگاه هوا و هوس، سخن خود را به عنوان حکم عقل معرفی می‌کند. حضرت امیر مومنان (ع) می فرماید:(کم من عقل أسیر تحت هوی امیر)چه بسیار عقل ها که اسیر فرمان هوای نفس گشته اند.(4) 2 – عقل در مراحل اولیه فقط شناخت و معرفی می‌دهد و راه می‌نماید و قوة محرک نیست. آنچه انسان را به حرکت وا می‌دارد، محبت و گرایش است که هر چه شدیدتر باشد، انگیزانندگی آن قوی‌تر است. اگر انسان‌هایی رهرو حق نیستند (با این که آن را می‌شناسند) از آن روست که بدان گرایش پیدا نکرده‌اند و محبت در آنان پیدا نشده یا شدت نیافته است.عقل اثبات می کند که معاد و بهشت و دوزخ وجود دارد ، اما عاشق در پی دیدن این که گفته‌اند: پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود ناظر به این حقیقت است که استدلالیان بر مبنای شناخت و معرفت اولیه‌اند و هنوز گرایش و محبت شدید در آنها ظهور نیافته است،‌از این رو پا برای رفتن دارند اما پایی غیر استوار و شکننده. 3 – حرکت امام حسین و پیغمبران و اولیا(علیهم‌السلام) عاقلانه و منطقی بود، از این رو هیچ کدام از عاقلان زمان‌شان یا پس از آن، با منطق و استدلال آنان را محکوم نکردند، ولی چون آن عاقلان، عاشق نبودند (با اینکه اقدم امام را صحیح و شرعی و فداکارانه می‌دانستند) توان همراهی نداشتند. هیچ انسان عاقلی ، کسی را که زندگی زودگذر دنیا و راحتی آن را فدای سعادت ابدی وجاودانه و بهشت رضوان الهی کند ، محکوم نمی کند، بلکه در مقابل چنین خردی سر تعظیم فرو می آورد. 4 – عشق فراتر از عقل است نه پایین تر از آن. آری عمل حسین عاشقانه بود ، اما نه اینکه عقل را انکار کند ، بلکه با تأیید آن از آن فراتر می رود . راه عشق از عقل می‌گذرد، یعنی عشق حقیقی مبتنی بر عقل و شناخت و معرفت است. تا معرفت حاصل نشود،‌گرایش و عشق ایجاد نمی‌گردد. این جملة حسین بن علی(ع) است: (ایها الناس إن الله عزوجل ذکره ما خلق العباد و الاّ لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه؛ ای مردم! خدا بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند و هرگاه او را شناختند ] عاشق او شوند و[عبادتش کنند).(5) امام صادق از امام حسین (ع)و او از پیامبر نقل فرمود که :( افضل الناس من عشق العبادة ) برترین انسان ها آن است که عاشق عبادت باشد.(6) شناخت،‌ دعوت کننده به گرایش و عبادت و اطاعت است و عقل یکی از اسباب شناخت و عشق قدم نهادن در وادی عبادت و بندگی. امام حسین در بالاترین درجة شناخت و در عالی‌ترین مرحلة‌ عشق بود ،‌ به همین جهت به آسانی همة‌ وجود و دارایی و خانواده و فرزندانش را در راه عبادت و بندگی فدا کرد،‌تا رضایت حق تعالی را به دست آورد. دیگر عاقلان (در هر مرتبة‌که بودند) هیچ کدام او را با استدلال و منطق محکوم نکردند، بلکه اقدام امام را با مصلحت‌اندیشی‌های دنیاگرایانه ناهمگون دیدند، یا پای همراهی با ایشان را نداشتند! ---------------------------------------------------------------------------------------------------- پی‌نوشت‌ها: 1. ملک (67) آیه‌10. 2. میزان الحکمه، ج3، ص 246. 3. همان. 4.عیون الحکم والمواعظ،ص381 5. همان،‌ج1،‌ص 223. 6.اصولکافی،ج2،ص83
عنوان سوال:

همه کارهای امام حسین(ع) در روز عاشورا عاشقانه بود، نه عاقلانه. آیا این باور بدان معنا است که کارهای حضرت مخالف عقل بود؟


پاسخ:

ابتدا باید ببینیم رابطه عقل و عشق چگونه است؟
عقل و عشق و جهاد امام حسین(ع) و دیگر اولیای الهی از نگاه عقل و عشق، درست روشن نشده است. در ادبیات عرفانی ما گاهی عقل و عشق، ناهمگون و مخالف معرفی می‌گردند و بعضی حرکت‌ها عاشقانه نامیده می‌شوند، نه عاقلانه!
اما عقل یعنی قوة شناخت حق از باطل. عقل نوری الهی است که حق تعالی در وجود انسان به ودیعه نهاده، اگر آدمی به ندای آن گوش فرا دهد، راه را به او می‌نماید و از گمراهی‌اش می‌رهاند. این مطلب قطعی است و قرآن و روایات با صدای بلند آن را فریاد می‌زند:
(و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر؛ و (کافران) گویند: اگر (به سخن پیامبران) گوش می‌دادیم یا تعقل می‌ورزیدیم، از دوزخیان نبودیم).(1)
عقل چیست؟
(العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل راهنمایی است که بدان خداوند عبادت می‌شود و بهشت کسب می‌گردد).(2)
متأسفانه گاهی حیله‌گری،‌مکر، مصلحت‌اندیشی دنیا گرایانه و سیاست بازی شیطانی عقل خوانده می‌شود، که اشتباه است، به همین خاطر وقتی امام صادق عقل را تعریف کرد، شنونده متعجبانه پرسید: پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ پرسشگر مانند دیگران حیله بازی، مکاری و سیاست بازی شیطانی را عقل می‌دانست!
امام (ع) فرمود: (تلک الکنراء، تلک الشیطنه و هی شبیهة بالعقل و لیست بالعقل؛آن شیطنت بود، که شبیه عقل است اما عقل نیست).(3)
یعنی آن هم حسابگری دارد و بر مبنای فایده و زیان است و شبیه عقل است اما عقل نیست، زیرا عقل بر محور خدا و آخرت است اما آن بر محور دنیا و مادیات می‌باشد.
عقل به معنای واقعی، غربی و شرقی و گذشته و آینده ندارد. در همة‌انسان‌ها این فروغ خدایی هست و به سوی حق و سعادت هدایتگر است. متأسفانه گاهی افرادی بدون توجه عقل را به عقل مدرن، عقل غربی و... تقسیم می‌کنند، که اشتباه است.
عشق هم مانند عقل به خوبی بیان نشده است. عشق را گاهی با شهوت و هوس شعله‌ور یکسان معنا کرده‌اند و آن را مخالف عقل معرفی نموده‌اند، در حالی که عشق به معنای محبت شدید است.
عشق هم حیوانی و شیطانی است و هم انسانی و الهی. عشق الهی عشقی است که هدف نهایی آن حق بوده، همراستا با عشق به خداست اما عشق شیطانی و مادی عشقی است که هدف نهایی آن مادیات بوده، با عشق خدا ناهمگون است.
چند نکته قابل توجه:
1- عقل با این که در همة‌انسان‌ها به ودیعه نهاده شده، ولی گاهی اسیر می‌گردد و مغلوب هوا و هوس می‌شود ؛ آنگاه هوا و هوس، سخن خود را به عنوان حکم عقل معرفی می‌کند. حضرت امیر مومنان (ع) می فرماید:(کم من عقل أسیر تحت هوی امیر)چه بسیار عقل ها که اسیر فرمان هوای نفس گشته اند.(4)
2 – عقل در مراحل اولیه فقط شناخت و معرفی می‌دهد و راه می‌نماید و قوة محرک نیست. آنچه انسان را به حرکت وا می‌دارد، محبت و گرایش است که هر چه شدیدتر باشد، انگیزانندگی آن قوی‌تر است. اگر انسان‌هایی رهرو حق نیستند (با این که آن را می‌شناسند) از آن روست که بدان گرایش پیدا نکرده‌اند و محبت در آنان پیدا نشده یا شدت نیافته است.عقل اثبات می کند که معاد و بهشت و دوزخ وجود دارد ، اما عاشق در پی دیدن
این که گفته‌اند:
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
ناظر به این حقیقت است که استدلالیان بر مبنای شناخت و معرفت اولیه‌اند و هنوز گرایش و محبت شدید در آنها ظهور نیافته است،‌از این رو پا برای رفتن دارند اما پایی غیر استوار و شکننده.
3 – حرکت امام حسین و پیغمبران و اولیا(علیهم‌السلام) عاقلانه و منطقی بود، از این رو هیچ کدام از عاقلان زمان‌شان یا پس از آن، با منطق و استدلال آنان را محکوم نکردند، ولی چون آن عاقلان، عاشق نبودند (با اینکه اقدم امام را صحیح و شرعی و فداکارانه می‌دانستند) توان همراهی نداشتند.
هیچ انسان عاقلی ، کسی را که زندگی زودگذر دنیا و راحتی آن را فدای سعادت ابدی وجاودانه و بهشت رضوان الهی کند ، محکوم نمی کند، بلکه در مقابل چنین خردی سر تعظیم فرو می آورد.
4 – عشق فراتر از عقل است نه پایین تر از آن. آری عمل حسین عاشقانه بود ، اما نه اینکه عقل را انکار کند ، بلکه با تأیید آن از آن فراتر می رود . راه عشق از عقل می‌گذرد، یعنی عشق حقیقی مبتنی بر عقل و شناخت و معرفت است. تا معرفت حاصل نشود،‌گرایش و عشق ایجاد نمی‌گردد. این جملة حسین بن علی(ع) است:
(ایها الناس إن الله عزوجل ذکره ما خلق العباد و الاّ لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه؛ ای مردم! خدا بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند و هرگاه او را شناختند ] عاشق او شوند و[عبادتش کنند).(5)
امام صادق از امام حسین (ع)و او از پیامبر نقل فرمود که :( افضل الناس من عشق العبادة ) برترین انسان ها آن است که عاشق عبادت باشد.(6)
شناخت،‌ دعوت کننده به گرایش و عبادت و اطاعت است و عقل یکی از اسباب شناخت و عشق قدم نهادن در وادی عبادت و بندگی. امام حسین در بالاترین درجة شناخت و در عالی‌ترین مرحلة‌ عشق بود ،‌ به همین جهت به آسانی همة‌ وجود و دارایی و خانواده و فرزندانش را در راه عبادت و بندگی فدا کرد،‌تا رضایت حق تعالی را به دست آورد. دیگر عاقلان (در هر مرتبة‌که بودند) هیچ کدام او را با استدلال و منطق محکوم نکردند، بلکه اقدام امام را با مصلحت‌اندیشی‌های دنیاگرایانه ناهمگون دیدند، یا پای همراهی با ایشان را نداشتند!
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. ملک (67) آیه‌10.
2. میزان الحکمه، ج3، ص 246.
3. همان.
4.عیون الحکم والمواعظ،ص381
5. همان،‌ج1،‌ص 223.
6.اصولکافی،ج2،ص83





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین