در مورد آنچه پیرامون تاریخ اهل بیت(علیه السّلام) و برخورد خلفا با ایشان گفته می‌شود مسلما نباید هر چه از زبان این و آن، بویژه مداحان گفته می‌شود را بدون بررسی و تحقیق پذیرفت، بلکه در این باره باید شواهد تاریخی و دیدگاه بزرگان و عالمان برجسته را ملاک قرار داد. در خصوص مسأله‌ای که پیرامون فدک نقل کرده‌اید روایات مسلم تاریخی وجود دارد که در کتب خود اهل سنت دقیقا نقل شده است. ابن ابی الحدید معتزلی که فردی عالم و سنی مذهب است می‌نویسد: (ابراهیم بن سعید ثقفی از ابراهیم بن میمون از عیسی بن عبداللّه‌ بن محمد بن علی بن ابی‌طالب(علیه السّلام) از پدرش، از جدش از علی(علیه السّلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: فاطمه(سلام الله علیها) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلی و امّ‌ایمن بر این مطلب گواهند. گفت: تو جز حق و راستی چیزی به پدرت نسبت نمی‌دهی، من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه‌ای از پوستطلبید و سند فدک را برای حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: ای فاطمه! از کجا می‌آیی؟ گفت: از نزد ابوبکر می‌آیم. به او گفتم که رسول خدا فدک را به من بخشیده و علی و امّ‌ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وی فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده گفت: تو فدک را به فاطمه داده‌ای و سندش را نوشته‌ای؟ گفت: آری. گفت: علی به سود خودگواهی می‌دهد و امّ‌ایمن یک زن است. بعد آب دهان بر روی آن سند انداخته نوشته را پاک و سند را پاره کرد. روایت شده که ابوبکر پس از گواهی امیرالمؤمنین(علیه السّلام) دستور داد فدک را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده نوشته را پاره کرد، (شرح نهج‌البلاغه، ج 16، ص 274) . منبع: نرم افزار معمای هستی
در مورد آنچه پیرامون تاریخ اهل بیت(علیه السّلام) و برخورد خلفا با ایشان گفته میشود مسلما نباید هر چه از زبان این و آن، بویژه مداحان گفته میشود را بدون بررسی و تحقیق پذیرفت، بلکه در این باره باید شواهد تاریخی و دیدگاه بزرگان و عالمان برجسته را ملاک قرار داد. در خصوص مسألهای که پیرامون فدک نقل کردهاید روایات مسلم تاریخی وجود دارد که در کتب خود اهل سنت دقیقا نقل شده است.
ابن ابی الحدید معتزلی که فردی عالم و سنی مذهب است مینویسد: (ابراهیم بن سعید ثقفی از ابراهیم بن میمون از عیسی بن عبداللّه بن محمد بن علی بن ابیطالب(علیه السّلام) از پدرش، از جدش از علی(علیه السّلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: فاطمه(سلام الله علیها) نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلی و امّایمن بر این مطلب گواهند. گفت: تو جز حق و راستی چیزی به پدرت نسبت نمیدهی، من آن را به تو بخشیدم و بعد تکهای از پوستطلبید و سند فدک را برای حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: ای فاطمه! از کجا میآیی؟ گفت: از نزد ابوبکر میآیم. به او گفتم که رسول خدا فدک را به من بخشیده و علی و امّایمن نیز بر این مطلب گواهند. وی فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده گفت: تو فدک را به فاطمه دادهای و سندش را نوشتهای؟ گفت: آری. گفت: علی به سود خودگواهی میدهد و امّایمن یک زن است. بعد آب دهان بر روی آن سند انداخته نوشته را پاک و سند را پاره کرد.
روایت شده که ابوبکر پس از گواهی امیرالمؤمنین(علیه السّلام) دستور داد فدک را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده نوشته را پاره کرد، (شرح نهجالبلاغه، ج 16، ص 274) .
منبع: نرم افزار معمای هستی
- [سایر] منبع دقیق این روضه که مداحان در مجالس میخوانند کجا است؛ ماجرای کوچه بنیهاشم و حضرت زهرا(س) و اینکه عمر نوشتهای درباره فدک را میگیرد و پاره میکند و سیلی به صورت حضرت فاطمه(س) میزنند و....
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [سایر] آیا قضیه کتک خوردن حضرت زهرا(سلام الله علیها) توسط عمر صحت دارد ؟
- [سایر] اهل سنت می گویند ضارب فاطمه (سلام الله علیها) عمر ابن هشام می باشد نه عمر بن خطاب آیا صحیح است ؟
- [سایر] آیا شکستن پهلوی حضرت فاطمه و سیلی خوردن آن حضرت از خلیفه دوم صحت دارد؟
- [سایر] لطفا تعدادی از مدارک که وابسته به اهل سنت است که گفته عمر حضرت زهرا را کشته بیاورید.
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت به لگد زدن خلیفه دوم به پهلوی حضرت زهرا(س) اشاره شده است؟
- [سایر] اینکه شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).