مسیحیان در اسپانیا و اندلس چه جنایاتی مرتکب شدند؟
بعد از هشت قرن، ( 92 898 ه) که (فردیناند) پادشاه (اراگون) آخرین بقایای حکومت اسلامی را از بین برد، مسلمان ها در اسپانیا زندگی می کردند و بر اثر ابتکار و جوانمردی و روح هم زیستی مسالمت آمیز با پیروان سایر مذاهب، تمدنی بزرگ را بنا نهادند که در حد خود بی نظیر بود و به اقرار بسیاری از اندیشمندان، جنبش فرهنگی و فکری اروپا مرهون آشنایی با تمدّن بی نظیر مسلمین است که از طریق اندلس به اروپا راه یافته است. ولی وقتی اسپانیا به دست مسیحیان افتاد رو به ویرانی و اضمحلال گذاشت و رفتاری که مسیحیان با مردم اسپانیا و مسلمین آن جا نمودند، عکس آن رفتاری بود که مسلمین در هنگام فتح اندلس با آنها کرده بودند. گوستاولوبون می نویسد: نصاری وقتی که آخرین پایتخت اسلامی اسپانیا، یعنی غرناطه را به تصرّف خود درآوردند، تمام تساهل مذهبی یا هم دردی هایی را که اعراب در طول چندین قرن نسبت به آنها نشان داده بودند به یک باره از نظر محو ساخته و با وجود معاهدات و قراردادهای عدیده، در نهایت درجه ی قساوت و بی رحمی با ایشان سلوک نمودند! درباره ی رفتار با آنان دو نظریّه ابراز شد; نظریّه ی اول که توسط کشیش ها مطرح شد: تمام افراد مسلمین، بدون استثنا، مرد و زن و پیر و جوان، حتّی اطفال نورس، باید کشته شوند! نظریّه ی دوّم از طرف عوام مردم بود. آنان از حکومت وقت خواستند تا همه ی مسلمانان را از مملکت خارج نمایند. فلیپ دوّم، پادشاه وقت، برای آن که به هر دو نظریّه عمل کرده باشد، در سال 1610 میلادی، دستور داد: مسلمانان را از مملکت بیرون کنند! ولی این فرمان تحت شرایطی به انجام رسید که سه چهارم مسلمانان، قبل از آن که از اسپانیا خارج شوند، به قتل رسیدند![1] هم چنین می نویسد: فردیناند مطابق معاهده اش با مسلمین، در مذهب و زبان، به آنها آزادی داد; لیکن از 1499 میلادی با تعدّی وجور آنها را به جبر و عنف، مسیحی می نمود، سپس به بهانه ی این که مسیحی نیستند همه را به دیوان عدالت مقدس مذهبی که برای مجازات اشخاص مشکوک، تأسیس شده بود سپردند. محکمه ی مزبور تا حد امکان آنان را در آتش سوزانید و چون این عمل به کندی پیش می رفت و سوزاندن صدها هزار نفر کاری بس مشکل بود; لذا به اخراج مسلمین از کشور پرداختند. کشیش بزرگ، رییس محکمه ی مقدس فوق، رأی داد که تمام مسلمانان را با زن و بچه ازدم شمشیر بگذرانند! راهبی بلیدا نام، از اسقف اعظم قدم جلوتر گذاشت و از این رو که اعراب مسلمان حقیقتاً مسیحی نشده اند، رأی به قتل تمام اعراب (مسیحی و مسلمان) داد! آن گاه درباره ی اخراج مسلمانان چنین نقل می کند: بلیدا راهب مزبور، با نهایت مسرت و خوشی ذکر می کند که سه قسمت این جمعیّت، در اثنای راه به قتل رسیدند; خصوصاً در یکی از این مهاجرت ها، یکصد هزار نفر از گروه یکصد و چهل هزار نفری مسلمانان که به طرف آفریقا می رفتند، به قتل رسیدند. در ظرف چند ماه بیش از یک میلیون مسلمان از اندلس خارج گردیدند و مطابق تخمینی که دراین باب از (سدیلو) و اکثر مورخین به عمل آمده است، از ابتدای فتح فردیناند تا زمان اخراج مسلمین از اندلس، سه میلیون نفر از رعایای کشور کاسته شده است; البته بعد از این قتل عام، واقعه ی سن بارتلمی را باید یکی از وقایع عادی و کوچک به شمار آورد. شاید تا کنون هیچ یک از بی رحم ترین و وحشی ترین کشورگیران عالم، دامن خود را به چنین لکه ی قتل عامی نیالوده است![2] مسیحیان بشردوست! بعد از تصاحب کشور اسپانیا، مساجد مسلمین را به کلیسا تبدیل نمودند. آزادی در اقامه ی شعایر دینی را از مسلمانان سلب و قبرستان آنان را خراب و آنان را از استحمام و نظافت که یک امر ضروری است منع کرده، حمام های آنان را ویران نمودند.[3] آنها را مجبور می کردند تا از آیین و زبان خود دست بکشند، در غیر این صورت محکوم به مرگ می شدند! در سال 1418 حدود سه هزار نفر را به حکم محکمه ی تفتیش عقاید سوزاندند و 13هزار نفر را به مجازات های دیگر رسانیدند! کریمنس، اسقف اعظم طلیطله، کتابخانه ی بزرگ غرناطه را که دارای 80000 جلد کتاب بود آتش زد. جان دیون پورت، درباره ی جنایات شرم آور مسیحیان اسپانیا می نویسد: کیست که بر فقدان آخرین بقایای آثار جوانمردی، یعنی سقوط امپراطوری اسلام در اسپانیا سوگواری نکرده باشد؟ کیست که فضای سینه اش، نسبت به آن ملّت شجاع و سخاوتمند،مملّو تمجید و تکریم نباشد؟! همان ملّتی که در طول هشتصد سال حکومت بر اسپانیا، حتی تاریخ نویسان مخالف آنها نتوانستند کوچک ترین نمونه ای از ظلم و ستمگری راجع به آنها بنویسند. کیست که از تحریکات دستگاه مسیحیّت، خجلت زده نشده باشد؟! ...گرچه نقشه های خائنانه و اعمال شرم آور مسیحیان، حکومت چند ساله ی مسلمین را در اسپانیا از بین برد، ولی دود این خرابکاری، در درجه ی دوم، به چشم خود اروپای مسیحی رفت; زیرا طبق گفته ی اناتول فرانس، حمله ی وحشی های شمال اروپا بر اسپانیا و نابود کردن حکومت و دستگاه علمی اسلامی، حداقل پانصد سال اروپا را از ترقیّات علمی و رسانس، عقب انداخت.[4] پی نوشتها: [1]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه ی سید هاشم حسینی، ص 723. [2]. همان، ص 333. [3]. ژوزف ماک کاپ، عظمت مسلمین در اسپانیا، ترجمه ی ابوالقاسم فیضی، ص 241 243. [4].جان دیون پورت،عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن،ترجمه ی سیدغلام رضاسعیدی، ص 133. منبع: اسلام و اقلیّت های مذهبی، محمد باقر طاهری، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
عنوان سوال:

مسیحیان در اسپانیا و اندلس چه جنایاتی مرتکب شدند؟


پاسخ:

بعد از هشت قرن، ( 92 898 ه) که (فردیناند) پادشاه (اراگون) آخرین بقایای حکومت اسلامی را از بین برد، مسلمان ها در اسپانیا زندگی می کردند و بر اثر ابتکار و جوانمردی و روح هم زیستی مسالمت آمیز با پیروان سایر مذاهب، تمدنی بزرگ را بنا نهادند که در حد خود بی نظیر بود و به اقرار بسیاری از اندیشمندان، جنبش فرهنگی و فکری اروپا مرهون آشنایی با تمدّن بی نظیر مسلمین است که از طریق اندلس به اروپا راه یافته است.
ولی وقتی اسپانیا به دست مسیحیان افتاد رو به ویرانی و اضمحلال گذاشت و رفتاری که مسیحیان با مردم اسپانیا و مسلمین آن جا نمودند، عکس آن رفتاری بود که مسلمین در هنگام فتح اندلس با آنها کرده بودند.
گوستاولوبون می نویسد:
نصاری وقتی که آخرین پایتخت اسلامی اسپانیا، یعنی غرناطه را به تصرّف خود درآوردند، تمام تساهل مذهبی یا هم دردی هایی را که اعراب در طول چندین قرن نسبت به آنها نشان داده بودند به یک باره از نظر محو ساخته و با وجود معاهدات و قراردادهای عدیده، در نهایت درجه ی قساوت و بی رحمی با ایشان سلوک نمودند!
درباره ی رفتار با آنان دو نظریّه ابراز شد; نظریّه ی اول که توسط کشیش ها مطرح شد: تمام افراد مسلمین، بدون استثنا، مرد و زن و پیر و جوان، حتّی اطفال نورس، باید کشته شوند!
نظریّه ی دوّم از طرف عوام مردم بود. آنان از حکومت وقت خواستند تا همه ی مسلمانان را از مملکت خارج نمایند.
فلیپ دوّم، پادشاه وقت، برای آن که به هر دو نظریّه عمل کرده باشد، در سال 1610 میلادی، دستور داد: مسلمانان را از مملکت بیرون کنند! ولی این فرمان تحت شرایطی به انجام رسید که سه چهارم مسلمانان، قبل از آن که از اسپانیا خارج شوند، به قتل رسیدند![1]
هم چنین می نویسد:
فردیناند مطابق معاهده اش با مسلمین، در مذهب و زبان، به آنها آزادی داد; لیکن از 1499 میلادی با تعدّی وجور آنها را به جبر و عنف، مسیحی می نمود، سپس به بهانه ی این که مسیحی نیستند همه را به دیوان عدالت مقدس مذهبی که برای مجازات اشخاص مشکوک، تأسیس شده بود سپردند. محکمه ی مزبور تا حد امکان آنان را در آتش سوزانید و چون این عمل به کندی پیش می رفت و سوزاندن صدها هزار نفر کاری بس مشکل بود; لذا به اخراج مسلمین از کشور پرداختند.
کشیش بزرگ، رییس محکمه ی مقدس فوق، رأی داد که تمام مسلمانان را با زن و بچه ازدم شمشیر بگذرانند!
راهبی بلیدا نام، از اسقف اعظم قدم جلوتر گذاشت و از این رو که اعراب مسلمان حقیقتاً مسیحی نشده اند، رأی به قتل تمام اعراب (مسیحی و مسلمان) داد!
آن گاه درباره ی اخراج مسلمانان چنین نقل می کند:
بلیدا راهب مزبور، با نهایت مسرت و خوشی ذکر می کند که سه قسمت این جمعیّت، در اثنای راه به قتل رسیدند; خصوصاً در یکی از این مهاجرت ها، یکصد هزار نفر از گروه یکصد و چهل هزار نفری مسلمانان که به طرف آفریقا می رفتند، به قتل رسیدند. در ظرف چند ماه بیش از یک میلیون مسلمان از اندلس خارج گردیدند و مطابق تخمینی که دراین باب از (سدیلو) و اکثر مورخین به عمل آمده است، از ابتدای فتح فردیناند تا زمان اخراج مسلمین از اندلس، سه میلیون نفر از رعایای کشور کاسته شده است; البته بعد از این قتل عام، واقعه ی سن بارتلمی را باید یکی از وقایع عادی و کوچک به شمار آورد. شاید تا کنون هیچ یک از بی رحم ترین و وحشی ترین کشورگیران عالم، دامن خود را به چنین لکه ی قتل عامی نیالوده است![2]
مسیحیان بشردوست! بعد از تصاحب کشور اسپانیا، مساجد مسلمین را به کلیسا تبدیل نمودند. آزادی در اقامه ی شعایر دینی را از مسلمانان سلب و قبرستان آنان را خراب و آنان را از استحمام و نظافت که یک امر ضروری است منع کرده، حمام های آنان را ویران نمودند.[3]
آنها را مجبور می کردند تا از آیین و زبان خود دست بکشند، در غیر این صورت محکوم به مرگ می شدند!
در سال 1418 حدود سه هزار نفر را به حکم محکمه ی تفتیش عقاید سوزاندند و 13هزار نفر را به مجازات های دیگر رسانیدند! کریمنس، اسقف اعظم طلیطله، کتابخانه ی بزرگ غرناطه را که دارای 80000 جلد کتاب بود آتش زد.
جان دیون پورت، درباره ی جنایات شرم آور مسیحیان اسپانیا می نویسد:
کیست که بر فقدان آخرین بقایای آثار جوانمردی، یعنی سقوط امپراطوری اسلام در اسپانیا سوگواری نکرده باشد؟
کیست که فضای سینه اش، نسبت به آن ملّت شجاع و سخاوتمند،مملّو تمجید و تکریم نباشد؟!
همان ملّتی که در طول هشتصد سال حکومت بر اسپانیا، حتی تاریخ نویسان مخالف آنها نتوانستند کوچک ترین نمونه ای از ظلم و ستمگری راجع به آنها بنویسند.
کیست که از تحریکات دستگاه مسیحیّت، خجلت زده نشده باشد؟!
...گرچه نقشه های خائنانه و اعمال شرم آور مسیحیان، حکومت چند ساله ی مسلمین را در اسپانیا از بین برد، ولی دود این خرابکاری، در درجه ی دوم، به چشم خود اروپای مسیحی رفت; زیرا طبق گفته ی اناتول فرانس، حمله ی وحشی های شمال اروپا بر اسپانیا و نابود کردن حکومت و دستگاه علمی اسلامی، حداقل پانصد سال اروپا را از ترقیّات علمی و رسانس، عقب انداخت.[4]
پی نوشتها:
[1]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه ی سید هاشم حسینی، ص 723.
[2]. همان، ص 333.
[3]. ژوزف ماک کاپ، عظمت مسلمین در اسپانیا، ترجمه ی ابوالقاسم فیضی، ص 241 243.
[4].جان دیون پورت،عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن،ترجمه ی سیدغلام رضاسعیدی، ص 133.
منبع: اسلام و اقلیّت های مذهبی، محمد باقر طاهری، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین