سه دین بزرگ الهی، یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام به دلیل انتسابشان به حضرت ابراهیم(علیه السلام) ادیان ابراهیمی خوانده می شوند. پیروان این ادیان خدای ابراهیم را می پرستند و او را خالق خود و جهان می دانند؛ بنابراین می توان گفت خدای هر سه دین یکی است و اسامی مختلفی که برای خدا مطرح می کنند اشاره به یک وجود دارند؛ هر چند ممکن است در برخی تعابیر و یا صفات یا بیان مربوط به مسائل خداشناسی با هم اختلاف داشته باشند، چنان که فرقه های مختلف هر یک از ادیان نیز کم و بیش اختلافاتی با هم دارند. (الله) معروف ترین نام خدا در فرهنگ اسلام و قرآن است و چنین تعریف می شود: (ذات مستجمع جمیع صفات کمالی).[1] در اسلام نیز بر نامحدود بودن خدا و ناتوانی عقل از درک کامل ذات او، و بر خداشناسی تنزیهی تأکید می شود. در آیات متعددی از قرآن، خدا از توصیف بندگان منزه شده است.[2] صفات الهی در کتب مسلمانان تقسیم بندی های مختلفی دارد: برخی از صفات خدا مربوط به ذات او هستند (مانند علم، قدرت و حیات)؛ و برخی دیگرمربوط به فعل او، (هم چون خالقیت و رازقیت). در یک تقسیم بندی دیگر صفات خدا به ثبوتیه (صفات جلال و لایق به ذات او) و سلبیه (صفاتی که لایق به ذات او نیستند مانند جهل و محدودیت) تقسیم می شوند. در مسیحیت دو صفت (تشخص خدا) و (نیکو بودن خدا) برجسته شده است. اگر (شخصوار) بودن خدا در مقابل (شیءوار) بودن اوست، یعنی خدایی که بتوان با او صحبت کرد و به او عشق ورزید و او نیز جواب می دهد و محبت می کند و حافظ و مراقب است، باید گفت خدای اسلام هم یک خدای (شخص وار) است. هرچند چنین عنوانی در هیچ متن اسلامی و حتی نوشته های عالمان مسلمان دیده نمی شود. سراسر آیات قرآن و سخنان بزرگان اسلام گویای (شخص وار)بودن خداوندند و با خدا به منزله ی یک (شخص) و نه یک (شیء) صحبت می شود: پروردگارتان گوید: مرا بخوانید تا اجابت کنم شمار را.[3] هرگاه بندگانم درباره ی من از تو پرسش کنند، (بگو): من نزدیکم و دعای دعا کننده را هرگاه مرا بخواند اجابت نمایم.[4] به راستی که انسان را آفریده ایم و می دانیم که نفسش به او چه وسوسه می کند؛ و ما از رگ جان به او نزدیک تریم.[5] نکته ای که در این جا ذکرش لازم به نظر می رسد این است که نباید از (شخصوار) بودن خدا معنای (انسانوار) بودن برداشت شود؛ زیرا در هر دو دین اسلام و مسیحیت بر (تغییرناپذیری) خدا تأکید شده است. پس هرگاه از صفاتی هم چون (شخصواربودن) و حتی صفاتی هم چون (شادمانی)، (غضب)، (احساسات) و... سخن به میان می رود، آنان را به گونه ای باید معنا نمود که مناسب با ساحت قدس ربانی او باشد. در قرآن (نیکویی خدا) و (خیرخواه بودن) او با دو صفت (رحمان) و (رحیم) که در آغاز هر سوره به آنها اشاره شده است، پر رنگ شده، و علاوه بر آن، بارها خداوند خود را به صفاتی چون رئوف[6] و لطیف[7]، خوانده است. خدا گناهکارانی را که به سوی او باز می گردند دوست دارد و با آغوش باز آنان را پذیرا می شود. دو تفاوت اساسی در خداشناسی اسلام و مسیحیت 1. در باب اسما و صفات الهی مسیحی، صفت (ابوت) یا (پدر بودن) به خدا نسبت داده می شود که در اسلام به شدت از اتصاف خدا به این صفت نهی شده است. (پدر بودن) در عهد جدید دو کاربرد دارد: گاه خدا پدر همه ی مردم یا همه ی مسیحیان شمرده شده است[8] و گاه پدر بودن خدا ویژه ی حضرت عیسی (علیه السلام)است.[9] در کاربرد اول پدر بودن خدا صرفاً یک معنای تشریفی مجازی است و دلالت بر دوستی خدا نسبت به بندگان و اطاعت بندگان نسبت به خدا دارد: این مطلب از مطالعه ی کتاب مقدس نیز برداشت می شود.[10] اما در کاربرد دوم به نظر می رسد که پدر بودن خدا برای شخص حضرت عیسی(علیه السلام) به یک معنا نیست. در اناجیل هم نوا (متی، مرقس، لوقا) پسر خدا بودن عیسی و پدر بودن خدا به همان معنای مجازی است، اما در بخش دیگر عهد جدید که مروّج الهیات (عیسی خدایی) است، خدا حقیقتاً به صفت (پدر بودن) و عیسی حقیقتاً به صفت (پسر بودن) و (هم ذاتی) با خدا متصف می گردد.[11] در قرآن مجید (پدر بودن) خدا در هر دو معنا رد شده است و این کتاب به کار بردن آن را مجاز نمی داند: یهود و نصاری گفتند ما پسران خدا و دوستان او هستیم. بگو: پس چرا به خاطر گناهانتان شما را عذاب می کند؟ بلکه شما بشری هستید هم چون دیگر کسانی که خلق کرده است.[12] در این آیه معلوم است که یهود و نصاری به معنای تشریفی خود را (پسر خدا) می خوانند و عطف کلمه ی (دوستان) این امر را به خوبی نشان می دهد، با این حال قرآن این نوع سخن گویی را رد می کند و می گوید: شما مخلوق خدایید و مخلوق نباید خدا را پدر خود بخواند و رابطه ی خدا با مخلوقات رابطه ی پدر و فرزندی نیست. و اگر به صورت تشریفی و مجازی، خدا را نباید (پدر) نامید، پدر خواندن خدا به صورت حقیقی و واقعی به طریق اولی محکوم و مردود می گردد؛ و لذا در قرآن (پسر خواندن عیسی)، (کفر) شمرده شده است.[13] 2. تفاوت دوم در توحید است که در مسیحیت در کنار آن (تثلیث) مطرح است و سعی در جمع کردن بین این دو آموزه دارند، اما به نظر می رسد که هیچ بیانی از تثلیث مورد قبول قرآن نباشد. پی نوشتها: [1]. محمد تقی مصباح یزدی، مجموعه معارف قرآن (خداشناسی)، ص 25؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران،تفسیر نمونه، ج 1، ص 27. [2]. از جمله: سوره های انبیاء: 22، مومنون: 91، صافات: 159 و 180 و انعام: 100. [3]. سوره ی غافر، آیه ی 60. [4]. سوره ی بقره، آیه ی 186. [5]. سوره ی ق، آیه ی 16. [6]. سوره ی بقره، آیه ی 27. [7]. سوره ی انعام، آیه ی 27. [8]. مانند انجیل متی، 6: 9. [9]. مانند: نامه ی اول انجیل یوحنّا، 4: 9. [10]. برای نمونه ر.ک: انجیل یوحنّا، 8: 27 43. [11]. برای نمونه ر.ک: انجیل یوحنّا، 10: 14، 19 و 31. [12]. سوره ی مائده، آیه ی 18. [13]. توبه، 9: 30. برای مطالعه بیشتر ر.ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 115 118. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
سه دین بزرگ الهی، یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام به دلیل انتسابشان به حضرت ابراهیم(علیه السلام) ادیان ابراهیمی خوانده می شوند. پیروان این ادیان خدای ابراهیم را می پرستند و او را خالق خود و جهان می دانند؛ بنابراین می توان گفت خدای هر سه دین یکی است و اسامی مختلفی که برای خدا مطرح می کنند اشاره به یک وجود دارند؛ هر چند ممکن است در برخی تعابیر و یا صفات یا بیان مربوط به مسائل خداشناسی با هم اختلاف داشته باشند، چنان که فرقه های مختلف هر یک از ادیان نیز کم و بیش اختلافاتی با هم دارند.
(الله) معروف ترین نام خدا در فرهنگ اسلام و قرآن است و چنین تعریف می شود: (ذات مستجمع جمیع صفات کمالی).[1]
در اسلام نیز بر نامحدود بودن خدا و ناتوانی عقل از درک کامل ذات او، و بر خداشناسی تنزیهی تأکید می شود. در آیات متعددی از قرآن، خدا از توصیف بندگان منزه شده است.[2]
صفات الهی در کتب مسلمانان تقسیم بندی های مختلفی دارد: برخی از صفات خدا مربوط به ذات او هستند (مانند علم، قدرت و حیات)؛ و برخی دیگرمربوط به فعل او، (هم چون خالقیت و رازقیت). در یک تقسیم بندی دیگر صفات خدا به ثبوتیه (صفات جلال و لایق به ذات او) و سلبیه (صفاتی که لایق به ذات او نیستند مانند جهل و محدودیت) تقسیم می شوند.
در مسیحیت دو صفت (تشخص خدا) و (نیکو بودن خدا) برجسته شده است. اگر (شخصوار) بودن خدا در مقابل (شیءوار) بودن اوست، یعنی خدایی که بتوان با او صحبت کرد و به او عشق ورزید و او نیز جواب می دهد و محبت می کند و حافظ و مراقب است، باید گفت خدای اسلام هم یک خدای (شخص وار) است. هرچند چنین عنوانی در هیچ متن اسلامی و حتی نوشته های عالمان مسلمان دیده نمی شود. سراسر آیات قرآن و سخنان بزرگان اسلام گویای (شخص وار)بودن خداوندند و با خدا به منزله ی یک (شخص) و نه یک (شیء) صحبت می شود:
پروردگارتان گوید: مرا بخوانید تا اجابت کنم شمار را.[3]
هرگاه بندگانم درباره ی من از تو پرسش کنند، (بگو): من نزدیکم و دعای دعا کننده را هرگاه مرا بخواند اجابت نمایم.[4]
به راستی که انسان را آفریده ایم و می دانیم که نفسش به او چه وسوسه می کند؛ و ما از رگ جان به او نزدیک تریم.[5]
نکته ای که در این جا ذکرش لازم به نظر می رسد این است که نباید از (شخصوار) بودن خدا معنای (انسانوار) بودن برداشت شود؛ زیرا در هر دو دین اسلام و مسیحیت بر (تغییرناپذیری) خدا تأکید شده است. پس هرگاه از صفاتی هم چون (شخصواربودن) و حتی صفاتی هم چون (شادمانی)، (غضب)، (احساسات) و... سخن به میان می رود، آنان را به گونه ای باید معنا نمود که مناسب با ساحت قدس ربانی او باشد.
در قرآن (نیکویی خدا) و (خیرخواه بودن) او با دو صفت (رحمان) و (رحیم) که در آغاز هر سوره به آنها اشاره شده است، پر رنگ شده، و علاوه بر آن، بارها خداوند خود را به صفاتی چون رئوف[6] و لطیف[7]، خوانده است. خدا گناهکارانی را که به سوی او باز می گردند دوست دارد و با آغوش باز آنان را پذیرا می شود.
دو تفاوت اساسی در خداشناسی اسلام و مسیحیت
1. در باب اسما و صفات الهی مسیحی، صفت (ابوت) یا (پدر بودن) به خدا نسبت داده می شود که در اسلام به شدت از اتصاف خدا به این صفت نهی شده است.
(پدر بودن) در عهد جدید دو کاربرد دارد: گاه خدا پدر همه ی مردم یا همه ی مسیحیان شمرده شده است[8] و گاه پدر بودن خدا ویژه ی حضرت عیسی (علیه السلام)است.[9] در کاربرد اول پدر بودن خدا صرفاً یک معنای تشریفی مجازی است و دلالت بر دوستی خدا نسبت به بندگان و اطاعت بندگان نسبت به خدا دارد: این مطلب از مطالعه ی کتاب مقدس نیز برداشت می شود.[10]
اما در کاربرد دوم به نظر می رسد که پدر بودن خدا برای شخص حضرت عیسی(علیه السلام) به یک معنا نیست. در اناجیل هم نوا (متی، مرقس، لوقا) پسر خدا بودن عیسی و پدر بودن خدا به همان معنای مجازی است، اما در بخش دیگر عهد جدید که مروّج الهیات (عیسی خدایی) است، خدا حقیقتاً به صفت (پدر بودن) و عیسی حقیقتاً به صفت (پسر بودن) و (هم ذاتی) با خدا متصف می گردد.[11]
در قرآن مجید (پدر بودن) خدا در هر دو معنا رد شده است و این کتاب به کار بردن آن را مجاز نمی داند:
یهود و نصاری گفتند ما پسران خدا و دوستان او هستیم. بگو: پس چرا به خاطر گناهانتان شما را عذاب می کند؟ بلکه شما بشری هستید هم چون دیگر کسانی که خلق کرده است.[12]
در این آیه معلوم است که یهود و نصاری به معنای تشریفی خود را (پسر خدا) می خوانند و عطف کلمه ی (دوستان) این امر را به خوبی نشان می دهد، با این حال قرآن این نوع سخن گویی را رد می کند و می گوید: شما مخلوق خدایید و مخلوق نباید خدا را پدر خود بخواند و رابطه ی خدا با مخلوقات رابطه ی پدر و فرزندی نیست.
و اگر به صورت تشریفی و مجازی، خدا را نباید (پدر) نامید، پدر خواندن خدا به صورت حقیقی و واقعی به طریق اولی محکوم و مردود می گردد؛ و لذا در قرآن (پسر خواندن عیسی)، (کفر) شمرده شده است.[13]
2. تفاوت دوم در توحید است که در مسیحیت در کنار آن (تثلیث) مطرح است و سعی در جمع کردن بین این دو آموزه دارند، اما به نظر می رسد که هیچ بیانی از تثلیث مورد قبول قرآن نباشد.
پی نوشتها:
[1]. محمد تقی مصباح یزدی، مجموعه معارف قرآن (خداشناسی)، ص 25؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران،تفسیر نمونه، ج 1، ص 27.
[2]. از جمله: سوره های انبیاء: 22، مومنون: 91، صافات: 159 و 180 و انعام: 100.
[3]. سوره ی غافر، آیه ی 60.
[4]. سوره ی بقره، آیه ی 186.
[5]. سوره ی ق، آیه ی 16.
[6]. سوره ی بقره، آیه ی 27.
[7]. سوره ی انعام، آیه ی 27.
[8]. مانند انجیل متی، 6: 9.
[9]. مانند: نامه ی اول انجیل یوحنّا، 4: 9.
[10]. برای نمونه ر.ک: انجیل یوحنّا، 8: 27 43.
[11]. برای نمونه ر.ک: انجیل یوحنّا، 10: 14، 19 و 31.
[12]. سوره ی مائده، آیه ی 18.
[13]. توبه، 9: 30. برای مطالعه بیشتر ر.ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص 115 118.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
- [سایر] آیا آمار دقیق افرادی که از مسیحیت به اسلام و یا از اسلام به مسیحیت روی آورده اند را دارید؟
- [سایر] آیا مسیحیت کنونی ادعای خاتمیت کردانداگر نکرده پس چرا مسیحیان کنونی مسلمان نمی شوند؟ آیا مسحیت مثل اسلام دستورات حکومتی(تشکیل حکومت)دارد؟ برتری اسلام به مسیحیت چیست؟
- [سایر] تفاوت دین اسلام با مسیحیت در چیست؟
- [سایر] پیرامون رهبانیت در اسلام و مسیحیت توضیحاتی ارائه نمائید؟
- [سایر] زن در اسلام و مسیحیت دارای چه جایگاهی است؟
- [سایر] اعتقاد به رستاخیز در مسیحیت و اسلام چگونه است؟
- [سایر] جایگاه خانواده در اسلام، یهودیت، مسیحیت چگونه است؟
- [سایر] چرا دید ما مسلمانان با یهودیت ناسازگارتر از مسیحیت است؟
- [سایر] عقیده اسلام با مسیحیت در مورد فرشتهای به نام (جبرئیل) چیست؟
- [سایر] تفاوت واژه الله در اسلام و واژه God در مسیحیت چیست؟
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دفن مسلمان درقبرستان کفار ودفن کافردرقبرستان مسلمانان جائز نیست.
- [آیت الله بهجت] مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه سابقاً کافر بوده، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک است و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان شامل او نیز میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد ولی اگر اماره ای بر اسلام او نباشد و در بلاد اسلام هم نباشد، احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً زن مسلمان نمی تواند با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [امام خمینی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه ، و نشانهای هم بر اسلامش نباشد ، پاک میباشد ، ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد ، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد ، و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود .