چرا حضانت و سرپرستی اطفال به پدر واگذار می‌شود؟ مگر مادر عاطفه ندارد؟
اولا توجه داشته با شیم که احکام اسلام در مورد خانواده و روابط درونی آن را باید در مجموعه احکام ملاحظه نمود نه در یک زاویه و یک بعد آن. مثلا در اسلام حق ولایت و سرپرستی بر دوش مرد گذاشته شده؛ چون حق نفقه و تا مین هزینه نیز بر دوش او نهاده شده است. ثانیاً گرچه از جنبه برخی حقوق مرد دارای امتیازاتی است ولی از نظر روحی و روانی فرزند وابستگی شدیدی به مادر دارد به گونه‌ای‌که نوعا فرزندان در کنار مادر می‌مانند و روابط خود را با او حفظ می‌کنند. ثالثا سفارش‌هایی که در مورد مادر و حفظ حرمت و رعایت او شده است قابل مقایسه با آنچه در مورد پدر آمده است نیست. رابعاً مساله نزاع بر سر سرپرستی فرزند بالاخره باید به نوعی حل شود یا باید فرزند را در اختیار مادر گذاشت و یا در اختیار پدر یاجد پدری او؛ چون بر فرض جدایی یا فوت یکی ، راهی جز این نیست که در اختیار یک نفر باشد. در این بین اسلام در مقاطع خاصی فرزند را تحت حضانت مادر و در دیگر موارد او را تحت سرپرستی پدر دانسته است. گرچه در مواردی این موضوع ممکن است موجب رنجش مادر گردد ولی از سوی دیگر او را آزاد نموده تا بتواند راه زندگی خود را انتخاب کند و مرد نیز نتواند از مسو ولیت خود شانه خالی نماید. در حکم (نگه‌داری بچه توسط پدر)، هیچ مشکل عقلی وجود ندارد؛ بلکه مصلحت‌های مهمی نیز در نظر گرفته شده است. اسلام حق نگه‌داری دختر را تا هفت سالگی و پسر را تا دو سالگی به مادر داده است؛ یعنی، اگر مادر مایل باشد می‌تواند پسر یا دختر خود را تا این سن‌ها (با پرداخت هزینه آن توسط مرد) نگه‌داری کند و بعد از آن متوقف بر توافق طرفین است. در این حکم هم مراعات مسائل تربیتی و عاطفی شده است؛ چرا که اوج نیاز عاطفی به محبت مادر در این سن‌ها است و هم مراعات مصحلت زن؛ چرا که اگر نگه‌داری بچه‌ها همیشه بر عهده زن می‌بود، در تشکیل زندگی و ازدواج مجدد وی مشکلات فراوانی ایجاد می‌گشت و مسلماً صلاح یک زن نیست که با اولین شکست در زندگی خود، برای همیشه از داشتن یک زندگی گرم و پُرمحبت محروم بماند و متحمل سختی‌ها و دشواری‌های فراوان گردد. بنا براین, در مسئله حضانت، اموری چند مورد توجه است؛ از جمله: عواطف مادر، عواطف پدر، عواطف فرزند (با توجّه به روان‌شناسی دختر و پسر)، مسائل مربوط به آینده فرزند (مانند شیوه‌ها و مدل‌های الگوگیری در زندگی)، مسائل تربیتی فرزند، حقوق اقتصادی و تأمین نیازهای مادی فرزند، زندگی آینده پدر و مادر و ... .حضانت مادر نسبت به فرزند، به نحو (حق) است و از حقوق او به شمار می‌آید؛ ولی تأمین مخارج و حضانت پدر به نحو (تکلیفی) است. از این رو مادر هرگاه بخواهد می‌تواند از عهده‌داری امور فرزند شانه خالی کند؛ ولی مرد هرگز چنین حقی ندارد. حکمت احکام حضانت‌ 1. فرزند در نخستین دوران زندگی خویش، نیاز شدیدی به مهر مادر و مراقبت‌های ویژه او دارد؛ به گونه‌ای که هیچ چیز، جایگزین عواطف و مراقبت‌های او در این دوران نمی‌شود. مادر نیز دغدغه فوق‌العاده‌ای در این باره دارد؛ بنابراین حکمت حضانت مادر در این دوران کاملاً آشکار است. 2. فرزند در دوران کودکی، به الگوگیری پرداخته و به تدریج شخصیت‌اش شکل گرفته و سامان می‌یابد. از طرف دیگر به طور طبیعی دختر باید با رفتارهای زنانه، مادرانه و عاطفی خو بگیرد و شخصیت‌پذیری متناسب با جنسیت خود داشته باشد. از این رو بهتر است مدت بیشتری با مادر زندگی کند تا شخصیت او، بر اساس الگوی جنسی مناسب خود پرورش یابد. در مقابل، پسر نیز باید الگوی جنسی مناسب خود را یافته و متناسب با آن رشد کند. لازمه این مسئله نیز آن است که پسر، مدت بیشتری با پدر زندگی کند و هر چه زودتر به پدر ملحق شود. 3. حق‌گونه بودن حضانت مادر و محدودیت نسبی دوران آن، موجب می‌شود که زن از آزادی، فراغت و شرایط کافی برای زندگی مجدد برخوردار شود. در حالی که اگر حضانت فرزند برای زن تکلیف‌آور و طولانی مدت باشد؛ چه بسا دیگر نتواند موفق به ازدواج مجدد گردد و شکست او در زندگی نخستین، به ناکامی همیشگی او مبدل شود؛ زیرا بسیاری از مردان مایل به حضور فرزند دیگری در خانه خود نیستند. اما زن از این جهت مشکل چندانی ندارد و زنان بسیاری به جهت روحیات عاطفی، آماده پذیرش فرزندان مرد می‌باشند. دراخیر توجه به این نکته لازم است : حضانت عبارت از اقتداری است که قانون به منظورنگهداری وتربیت اطفال به پدر ومادر آنان اعطا کرده است،بنا براین فلسفه ومبنای حضانت حمایت، تربیت ومواظبت ازکودک است،لذا این اقتدارتا زمانی ادامه دارد که طفل نیازمند به ان است؛اما همین که طفل کبیرشد(تکمیل9سال قمری در دخترو15سال درپسر) ورشد لازم رایافت یعنی اعمال ورفتاراومورد پسند وتصدیق عقلا واقع گردید ازتحت ولایت وحضانت خارج می شود ومی تواند پیش پدریا مادریا شخص ثالثی که بیگانه یا ازبستگانش باشد زندگانی کند ومختار خواهد بودٰ زیرا بعد از رسیدن به سن بلوغ ورشد دیگر نمی توان فرزند خانواده را کودک یا طفل نامید وحضانت مخصوص اطفال است چنان چه در قانون مدنی ماده1168 آمده است:( نگهداری اطفال هم حق وهم تکلیف ابوین است) پس حضانت با بلو غ ورشد پایان می پذیرد؛بنا پسر ها بعد از این که 15 سال قمری انها کامل شد ودختران پس ازتکمیل نه سال به بلوغ شرعی می رسند `و پس از رسیدن به سن بلوغ ،فرزند میتواند مستقل باشد ،بلی اگر رشید نباشدیعنی صلاح وفساد خودرا تشخیص ندهد از نظر مالی باید زیر نظر پدر یا جد و با اجازه او اقدام کند. امیدوارم موفق باشید برای آگاهی بیشتررجوع کنید:دکترناصر کاتوزیان ٰ، حقوق خانواده، شرکت انتشار، چاپ سوم، 1372 ص135 www.porseman.org
عنوان سوال:

چرا حضانت و سرپرستی اطفال به پدر واگذار می‌شود؟ مگر مادر عاطفه ندارد؟


پاسخ:

اولا توجه داشته با شیم که احکام اسلام در مورد خانواده و روابط درونی آن را باید در مجموعه احکام ملاحظه نمود نه در یک زاویه و یک بعد آن. مثلا در اسلام حق ولایت و سرپرستی بر دوش مرد گذاشته شده؛ چون حق نفقه و تا مین هزینه نیز بر دوش او نهاده شده است.
ثانیاً گرچه از جنبه برخی حقوق مرد دارای امتیازاتی است ولی از نظر روحی و روانی فرزند وابستگی شدیدی به مادر دارد به گونه‌ای‌که نوعا فرزندان در کنار مادر می‌مانند و روابط خود را با او حفظ می‌کنند.
ثالثا سفارش‌هایی که در مورد مادر و حفظ حرمت و رعایت او شده است قابل مقایسه با آنچه در مورد پدر آمده است نیست.
رابعاً مساله نزاع بر سر سرپرستی فرزند بالاخره باید به نوعی حل شود یا باید فرزند را در اختیار مادر گذاشت و یا در اختیار پدر یاجد پدری او؛ چون بر فرض جدایی یا فوت یکی ، راهی جز این نیست که در اختیار یک نفر باشد. در این بین اسلام در مقاطع خاصی فرزند را تحت حضانت مادر و در دیگر موارد او را تحت سرپرستی پدر دانسته است. گرچه در مواردی این موضوع ممکن است موجب رنجش مادر گردد ولی از سوی دیگر او را آزاد نموده تا بتواند راه زندگی خود را انتخاب کند و مرد نیز نتواند از مسو ولیت خود شانه خالی نماید. در حکم (نگه‌داری بچه توسط پدر)، هیچ مشکل عقلی وجود ندارد؛ بلکه مصلحت‌های مهمی نیز در نظر گرفته شده است. اسلام حق نگه‌داری دختر را تا هفت سالگی و پسر را تا دو سالگی به مادر داده است؛ یعنی، اگر مادر مایل باشد می‌تواند پسر یا دختر خود را تا این سن‌ها (با پرداخت هزینه آن توسط مرد) نگه‌داری کند و بعد از آن متوقف بر توافق طرفین است. در این حکم هم مراعات مسائل تربیتی و عاطفی شده است؛ چرا که اوج نیاز عاطفی به محبت مادر در این سن‌ها است و هم مراعات مصحلت زن؛ چرا که اگر نگه‌داری بچه‌ها همیشه بر عهده زن می‌بود، در تشکیل زندگی و ازدواج مجدد وی مشکلات فراوانی ایجاد می‌گشت و مسلماً صلاح یک زن نیست که با اولین شکست در زندگی خود، برای همیشه از داشتن یک زندگی گرم و پُرمحبت محروم بماند و متحمل سختی‌ها و دشواری‌های فراوان گردد.
بنا براین, در مسئله حضانت، اموری چند مورد توجه است؛ از جمله: عواطف مادر، عواطف پدر، عواطف فرزند (با توجّه به روان‌شناسی دختر و پسر)، مسائل مربوط به آینده فرزند (مانند شیوه‌ها و مدل‌های الگوگیری در زندگی)، مسائل تربیتی فرزند، حقوق اقتصادی و تأمین نیازهای مادی فرزند، زندگی آینده پدر و مادر و ... .حضانت مادر نسبت به فرزند، به نحو (حق) است و از حقوق او به شمار می‌آید؛ ولی تأمین مخارج و حضانت پدر به نحو (تکلیفی) است. از این رو مادر هرگاه بخواهد می‌تواند از عهده‌داری امور فرزند شانه خالی کند؛ ولی مرد هرگز چنین حقی ندارد.
حکمت احکام حضانت‌
1. فرزند در نخستین دوران زندگی خویش، نیاز شدیدی به مهر مادر و مراقبت‌های ویژه او دارد؛ به گونه‌ای که هیچ چیز، جایگزین عواطف و مراقبت‌های او در این دوران نمی‌شود. مادر نیز دغدغه فوق‌العاده‌ای در این باره دارد؛ بنابراین حکمت حضانت مادر در این دوران کاملاً آشکار است.
2. فرزند در دوران کودکی، به الگوگیری پرداخته و به تدریج شخصیت‌اش شکل گرفته و سامان می‌یابد. از طرف دیگر به طور طبیعی دختر باید با رفتارهای زنانه، مادرانه و عاطفی خو بگیرد و شخصیت‌پذیری متناسب با جنسیت خود داشته باشد. از این رو بهتر است مدت بیشتری با مادر زندگی کند تا شخصیت او، بر اساس الگوی جنسی مناسب خود پرورش یابد. در مقابل، پسر نیز باید الگوی جنسی مناسب خود را یافته و متناسب با آن رشد کند. لازمه این مسئله نیز آن است که پسر، مدت بیشتری با پدر زندگی کند و هر چه زودتر به پدر ملحق شود.
3. حق‌گونه بودن حضانت مادر و محدودیت نسبی دوران آن، موجب می‌شود که زن از آزادی، فراغت و شرایط کافی برای زندگی مجدد برخوردار شود. در حالی که اگر حضانت فرزند برای زن تکلیف‌آور و طولانی مدت باشد؛ چه بسا دیگر نتواند موفق به ازدواج مجدد گردد و شکست او در زندگی نخستین، به ناکامی همیشگی او مبدل شود؛ زیرا بسیاری از مردان مایل به حضور فرزند دیگری در خانه خود نیستند. اما زن از این جهت مشکل چندانی ندارد و زنان بسیاری به جهت روحیات عاطفی، آماده پذیرش فرزندان مرد می‌باشند.
دراخیر توجه به این نکته لازم است : حضانت عبارت از اقتداری است که قانون به منظورنگهداری وتربیت اطفال به پدر ومادر آنان اعطا کرده است،بنا براین فلسفه ومبنای حضانت حمایت، تربیت ومواظبت ازکودک است،لذا این اقتدارتا زمانی ادامه دارد که طفل نیازمند به ان است؛اما همین که طفل کبیرشد(تکمیل9سال قمری در دخترو15سال درپسر) ورشد لازم رایافت یعنی اعمال ورفتاراومورد پسند وتصدیق عقلا واقع گردید ازتحت ولایت وحضانت خارج می شود ومی تواند پیش پدریا مادریا شخص ثالثی که بیگانه یا ازبستگانش باشد زندگانی کند ومختار خواهد بودٰ زیرا بعد از رسیدن به سن بلوغ ورشد دیگر نمی توان فرزند خانواده را کودک یا طفل نامید وحضانت مخصوص اطفال است چنان چه در قانون مدنی ماده1168 آمده است:( نگهداری اطفال هم حق وهم تکلیف ابوین است) پس حضانت با بلو غ ورشد پایان می پذیرد؛بنا پسر ها بعد از این که 15 سال قمری انها کامل شد ودختران پس ازتکمیل نه سال به بلوغ شرعی می رسند `و پس از رسیدن به سن بلوغ ،فرزند میتواند مستقل باشد ،بلی اگر رشید نباشدیعنی صلاح وفساد خودرا تشخیص ندهد از نظر مالی باید زیر نظر پدر یا جد و با اجازه او اقدام کند. امیدوارم موفق باشید
برای آگاهی بیشتررجوع کنید:دکترناصر کاتوزیان ٰ، حقوق خانواده، شرکت انتشار، چاپ سوم، 1372 ص135
www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین