آیا جنگ‌های پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) و آیات جهاد، با آیه‌ی «لا اکراه فی الدین» سازگار است؟
دشمنان اسلام و برخی افراد ناآگاه، جنگ‌های پیامبر(ص) و آیاتی را که در قرآن به جهاد و قتال با کفّار ترغیب نموده است، به عنوان اکراه و اجبار کافران برای پذیرش دین تصوّر کرده‌اند و بر این اساس، اسلام را به عنوان دینی که با خون و شمشیر گسترش یافت، معرفی می‌کنند و از طرفی این آیات را معارض با آیه‌ی (لا اکراه فی الدّین) نشان می‌دهند. اصولاً اکراه و اجبار دین ممکن نیست تا خداوند با آیات جهاد، و پیامبر اکرم(ص) با جنگ‌های خود در صدد تحمیل دین بوده باشند؛ لذا پیام این آیات و هدف جنگ‌های پیامبر(ص) امر دیگری است. در اسلام چندین نوع جهاد مطرح است که برخی به طور آشکار رنگ دفاعی دارند و مورد بحث نیستند و آن قسم که عمدتاً محل بحث و اشکال است، جهاد ابتدایی است؛ یعنی، جهادی که پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم(ع) به طور ابتدایی و بدون این که در ظاهر، جنبه‌ی دفاعی داشته باشد به محلّی لشکرکشی و جهاد نمایند. قابل ذکر است که رسالت پیامبر اکرم(ص) به عنوان پیامبر خاتم، رسالتی جهانی و برای تمام نسل‌های بشر است؛ او وظیفه‌ی ابلاغ دین را برای تمام انسان‌ها از جانب خداوند به عهده‌ دارد و باید تا حدّ امکان، پیام حیات‌بخش دین را برای هدایت و تعالی، به انسان‌ها برساند و در این راه، مشکلات و موانع رسیدن ندای حق به مردم و برپایی جوامع توحیدی را برطرف کند. بزرگ‌ترین مانع ابلاغ و انجام رسالت، حکومت‌ها و سردم‌دارانی هستند که دین و تعالیم آن را مانع دنیاطلبی و زیاده‌خواهی خود می‌بینند و اجازه و امکان تبلیغ دین در محدوده‌ی حکومت خود را به اولیای دین نمی‌دهند و اگر بتوانند، دین و دین‌داران را از بین می‌برند. بر این اساس، پیامبر(ص) با اقدام به جهاد و برچیدن بساط این ستمگران، راه را برای رساندن پیام حق هموار می‌نمود و البته بعد از رفع این مانع و آگاه شدن مردم، آنها آزادانه و با اختیار خویش اسلام می‌آوردند و اجباری در کار نبود. مَثَل پیامبر، مَثل باغبانی است که وظیفه‌اش رساندن آب به پای گیاهان باغستانِ وجود است، که اگر گل انسانیّتی شکفت و خواست از اراده‌ی خویش در جهت سعادت و کمال بهره ببرد، برنامه‌ی صحیح و کاملی در پیش او قرار گیرد و محروم نماند؛ گرچه ممکن است عدّه‌ای از این برنامه استفاده نکنند؛ ولی به هرحال پیامبر اکرم(ص) باید موانع رسیدن آب را از پیش‌پا بردارد تا نارسایی از طرف باغبان نباشد. از این موانع در قرآن به عنوان فتنه یاد شده است: (وقاتلوُهُمْ حتّی لا تکوُن فتنةٌ).[1] اگر این جنگ و جهاد، برای اکراه و اجبار به دین بود، در همان زمان، مسیحیان و یهودیان در محدوده‌ی حکومت حضرت‌(ص) به سر نمی‌بردند و حضرت آنان را اجبار به اسلام می‌کرد، در حالی که به دستور قرآن،[2] با آنان به نیکویی رفتار می‌نمود. در نتیجه، پیامبر اکرم(ص) به قتال با سردم‌داران کفر پرداخت، نه به خاطر این که ایمان بیاورند، بلکه مانع ایمان آوردن دیگران نشوند؛ لذا تعارضی بین آیات جهاد و عمل پیامبر اکرم(ص) با آیه‌ی (لا اکراه فی الدّین) وجود ندارد. پی نوشتها: [1]. سوره‌ی بقره (2)، آیه‌ی ‌193. [2]. سوره‌ی ممتحنه (60)، آیه‌ی 8. منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه‌ علمیه (1381).
عنوان سوال:

آیا جنگ‌های پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) و آیات جهاد، با آیه‌ی «لا اکراه فی الدین» سازگار است؟


پاسخ:

دشمنان اسلام و برخی افراد ناآگاه، جنگ‌های پیامبر(ص) و آیاتی را که در قرآن به جهاد و قتال با کفّار ترغیب نموده است، به عنوان اکراه و اجبار کافران برای پذیرش دین تصوّر کرده‌اند و بر این اساس، اسلام را به عنوان دینی که با خون و شمشیر گسترش یافت، معرفی می‌کنند و از طرفی این آیات را معارض با آیه‌ی (لا اکراه فی الدّین) نشان می‌دهند.
اصولاً اکراه و اجبار دین ممکن نیست تا خداوند با آیات جهاد، و پیامبر اکرم(ص) با جنگ‌های خود در صدد تحمیل دین بوده باشند؛ لذا پیام این آیات و هدف جنگ‌های پیامبر(ص) امر دیگری است.
در اسلام چندین نوع جهاد مطرح است که برخی به طور آشکار رنگ دفاعی دارند و مورد بحث نیستند و آن قسم که عمدتاً محل بحث و اشکال است، جهاد ابتدایی است؛ یعنی، جهادی که پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم(ع) به طور ابتدایی و بدون این که در ظاهر، جنبه‌ی دفاعی داشته باشد به محلّی لشکرکشی و جهاد نمایند.
قابل ذکر است که رسالت پیامبر اکرم(ص) به عنوان پیامبر خاتم، رسالتی جهانی و برای تمام نسل‌های بشر است؛ او وظیفه‌ی ابلاغ دین را برای تمام انسان‌ها از جانب خداوند به عهده‌ دارد و باید تا حدّ امکان، پیام حیات‌بخش دین را برای هدایت و تعالی، به انسان‌ها برساند و در این راه، مشکلات و موانع رسیدن ندای حق به مردم و برپایی جوامع توحیدی را برطرف کند.
بزرگ‌ترین مانع ابلاغ و انجام رسالت، حکومت‌ها و سردم‌دارانی هستند که دین و تعالیم آن را مانع دنیاطلبی و زیاده‌خواهی خود می‌بینند و اجازه و امکان تبلیغ دین در محدوده‌ی حکومت خود را به اولیای دین نمی‌دهند و اگر بتوانند، دین و دین‌داران را از بین می‌برند. بر این اساس، پیامبر(ص) با اقدام به جهاد و برچیدن بساط این ستمگران، راه را برای رساندن پیام حق هموار می‌نمود و البته بعد از رفع این مانع و آگاه شدن مردم، آنها آزادانه و با اختیار خویش اسلام می‌آوردند و اجباری در کار نبود.
مَثَل پیامبر، مَثل باغبانی است که وظیفه‌اش رساندن آب به پای گیاهان باغستانِ وجود است، که اگر گل انسانیّتی شکفت و خواست از اراده‌ی خویش در جهت سعادت و کمال بهره ببرد، برنامه‌ی صحیح و کاملی در پیش او قرار گیرد و محروم نماند؛ گرچه ممکن است عدّه‌ای از این برنامه استفاده نکنند؛ ولی به هرحال پیامبر اکرم(ص) باید موانع رسیدن آب را از پیش‌پا بردارد تا نارسایی از طرف باغبان نباشد. از این موانع در قرآن به عنوان فتنه یاد شده است: (وقاتلوُهُمْ حتّی لا تکوُن فتنةٌ).[1]
اگر این جنگ و جهاد، برای اکراه و اجبار به دین بود، در همان زمان، مسیحیان و یهودیان در محدوده‌ی حکومت حضرت‌(ص) به سر نمی‌بردند و حضرت آنان را اجبار به اسلام می‌کرد، در حالی که به دستور قرآن،[2] با آنان به نیکویی رفتار می‌نمود.
در نتیجه، پیامبر اکرم(ص) به قتال با سردم‌داران کفر پرداخت، نه به خاطر این که ایمان بیاورند، بلکه مانع ایمان آوردن دیگران نشوند؛ لذا تعارضی بین آیات جهاد و عمل پیامبر اکرم(ص) با آیه‌ی (لا اکراه فی الدّین) وجود ندارد.
پی نوشتها:
[1]. سوره‌ی بقره (2)، آیه‌ی ‌193.
[2]. سوره‌ی ممتحنه (60)، آیه‌ی 8.
منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه‌ علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین