زبان از نعمتهای بزرگ خدا و لطائف عجیب خلقت و از احسانات با ارزش اوست. چه اینکه این عضو از نظر جسم کوچک و در مقام طاعت و عصیان بسی بزرگ است. زبان دارای میدان گستردهای است که این خاصیت فراگیری در هیچ یک از اعضاء دیگر انسان یافت نمیشود. و در خیر و شرّ مجالی وسیع دارد. زبان همچون دیگر نعمتهای خداوندی برای بهرهبرداری در جهت رشد و کمال به انسان ارزانی شده است. هر کس آن را به حال خود گذاشته، عنانش را رها نماید، به هلاک و خسران گرفتار میشود، چه اینکه حرکت دادنش زحمتی و رها کردنش خرجی ندارد. انسانها روزمره از راه سخن گفتن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ناخواسته در معرض گناهانی چون غیبت، دروغ و تهمت قرار میگیرند. چه بسا اگر از حقیقت این گناهان آگاه باشند، آنها را ترک میکنند. بنابراین سزاوار است که انسان این عضو را پیوسته تحت حکم عقل و شرع قرار دهد و با شناسایی موقعیتهای مناسب از چنین نعمتی به درستی استفاده کند. تعریف غیبت غیبت عبارت است از ذکر کردن یا فهماندن عیب و نقص کسی را به دیگران در غیاب او و همچنین یاد کردن شخصی به آنچه که کراهت و ناخوش دارد. اقسام غیبت 1. گفتاری: که مشهورترین نوع غیبت است، یعنی انسان نقص کسی را به دیگری بگوید. 2. نوشتاری: یعنی انسان، غیبت کسی را به جای گفتن، بنویسد. 3. کرداری: فرد عیب کسی را با نمایش به دیگران بفهماند. 4. کنایی: کسی با استفاده از جملههایی کنایی، عیوب دیگری را در غیاب او به دیگران بفهماند. مانند جملههایی: (خدا را شکر که ما نمازمان را ترک نمیکنیم) 5. اشارهای: یعنی با اشاره دست و سایر اعضاء، عیب دیگری را باز گوید که اشاره میتواند لفظی یا عملی باشد. موارد جواز غیبت 1. متجاهر به فسق؛ غیبت کسی که آشکارا گناه میکند و از ارتکاب گناه پیش چشم مردم، باکی ندارد، جایز است در صورتی که غیبت فقط نسبت به گناهی باشد که آشکارا انجام میدهد. اگر گناه دیگری نیز دارد که پنهان است، غیبت از آن، جایز نیست، و اینکه فرد خودش اقرار به گناه داشته باشد پس اگر برای عمل خویش عذر صحیحی بیاورد، غیبتش جایز نیست. و اگر شخصی در شهری خاص آشکارا گناهی انجام میدهد نه در جای دیگر، غیبتش در همان شهر جایز است نه در شهرهای دیگر. 2. ستمگر: یعنی بازگو کردن ستم ستمگر توسط مظلوم، با شرایط ذیل: الف. نیت و قصد مظلوم از غیبت، دفع و رفع ظلم باشد. نه فقط برای کاستن از شخصیت و تحقیر ظالم. ب. مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمی که در حق او شده است، سخن بگوید و اگر در غیاب ظالم، عیبهای دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد، بیان کند، غیبتش جایز نیست. ج. مظلوم فقط حق دارد نزد کسی بگوید که هم توان کمک کردن به او را داشته باشد و هم امید به یاری و حمایت او باشد. 3. بدعت گذار: یعنی بازگو کردن بدعت شخص بدعت گذار در غیابش، به خاطر مصون ماندن مردم از گمراهی او است. 4. نصیحت مستشیر (نصیحت کردن کسی که خواهان مشورت است.) این استثناء در مواردی است که بازنگفتن عیب و نقص کسی، مایة گرفتاری و دردسر مؤمن دیگری شود. و مفسدة بزرگی را ببار آورد. مانند اینکه مؤمنی در مورد وضعیت خواستگاری درخواست تحقیق و مشورت میکند. ضمناً اگر عدم ذکر عیب، کفایت میکند، نباید عیب را ذکر کند. مثلاً همین قدر که بگوید: (صلاحت را در این معامله نمیدانم) کافی است. 5. رفع و دفع منکر: اگر فقط با غیبت بتوان گناه یا منکر مهمی را دفع کرد، باید این کار را انجام داد. برای نمونه کسانی که در دین بدعت میگذارند، اگر تنها راه جلوگیری از عمل آنها، که باعث انحراف افراد از مسیر درست دین میشود، بیان نقایص و عیوب مربوط به رفتار ناشایست آنها باشد باید گفته شود. 6. جرح شاهد یا روای: اگر فاسقی در دادگاه شهادت داد، برای اینکه قاضی بر اساس شهادت شاهد فاسق، رأی صادر نکند، جایز است فسق فاسق را برای قاضی بیان کرد (زیرا شهادت فاسق پذیرفته نمیشود.) همچنین اگر فرد فاسقی، روایتی نقل کرده، به قصد اینکه فسق او را بشناسند و به قول او ترتیب اثر ندهند، میتوان غیبت او را کرد. 7. آگاهی دادن: اگر انسان در غیاب کسی در نفی کمال او سخنی بر زبان آورد، ولی قصد کاستن شخصیت او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود. همانند نفی مهارت یک پزشک یا بیان ضعیف بودن قدرت علمی یک مجتهد. 8. اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد، مثل: عطر فروش لوچ چشم، به طوری که طرف مقابل از ذکر این لقب یا اسم ناراحت نباشد وگرنه جایز نیست. 9. رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبی میکند. مثلاً خود را جزو فلان خانواده یا طائفه معرفی میکند. 10. رد سخن باطل: مثلاً اگر کسی کتابی نوشته و در ضمن آن، مطالب باطلی را ترویج میکند، رد این مطالب باطل اگر چه نوعی کاستن از شخصیت طرف باشد، جایز است. پس به طور کلی، در مواردی که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک حرمت مؤمن بیشتر باشد، غیبت جایز است. منابع 1. اخلاق الهی، (آفات زبان)، آیت الله مجتبی تهرانی، جلد چهارم، ناشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ اول، پاییز 81. 2. گناهان کبیره، شهید آیت الله دستغیب، جلد دوم، ص 272، بحث غیبت دفتر انتشارات اسلامی. 3. اخلاق، سید عبدالله شبر، بحث غیبت، ص 233، انتشارات هجرت، چاپ دوم، بهار 77. منابع برای مطالعه بیشتر 1. معراج السعادة، بحث غیبت. 2. چهل حدیث حضرت امام، بحث غیبت. 3. گناهان کبیره، شهید دستغیب. (انسان باید در همه موارد، از حیله های نفسانی ایمن نباشد و با کمال دقت و احتیات مشی کند. و در صدد عذر تراشی نباشد که یکی از موارد استثناء را بدست آورده و به عیبجویی و بذله گویی سرگرم شود. حیله های نفسانی بسیار دقیق است ممکن است انسان را از راه شرع گول زند و در هلاکت بیفکند. ولی انسان باید در نظر داشته باشد که آیا غیبت او به خاطر خداوند است یا انگیزة او سیراب کردن نفس خویش و خنکی دلِ خویش میباشد)[1] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . چهل حدیث، حضرت امام، باب غیبت.
غیبت از چه کسانی جایز میباشد؟
زبان از نعمتهای بزرگ خدا و لطائف عجیب خلقت و از احسانات با ارزش اوست. چه اینکه این عضو از نظر جسم کوچک و در مقام طاعت و عصیان بسی بزرگ است. زبان دارای میدان گستردهای است که این خاصیت فراگیری در هیچ یک از اعضاء دیگر انسان یافت نمیشود. و در خیر و شرّ مجالی وسیع دارد. زبان همچون دیگر نعمتهای خداوندی برای بهرهبرداری در جهت رشد و کمال به انسان ارزانی شده است. هر کس آن را به حال خود گذاشته، عنانش را رها نماید، به هلاک و خسران گرفتار میشود، چه اینکه حرکت دادنش زحمتی و رها کردنش خرجی ندارد.
انسانها روزمره از راه سخن گفتن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ناخواسته در معرض گناهانی چون غیبت، دروغ و تهمت قرار میگیرند. چه بسا اگر از حقیقت این گناهان آگاه باشند، آنها را ترک میکنند.
بنابراین سزاوار است که انسان این عضو را پیوسته تحت حکم عقل و شرع قرار دهد و با شناسایی موقعیتهای مناسب از چنین نعمتی به درستی استفاده کند.
تعریف غیبت غیبت عبارت است از ذکر کردن یا فهماندن عیب و نقص کسی را به دیگران در غیاب او و همچنین یاد کردن شخصی به آنچه که کراهت و ناخوش دارد.
اقسام غیبت 1. گفتاری: که مشهورترین نوع غیبت است، یعنی انسان نقص کسی را به دیگری بگوید.
2. نوشتاری: یعنی انسان، غیبت کسی را به جای گفتن، بنویسد.
3. کرداری: فرد عیب کسی را با نمایش به دیگران بفهماند.
4. کنایی: کسی با استفاده از جملههایی کنایی، عیوب دیگری را در غیاب او به دیگران بفهماند. مانند جملههایی: (خدا را شکر که ما نمازمان را ترک نمیکنیم)
5. اشارهای: یعنی با اشاره دست و سایر اعضاء، عیب دیگری را باز گوید که اشاره میتواند لفظی یا عملی باشد.
موارد جواز غیبت 1. متجاهر به فسق؛ غیبت کسی که آشکارا گناه میکند و از ارتکاب گناه پیش چشم مردم، باکی ندارد، جایز است در صورتی که غیبت فقط نسبت به گناهی باشد که آشکارا انجام میدهد. اگر گناه دیگری نیز دارد که پنهان است، غیبت از آن، جایز نیست، و اینکه فرد خودش اقرار به گناه داشته باشد پس اگر برای عمل خویش عذر صحیحی بیاورد، غیبتش جایز نیست. و اگر شخصی در شهری خاص آشکارا گناهی انجام میدهد نه در جای دیگر، غیبتش در همان شهر جایز است نه در شهرهای دیگر.
2. ستمگر: یعنی بازگو کردن ستم ستمگر توسط مظلوم، با شرایط ذیل:
الف. نیت و قصد مظلوم از غیبت، دفع و رفع ظلم باشد. نه فقط برای کاستن از شخصیت و تحقیر ظالم.
ب. مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمی که در حق او شده است، سخن بگوید و اگر در غیاب ظالم، عیبهای دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد، بیان کند، غیبتش جایز نیست.
ج. مظلوم فقط حق دارد نزد کسی بگوید که هم توان کمک کردن به او را داشته باشد و هم امید به یاری و حمایت او باشد.
3. بدعت گذار: یعنی بازگو کردن بدعت شخص بدعت گذار در غیابش، به خاطر مصون ماندن مردم از گمراهی او است.
4. نصیحت مستشیر (نصیحت کردن کسی که خواهان مشورت است.)
این استثناء در مواردی است که بازنگفتن عیب و نقص کسی، مایة گرفتاری و دردسر مؤمن دیگری شود. و مفسدة بزرگی را ببار آورد. مانند اینکه مؤمنی در مورد وضعیت خواستگاری درخواست تحقیق و مشورت میکند. ضمناً اگر عدم ذکر عیب، کفایت میکند، نباید عیب را ذکر کند. مثلاً همین قدر که بگوید: (صلاحت را در این معامله نمیدانم) کافی است.
5. رفع و دفع منکر: اگر فقط با غیبت بتوان گناه یا منکر مهمی را دفع کرد، باید این کار را انجام داد. برای نمونه کسانی که در دین بدعت میگذارند، اگر تنها راه جلوگیری از عمل آنها، که باعث انحراف افراد از مسیر درست دین میشود، بیان نقایص و عیوب مربوط به رفتار ناشایست آنها باشد باید گفته شود.
6. جرح شاهد یا روای: اگر فاسقی در دادگاه شهادت داد، برای اینکه قاضی بر اساس شهادت شاهد فاسق، رأی صادر نکند، جایز است فسق فاسق را برای قاضی بیان کرد (زیرا شهادت فاسق پذیرفته نمیشود.) همچنین اگر فرد فاسقی، روایتی نقل کرده، به قصد اینکه فسق او را بشناسند و به قول او ترتیب اثر ندهند، میتوان غیبت او را کرد.
7. آگاهی دادن: اگر انسان در غیاب کسی در نفی کمال او سخنی بر زبان آورد، ولی قصد کاستن شخصیت او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود. همانند نفی مهارت یک پزشک یا بیان ضعیف بودن قدرت علمی یک مجتهد.
8. اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد، مثل: عطر فروش لوچ چشم، به طوری که طرف مقابل از ذکر این لقب یا اسم ناراحت نباشد وگرنه جایز نیست.
9. رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبی میکند. مثلاً خود را جزو فلان خانواده یا طائفه معرفی میکند.
10. رد سخن باطل: مثلاً اگر کسی کتابی نوشته و در ضمن آن، مطالب باطلی را ترویج میکند، رد این مطالب باطل اگر چه نوعی کاستن از شخصیت طرف باشد، جایز است.
پس به طور کلی، در مواردی که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک حرمت مؤمن بیشتر باشد، غیبت جایز است.
منابع 1. اخلاق الهی، (آفات زبان)، آیت الله مجتبی تهرانی، جلد چهارم، ناشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ اول، پاییز 81.
2. گناهان کبیره، شهید آیت الله دستغیب، جلد دوم، ص 272، بحث غیبت دفتر انتشارات اسلامی.
3. اخلاق، سید عبدالله شبر، بحث غیبت، ص 233، انتشارات هجرت، چاپ دوم، بهار 77.
منابع برای مطالعه بیشتر 1. معراج السعادة، بحث غیبت.
2. چهل حدیث حضرت امام، بحث غیبت.
3. گناهان کبیره، شهید دستغیب.
(انسان باید در همه موارد، از حیله های نفسانی ایمن نباشد و با کمال دقت و احتیات مشی کند. و در صدد عذر تراشی نباشد که یکی از موارد استثناء را بدست آورده و به عیبجویی و بذله گویی سرگرم شود. حیله های نفسانی بسیار دقیق است ممکن است انسان را از راه شرع گول زند و در هلاکت بیفکند. ولی انسان باید در نظر داشته باشد که آیا غیبت او به خاطر خداوند است یا انگیزة او سیراب کردن نفس خویش و خنکی دلِ خویش میباشد)[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . چهل حدیث، حضرت امام، باب غیبت.
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا غیبت مخالف جایز است؟
- [سایر] غیبت کردن از چه کسانی جایز است؟
- [آیت الله بهجت] آیا غیبت فرد غیر بالغ جایز است؟
- [آیت الله خوئی] آیا غیبت مخالفین شیعه جایز است؟ و مراد از مؤمنی که در کتاب منهاج الصالحین فرمودهاید که غیبت آن جایز نیست آیا مسلمان است یا شیعه؟
- [آیت الله خوئی] اگر شخص عادلی مردی را غیبت کند و ما نمیدانیم که غیبت نمودن او جایز است یا نه، آیا جلوگیری از این غیبت واجب است؟
- [آیت الله خوئی] اگر جایز بودن غیبت شخصی را بدست نیاوردم آیا گوش دادن به غیبتش جایز است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا غیبت بچّه ممیّز یا غیر ممیّز جایز است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا در مسائل سیاسی و اجتماعی غیبت جایز است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا اقطاع تملیکی توسط حاکم اسلامی در زمان غیبت جائز است؟ آیا اقطاع تملیکی توسط حاکم جور جائز است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا غیبت کردن مسؤول اداره و یا کارمندی که خلافی مرتکب شده، جایز است؟
- [آیت الله مظاهری] غیبت از فردی که شنونده نمیشناسد، گرچه غیبت و حرام نیست، ولی موجب قساوت قلب است و مسلمان واقعی از اینگونه چیزها پرهیز میکند، مگر اینکه آن فرد مجهول، محصور در چند نفر باشد- که احتمال شناختن وی میرود- که در این صورت جایز نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] این عمل بانک که وصول کردن سفته و یا چکها برای مشتریان بوده باشد، جائز است وگرفتن کارمزد نیز برای این عمل جائز میباشد بشرط این که بانک فقط در گرفتن اصل مبلغ سفته و یا چک دخالت داشته باشد وامّا چنانچه برایآن مبلغ سود و فائده نزولی قرار داده باشند در این صورت تصدی بانک جائز نمیباشد وگرفتن کارمزد برای وصول مبلغ سفته ویاچک از نظر فقهی از باب جعاله میباشد.
- [آیت الله خوئی] این عمل بانک که وصول کردن سفته و یا چکها برای مشتریان بوده باشد، جایز است و گرفتن کارمزد نیز برای این عمل جایز میباشد به شرط بانک فقط در گرفتن اصل مبلغ سفته و یا چک دخالت داشته باشد و اما چنانچه برای آن مبلغ سود و فائده نزولی قرار داده باشند در این صورت تصدی بانک جایز نمیباشد و گرفتن کارمزد برای وصول مبلغ سفته و یا چک را از نظر فقهی از باب جعاله میباشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] دفن میّت در قبر مرده دیگر جائز نیست، مگر آن که قبر کهنه شده ومیّت اوّلی از بین رفته باشد وقبر ملک دیگری نباشد وگرنه رضایت او شرط میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز خواندن در صدف جایز است ولی خلاف احتیاط استحبابی است؛ مگر بداند که از اجزاء حیوان حرامگوشت میباشد، که نماز خواندن در آن صحیح نیست.
- [آیت الله مظاهری] غیبت از یک جمعیّت نظیر غیبت از طایفهای یا ملّتی غیبت و حرام نیست، در صورتی که مراد گوینده و شنونده بعضی از آن جمعیّت باشد، امّا چون موجب قساوت قلب است، بهتر است پرهیز شود، ولی اگر مراد گوینده و شنونده همه جمعیّت باشد، غیبت و گناه آن نیز مضاعف میشود.
- [آیت الله مظاهری] چنانکه غیبت نمودن حرام و از گناهان بزرگ در اسلام است، شنیدن غیبت نیز حرام و از گناهان بزرگ است، و اگر شنونده میتواند باید دفاع از کسی که غیبت او میشود بنماید، و اگر نمیتواند باید از مجلس غیبت بیرون رود، و اگر نمیتواند باید توجّه به گفتار غیبتکننده نداشته باشد، و اگر گفتار او را به طور ناخواسته شنید، باید ترتیب اثر ندهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که وظیفه او روزه گرفتن در مسافرت است مانند مکاری و کسانی که سفر شغل آنان میباشد اگر پس از طلوع صبح ونیّت روزه با هواپیما به محلّ دیگری مسافرت بکند که در آنجا صبح نشده باشد آیا خوردن و آشامیدن و بجا آوردن سایر مفطرات بر او جائز است یا نه؟ ظاهر آن است که جائز باشد بلکه شبههای در جائز بودن آن نیست چون او در محلّی وارد شده است که آنجا شب است وشب روزه گرفتن جائز نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] در مسح پا دست را بر انگشتها بگذارد و بعد به پشت پا بکشد و اگر تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد جائز است، ولی اوّلی موافق با احتیاط میباشد.
- [آیت الله مظاهری] اگر بدن یا لباس به مقدار کمتر از درهم )تقریباً به اندازه ناخن بزرگ( به خون آلوده باشد نماز خواندن با آن جایز است، گرچه آن خون نجس میباشد.