اگر گروهی‌ پیشنهاد برگزاری‌ مجدد «همه‌پرسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌» را بدهند آیا این‌ هم‌ پذیرفتنی‌ است‌ یا نه‌؟
مسئله‌ی‌ همه‌پرسی‌ و حجیّت‌ و اعتبارش‌، مربوط‌ به‌ قوانین‌ موضوعه‌ است‌. این‌ اصالتاً یک‌ مسئله‌ی‌ اسلامی‌ نیست‌. اگر در جایی‌ همه‌پرسی‌، ارزشی‌ داشته‌ باشد و مراجعه‌ به‌ آرای‌ عمومی‌ تعیین‌ کننده‌ باشد، اعتبارش‌ به‌ امضای‌ ولی‌ّ فقیه‌ است‌. تا او دستور ندهد یا امضا نکند، برای‌ مسلمانان‌ هیچ‌ اعتباری ندارد؛ برای‌ این‌ که‌ ما ارزش‌ اسلام‌ را به‌ حق‌ بودنش‌ می‌دانیم‌؛ نه‌ به‌ موافقت‌ مردم‌. روزی‌ که‌ پیغمبر اکرم‌(ص) مبعوث‌ شد، تنها بود؛ سپس‌ امیرالمؤمنین‌ و حضرت‌ خدیجه‌(ع) به‌ او ملحق‌ شدند و در مقابل کل‌ّ دنیا قرار داشت. ارزش‌ اسلام‌ و اعتبار احکام‌ آن‌ به‌ موافقت‌ مردم‌ نیست‌؛ به‌ حق‌ بودن‌ خودش‌ است‌. گاهی‌ مصلحت‌هایی‌ اجتماعی‌ و خصوصاً بین‌‌المللی‌ اقتضا می‌کند که‌ از مردم‌ نظر خواهی‌ شود؛ یعنی‌ رفتاری‌ که‌ ارزش‌ جدلی‌ دارد. ما در دنیا با کشورها، مذاهب‌، ادیان‌ و فلسفه‌های‌ مختلف‌ روبه‌رو هستیم‌ و ناچاریم‌ با این‌ها زندگی‌ کنیم‌. نمی‌توانیم‌ دیواری‌ دور خود بکشیم‌ و بگوییم‌ با دنیا هیچ‌ سر و کاری‌ نداریم‌. خدا هم‌، چنین‌ چیزی‌ را نخواسته‌؛ نه‌ در زمان‌ خود پیغمبر اکرم‌(ص‌) و نه‌ بعد. و دست‌ کم‌، برای‌ ترویج‌ دینمان‌ مجبوریم‌ با دیگران‌ ارتباط‌ داشته‌ باشیم‌. ما موظّفیم‌ اسلام‌ را به‌ همه‌ی‌ دنیا معرفی‌ کنیم‌. این‌ وظیفه‌ی جامعه‌ی‌ اسلامی‌ است‌. برای‌ انجام‌ چنین‌ کاری‌ باید با دیگران‌ ارتباط‌ داشته‌ باشیم‌. پس‌ ناچاریم‌ با دیگران‌ بر اساس‌ موازین‌ دیگری‌ که‌ مورد قبول‌ خودشان‌ است‌، گفت‌ وگو و استدلالی‌ داشته‌ باشیم‌. نام‌ این‌ استدلال‌ها که‌ بر اساس‌ اصول‌ مسلّم‌ دو طرف‌ است‌، از نظر بحث‌ منطقی‌، جدل‌ است‌. قرآن‌ نیز در مواردی‌ برای‌ اثبات‌ عقیده‌ی‌ خود و مغلوب‌ کردن‌ طرف‌ مقابل‌، به‌ بحث‌ جدلی‌ استناد می‌کند. از جمله‌ جاهایی‌ که‌ بارها در قرآن‌ بحث‌ جدلی‌ شده‌ است‌، در‌باره‌ی‌ این‌ است‌ که‌ خدا دختر ندارد. قرآن‌ می‌فرماید: أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی[1] عرب‌ها می‌گفتند: فرشتگان‌، دختران‌ خدا هستند؛ حتّی‌ بسیاری‌ از بت‌ها را به‌ عنوان‌ مظهر فرشتگان‌ می‌پرستیدند. قرآن‌ می‌گوید: چه‌ طور شما با این‌ که‌ از دختر بدتان‌ می‌آید، برای‌ خدا دختر قایل‌ می‌شوید؟ وَ یَجْعَلُون‌َ لِلّه‌ِ ما یَکْرَهُون‌َ...[2] چه‌طور برای‌ خدا دختر گذاشتید و برای‌ خودتان‌ پسر؟ تقسیم‌ ناعادلانه‌ای‌ است‌. آیا اگر آنها می‌گفتند: نه‌! ملائکه‌ هم‌ پسران‌ خدا هستند و ما همان‌هایی‌ که‌ خودمان‌ دوست‌ داشتیم‌، برای‌ خدا هم‌ همان‌ها را قایل‌ شدیم‌، آن‌ وقت‌ مطلب‌ درست‌ می‌شد و اسلام‌ قبول‌ می‌کرد؟! پس‌ این‌ بحث‌ قرآن‌ چیست‌؟ این‌ چگونه‌ بحثی‌ است‌ که‌ می‌گوید: اَلَکُم‌ُ الذَّکَرُ وَ لَه‌ُ الْاُنْثی؟[3] این‌ بحث‌ جدلی‌ است‌؛ یعنی‌، شما بر اساس‌ مبانی‌ خودتان‌ هم‌ محکوم‌ هستید. در بسیاری‌ از موارد قرآن‌ بحث‌ جدلی‌ دارد؛ یعنی‌ بر اساس‌ اصول‌ مسلّمه‌ و مقبوله‌ بحث‌ می‌کند. جدل‌، یا بر اساس‌ اصول‌ مسلّمه‌ و مقبوله‌ است،‌ یا اصول‌ ذایعه‌ و شایعه‌. ما در دنیا با کسانی‌ روبه‌رو می‌شویم‌ که‌ عقایدشان‌ با عقیده‌های‌ ما مخالف‌ است‌ و بر اساس‌ اصول‌ خودشان‌ می‌توانیم‌ حرفمان‌ را اثبات‌ کنیم‌. ما حقّانیّت‌ اسلام‌ را به‌ استدلال‌ عقلی‌ و به‌ این‌ که‌ خدا نازل‌ کرده‌ است‌ می‌دانیم‌. حال‌ چرا باید احکام‌ اسلام‌ را اجرا کرد؟ چون‌ مردم‌ رأی‌ داده‌اند؟! یا چون‌ خدا نازل‌ کرده ‌ما از اسلام‌ حمایت‌ می‌کنیم‌؟؛ چون‌ ملت‌ ما اسلام‌ را باعث‌ هویت‌ فرهنگی‌اش‌ می‌داند، یا چون‌ اسلام‌ حق‌ است‌؟ وقتی‌ از اسلام‌ حمایت‌ می‌کنیم‌، به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ حق‌ است‌ و درمقابلش‌ هم‌ باطل‌ است‌. فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ.[4] ولی‌ دیگران‌ این‌ منطق‌ِ ما را نمی‌پذیرند؛ می‌گویند شما می‌گویید اسلام‌ حق‌ است‌؛ ما می‌گوییم‌ مسیحّیت‌ حق‌ است‌؛ بودایی‌ها می‌گویند بودیسم‌ حق‌ است‌. ما می‌توانیم‌ با برهان‌، اثبات‌ کنیم‌ که‌ اعتقادات‌ شما درست‌ است‌ یا نه‌؛ بت‌پرستی‌ صحیح‌ است‌ یا نه‌؛ قرآن‌ چنین‌ برهان‌ آورده‌ است‌: شما چرا چیزهایی‌ را می‌پرستید که‌ نمی‌شنوند و برای‌ شما کاری‌ انجام‌ نمی‌دهند؟ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ. ولی‌ راه‌ِ کوتاه‌تر این‌ است‌ که‌ ما آن‌ بحث‌ را با برهان‌ اثبات‌ نکنیم‌؛ بلکه‌ می‌گوییم‌: مگر شما نمی‌گویید که‌ اعتبار یک‌ دولت‌ بر این‌ است‌ که‌ مردم‌ به‌ آن‌ رأی‌ بدهند؟ 98 درصد رأی‌ دادند. دیگر چه‌ می‌گویید؟ رأی‌ دادن‌ مردم‌ برای‌ این‌ نبود که‌ در قوانین‌ بین‌المللی‌ مورد قبول‌ است‌؛ مردم‌ به‌ دستور مرجع‌ تقلیدشان‌ قیام‌ کردند، خون‌ دادند، این‌ نظام‌ و رهبری‌ آن‌ را پذیرفتند. آن‌ روز که‌ قانون‌ اساسی‌ کشور اجازه‌ نمی‌داد انقلاب‌ کنند، بر چه ‌اساسی‌ انقلاب‌ کردند؟ مردم‌ به‌ خاطر این‌ که‌ مرجع‌ تقلیدشان‌ فرمود: تقیه‌ حرام‌ است‌ ولو بلغ‌ ما بلغ‌، انقلاب‌ کردند. دلیل‌ این‌ها حقانیت‌ است‌، دلیل‌ عقلی‌ هم‌ دارد. بعد از این‌ که‌ از طریق‌ عقل‌ ثابت‌ شد، بر اساس‌ ادلّه‌ی‌ نقلی‌، سایر فروعش‌ را اثبات‌ می‌کنیم‌. اما دنیا این‌ را از ما نمی‌پذیرد؛ پس‌ با دنیا با منطق‌ جدلی‌ بحث‌ می‌کنیم‌. می‌گوییم‌: همان‌ طور که‌ شما یک‌ دولت‌ را با پنجاه‌ درصد به‌ علاوه‌ی‌ یک‌ آرا معتبر می‌دانید، در ایران‌ 98 درصد مردم‌ به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ رأی‌ دادند؛ دیگر چه‌ می‌گویید؟ امام‌ (ره‌) برای‌ رعایت‌ مصلحت‌ بین‌المللی‌، فرمود: در انتخابات‌ شرکت‌ کنید و بگویید: جمهوری‌ اسلامی‌ آری‌ یا نه‌؟ یکی‌ از این‌ دو؛ نه‌ یک‌ کلمه‌ بیش‌تر و نه‌ یک‌ کلمه‌ کم‌تر. مردم‌ به‌ دستور مرجع‌ تقلیدشان‌ عمل‌ کردند. بله‌! چند درصدی‌ از مردم‌ ایران‌، غیر مسلمان‌ یا لامذهب‌ بودند که‌ رأی‌ ندادند و همه‌ی‌ مسلمان‌های‌ کشور رأی‌ دادند، ولی‌ اعتبار نظام‌ ما به‌ خاطر این‌ رأی‌ نیست‌. این‌ اعتبارِ عرفی‌ است‌ و چیزی‌ است‌ که‌ در مقام‌ بحث‌ با دیگران‌ مطرح‌ می‌شود. این‌ از قبیل‌ (أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی)[5] است‌. بنابراین‌، در جواب‌ این‌ سؤال‌ می‌گوییم‌: آیا قانون‌ اساسی‌ اجازه‌ی‌ برگزاری‌ مجدّد همه‌پرسی‌ را می‌دهد یا نه‌؟ این‌ یک‌ بحث‌ جدلی‌ است‌. می‌گوییم‌ مگر شما قوانینی‌ را که‌ مجلس‌ مؤسّسان‌ رأی‌ داده‌اند معتبر نمی‌دانید؟ مجلس‌ خبرگان‌ ما هم‌ به‌ این‌ قانون‌ اساسی‌ رأی‌ داده ‌است؛ علاوه‌ بر آن‌، خود مردم‌ هم‌ به‌ قانون‌ اساسی‌ رأی‌ داده‌اند؛ پس اعتبار مضاعف‌ پیدا کرد؛ لذا دیگر شما حجتی‌ بر ما ندارید. حال‌ اگر تغییری‌ در قانون‌ انجام‌ بدهیم‌، یا همه‌پرسی‌ برپا کنیم‌، باید ببینیم‌ قانون‌ اساسی‌ اجازه‌ می‌دهد یا نه‌؛ از نظر واقعی‌ و شرعی‌ صرف‌ نظر از بحث‌ جدلی‌ باید ببینیم‌ ولی‌ّ فقیه‌ چه‌ می‌گوید؛ از نظر بحث‌ جدلی‌ و قانونی‌ برای‌ اثبات‌ به‌ دیگران‌ باید بگوییم‌ که‌ قانون‌ اساسی‌ چه‌ می‌گوید؛ چیز دیگری‌ فوق‌ این‌ها برای‌ ما ارزشی‌ ندارد. پی نوشتها: [1] . سوره‌ی نجم (53)، آیه‌ی 21. [2] . سوره‌ی نحل (16)، آیه‌ی 62. [3] . سوره‌ی نجم (53)، آیه‌ی 21. [4] . سوره‌ی یونس (10)، آیه‌ی 32. [5] . سوره‌ی نجم (53)، آیه‌ی 21. منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه‌ علمیه (1381).
عنوان سوال:

اگر گروهی‌ پیشنهاد برگزاری‌ مجدد «همه‌پرسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌» را بدهند آیا این‌ هم‌ پذیرفتنی‌ است‌ یا نه‌؟


پاسخ:

مسئله‌ی‌ همه‌پرسی‌ و حجیّت‌ و اعتبارش‌، مربوط‌ به‌ قوانین‌ موضوعه‌ است‌. این‌ اصالتاً یک‌ مسئله‌ی‌ اسلامی‌ نیست‌. اگر در جایی‌ همه‌پرسی‌، ارزشی‌ داشته‌ باشد و مراجعه‌ به‌ آرای‌ عمومی‌ تعیین‌ کننده‌ باشد، اعتبارش‌ به‌ امضای‌ ولی‌ّ فقیه‌ است‌. تا او دستور ندهد یا امضا نکند، برای‌ مسلمانان‌ هیچ‌ اعتباری ندارد؛ برای‌ این‌ که‌ ما ارزش‌ اسلام‌ را به‌ حق‌ بودنش‌ می‌دانیم‌؛ نه‌ به‌ موافقت‌ مردم‌.
روزی‌ که‌ پیغمبر اکرم‌(ص) مبعوث‌ شد، تنها بود؛ سپس‌ امیرالمؤمنین‌ و حضرت‌ خدیجه‌(ع) به‌ او ملحق‌ شدند و در مقابل کل‌ّ دنیا قرار داشت. ارزش‌ اسلام‌ و اعتبار احکام‌ آن‌ به‌ موافقت‌ مردم‌ نیست‌؛ به‌ حق‌ بودن‌ خودش‌ است‌.
گاهی‌ مصلحت‌هایی‌ اجتماعی‌ و خصوصاً بین‌‌المللی‌ اقتضا می‌کند که‌ از مردم‌ نظر خواهی‌ شود؛ یعنی‌ رفتاری‌ که‌ ارزش‌ جدلی‌ دارد. ما در دنیا با کشورها، مذاهب‌، ادیان‌ و فلسفه‌های‌ مختلف‌ روبه‌رو هستیم‌ و ناچاریم‌ با این‌ها زندگی‌ کنیم‌. نمی‌توانیم‌ دیواری‌ دور خود بکشیم‌ و بگوییم‌ با دنیا هیچ‌ سر و کاری‌ نداریم‌. خدا هم‌، چنین‌ چیزی‌ را نخواسته‌؛ نه‌ در زمان‌ خود پیغمبر اکرم‌(ص‌) و نه‌ بعد. و دست‌ کم‌، برای‌ ترویج‌ دینمان‌ مجبوریم‌ با دیگران‌ ارتباط‌ داشته‌ باشیم‌.
ما موظّفیم‌ اسلام‌ را به‌ همه‌ی‌ دنیا معرفی‌ کنیم‌. این‌ وظیفه‌ی جامعه‌ی‌ اسلامی‌ است‌. برای‌ انجام‌ چنین‌ کاری‌ باید با دیگران‌ ارتباط‌ داشته‌ باشیم‌. پس‌ ناچاریم‌ با دیگران‌ بر اساس‌ موازین‌ دیگری‌ که‌ مورد قبول‌ خودشان‌ است‌، گفت‌ وگو و استدلالی‌ داشته‌ باشیم‌. نام‌ این‌ استدلال‌ها که‌ بر اساس‌ اصول‌ مسلّم‌ دو طرف‌ است‌، از نظر بحث‌ منطقی‌، جدل‌ است‌. قرآن‌ نیز در مواردی‌ برای‌ اثبات‌ عقیده‌ی‌ خود و مغلوب‌ کردن‌ طرف‌ مقابل‌، به‌ بحث‌ جدلی‌ استناد می‌کند.
از جمله‌ جاهایی‌ که‌ بارها در قرآن‌ بحث‌ جدلی‌ شده‌ است‌، در‌باره‌ی‌ این‌ است‌ که‌ خدا دختر ندارد. قرآن‌ می‌فرماید: أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی[1] عرب‌ها می‌گفتند: فرشتگان‌، دختران‌ خدا هستند؛ حتّی‌ بسیاری‌ از بت‌ها را به‌ عنوان‌ مظهر فرشتگان‌ می‌پرستیدند. قرآن‌ می‌گوید: چه‌ طور شما با این‌ که‌ از دختر بدتان‌ می‌آید، برای‌ خدا دختر قایل‌ می‌شوید؟ وَ یَجْعَلُون‌َ لِلّه‌ِ ما یَکْرَهُون‌َ...[2] چه‌طور برای‌ خدا دختر گذاشتید و برای‌ خودتان‌ پسر؟ تقسیم‌ ناعادلانه‌ای‌ است‌. آیا اگر آنها می‌گفتند: نه‌! ملائکه‌ هم‌ پسران‌ خدا هستند و ما همان‌هایی‌ که‌ خودمان‌ دوست‌ داشتیم‌، برای‌ خدا هم‌ همان‌ها را قایل‌ شدیم‌، آن‌ وقت‌ مطلب‌ درست‌ می‌شد و اسلام‌ قبول‌ می‌کرد؟! پس‌ این‌ بحث‌ قرآن‌ چیست‌؟ این‌ چگونه‌ بحثی‌ است‌ که‌ می‌گوید: اَلَکُم‌ُ الذَّکَرُ وَ لَه‌ُ الْاُنْثی؟[3] این‌ بحث‌ جدلی‌ است‌؛ یعنی‌، شما بر اساس‌ مبانی‌ خودتان‌ هم‌ محکوم‌ هستید.
در بسیاری‌ از موارد قرآن‌ بحث‌ جدلی‌ دارد؛ یعنی‌ بر اساس‌ اصول‌ مسلّمه‌ و مقبوله‌ بحث‌ می‌کند. جدل‌، یا بر اساس‌ اصول‌ مسلّمه‌ و مقبوله‌ است،‌ یا اصول‌ ذایعه‌ و شایعه‌.
ما در دنیا با کسانی‌ روبه‌رو می‌شویم‌ که‌ عقایدشان‌ با عقیده‌های‌ ما مخالف‌ است‌ و بر اساس‌ اصول‌ خودشان‌ می‌توانیم‌ حرفمان‌ را اثبات‌ کنیم‌. ما حقّانیّت‌ اسلام‌ را به‌ استدلال‌ عقلی‌ و به‌ این‌ که‌ خدا نازل‌ کرده‌ است‌ می‌دانیم‌. حال‌ چرا باید احکام‌ اسلام‌ را اجرا کرد؟ چون‌ مردم‌ رأی‌ داده‌اند؟! یا چون‌ خدا نازل‌ کرده ‌ما از اسلام‌ حمایت‌ می‌کنیم‌؟؛ چون‌ ملت‌ ما اسلام‌ را باعث‌ هویت‌ فرهنگی‌اش‌ می‌داند، یا چون‌ اسلام‌ حق‌ است‌؟
وقتی‌ از اسلام‌ حمایت‌ می‌کنیم‌، به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ حق‌ است‌ و درمقابلش‌ هم‌ باطل‌ است‌. فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ.[4] ولی‌ دیگران‌ این‌ منطق‌ِ ما را نمی‌پذیرند؛ می‌گویند شما می‌گویید اسلام‌ حق‌ است‌؛ ما می‌گوییم‌ مسیحّیت‌ حق‌ است‌؛ بودایی‌ها می‌گویند بودیسم‌ حق‌ است‌. ما می‌توانیم‌ با برهان‌، اثبات‌ کنیم‌ که‌ اعتقادات‌ شما درست‌ است‌ یا نه‌؛ بت‌پرستی‌ صحیح‌ است‌ یا نه‌؛ قرآن‌ چنین‌ برهان‌ آورده‌ است‌: شما چرا چیزهایی‌ را می‌پرستید که‌ نمی‌شنوند و برای‌ شما کاری‌ انجام‌ نمی‌دهند؟ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ. ولی‌ راه‌ِ کوتاه‌تر این‌ است‌ که‌ ما آن‌ بحث‌ را با برهان‌ اثبات‌ نکنیم‌؛ بلکه‌ می‌گوییم‌: مگر شما نمی‌گویید که‌ اعتبار یک‌ دولت‌ بر این‌ است‌ که‌ مردم‌ به‌ آن‌ رأی‌ بدهند؟ 98 درصد رأی‌ دادند. دیگر چه‌ می‌گویید؟
رأی‌ دادن‌ مردم‌ برای‌ این‌ نبود که‌ در قوانین‌ بین‌المللی‌ مورد قبول‌ است‌؛ مردم‌ به‌ دستور مرجع‌ تقلیدشان‌ قیام‌ کردند، خون‌ دادند، این‌ نظام‌ و رهبری‌ آن‌ را پذیرفتند. آن‌ روز که‌ قانون‌ اساسی‌ کشور اجازه‌ نمی‌داد انقلاب‌ کنند، بر چه ‌اساسی‌ انقلاب‌ کردند؟ مردم‌ به‌ خاطر این‌ که‌ مرجع‌ تقلیدشان‌ فرمود: تقیه‌ حرام‌ است‌ ولو بلغ‌ ما بلغ‌، انقلاب‌ کردند. دلیل‌ این‌ها حقانیت‌ است‌، دلیل‌ عقلی‌ هم‌ دارد. بعد از این‌ که‌ از طریق‌ عقل‌ ثابت‌ شد، بر اساس‌ ادلّه‌ی‌ نقلی‌، سایر فروعش‌ را اثبات‌ می‌کنیم‌.
اما دنیا این‌ را از ما نمی‌پذیرد؛ پس‌ با دنیا با منطق‌ جدلی‌ بحث‌ می‌کنیم‌. می‌گوییم‌: همان‌ طور که‌ شما یک‌ دولت‌ را با پنجاه‌ درصد به‌ علاوه‌ی‌ یک‌ آرا معتبر می‌دانید، در ایران‌ 98 درصد مردم‌ به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ رأی‌ دادند؛ دیگر چه‌ می‌گویید؟ امام‌ (ره‌) برای‌ رعایت‌ مصلحت‌ بین‌المللی‌، فرمود: در انتخابات‌ شرکت‌ کنید و بگویید: جمهوری‌ اسلامی‌ آری‌ یا نه‌؟ یکی‌ از این‌ دو؛ نه‌ یک‌ کلمه‌ بیش‌تر و نه‌ یک‌ کلمه‌ کم‌تر. مردم‌ به‌ دستور مرجع‌ تقلیدشان‌ عمل‌ کردند. بله‌! چند درصدی‌ از مردم‌ ایران‌، غیر مسلمان‌ یا لامذهب‌ بودند که‌ رأی‌ ندادند و همه‌ی‌ مسلمان‌های‌ کشور رأی‌ دادند، ولی‌ اعتبار نظام‌ ما به‌ خاطر این‌ رأی‌ نیست‌. این‌ اعتبارِ عرفی‌ است‌ و چیزی‌ است‌ که‌ در مقام‌ بحث‌ با دیگران‌ مطرح‌ می‌شود. این‌ از قبیل‌ (أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی)[5] است‌.
بنابراین‌، در جواب‌ این‌ سؤال‌ می‌گوییم‌: آیا قانون‌ اساسی‌ اجازه‌ی‌ برگزاری‌ مجدّد همه‌پرسی‌ را می‌دهد یا نه‌؟ این‌ یک‌ بحث‌ جدلی‌ است‌. می‌گوییم‌ مگر شما قوانینی‌ را که‌ مجلس‌ مؤسّسان‌ رأی‌ داده‌اند معتبر نمی‌دانید؟ مجلس‌ خبرگان‌ ما هم‌ به‌ این‌ قانون‌ اساسی‌ رأی‌ داده ‌است؛ علاوه‌ بر آن‌، خود مردم‌ هم‌ به‌ قانون‌ اساسی‌ رأی‌ داده‌اند؛ پس اعتبار مضاعف‌ پیدا کرد؛ لذا دیگر شما حجتی‌ بر ما ندارید.
حال‌ اگر تغییری‌ در قانون‌ انجام‌ بدهیم‌، یا همه‌پرسی‌ برپا کنیم‌، باید ببینیم‌ قانون‌ اساسی‌ اجازه‌ می‌دهد یا نه‌؛ از نظر واقعی‌ و شرعی‌ صرف‌ نظر از بحث‌ جدلی‌ باید ببینیم‌ ولی‌ّ فقیه‌ چه‌ می‌گوید؛ از نظر بحث‌ جدلی‌ و قانونی‌ برای‌ اثبات‌ به‌ دیگران‌ باید بگوییم‌ که‌ قانون‌ اساسی‌ چه‌ می‌گوید؛ چیز دیگری‌ فوق‌ این‌ها برای‌ ما ارزشی‌ ندارد.
پی نوشتها:
[1] . سوره‌ی نجم (53)، آیه‌ی 21.
[2] . سوره‌ی نحل (16)، آیه‌ی 62.
[3] . سوره‌ی نجم (53)، آیه‌ی 21.
[4] . سوره‌ی یونس (10)، آیه‌ی 32.
[5] . سوره‌ی نجم (53)، آیه‌ی 21.
منبع: دین و آزادی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه‌ علمیه (1381).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین