دیدگاه آیات و روایات در باب جدایی ناپذیری نهاد دولت از دین چیست؟ و رواج «اندیشة جدایی دین از سیاست» در حوزه ناشی از چه علتی است؟
ابتدا به ذکر آیات و روایاتی می‌پردازیم که اندیشة جدایی دین از سیاست و حکومت را نفی می‌کند و بر ارتباط نهاد حکومت و دین تأکید می‌کند. 1. در اندیشة سکولاریسم حق قانونگذاری و حاکمیت، به انسان واگذار گردیده است حال آنکه در دین، مالکیت حقیقی از آن خداست و حق مالکیت اصالة از آن خداوند است و هیچ انسانی حق ندارد بر خلاف حکم الهی، حکمی صادر کند اینک به نمونه‌ای از آیاتی که حق حاکمیت را به خداوند استناد داده است، اشاره می‌کنیم. الف: (سوره بقره، آیه 213): (کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفواَ فِیهِ)[1] این آیه شریفه مرجع مشکلات و مسائل را کتاب الهی معرفی می‌کند و رسالت انبیاء را اقامة حاکمیت دین در جامعه ذکر می‌کند. ب: (سوره یونس، آیه 59): (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُونَ)[2] این آیه شریفه اشاره به آن دارد که زندگی دنیایی و حلال و حرام معیشت باید بر اساس ما أنزل اللّه و وحی الهی یعنی دین باشد و نباید احکام فردی یا اجتماعی از نزد خود و مخالف با اذن الهی وضع کرد. ج: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)[3] (مائده، 44)، (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ)[4] (مائده، 47) و (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)[5] (مائده، 45) و بدین ترتیب کسی که بر اساس حاکمیت الهی و دین رفتار نکند از دیدگاه دینی مذموم و کافر، فاسق و ظالم است. د: (سوره مائده، آیه49): (وَ أَنِ احْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ)[6] این آیه اشاره می‌کند که باید محور حاکمیت، حکم الهی باشد نه خواست‌های نفسانی و اگر انسان بر فطرت الهی خود باقی باشد به این حاکمیت رو خواهد آورد. ه : (سوره انعام، آیه 57؛ سوره یوسف، آیه 67): (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ)[7] تنها خداوند است که شایستة قانونگذاری و حاکمیت است و لذا تعالیم الهی محور رفتاری فردی و جمعی مردم باشد. و: (سوره انعام، آیه 62؛ سوره قصص، آیه 70 و 88): (لَهُ الْحُکْمُ)[8] این آیه بر اساس قواعد و ادبیات عرب انحصار حکم در خداوند را ثابت می‌کند و می‌گوید تنها کسی که شایستة حکم راندن است خداوند متعال می‌باشد. ز: (سوره آل عمران، آیه 79): (ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی)[9] این آیه شریفه دلالت دارد با وجود کتاب الهی کسی حق ندارد که بندگان خدا را به تبعیت و اطاعت از خود فرا خواند بلکه باید محور حکم و کتاب الهی باشد. 2. در اندیشة سکولار، دین امری فردی قلمداد شده و به رابطة فردی انسان با خدا اختصاص یافته است نه پدیده‌ای مرتبط با جامعة بشری و تأمین کنندة نیازهای دنیوی انسان در حالی که نیازهای دنیوی آدمی مرتبط با سعادت اخروی اوست، زیرا اساسی‌ترین نیاز بشر قانونی برای تأمین عدالت است و خداوند رسالت تمامی انبیاء را ارائة کتابی و میزانی برای عدالت‌ورزی ذکر کرده و فرموده است: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)[10] (حدید، 25) یعنی کتاب الهی نه تنها تأمین کنندة خوشبختی اخروی است بلکه عدالت اجتماعی را نیز تأمین می‌کند و این نشانگر آن است که دین وظیفة خود را دخالت در امور اجتماعی و سیاسی دانسته است. اساساً شعار تمامی انبیاء توجه به دو مسألة عبودیت و ستم ستیزی بوده است که شعار سیاسی مبارزه با طاغوت درکنار امر به عبودیت و یگانه پرستی همواره وجود داشته است (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)[11] (نحل، 36)، یعنی شعار همة رسولانی که در هر امتی مبعوث شده‌اند، پرستش خدا و ستم ناپذیری و مبارزه با طاغوت و حاکمیت استبدادی بوده است. 3. توجه به داستان‌های انبیاء که در قرآن بیان شده است، نمایانگر آنست که آنان نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی بی‌تفاوت نبوده‌اند و دین را از سیاست جدا ندانسته‌اند بلکه مبارزه با ستم و ستمگری و ایجاد جامعة عادل و دین محور اساس حرکت‌های آنها بوده است از باب نمونه می‌توانید به داستان مبارزه حضرت موسی با فرعون (شعرا، 22 18) مراجعه کنید.[12] 4. در روایات ما نیز به ارتباط دین و سیاست و شایستگی ائمه و فقها برای به دست گرفتن حاکمیت و سیاست تأکید شده است که نمونه‌هایی ذکر می‌شود. الف: امام علی علیه السلام دربارة این‌که امام باید در سیاست دخالت کند و سیاست از شئون امامت و رهبر دینی است می‌فرماید: (الولایة هی حفظ الثغور و تدبیر الامور، الامام عالم بالسیاسة قائم بالریاسة)[13] ولایت عبارت از محافظت از مرزها و تدبیر امور؛ امام کسی است که به سیاست آگاه است و به ریاست قیام می‌کند. ب: امام علی علیه السلام دربارة این‌که حکومت شأن امام و رهبر دینی است می‌فرماید: (اتقوا الحکومة فإنّ الحکومة إنّما هی للامام العالم بالقضاءِ العادل فی المسلمین)[14] از حکومت پروا کنید، زیرا حکومت مخصوص امام می‌باشد که آگاه به قضا و عادل میان مسلمانان است. ج: امام علی علیه السلام در وصف اهل بیت می‌فرماید: (لهم خصائص حق الولایه)[15] (حق ولایت مخصوص اهل بیت است) یعنی ولایت از خصائص و شؤون ولایت و اهل بیت است. د: امام صادق علیه السلام در شأن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله می‌فرماید: (اللّه علیه و آله امر الدین و الامة لیسوس عباده)[16] (خداوند امر دین و امت مرا به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله واگذار نمود تا بندگانش را سیاست کند) یعنی ادارة دین و دنیای مردم و سیاست مردم از شؤون پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله می‌باشد و این به صراحت رابطة وثیق دین دنیا، دین و سیاست را ثابت می‌کند. ه : امام صادق علیه السلام هم‌چنین در شأن اهل بیت علیهم السلام می‌فرماید: (نحن ساسة العِباد و ساسة البِلاد)[17] ما سیاستمدار مردم و شهرها هستیم. و: در حاکمیت و سیاستمداری فقهاء روایات بسیاری وجود دارد مانند امام صادق علیه السلام که فرمودند: (لِیَنظر إنّ مَن کانِ منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فالیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً)[18] (نگاه کنید کسی از شما که حدیث ما را روایت می‌کند و در حلال و حرام ما نظر می‌کند و احکام ما را می‌شناسد ما چنین کسی را به عنوان حاکم پذیرفته‌ایم به راستی که من چنین کسی را برای شما حاکم قرار دادم که در این روایت تداوم ارتباط دین و سیاست را در عصر غیبت ثابت می‌کند و نشان می‌دهد در عصر غیبت نیز باید سیاست و حاکمیت به دست دین و متولیان دین باشد. بنابراین آیات و روایات به صراحت تأکید در ارتباط دین و سیاست دارند بلکه سیاست را از شؤون متولیان دینی، یعنی انبیاء، ائمه و فقهاء به شمار می‌آورند و شکل‌دهی جامعه بر اساس کتاب الهی و حکم خدا را وظیفة حاکمیت دینی به شمار می‌آورند. اینک باید دید چرا با وجود این دلائل، برخی در حوزه به تفکیک دین از سیاست گرایش پیدا کرده‌اند؟ در پاسخ باید گفت گرایش به سکولاریسم در حوزه به شدت ضعیف است، اما اگر شائبه هایی از آن هم وجود داشته باشد می تواند برخاسته از برخی علل زیر باشد: 1. عدم وجود بستر مناسب برای حاکمیت دین در جامعه. 2. متروک ماندن جنبة اجتماعی دین و در نتیجه هراس از نتایج اجرای آن در جامعه. 3. احساس خطر از عوارض نامطلوب سیاست بر دین. 4. تأثیرپذیری از اندیشه‌های غربی و روشنفکری. 5. عملکرد سوء برخی از متدینین وقتی وارد مسائل سیاسی شدند و از مبانی دین و شریعت عدول نمودند. که باید گفت با وجود تأکید قرآن و سنت در دینی کردن سیاست، هیچ‌یک از علل فوق نمی‌تواند توجیه‌گر چنین گرایشی باشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سکولاریسم در اسلام و مسیحیّت، محمد حسن قدردان قراملکی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیة قم، چاپ اول، 1379. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. مردم یک دسته بودند، خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. [2]. بگو آیا روزی‌هایی که خدا بر شما نازل کرده دیده‌اید، که بعضی از آن را حلال و بعضی را حرام نموده‌اید؟ بگو آیا خداوند به شما اجازه داده یا بر خدا افترا می‌بندید. [3] . آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند. [4] . و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند. [5] . و هرکس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است. [6] . و طبق آنچه خدا نازل کرده، داوری کن و از هوس‌های آنها پیروی مکن. [7] . حکم و فرمان تنها از آن خداست. [8] . حکم تنها از آن خداست. [9] . برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او دهد پس او به مردم بگوید غیر از خدا مرا پرستش کنید. [10] . ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند. [11] . ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. [12] . یزدی، حسین، آزادی از دیدگاه استاد مطهری، انتشارات صدرا، 1379، ص 145. [13] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 403 ق، ج2، ص170. [14] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، تهران، المکتبة الاسلامیه، 1401 ق، ج 18، ص 7(20 جلدی). [15] . فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبة 2. [16] . حیاة الامام الرضا علیه السلام ، ص 49، به نقل از سکولاریسم در اسلام و مسیحیت، قدردان قراملکی، ص 221. [17] . بحارالنوار، ج 26، ص 259. [18] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج 18، ص 99.
عنوان سوال:

دیدگاه آیات و روایات در باب جدایی ناپذیری نهاد دولت از دین چیست؟ و رواج «اندیشة جدایی دین از سیاست» در حوزه ناشی از چه علتی است؟


پاسخ:

ابتدا به ذکر آیات و روایاتی می‌پردازیم که اندیشة جدایی دین از سیاست و حکومت را نفی می‌کند و بر ارتباط نهاد حکومت و دین تأکید می‌کند.
1. در اندیشة سکولاریسم حق قانونگذاری و حاکمیت، به انسان واگذار گردیده است حال آنکه در دین، مالکیت حقیقی از آن خداست و حق مالکیت اصالة از آن خداوند است و هیچ انسانی حق ندارد بر خلاف حکم الهی، حکمی صادر کند اینک به نمونه‌ای از آیاتی که حق حاکمیت را به خداوند استناد داده است، اشاره می‌کنیم.
الف: (سوره بقره، آیه 213): (کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفواَ فِیهِ)[1] این آیه شریفه مرجع مشکلات و مسائل را کتاب الهی معرفی می‌کند و رسالت انبیاء را اقامة حاکمیت دین در جامعه ذکر می‌کند.
ب: (سوره یونس، آیه 59): (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُونَ)[2] این آیه شریفه اشاره به آن دارد که زندگی دنیایی و حلال و حرام معیشت باید بر اساس ما أنزل اللّه و وحی الهی یعنی دین باشد و نباید احکام فردی یا اجتماعی از نزد خود و مخالف با اذن الهی وضع کرد.
ج: (مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ)[3] (مائده، 44)، (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ)[4] (مائده، 47) و (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)[5] (مائده، 45) و بدین ترتیب کسی که بر اساس حاکمیت الهی و دین رفتار نکند از دیدگاه دینی مذموم و کافر، فاسق و ظالم است.
د: (سوره مائده، آیه49): (وَ أَنِ احْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ)[6] این آیه اشاره می‌کند که باید محور حاکمیت، حکم الهی باشد نه خواست‌های نفسانی و اگر انسان بر فطرت الهی خود باقی باشد به این حاکمیت رو خواهد آورد.
ه : (سوره انعام، آیه 57؛ سوره یوسف، آیه 67): (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ)[7] تنها خداوند است که شایستة قانونگذاری و حاکمیت است و لذا تعالیم الهی محور رفتاری فردی و جمعی مردم باشد.
و: (سوره انعام، آیه 62؛ سوره قصص، آیه 70 و 88): (لَهُ الْحُکْمُ)[8] این آیه بر اساس قواعد و ادبیات عرب انحصار حکم در خداوند را ثابت می‌کند و می‌گوید تنها کسی که شایستة حکم راندن است خداوند متعال می‌باشد.
ز: (سوره آل عمران، آیه 79): (ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی)[9] این آیه شریفه دلالت دارد با وجود کتاب الهی کسی حق ندارد که بندگان خدا را به تبعیت و اطاعت از خود فرا خواند بلکه باید محور حکم و کتاب الهی باشد.
2. در اندیشة سکولار، دین امری فردی قلمداد شده و به رابطة فردی انسان با خدا اختصاص یافته است نه پدیده‌ای مرتبط با جامعة بشری و تأمین کنندة نیازهای دنیوی انسان در حالی که نیازهای دنیوی آدمی مرتبط با سعادت اخروی اوست، زیرا اساسی‌ترین نیاز بشر قانونی برای تأمین عدالت است و خداوند رسالت تمامی انبیاء را ارائة کتابی و میزانی برای عدالت‌ورزی ذکر کرده و فرموده است: (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)[10] (حدید، 25) یعنی کتاب الهی نه تنها تأمین کنندة خوشبختی اخروی است بلکه عدالت اجتماعی را نیز تأمین می‌کند و این نشانگر آن است که دین وظیفة خود را دخالت در امور اجتماعی و سیاسی دانسته است. اساساً شعار تمامی انبیاء توجه به دو مسألة عبودیت و ستم ستیزی بوده است که شعار سیاسی مبارزه با طاغوت درکنار امر به عبودیت و یگانه پرستی همواره وجود داشته است (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)[11] (نحل، 36)، یعنی شعار همة رسولانی که در هر امتی مبعوث شده‌اند، پرستش خدا و ستم ناپذیری و مبارزه با طاغوت و حاکمیت استبدادی بوده است.
3. توجه به داستان‌های انبیاء که در قرآن بیان شده است، نمایانگر آنست که آنان نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی بی‌تفاوت نبوده‌اند و دین را از سیاست جدا ندانسته‌اند بلکه مبارزه با ستم و ستمگری و ایجاد جامعة عادل و دین محور اساس حرکت‌های آنها بوده است از باب نمونه می‌توانید به داستان مبارزه حضرت موسی با فرعون (شعرا، 22 18) مراجعه کنید.[12]
4. در روایات ما نیز به ارتباط دین و سیاست و شایستگی ائمه و فقها برای به دست گرفتن حاکمیت و سیاست تأکید شده است که نمونه‌هایی ذکر می‌شود.
الف: امام علی علیه السلام دربارة این‌که امام باید در سیاست دخالت کند و سیاست از شئون امامت و رهبر دینی است می‌فرماید: (الولایة هی حفظ الثغور و تدبیر الامور، الامام عالم بالسیاسة قائم بالریاسة)[13] ولایت عبارت از محافظت از مرزها و تدبیر امور؛ امام کسی است که به سیاست آگاه است و به ریاست قیام می‌کند.
ب: امام علی علیه السلام دربارة این‌که حکومت شأن امام و رهبر دینی است می‌فرماید: (اتقوا الحکومة فإنّ الحکومة إنّما هی للامام العالم بالقضاءِ العادل فی المسلمین)[14] از حکومت پروا کنید، زیرا حکومت مخصوص امام می‌باشد که آگاه به قضا و عادل میان مسلمانان است.
ج: امام علی علیه السلام در وصف اهل بیت می‌فرماید: (لهم خصائص حق الولایه)[15] (حق ولایت مخصوص اهل بیت است) یعنی ولایت از خصائص و شؤون ولایت و اهل بیت است.
د: امام صادق علیه السلام در شأن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله می‌فرماید: (اللّه علیه و آله امر الدین و الامة لیسوس عباده)[16] (خداوند امر دین و امت مرا به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله واگذار نمود تا بندگانش را سیاست کند) یعنی ادارة دین و دنیای مردم و سیاست مردم از شؤون پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله می‌باشد و این به صراحت رابطة وثیق دین دنیا، دین و سیاست را ثابت می‌کند.
ه : امام صادق علیه السلام هم‌چنین در شأن اهل بیت علیهم السلام می‌فرماید: (نحن ساسة العِباد و ساسة البِلاد)[17] ما سیاستمدار مردم و شهرها هستیم.
و: در حاکمیت و سیاستمداری فقهاء روایات بسیاری وجود دارد مانند امام صادق علیه السلام که فرمودند: (لِیَنظر إنّ مَن کانِ منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فالیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً)[18] (نگاه کنید کسی از شما که حدیث ما را روایت می‌کند و در حلال و حرام ما نظر می‌کند و احکام ما را می‌شناسد ما چنین کسی را به عنوان حاکم پذیرفته‌ایم به راستی که من چنین کسی را برای شما حاکم قرار دادم که در این روایت تداوم ارتباط دین و سیاست را در عصر غیبت ثابت می‌کند و نشان می‌دهد در عصر غیبت نیز باید سیاست و حاکمیت به دست دین و متولیان دین باشد.
بنابراین آیات و روایات به صراحت تأکید در ارتباط دین و سیاست دارند بلکه سیاست را از شؤون متولیان دینی، یعنی انبیاء، ائمه و فقهاء به شمار می‌آورند و شکل‌دهی جامعه بر اساس کتاب الهی و حکم خدا را وظیفة حاکمیت دینی به شمار می‌آورند. اینک باید دید چرا با وجود این دلائل، برخی در حوزه به تفکیک دین از سیاست گرایش پیدا کرده‌اند؟ در پاسخ باید گفت گرایش به سکولاریسم در حوزه به شدت ضعیف است، اما اگر شائبه هایی از آن هم وجود داشته باشد می تواند برخاسته از برخی علل زیر باشد:
1. عدم وجود بستر مناسب برای حاکمیت دین در جامعه.
2. متروک ماندن جنبة اجتماعی دین و در نتیجه هراس از نتایج اجرای آن در جامعه.
3. احساس خطر از عوارض نامطلوب سیاست بر دین.
4. تأثیرپذیری از اندیشه‌های غربی و روشنفکری.
5. عملکرد سوء برخی از متدینین وقتی وارد مسائل سیاسی شدند و از مبانی دین و شریعت عدول نمودند.
که باید گفت با وجود تأکید قرآن و سنت در دینی کردن سیاست، هیچ‌یک از علل فوق نمی‌تواند توجیه‌گر چنین گرایشی باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سکولاریسم در اسلام و مسیحیّت، محمد حسن قدردان قراملکی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیة قم، چاپ اول، 1379.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. مردم یک دسته بودند، خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند.
[2]. بگو آیا روزی‌هایی که خدا بر شما نازل کرده دیده‌اید، که بعضی از آن را حلال و بعضی را حرام نموده‌اید؟ بگو آیا خداوند به شما اجازه داده یا بر خدا افترا می‌بندید.
[3] . آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند.
[4] . و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند.
[5] . و هرکس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.
[6] . و طبق آنچه خدا نازل کرده، داوری کن و از هوس‌های آنها پیروی مکن.
[7] . حکم و فرمان تنها از آن خداست.
[8] . حکم تنها از آن خداست.
[9] . برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او دهد پس او به مردم بگوید غیر از خدا مرا پرستش کنید.
[10] . ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان (شناسایی حق از باطل) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
[11] . ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.
[12] . یزدی، حسین، آزادی از دیدگاه استاد مطهری، انتشارات صدرا، 1379، ص 145.
[13] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 403 ق، ج2، ص170.
[14] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، تهران، المکتبة الاسلامیه، 1401 ق، ج 18، ص 7(20 جلدی).
[15] . فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبة 2.
[16] . حیاة الامام الرضا علیه السلام ، ص 49، به نقل از سکولاریسم در اسلام و مسیحیت، قدردان قراملکی، ص 221.
[17] . بحارالنوار، ج 26، ص 259.
[18] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج 18، ص 99.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین