دیدگاه فلاسفه در باب عقل چیست؟ اتحاد عقل، عاقل و معقول را از دیدگاه فلسفی و اینکه آیا آیات و روایات ما این مبنا را می پذیرد؟ به چه دلیل؟
دیدگاه فلاسفه در باب عقل چیست؟ اتحاد عقل، عاقل و معقول را از دیدگاه فلسفی و اینکه آیا آیات و روایات ما این مبنا را می پذیرد؟ به چه دلیل؟ واژه عقل در میان فلاسفه اسلامی دارای اصطلاحات بسیار زیادی است که یکی از استعمالات آن ، همان عقل جزئی بشری است ، که حدس می زنیم منظور حضرت عالی ، همین عقل باشد . فلاسفه برای این عقل تعاریف گوناگونی ارائه داده اند که به برخی از آنها اشاره می شود ؛ و بقیه را می توانید در منبعی که ذکر می شود ملاحظه فرمایید 1- عقل ، جوهری بسیط ( غیر مرکب) است که حقایق اشیاء را درک می‌کند. و مقصود از جوهر ، موجودی است که در وجودش محتاج به موضوع نیست ؛ و مقابل آن عرض است که بدون موضوع تحقق نمی یابد و موضوع آن جوهر است ؛ یعنی عرض همواره روی جوهر تحقق می یابد ؛ مثل رنگ که عرض است و همواره روی جسم که جوهر است تحقق می یابد . این جوهر (عقل) ذاتا مجرد ( غیر مادی ) است ولی در مقام عمل ( تعقل نمودن ) همراه با ماده است ( نیاز به مغز دارد که امر مادی است). 2- عقل قوه‌ای از قوای نفس است که تصوّر معانی و ترکیب قضایا و قیاس‌های استدلالی توسط آن حاصل می‌شود. فرق عقل و حس این است که عقل می‌تواند صورت را از ماده و لواحق ماده انتزاع کند. اما حس به این کار توانائی ندارد. بنا بر این عقل قوه تجریدو تفکیک و تحلیل و انتزاع است که صور اشیاء را از ماده آنها جدا می‌کند و معانی کلی از قبیل جوهر و عرض و علت و معلول و غایت و وسیله و خیر و شر و... را درمی‌یابد. این قوه نزد فیلسوفان اسلام دارای مراتب مختلف است که عبارتند از : عقل هیولانی ؛ عقل بالملکه؛ عقل بالفعل ؛ عقل مستفاد (ر.ک : فرهنگ فلسفی ، جلد 1، ص 472 الی 475) بحث اتحاد عقل و عاقل و معقول یا اتحاد علم وعالم ومعلوم و همچنین بحث عمل و عامل ، از بحثهای کاملا تخصصی فلسفه است که حکما بسته به سطح مخاطبانشان آن را در سطوح مختلفی بیان نموده اند ؛ ساده ترین بیانی که از این قاعده فلسفی ارائه شده است بیان استاد شهید مرتضی مطهری ( ره) است ؛ که لب آن را خدمت حضرت عالی عرضه داشته و در ادامه منبع آن را خدمت حضرت عالی عرضه می داریم تا تفصیل این نظریه را با توضیحات ایشان ملاحظه فرمایید. 1- مراد از معلوم یا معقول در این مساله فلسفی آن چیزی است که از اشیاء خارجی در ذهن و عقل انسان نقش می بندد ؛ که آن را معلوم بالذات یا معلوم حقیقی گویند ؛ و در مقابل ، خود شیء خارجی را که صورت آن در ذهن انسان حاضر شده است معلوم بالعرض یا معلوم مجازی گویند . 2- در این مساله منظور از عقل ، تعقل و درک است و مراد از علم نیز صورت ذهنی است که با تعقل و ادراک حاصل می شود ؛ یعنی صور اشیاء خارجی در ذهن ما عین علم ما هستند به آن اشیاء ؛ و در عین حال خود همان صور ذهنی معلوم حضوری و بالذات ما هستند ؛ و علم ما به اشیاء خارجی به واسطه این صور است . بنابر این علم ما عین معلوم بالذات ماست اما معلوم بالعرض عین علم ما نیست همچنین عقل ( تعقل) همان حاضر شدن صور ذهنی است . 3- در این بحث مراد از عاقل ، نفس انسان است که تعقل و ادراک ، فعل اوست . و فعل نفس از خود او جدا نیست ؛ بلکه فعل نفس از مراتب وجودی خود اوست ؛ لذا نفس با عقل (تعقل) و علم و با معقول یا معلوم اتحاد وجودی دارد . این اتحاد زمانی که نفس وجود خود را ادراک می کند در عالی ترین حد خود است ؛ چون در این حالت عقل و عاقل و معقول یک چیزند ؛ و سه تا بودن آنها اعتباری است. تفصیل بحث را در منابع زیر ملاحظه فرمایید : مجموعه آثار شهید مطهری ؛ ج 5 ، ص 238 و ج 9 ؛ ص 325-357 این بحث در سطوح بالاتری نیز مطرح شده است که طرح آن برای غیر متخصص در فن فلسفه ، به خاطر تخصصی بودن بحث مقدور نیست ؛ حکما در این بحث به آیات و روایاتی نیز اشاره نموده و آنها را موید نظر خود دانسته اند ؛ که کتبی مثل ( اتحاد عاقل به معقول ) علامه حسن زاده آملی به برخی از آنها اشاره شده است ؛ لکن دلالت آن آیات و روایات خارج از متن یاد شده و جدا از استنباطهای مؤلّف آن روشن نیست لذا در این زمینه تنها به یک روایت اکتفا می کنیم . قَالَ علی (ع): ( کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ به) (بحارالأنوار ، ج 1 ، ص 183 ) ( هر ظرفی در اثر آنچه در آن گذاشته می شود تنگ می شود مگر ظرف علم که با گذاشتن علم ، وسیعتر و جادارتر می شود .) توضیح مطلب این که ، ظرف علم همان نفس و عقل انسان است ؛ که با حصول علم ( علم ومعلوم بالذات ، که عین همند) نفس توسعه وجودی می یابد ؛ یعنی علم با عالم (نفس) متحد می شود ؛ و باعث شدت وجودی آن می شود.
عنوان سوال:

دیدگاه فلاسفه در باب عقل چیست؟ اتحاد عقل، عاقل و معقول را از دیدگاه فلسفی و اینکه آیا آیات و روایات ما این مبنا را می پذیرد؟ به چه دلیل؟


پاسخ:

دیدگاه فلاسفه در باب عقل چیست؟ اتحاد عقل، عاقل و معقول را از دیدگاه فلسفی و اینکه آیا آیات و روایات ما این مبنا را می پذیرد؟ به چه دلیل؟

واژه عقل در میان فلاسفه اسلامی دارای اصطلاحات بسیار زیادی است که یکی از استعمالات آن ، همان عقل جزئی بشری است ، که حدس می زنیم منظور حضرت عالی ، همین عقل باشد . فلاسفه برای این عقل تعاریف گوناگونی ارائه داده اند که به برخی از آنها اشاره می شود ؛ و بقیه را می توانید در منبعی که ذکر می شود ملاحظه فرمایید
1- عقل ، جوهری بسیط ( غیر مرکب) است که حقایق اشیاء را درک می‌کند. و مقصود از جوهر ، موجودی است که در وجودش محتاج به موضوع نیست ؛ و مقابل آن عرض است که بدون موضوع تحقق نمی یابد و موضوع آن جوهر است ؛ یعنی عرض همواره روی جوهر تحقق می یابد ؛ مثل رنگ که عرض است و همواره روی جسم که جوهر است تحقق می یابد . این جوهر (عقل) ذاتا مجرد ( غیر مادی ) است ولی در مقام عمل ( تعقل نمودن ) همراه با ماده است ( نیاز به مغز دارد که امر مادی است).
2- عقل قوه‌ای از قوای نفس است که تصوّر معانی و ترکیب قضایا و قیاس‌های استدلالی توسط آن حاصل می‌شود. فرق عقل و حس این است که عقل می‌تواند صورت را از ماده و لواحق ماده انتزاع کند. اما حس به این کار توانائی ندارد. بنا بر این عقل قوه تجریدو تفکیک و تحلیل و انتزاع است که صور اشیاء را از ماده آنها جدا می‌کند و معانی کلی از قبیل جوهر و عرض و علت و معلول و غایت و وسیله و خیر و شر و... را درمی‌یابد. این قوه نزد فیلسوفان اسلام دارای مراتب مختلف است که عبارتند از : عقل هیولانی ؛ عقل بالملکه؛ عقل بالفعل ؛ عقل مستفاد
(ر.ک : فرهنگ فلسفی ، جلد 1، ص 472 الی 475)
بحث اتحاد عقل و عاقل و معقول یا اتحاد علم وعالم ومعلوم و همچنین بحث عمل و عامل ، از بحثهای کاملا تخصصی فلسفه است که حکما بسته به سطح مخاطبانشان آن را در سطوح مختلفی بیان نموده اند ؛ ساده ترین بیانی که از این قاعده فلسفی ارائه شده است بیان استاد شهید مرتضی مطهری ( ره) است ؛ که لب آن را خدمت حضرت عالی عرضه داشته و در ادامه منبع آن را خدمت حضرت عالی عرضه می داریم تا تفصیل این نظریه را با توضیحات ایشان ملاحظه فرمایید.
1- مراد از معلوم یا معقول در این مساله فلسفی آن چیزی است که از اشیاء خارجی در ذهن و عقل انسان نقش می بندد ؛ که آن را معلوم بالذات یا معلوم حقیقی گویند ؛ و در مقابل ، خود شیء خارجی را که صورت آن در ذهن انسان حاضر شده است معلوم بالعرض یا معلوم مجازی گویند .
2- در این مساله منظور از عقل ، تعقل و درک است و مراد از علم نیز صورت ذهنی است که با تعقل و ادراک حاصل می شود ؛ یعنی صور اشیاء خارجی در ذهن ما عین علم ما هستند به آن اشیاء ؛ و در عین حال خود همان صور ذهنی معلوم حضوری و بالذات ما هستند ؛ و علم ما به اشیاء خارجی به واسطه این صور است . بنابر این علم ما عین معلوم بالذات ماست اما معلوم بالعرض عین علم ما نیست همچنین عقل ( تعقل) همان حاضر شدن صور ذهنی است .
3- در این بحث مراد از عاقل ، نفس انسان است که تعقل و ادراک ، فعل اوست . و فعل نفس از خود او جدا نیست ؛ بلکه فعل نفس از مراتب وجودی خود اوست ؛ لذا نفس با عقل (تعقل) و علم و با معقول یا معلوم اتحاد وجودی دارد . این اتحاد زمانی که نفس وجود خود را ادراک می کند در عالی ترین حد خود است ؛ چون در این حالت عقل و عاقل و معقول یک چیزند ؛ و سه تا بودن آنها اعتباری است.
تفصیل بحث را در منابع زیر ملاحظه فرمایید :
مجموعه آثار شهید مطهری ؛ ج 5 ، ص 238 و ج 9 ؛ ص 325-357
این بحث در سطوح بالاتری نیز مطرح شده است که طرح آن برای غیر متخصص در فن فلسفه ، به خاطر تخصصی بودن بحث مقدور نیست ؛
حکما در این بحث به آیات و روایاتی نیز اشاره نموده و آنها را موید نظر خود دانسته اند ؛ که کتبی مثل ( اتحاد عاقل به معقول ) علامه حسن زاده آملی به برخی از آنها اشاره شده است ؛ لکن دلالت آن آیات و روایات خارج از متن یاد شده و جدا از استنباطهای مؤلّف آن روشن نیست لذا در این زمینه تنها به یک روایت اکتفا می کنیم .
قَالَ علی (ع): ( کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ به) (بحارالأنوار ، ج 1 ، ص 183 ) ( هر ظرفی در اثر آنچه در آن گذاشته می شود تنگ می شود مگر ظرف علم که با گذاشتن علم ، وسیعتر و جادارتر می شود .) توضیح مطلب این که ، ظرف علم همان نفس و عقل انسان است ؛ که با حصول علم ( علم ومعلوم بالذات ، که عین همند) نفس توسعه وجودی می یابد ؛ یعنی علم با عالم (نفس) متحد می شود ؛ و باعث شدت وجودی آن می شود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین