ممکن است قراردادهای صلح و پیمان های بین المللی بین جامعه ی اسلامی و جوامع غیرمسلمان به دو صورت دایمی و موّقت تنظیم گردد. قرارداد (ذمّه) از جمله قراردادهای دایمی صلح است که جز در موارد نقض پیمان و یا اهمال آن از طرف گروه متعاهد، حالت الزامی و ارزش حقوقی خود را حفظ خواهد کرد، ولی قرارداد موقت هم بسته شده است. قرار داد مصونیت (استیمان، امان یا ذمام) در حقیقت یک نوع قرارداد و پیمان است که بین یک مسلمان با یک یا چند حربی منعقد می شود و بر طبق آن، شخص یا اشخاص حربی اجازه ی رسمی می یابند تا به دار اسلام وارد شوند. بدیهی است چنانچه قرار داد امان با تقاضای قبلی شخص حربی صورت گیرد، استیمان و اگر بدون تقاضای قبلی به صورت تعهّد ابتدایی از جانب مسلمانی تحقّق پذیرد، امان یا ذمام است. در صورتی که مسلمان قصد امان دادن به حربی را ابراز دارد، حربی مصونیّت قانونی پیدا می کند و مستأمن است. در امان دادن به حربی، آزاد و مملوک، و مرد و زن مساوی اند.[1] برای نمونه، زینب دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عاص بن ربیع را امان داد و پیامبر(صلی الله علیه وآله) هم امضا فرمود.[2] کسانی می توانند از قانون امان استفاده کنند که پیرو یکی از ادیان آسمانی (یهود، مسیحیّت و مجوس) نباشند، زیرا این ها از حق قرارداد ذمّه محروم اند؛ و یا پیرو یکی از ادیان فوق باشند ولی تن به قرارداد ذمه ندهند این ها حربی محسوب می شوند و حق ورود به سرزمین اسلامی را ندارند، مگر این که به آنان امان داده شود تا بتوانند وارد دار اسلام گردند. امان و استیمان به صورت موقّت منعقد می شود و برای آن که مستأمن[3]بتواند به طور دایمی در قلمرو حکومت مسلمین اقامت گزیند، باید آمادگی خود را برای انعقاد قرارداد (ذمّه) با دولت صلاحیت دار اسلامی اعلام دارد. قرارداد (هدنه) یا (مهادنه) نیز یکی دیگر از قراردادهای رسمی بین المللی از نظر حقوق اسلامی است که عبارت است از: (کنار گذاشتن جنگ و رها کردن نبرد تا مدتی معین).[4] هدنه در اصل به معنای سکون است و اصطلاحاً برای بیان صلح موقت میان مسلمانان و گروهی از کافران حربی به کار می رود؛ لذا بر آن، موادعه ومعاهده که گویای حالت ناپایدار است، اطلاق می شود. تفاوت جزیه و هدنه این است که در عقد جزیه، یک طرف عقد، دشمنان شکست خورده ای هستند که مسلمانان بر آنان پیروز شده، زمین هایشان را گشوده و دولتشان را ساقط کرده اند و در این حالت به جای مالیاتی که از دیگر مسلمانان اخذ می گردد، از آنان جزیه گرفته می شود؛ بنابراین آنان با حفظ دین خود، شهروندان دولت اسلامی هستند، حال آن که طرف مقابل در مهادنه، دشمنی است که در زمین خود مستقر، حکومت و نظام مدنی اش استوار، و چه بسا نیرومندتر از مسلمانان است؛ مثلاً در صدر اسلام، پس از آن که سرزمین شامیانِ اهل کتاب گشوده شد و به سرزمین های اسلامی ملحق گشت، قرارداد جزیه با آنها بسته شد؛ حال آن که قرارداد هدنه با قریش مکه پیش از آن که مسلمانان این شهر را فتح کنند منعقد گشت.[5] به عقیده ی بسیاری از فقها قرارداد باید به صورت موقّت تنظیم گردد. مدّت مجاز قرارداد مزبور نیز مورد اختلاف بین فقهاست. جمعی از فقها به استناد عمل پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در صلح حدیبیّه که با مشرکین مکّه برای ده سال منعقد شد، اکثر مدّت مجاز آن را به ده سال محدود نموده اند؛ لکن جمعی دیگر از فقها قرارداد (هدنه) را برای مدّت بیش از ده سال در صورتی که مصلحت ایجاب نماید تجویز نموده و عده ای هم آن را به صورت دایمی مشروع شمرده اند.[6] پی نوشتها: [1]. شیخ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 92 110. [2]. بیهقی، سنن البکری، ج 9، ص 95، به نقل از جواهر، ج 21، ص 95. [3]. ر.ک: عبدالکریم زیدان، احکام الذمّیین و المستأمنین فی دارالاسلام، ص 39 به بعد. [4]. شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 292، [5]. مجله ی فقه اهل بیت، ش 11 12، مقام معظم رهبری. [6]. عباسعلی عمید زنجانی، حقوق اقلیّتها، ص 4748، برای آگاهی بیش تر ر.ک: دنیت دانیل، جزیه در اسلام، ترجمه ی محمد علی موّحد. هم چنین در مورد مهادنه (قرارداد ترک مخاصمه و آتش بس) بین مسلمانان و گروهی از کافران، و این که آیا جایز است مسلمانان پیشنهاد کننده ی صلح باشند یا جواز آن بستگی به پیشنهاد کفار دارد ر.ک: مجله ی فقه اهل بیت، ش 11 12؛ شیخ طوسی، مبسوط، ج2، ص50 و شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج21،ص292. منبع: اسلام و اقلیّت های مذهبی، محمد باقر طاهری، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
ممکن است قراردادهای صلح و پیمان های بین المللی بین جامعه ی اسلامی و جوامع غیرمسلمان به دو صورت دایمی و موّقت تنظیم گردد.
قرارداد (ذمّه) از جمله قراردادهای دایمی صلح است که جز در موارد نقض پیمان و یا اهمال آن از طرف گروه متعاهد، حالت الزامی و ارزش حقوقی خود را حفظ خواهد کرد، ولی قرارداد موقت هم بسته شده است.
قرار داد مصونیت (استیمان، امان یا ذمام) در حقیقت یک نوع قرارداد و پیمان است که بین یک مسلمان با یک یا چند حربی منعقد می شود و بر طبق آن، شخص یا اشخاص حربی اجازه ی رسمی می یابند تا به دار اسلام وارد شوند. بدیهی است چنانچه قرار داد امان با تقاضای قبلی شخص حربی صورت گیرد، استیمان و اگر بدون تقاضای قبلی به صورت تعهّد ابتدایی از جانب مسلمانی تحقّق پذیرد، امان یا ذمام است. در صورتی که مسلمان قصد امان دادن به حربی را ابراز دارد، حربی مصونیّت قانونی پیدا می کند و مستأمن است.
در امان دادن به حربی، آزاد و مملوک، و مرد و زن مساوی اند.[1]
برای نمونه، زینب دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عاص بن ربیع را امان داد و پیامبر(صلی الله علیه وآله) هم امضا فرمود.[2]
کسانی می توانند از قانون امان استفاده کنند که پیرو یکی از ادیان آسمانی (یهود، مسیحیّت و مجوس) نباشند، زیرا این ها از حق قرارداد ذمّه محروم اند؛ و یا پیرو یکی از ادیان فوق باشند ولی تن به قرارداد ذمه ندهند این ها حربی محسوب می شوند و حق ورود به سرزمین اسلامی را ندارند، مگر این که به آنان امان داده شود تا بتوانند وارد دار اسلام گردند.
امان و استیمان به صورت موقّت منعقد می شود و برای آن که مستأمن[3]بتواند به طور دایمی در قلمرو حکومت مسلمین اقامت گزیند، باید آمادگی خود را برای انعقاد قرارداد (ذمّه) با دولت صلاحیت دار اسلامی اعلام دارد.
قرارداد (هدنه) یا (مهادنه) نیز یکی دیگر از قراردادهای رسمی بین المللی از نظر حقوق اسلامی است که عبارت است از: (کنار گذاشتن جنگ و رها کردن نبرد تا مدتی معین).[4]
هدنه در اصل به معنای سکون است و اصطلاحاً برای بیان صلح موقت میان مسلمانان و گروهی از کافران حربی به کار می رود؛ لذا بر آن، موادعه ومعاهده که گویای حالت ناپایدار است، اطلاق می شود.
تفاوت جزیه و هدنه این است که در عقد جزیه، یک طرف عقد، دشمنان شکست خورده ای هستند که مسلمانان بر آنان پیروز شده، زمین هایشان را گشوده و دولتشان را ساقط کرده اند و در این حالت به جای مالیاتی که از دیگر مسلمانان اخذ می گردد، از آنان جزیه گرفته می شود؛ بنابراین آنان با حفظ دین خود، شهروندان دولت اسلامی هستند، حال آن که طرف مقابل در مهادنه، دشمنی است که در زمین خود مستقر، حکومت و نظام مدنی اش استوار، و چه بسا نیرومندتر از مسلمانان است؛ مثلاً در صدر اسلام، پس از آن که سرزمین شامیانِ اهل کتاب گشوده شد و به سرزمین های اسلامی ملحق گشت، قرارداد جزیه با آنها بسته شد؛ حال آن که قرارداد هدنه با قریش مکه پیش از آن که مسلمانان این شهر را فتح کنند منعقد گشت.[5] به عقیده ی بسیاری از فقها قرارداد باید به صورت موقّت تنظیم گردد. مدّت مجاز قرارداد مزبور نیز مورد اختلاف بین فقهاست. جمعی از فقها به استناد عمل پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در صلح حدیبیّه که با مشرکین مکّه برای ده سال منعقد شد، اکثر مدّت مجاز آن را به ده سال محدود نموده اند؛ لکن جمعی دیگر از فقها قرارداد (هدنه) را برای مدّت بیش از ده سال در صورتی که مصلحت ایجاب نماید تجویز نموده و عده ای هم آن را به صورت دایمی مشروع شمرده اند.[6]
پی نوشتها:
[1]. شیخ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 92 110.
[2]. بیهقی، سنن البکری، ج 9، ص 95، به نقل از جواهر، ج 21، ص 95.
[3]. ر.ک: عبدالکریم زیدان، احکام الذمّیین و المستأمنین فی دارالاسلام، ص 39 به بعد.
[4]. شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 292،
[5]. مجله ی فقه اهل بیت، ش 11 12، مقام معظم رهبری.
[6]. عباسعلی عمید زنجانی، حقوق اقلیّتها، ص 4748، برای آگاهی بیش تر ر.ک: دنیت دانیل، جزیه در اسلام، ترجمه ی محمد علی موّحد.
هم چنین در مورد مهادنه (قرارداد ترک مخاصمه و آتش بس) بین مسلمانان و گروهی از کافران، و این که آیا جایز است مسلمانان پیشنهاد کننده ی صلح باشند یا جواز آن بستگی به پیشنهاد کفار دارد ر.ک: مجله ی فقه اهل بیت، ش 11 12؛ شیخ طوسی، مبسوط، ج2، ص50 و شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج21،ص292.
منبع: اسلام و اقلیّت های مذهبی، محمد باقر طاهری، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] ازدواج موقت با کفار، چه صورتی دارد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] با زنی که صیغه موقّت خوانده شده، آیا میشود عقد دائمی خواند؟
- [سایر] با نامزدم صیغه موقت بودیم و پس از آن به صورت دائمی عقد نمودیم آیا از نظر شرعی اشکال دارد؟
- [سایر] آیا انعقاد قرارداد کار با مدت موقت در فعالیت هائی که جنبه دائمی دارند مجاز است ؟
- [آیت الله بهجت] آیا در ازدواج موقت نیز مادر زن بر داماد حرمت دایمی پیدا می کند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] بانوئی که شوهرش سه سال و نیم قبل، فوت کرده است و از آن تاریخ تاکنون ادّعایی در مورد دائمی بودن عقد و ازدواج نداشته و قرائنی هم بر موقّتی بودن ازدواج ایشان وجود دارد اخیرامدّعی دائمی بودن عقد و ازدواج خود با آن مرحوم شده ولی همسر اوّل و دائمی مرحوم منکر دائمی بودن رابطه زوجیّت مدّعی است اگر قرار باشد که صحّت و سقم موضوع با سوگند شرعی اثبات شود قسم را باید همسر موقّت که مدّعی دائمی بودن است یاد کند یا قسم متوجّه همسر دائمی است که منکر ادّعای مدّعی است؟
- [سایر] اگر شخصی از نظر مالی توانای ازدواج دایمی را داشته باشد ولی به هر دلیلی نخواهد ازدواج دایمی داشته باشد اگر برای ارضای جنسی خود دست به ازدواج موقت بزند آیا عواقب اخروی دارد؟ وچون گفته میشود ازدواج دایمی ثواب دارد آیا ازدواج موقت نیز برای ما در آخرت کار ساز است؟مرجع سیستانی
- [آیت الله بهجت] آیا مرد با داشتن همسر دایم، می تواند ازدواج موقت کند؟ رضایت و اجازه همسر دایمی او چه نقشی دارد؟
- [آیت الله خوئی] اگر در عقد متعه مدت عمداً یا نسیاناً ذکر نشود اصلاً عقد باطل است و یا اینکه عقد دائمی میشود؟
- [آیت الله نوری همدانی] شخصی خانمی را به مدت هشتاد سال متعه کرده و در وقت اجرای صیغه همان مدت را قید کرده بر فرض مسئله آیا این زن، زنی دائمی حساب میشود یا موقت؟
- [آیت الله وحید خراسانی] پدر و جد پدری نمی توانند زن دایمی طفل خودرا طلاق بدهند و اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را متعه کند اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدت متعه باشد مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله متعه کند چنانچه صلاح بچه باشد می توانند مدت ان زن را ببخشند
- [آیت الله سبحانی] اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود در صورت مصلحت زنی را صیغه کند; اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدت صیغه باشد، مثلاً برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند، چنانچه صلاح بچه باشد، می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند، اگر چه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدت صیغه باشد مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند، چنانچه صلاح بچه باشد، می تواند مدت آن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر پدر یا جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند؛ اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدت صیغه باشد؛ مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند؛ چنانچه صلاح بچه باشد؛ می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد.
- [امام خمینی] اگر پدر و جد پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند، اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدت صیغه باشد، مثلا برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند چنانچه صلاح بچه باشد، می تواند مدت آن زن را ببخشد ولی زن دایمی او را نمی تواند طلاق دهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر پدر یا جدّ پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند، اگر چه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدّت صیغه باشد؛ مثلاً برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند، چنانچه صلاح بچه باشد، میتواند مدّت آن زن را ببخشد، ولی زن دائمی او را نمیتواند طلاق دهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پدر یا جدّ پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند، اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچه جز مدّت صیغه باشد، مثلاً برای پسر 14 ساله خودش زنی را دو ساله صیغه کند اگر چه صلاح بچه باشد، بخشیدن آن مدّت را به زن اشکال دارد امّا زن دائمی او را نمیتواند طلاق دهد.
- [آیت الله سیستانی] اگر پدر یا جدّ پدری برای طفل خود زنی را متعه کند ، اگر چه مقداری از زمان تکلیف بچه جزء مدت ازدواج موقت باشد ، مثلاً برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله متعه کند ، چنانچه صلاح بچه باشد میتواند مدت آن زن را ببخشد ، ولی زن دائمی او را نمیتواند طلاق دهد .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر پدر یا جّد پدری برای طفل خود زنی را صیغه کند ؛ اگر چه مقداری از زمان تکلیف بچّه جزء مدّت صیغه باشد ، مثلاً برای پسر چهارده سالة خودش زنی را دو ساله صیغه کند ، چنانچه صلاح بچّه باشد ، می تواند مدّت آن زن را ببخشد ولی زن دائمی او را نمی تواند طلاق دهد .
- [آیت الله اردبیلی] اگر پدر یا جدّ پدری برای طفل خود زنی را صیغه کنند، اگرچه مقداری از زمان تکلیف بچّه جزء مدّت صیغه باشد، مثلاً برای پسر چهارده ساله خود زنی را دو ساله صیغه کنند، بنابر احتیاط نمیتوانند مدّت آن زن را ببخشند و همچنین نمیتوانند زن دائمی او را طلاق دهد.