آیا اعتقاد به ولایت فقیه واجب است؟ آیا در این زمینه، آیاتی در قرآن وجود دارد؟
هر چند مسلّم است که خداوند تبارک و تعالی برای فقیه، ولایت قرار داده است،[1]ولی چون یک امر لازم اعتقادی نیست، لزومی ندارد مردم به عنوان جزیی از اصول مذهبی به آن اعتقاد داشته باشند. ولی فقیه، جانشین امام معصوم(علیهم السلام) است که امامت آن امام معصوم(علیه السلام) نیز در شمار اصول مذهب است نه اصول دین. اندیشمندان اسلامی هنگام طرح مسأله ی ولایت فقیه به عنوان مسأله ای کلامی که فعل و جعل پروردگار است، به نیابت فقیه از امام معصوم(علیه السلام)نظر داشته اند، نه این که ولایت فقیه را در حدّ توحید و نبوت در شمار اصول دین یا هم پای امامت، در شمار اصول مذهب بدانند.[2] گفتنی است اگر ولایت فقیه با برهان برای کسی ثابت شود و او پس از ثبوت برهانی این مسأله و قطعی بودن استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، همان حکم انکار ضروری دین را دارد. البته باید دانست که انکار ضروری دین با انکار توحید یا نبوت تفاوت دارد. این انکار مستلزم انکار یکی از آن ها است و انکار آگاهانه ی یکی از ضروریات دین، به خروج از دین خواهد انجامید. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهّد عملی در برابر آن، سبب نمی شود این حکم، همتای توحید، نبوت و معاد و مانند آن ها باشد.[3] نتیجه ی این سخن آن است که: 1. باور داشتن به ولایت فقیه، واجب نیست. 2. ولایت فقیه نیابت از امام معصوم(علیه السلام)است. 3. اگر ولایت فقیه بر کسی ثابت شود، اعتقاد به آن واجب می شود. هنگامی که اعتقاد به آن واجب شد، انکار آن اگر به انکار امامت برگردد، به خروج از مذهب شیعه و اگر به انکار نبوت یا یکی از اصول دین برگردد، به خروج از دین می انجامد. البته چنان که خواهد آمد، پیروی از ولی فقیه در هر حال واجب است. درباره ی بخش دوم پرسش باید گفت: آیه ای در قرآن وجود ندارد که با صراحت بر ولایت فقیه دلالت کند، ولی برخی آیات قرآن با کمک روایات و حکم عقل بر این امر دلالت می کنند که اینک بدان می پردازیم. 1 آیات 58 و59 سوره ی نساء خداوند امر فرموده است که امانت ها را به اهلش بسپارید و هرگاه میان مردم داوری کردید، به عدالت داوری کنید: ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول خدا و اولیای امرتان (متصدیان رهبری و حکومت) پیروی کنید و اگر درباره ی چیزی با یکدیگر کشمکش پیدا کردید، آن را به خدا و رسول خدا عرضه بدارید. محور استدلال به این آیه ی شریفه، واژه ی (اولی الامر) است که خدای متعال پس امر به پیروی از پیامبر، پیروی از آنان را واجب می داند. درباره ی مصداق اولی الامر، تفسیرهای بی شماری ارایه شده است.[4] اگر ثابت شود ائمه ی معصومین(علیه السلام) به فقیهان ولایت داده اند و فقیه جامع الشرایط از سوی ولی امر معصوم(علیه السلام) به حکومت و ولایت منصوب شده است، آن فقیه بر اساس دستور ولی امر در شمار اولیای امور درخواهد آمد. در این صورت، پیروی از او نیز واجب می شود،[5]مانند: مالک اشتر در عصر حضور و فقیه در عصر غیبت. 2- آیه ی 50 سوره ی مائده افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون. آیا آنان حکم جاهلیت را از تو می خواهند و چه کسی بهتر از خدا داوری می کند برای قومی که اهل یقین هستند. اگر در زمان غیبت برای حفظ نوامیس الهی، حدود و تعزیرات اجرا نشود، باید به قوانین بشری مراجعه کرد. ولی این جایز نیست; زیرا هر چه غیر از حکم خدا باشد، حکم جاهلی است که به حکم قرآن، مردود است. حدود تا آن گاه که در محکمه ی مجتهد جامع الشرایط (یا منصوب از سوی او) ثابت نشود و مجتهد آن را انشاء نکند، قابل اجرا نیست.[6] افزون بر آن، خطاب (ان تحکموا بالعدل) در آیه ی 57 سوره ی نساء به کسانی است که زمام امور را به دست دارند نه قاضیان ; زیرا قاضی قضاوت می کند نه حکومت. او به معنی تمام کلمه، حکم اجرایی صادر نمی کند، بلکه این کار به دست دو دسته ی دیگر از حکومت کنندگان ; یعنی مجریان و قانون گذاران است.[7] پس این آیه ی شریفه، کل حکومت را دربرمی گیرد. در آیات شریفه ی 44، 45 و47 سوره ی مائده، کسانی که بر خلاف دستور خداوند، حکم می کنند، کافر، ستم کار و فاسق نامیده شده اند. این سخن بدان معنا است که حکومت باید براساس قانون الهی باشد. آشکار است که مجری قانون الهی باید کارشناس باشد تا آن را بفهمد (فقیه) و بدان پای بند بماند(عادل). اصولا از نظر قرآن، حاکمیت در اصل از آنِ خداست; (ان الحکم الا اللّه)[8] و حق حاکمیت پیامبران، امامان معصوم(علیهم السلام) و فقیهان نیز از خداست. پس کسی که حق حاکمیت او از خداست، باید بر اساس قانون الهی حکومت کند; یعنی تنها قانون الهی، حق حاکمیت دارد. در نتیجه، ولایت فقیه; یعنی ولایت فقاهت و عدالت و حاکمیت قانون الهی حتی بر خود فقیه حاکم. -نتیجه: 1 در قرآن، احکامی وجود دارد که اجرای آن ها نیازمند قدرت اجرایی و حکومت است، مانند: حدود، جهاد و انفال. 2 اجرای آن ها منحصر به زمان حضور امام معصوم(علیه السلام) نیست، بلکه احکامی همیشگی است. 3 مجری احکام باید اسلام شناس و عادل باشد تا به درستی بفهمد و اجرا کند. (فقیه جامع الشرایط). افزون بر این ها، روایات فراوانی بر نصب فقیه جامع الشرایط به عنوان حاکم اسلامی در زمان غیبت، تصریح دارند که به چند نمونه اشاره می شود: 1. در روایت آمده است: العلماء ورثة الانبیاء.[9] علما، وارثان پیامبران هستند. بر اساس آیات قرآن و سنت پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله)، یکی از شؤون پیامبران الهی، تشکیل حکومت بوده است.[10] البته این امر در صورتی عملی می شود که امکانات و زمینه ی تشکیل حکومت فراهم شود، مانند: دوران پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، حضرت داود(علیه السلام)، حضرت سلیمان(علیه السلام) و... . 2. امیر المؤمنین علی(علیه السلام) از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که ایشان فرمود: اللهم ارحم خلفائی. خدایا! جانشینان مرا رحمت کن. به ایشان گفتند: یا رسول الله! جانشینان شما چه کسانی اند؟ فرمود: کسانی که پس از من می آیند و سنت و حدیث مرا روایت می کنند.[11] 3. امام صادق(علیه السلام) روایت عمربن حنظله، پس از این باز داشتن مسلمانان از بردن داوری نزد حاکمان جور، می فرماید: هر کس از شما، احکام ما را بداند، من، او را حاکم شما قرار دادم.[12] 4. فقیهان مثل پیامبران بنی اسراییل هستند.[13] 5. فقیهان، قلعه های اسلامند.[14] در کتاب ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)، 19 حدیث درباره ی ولایت فقیه آمده است[15] که برای رعایت اختصار، به همین مقدار بسنده کردیم.[16] پی نوشتها: [1]. محمد مؤمن، مجله ی حکومت اسلامی، سال اول، ش 2، ص 9. [2]. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، ج 78، ص 351. [3]. همان، ج 78، ص 352. [4]. ولایت فقیه، امام خمینی، ص 75. [5]. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، ص 184. [6]. همان، ص168. [7]. ولایت فقیه، امام خمینی، ص73. [8]. انعام، 157. [9]. کافی ، ج1، ص132، ح 2. [10]. نساء، 64. [11]. بحارالانوار، ج 2، ص 145. [12]. کافی، ج 1، ص 167. [13]. بحارالانوار، ج 70، ص 364، ح 4. [14]. کافی، ج 1، ص 138، ح 3. [15]. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، صص 178 203. [16]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: ولایت فقیه، امام خمینی; ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی; مجله ی حکومت اسلامی; ولایت فقیه، محمدهادی معرفت; پرسش ها و پاسخ ها، محمدتقی مصباح یزدی و... .
عنوان سوال:

آیا اعتقاد به ولایت فقیه واجب است؟ آیا در این زمینه، آیاتی در قرآن وجود دارد؟


پاسخ:

هر چند مسلّم است که خداوند تبارک و تعالی برای فقیه، ولایت قرار داده است،[1]ولی چون یک امر لازم اعتقادی نیست، لزومی ندارد مردم به عنوان جزیی از اصول مذهبی به آن اعتقاد داشته باشند.
ولی فقیه، جانشین امام معصوم(علیهم السلام) است که امامت آن امام معصوم(علیه السلام) نیز در شمار اصول مذهب است نه اصول دین. اندیشمندان اسلامی هنگام طرح مسأله ی ولایت فقیه به عنوان مسأله ای کلامی که فعل و جعل پروردگار است، به نیابت فقیه از امام معصوم(علیه السلام)نظر داشته اند، نه این که ولایت فقیه را در حدّ توحید و نبوت در شمار اصول دین یا هم پای امامت، در شمار اصول مذهب بدانند.[2]
گفتنی است اگر ولایت فقیه با برهان برای کسی ثابت شود و او پس از ثبوت برهانی این مسأله و قطعی بودن استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، همان حکم انکار ضروری دین را دارد. البته باید دانست که انکار ضروری دین با انکار توحید یا نبوت تفاوت دارد. این انکار مستلزم انکار یکی از آن ها است و انکار آگاهانه ی یکی از ضروریات دین، به خروج از دین خواهد انجامید. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهّد عملی در برابر آن، سبب نمی شود این حکم، همتای توحید، نبوت و معاد و مانند آن ها باشد.[3]
نتیجه ی این سخن آن است که:
1. باور داشتن به ولایت فقیه، واجب نیست.
2. ولایت فقیه نیابت از امام معصوم(علیه السلام)است.
3. اگر ولایت فقیه بر کسی ثابت شود، اعتقاد به آن واجب می شود. هنگامی که اعتقاد به آن واجب شد، انکار آن اگر به انکار امامت برگردد، به خروج از مذهب شیعه و اگر به انکار نبوت یا یکی از اصول دین برگردد، به خروج از دین می انجامد. البته چنان که خواهد آمد، پیروی از ولی فقیه در هر حال واجب است.
درباره ی بخش دوم پرسش باید گفت: آیه ای در قرآن وجود ندارد که با صراحت بر ولایت فقیه دلالت کند، ولی برخی آیات قرآن با کمک روایات و حکم عقل بر این امر دلالت می کنند که اینک بدان می پردازیم.
1 آیات 58 و59 سوره ی نساء
خداوند امر فرموده است که امانت ها را به اهلش بسپارید و هرگاه میان مردم داوری کردید، به عدالت داوری کنید:
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول خدا و اولیای امرتان (متصدیان رهبری و حکومت) پیروی کنید و اگر درباره ی چیزی با یکدیگر کشمکش پیدا کردید، آن را به خدا و رسول خدا عرضه بدارید.
محور استدلال به این آیه ی شریفه، واژه ی (اولی الامر) است که خدای متعال پس امر به پیروی از پیامبر، پیروی از آنان را واجب می داند.
درباره ی مصداق اولی الامر، تفسیرهای بی شماری ارایه شده است.[4] اگر ثابت شود ائمه ی معصومین(علیه السلام) به فقیهان ولایت داده اند و فقیه جامع الشرایط از سوی ولی امر معصوم(علیه السلام) به حکومت و ولایت منصوب شده است، آن فقیه بر اساس دستور ولی امر در شمار اولیای امور درخواهد آمد. در این صورت، پیروی از او نیز واجب می شود،[5]مانند: مالک اشتر در عصر حضور و فقیه در عصر غیبت.
2- آیه ی 50 سوره ی مائده
افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون.
آیا آنان حکم جاهلیت را از تو می خواهند و چه کسی بهتر از خدا داوری می کند برای قومی که اهل یقین هستند.
اگر در زمان غیبت برای حفظ نوامیس الهی، حدود و تعزیرات اجرا نشود، باید به قوانین بشری مراجعه کرد. ولی این جایز نیست; زیرا هر چه غیر از حکم خدا باشد، حکم جاهلی است که به حکم قرآن، مردود است. حدود تا آن گاه که در محکمه ی مجتهد جامع الشرایط (یا منصوب از سوی او) ثابت نشود و مجتهد آن را انشاء نکند، قابل اجرا نیست.[6]
افزون بر آن، خطاب (ان تحکموا بالعدل) در آیه ی 57 سوره ی نساء به کسانی است که زمام امور را به دست دارند نه قاضیان ; زیرا قاضی قضاوت می کند نه حکومت. او به معنی تمام کلمه، حکم اجرایی صادر نمی کند، بلکه این کار به دست دو دسته ی دیگر از حکومت کنندگان ; یعنی مجریان و قانون گذاران است.[7] پس این آیه ی شریفه، کل حکومت را دربرمی گیرد. در آیات شریفه ی 44، 45 و47 سوره ی مائده، کسانی که بر خلاف دستور خداوند، حکم می کنند، کافر، ستم کار و فاسق نامیده شده اند. این سخن بدان معنا است که حکومت باید براساس قانون الهی باشد. آشکار است که مجری قانون الهی باید کارشناس باشد تا آن را بفهمد (فقیه) و بدان پای بند بماند(عادل).
اصولا از نظر قرآن، حاکمیت در اصل از آنِ خداست; (ان الحکم الا اللّه)[8] و حق حاکمیت پیامبران، امامان معصوم(علیهم السلام) و فقیهان نیز از خداست. پس کسی که حق حاکمیت او از خداست، باید بر اساس قانون الهی حکومت کند; یعنی تنها قانون الهی، حق حاکمیت دارد. در نتیجه، ولایت فقیه; یعنی ولایت فقاهت و عدالت و حاکمیت قانون الهی حتی بر خود فقیه حاکم.
-نتیجه:
1 در قرآن، احکامی وجود دارد که اجرای آن ها نیازمند قدرت اجرایی و حکومت است، مانند: حدود، جهاد و انفال.
2 اجرای آن ها منحصر به زمان حضور امام معصوم(علیه السلام) نیست، بلکه احکامی همیشگی است.
3 مجری احکام باید اسلام شناس و عادل باشد تا به درستی بفهمد و اجرا کند. (فقیه جامع الشرایط).
افزون بر این ها، روایات فراوانی بر نصب فقیه جامع الشرایط به عنوان حاکم اسلامی در زمان غیبت، تصریح دارند که به چند نمونه اشاره می شود:
1. در روایت آمده است:
العلماء ورثة الانبیاء.[9]
علما، وارثان پیامبران هستند.
بر اساس آیات قرآن و سنت پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله)، یکی از شؤون پیامبران الهی، تشکیل حکومت بوده است.[10] البته این امر در صورتی عملی می شود که امکانات و زمینه ی تشکیل حکومت فراهم شود، مانند: دوران پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، حضرت داود(علیه السلام)، حضرت سلیمان(علیه السلام) و... .
2. امیر المؤمنین علی(علیه السلام) از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که ایشان فرمود:
اللهم ارحم خلفائی.
خدایا! جانشینان مرا رحمت کن.
به ایشان گفتند: یا رسول الله! جانشینان شما چه کسانی اند؟ فرمود:
کسانی که پس از من می آیند و سنت و حدیث مرا روایت می کنند.[11]
3. امام صادق(علیه السلام) روایت عمربن حنظله، پس از این باز داشتن مسلمانان از بردن داوری نزد حاکمان جور، می فرماید:
هر کس از شما، احکام ما را بداند، من، او را حاکم شما قرار دادم.[12]
4. فقیهان مثل پیامبران بنی اسراییل هستند.[13]
5. فقیهان، قلعه های اسلامند.[14]
در کتاب ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)، 19 حدیث درباره ی ولایت فقیه آمده است[15] که برای رعایت اختصار، به همین مقدار بسنده کردیم.[16]
پی نوشتها:
[1]. محمد مؤمن، مجله ی حکومت اسلامی، سال اول، ش 2، ص 9.
[2]. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، ج 78، ص 351.
[3]. همان، ج 78، ص 352.
[4]. ولایت فقیه، امام خمینی، ص 75.
[5]. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، ص 184.
[6]. همان، ص168.
[7]. ولایت فقیه، امام خمینی، ص73.
[8]. انعام، 157.
[9]. کافی ، ج1، ص132، ح 2.
[10]. نساء، 64.
[11]. بحارالانوار، ج 2، ص 145.
[12]. کافی، ج 1، ص 167.
[13]. بحارالانوار، ج 70، ص 364، ح 4.
[14]. کافی، ج 1، ص 138، ح 3.
[15]. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی، صص 178 203.
[16]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: ولایت فقیه، امام خمینی; ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی; مجله ی حکومت اسلامی; ولایت فقیه، محمدهادی معرفت; پرسش ها و پاسخ ها، محمدتقی مصباح یزدی و... .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین