شرح پرسش: این سخن امیرالمومنین(ع) مبنی بر شوق من به مرگ از شوق کودکی به پستان مادرش بیشتر است نشانه چیست؟ آیا آزار و اذیت مخالفان بوده، یا جنبه معنوی حضرت به رب العالمین، یا خدای ناکرده ناشکری حضرت؟! پاسخ : سخن امام علی(ع) که در پرسش بدان اشاره شده، از خطبههای آنحضرت پس از وفات رسول خدا(ص) است. زمانی که عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب به قصد بیعت خدمت ایشان مشرف شده بودند. ابوسفیان که از طرفی سابقه چندانی در اسلام نداشت؛ زیرا در سال هشتم هجرت در فتح مکه آن هم از روی ناچاری به ظاهر اسلام اختیار کرد.[1] از طرف دیگر در گذشته از شخصیتهای بزرگ قریش بود، وقتی دید سهمی در خلافت ندارد، عباس بن عبدالمطلب را تحریک کرد و پیش حضرت علی(ع) آمد و به او پیشنهاد بیعت داد. البته ابوسفیان هدف درستی نداشت و میخواست میان مسلمانان اختلاف و جنگ به راه اندازد؛ چراکه جریان بیعت در سقیفه به نفع ابوبکر پایان یافته بود با آنکه خلافت در واقع حق علی(ع) بود . او فکر میکرد بهترین وقت برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان و ایجاد جنگ و ستیز داخلی این زمان است؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) تازه از دنیا رفته و خلافت هنوز مستقر نشده است، به هر حال پیشنهاد او روی علاقه به علی(ع) و اسلام نبود، بلکه میخواست اسلام تضعیف شود.[2] اینجا بود که امام علی(ع) در پاسخ به پیشنهاد او فرمودند: پس اگر بگویم حکومت حق من است میگویند: حریص بر حکومت است، و اگر سکوت کنم میگویند: از مرگ ترسیده است!: (فان أقل یقولوا: حرص علی الملک، و ان اسکت یقولوا: جزع من الموت). چه دور است آنچه میگویند، بعد از آن همه مصیبتهای کوچک و بزرگ. به خدا قسم پسر ابیطالب به مرگ از طفل به پستان مادرش مأنوستر است: (هَیهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ‌ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه‌).[3] این روایت ناظر به آن است که سکوت حضرتشان در برخی شرایط به دلیل ترس از مرگ نبوده، بلکه ایشان به دلیل شناخت کامل از مقولۀ مرگ و نگران نبودن از آخرت، آنچنان انسی با مرگ داشت که ترس از آن نمیتواند بر رویکردهای اجتماعی ایشان تأثیرگذار باشد. حضرت میفرماید: من در شرایط سختی گرفتار شدهام، اگر بگویم خلافت حق من است و پیامبر اکرم(ص) در جاهای مختلف مرا برای امامت و خلافت معین کرده است، نمیگویند راست میگوید و خلافت حق او است، بلکه میگویند حریص بر حکومت است – چنانکه گفتند - و اگر سکوت کنم، یک عده میگویند از مرگ ترسیده است! علی(ع) اگر میخواست قیام کند میدید نتیجه ندارد، سکوت حضرت از این جهت بود که اگر قیام میکرد بیجهت خود و نیروهایش از بین میرفت. در این شرایط اگرچه جامعه چون رشد ندارد انسان را محکوم میکند، اما انسان باید صبر کند تا شرایط فراهم شود، سعی کند شرایط و مقدمات را فراهم کند، رشد و آگاهی به مردم بدهد و بعد قیام کند. امام علی(ع) غیر از جنگ تبوک در تمام جنگهای پیامبر(ص) شرکت داشتند و خود را به مخاطره میانداختند، با بزرگان عرب جنگ کردند و از این جهت ضربههای زیادی خوردند، این است که میفرماید: نسبت به من، برچسبزدن ترس از مرگ بسیار نابجاست بعد از آن همه مصیبتها که من در جنگها دیدهام، من از جنگ و مرگ نمیترسم: (به خدا قسم پسر ابیطالب به مرگ از طفل به پستان مادرش مأنوستر است. حضرت میفرماید: سکوت من به دلیل ترس از مرگ نیست، بلکه به جهت علوم و اسراری است که من میدانم اما نمیتوانم ظاهر کنم؛ زیرا شما تحمل شنیدن آن علوم را ندارید و کنترل خود را از دست میدهید و مضطرب و متزلزل میشوید. پی نوشت: [1]. ر. ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 403، دار المعرفة، بیروت، بیتا؛ ابو حاتم تمیمی، السیرة النبویة و اخبار الخلفاء، ج 1، ص 328- 329، الکتب الثقافیة، بیروت، چاپ سوم، 1417ق. [2]. ر. ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، مترجمان، محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ج 2، ص 54، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، 1385ش. [3]. صبحی صالح، نهج البلاغه، خ 5، ص 52، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
چرا امام علی (ع) فرمود: به خدا قسم اُنس پسر ابی طالب به مرگ از اُنس طفل به پستان مادر بیشتر است؟
شرح پرسش:
این سخن امیرالمومنین(ع) مبنی بر شوق من به مرگ از شوق کودکی به پستان مادرش بیشتر است نشانه چیست؟ آیا آزار و اذیت مخالفان بوده، یا جنبه معنوی حضرت به رب العالمین، یا خدای ناکرده ناشکری حضرت؟!
پاسخ :
سخن امام علی(ع) که در پرسش بدان اشاره شده، از خطبههای آنحضرت پس از وفات رسول خدا(ص) است. زمانی که عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب به قصد بیعت خدمت ایشان مشرف شده بودند.
ابوسفیان که از طرفی سابقه چندانی در اسلام نداشت؛ زیرا در سال هشتم هجرت در فتح مکه آن هم از روی ناچاری به ظاهر اسلام اختیار کرد.[1] از طرف دیگر در گذشته از شخصیتهای بزرگ قریش بود، وقتی دید سهمی در خلافت ندارد، عباس بن عبدالمطلب را تحریک کرد و پیش حضرت علی(ع) آمد و به او پیشنهاد بیعت داد. البته ابوسفیان هدف درستی نداشت و میخواست میان مسلمانان اختلاف و جنگ به راه اندازد؛ چراکه جریان بیعت در سقیفه به نفع ابوبکر پایان یافته بود با آنکه خلافت در واقع حق علی(ع) بود . او فکر میکرد بهترین وقت برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان و ایجاد جنگ و ستیز داخلی این زمان است؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) تازه از دنیا رفته و خلافت هنوز مستقر نشده است، به هر حال پیشنهاد او روی علاقه به علی(ع) و اسلام نبود، بلکه میخواست اسلام تضعیف شود.[2]
اینجا بود که امام علی(ع) در پاسخ به پیشنهاد او فرمودند: پس اگر بگویم حکومت حق من است میگویند: حریص بر حکومت است، و اگر سکوت کنم میگویند: از مرگ ترسیده است!: (فان أقل یقولوا: حرص علی الملک، و ان اسکت یقولوا: جزع من الموت). چه دور است آنچه میگویند، بعد از آن همه مصیبتهای کوچک و بزرگ. به خدا قسم پسر ابیطالب به مرگ از طفل به پستان مادرش مأنوستر است: (هَیهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه).[3]
این روایت ناظر به آن است که سکوت حضرتشان در برخی شرایط به دلیل ترس از مرگ نبوده، بلکه ایشان به دلیل شناخت کامل از مقولۀ مرگ و نگران نبودن از آخرت، آنچنان انسی با مرگ داشت که ترس از آن نمیتواند بر رویکردهای اجتماعی ایشان تأثیرگذار باشد.
حضرت میفرماید: من در شرایط سختی گرفتار شدهام، اگر بگویم خلافت حق من است و پیامبر اکرم(ص) در جاهای مختلف مرا برای امامت و خلافت معین کرده است، نمیگویند راست میگوید و خلافت حق او است، بلکه میگویند حریص بر حکومت است – چنانکه گفتند - و اگر سکوت کنم، یک عده میگویند از مرگ ترسیده است!
علی(ع) اگر میخواست قیام کند میدید نتیجه ندارد، سکوت حضرت از این جهت بود که اگر قیام میکرد بیجهت خود و نیروهایش از بین میرفت. در این شرایط اگرچه جامعه چون رشد ندارد انسان را محکوم میکند، اما انسان باید صبر کند تا شرایط فراهم شود، سعی کند شرایط و مقدمات را فراهم کند، رشد و آگاهی به مردم بدهد و بعد قیام کند.
امام علی(ع) غیر از جنگ تبوک در تمام جنگهای پیامبر(ص) شرکت داشتند و خود را به مخاطره میانداختند، با بزرگان عرب جنگ کردند و از این جهت ضربههای زیادی خوردند، این است که میفرماید: نسبت به من، برچسبزدن ترس از مرگ بسیار نابجاست بعد از آن همه مصیبتها که من در جنگها دیدهام، من از جنگ و مرگ نمیترسم: (به خدا قسم پسر ابیطالب به مرگ از طفل به پستان مادرش مأنوستر است.
حضرت میفرماید: سکوت من به دلیل ترس از مرگ نیست، بلکه به جهت علوم و اسراری است که من میدانم اما نمیتوانم ظاهر کنم؛ زیرا شما تحمل شنیدن آن علوم را ندارید و کنترل خود را از دست میدهید و مضطرب و متزلزل میشوید.
پی نوشت:
[1]. ر. ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 403، دار المعرفة، بیروت، بیتا؛ ابو حاتم تمیمی، السیرة النبویة و اخبار الخلفاء، ج 1، ص 328- 329، الکتب الثقافیة، بیروت، چاپ سوم، 1417ق.
[2]. ر. ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، مترجمان، محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ج 2، ص 54، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ یکم، 1385ش.
[3]. صبحی صالح، نهج البلاغه، خ 5، ص 52، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
- [سایر] آیا ابوطالب پدر حضرت علی(ع) مسلمان بود؟
- [سایر] به نام خدا با سلام و احترام؛ نام پدر امام علی(ع) چه بود؟ چون همه جا گفته میشود ابوطالب و جایی نام مبارکشان برده نمیشود.
- [سایر] فرزندان علی ابن ابی طالب (ع)، امام اول مسلمین جهان چند نفر بودند؟ نام ایشان و نام مادران ایشان چه بود؟ در مورد داستان زندگی آنها نیز بگوئید؟
- [سایر] نام پدر امام علی(ع) چه بود؟ چون همه جا گفته میشود ابوطالب و جایی نام مبارکشان برده نمیشود.
- [سایر] امام علی ع در جریان انتخاب ابوبکر به عمر چه فرمود؟
- [سایر] علی ابن ابی طالب امام اول شیعیان در کجا مدفون شده است؟
- [سایر] آیاتی که حضرت علی(ع) هنگام تولد قرائت فرمود را بیان نمائید؟
- [سایر] آیا این حدیث صحیح است: امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمود: «لباس سیاه بر تن مکن که آن لباس فرعون است»؟
- [سایر] منظور امام علی (ع) از سکوت خداوند در مورد برخی احکام چیست؟ و چرا فرمود برای یافتن آنها خود را به زحمت نیندازید؟
- [سایر] منظور امام علی (ع) از سکوت خداوند در مورد برخی احکام چیست؟ و چرا فرمود برای یافتن آنها خود را به زحمت نیندازید؟
- [آیت الله اردبیلی] قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام است و طبق بیان امیرمؤمنان علیهالسلام : (قسم خوردن در معامله، سبب نابودی برکت میگردد.)(1)
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که در حق علی(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) غلو کنند; یعنی، آن بزرگواران را خدا بدانند یا صفات مخصوص خدایی برای آنها قائل باشند، کافرند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.