رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: «امام حسین را در حالی به شهادت می رسانند که ایمان دارند»؛ منظور ا ز ایمان چیست؟
1- اصل روایت روایاتی بر خبر دادن واقعه عاشورا توسط رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- در کتاب های معتبر وجود دارد و روایت مورد نظر را ذهبی و دیگر علمای اهل سنت نقل کرده اند. در روایت ذهبی آمده است: ( قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لنسائه لا تبکوا هذا الصبی یعنی حسیناً فکان یوم أم سلمة فنزل جبریل فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لأم سلمة لا تدعی أحداً یدخل فجاء حسین فبکی فخلته أم سلمة یدخل فدخل حتی جلس فی حجر رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال جبریل إن أمتک ستقتله قال یقتلونه وهم مؤمنون قال نعم وأراه تربته)[1] ؛ ( ...رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به همسران شان فرمودند: این کودک – حسین – را به گریه نیندازید . پس نوبت ام سلمه شده بود که جبریل نازل شد و حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود . حسین آمد و شروع به گریه کرد . ام سلمه اجازه داد و ایشان وارد شده بر دامان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشست. جبریل گفت : امت تو او را خواهند کشت. حضرت پرسید : او را می کشند وحال آنکه مومنند؟! گفت : آری وتربتش را به حضرت نشان داد). در این روایت آمده که (وهم مومنون ؛ یعنی حضرت با تعجب می پرسد که آیا ایمان دارند و حسین را می کشند؟ !) در برخی از متن ها آمده که (یقتلونه و هم مومنون بی[2] ؛ یعنی به من ایمان دارند ودر عین حال حسین را می کشند؟!) بنابراین با تعجب گفتن این جمله خود دلیل بر این است که اگر کسی به خدا ایمان داشته باشد یا به پیامبر ایمان داشته باشد هیچ وقت به خودش اجازه نمی دهد که با امام حسین -علیه السلام- بجنگد. در نتیجه رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی خواهد بگوید کسی که امام حسین را می کشد مومن است و بلکه می خواهد برساند که چنین کسی اصلا مومن نیست و مومن چنین کاری را نمی کند و اینکه جبرئیل گفت آری نه به این معنی است که آری آنها مومنند بلکه به این معنی است که آری آنها حسین را می کشند. 2- تعریف ایمان ایمان از باب (اِفعال) از مادة اَمن، (امن، یؤمن، ایماناً) می‌باشد و معنای آن گرویدن، ایمن گردانیدن و باور داشتن و اعتماد ورزیدن است. در قرآن کریم نیز به معنای فعل ایمان یا معنای محتوای آن و یا هر دو به کار رفته است.[3] متکلمان امامیه به طور عمده ایمان را تصدیق قلبی خدا، رسول و رسالت او دانسته‌اند. بنابراین، اقرار زبانی و عمل جوارحی، نه رکن ایمان است و نه شرط آن.[4] برخلاف بعضی فِرَق که آنها به تصدیق قلبی و ‌اقرار زبانی و عمل جوارحی را به ایمان قایل شده‌اند. متکلمان امامیه به طور عمده ایمان را حاصل دلیل و برهان شمرده‌اند و اصول پنج گانة ایمان یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد را زاییدة دلیل و استدلال دانسته و با این نظریه، معقولیت مدعیات دینی و ارتباط دین و عقل را پذیرفته‌اند. فیلسوفان اسلامی نیز، ایمان حقیقی را علم فلسفی به مبدأ و معاد، و علم به مبدأ را معرفت صفات و افعال و ‌آثار الهی، ‌و علم به معاد را معرفت نفس، قیامت و نبوت معرفی کرده‌اند.[5] قرآن کریم، ایمان را گاهی مقابل نفاق و گاهی در برابر فسق به کار برده است و صرف اقرار زبانی و قولی را حقیقت ایمان نمی‌داند: (برخی از مردم می‌گویند ما به خدا و روز باز پسین ایمان آورده‌ایم، ولی گروندگان نیستند).[6] یا در جایی می‌فرماید: (آیا مردم پنداشتندکه تا گفتند ایمان آوردیم، رها می‌شوند و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ و به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته‌اند، معلوم دارد و دروغ گویان را معلوم دارد).[7] از آیات فراوانی استفاده می‌شود که حقیقت ایمان، امری قلبی است، و نوری است که خداوند با آن بندگانش را هدایت می‌کند. هدیه‌ای الهی است که مایة برکت و حالت تضرع آدمی است. امیر المؤمنین علیه السّلام می‌فرماید: (ایمان روشن‌ترین راه است و نورانی‌ ترین چراغ و انسان در پرتو ایمان، راه به اعمال صالح می‌یابد و با اعمال شایسته راه به ایمان)[8]. و درجایی می‌فرماید: (در رکاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم آن چنان مخلصانه می‌جنگیدیم و برای پیشبرد حق و عدالت از هیچ چیز باک نداشتیم، که حتی حاضر بودیم پدران و فرزندان و برادران و عموهای خویش را در این راه (اگر برخلاف حق باشند) نابود سازیم. این پیکار بر تسلیم و ایمان ما می‌افزود).[9] پس تعریف دقیق ایمان، تصدیق قلبی با تصدیق و یقین جازم و اعتقاد به خدا و رسول و چراغی است در پرتو آن راه به اعمال صالح و با اعمال صالح راه به خود ایمان یافت می‌شود. پس این جا است که ایمان بنده کامل نخواهد شد مگر این که قلبش درست شود و قلب او درست نمی‌شود مگر این که زبانش اصلاح گردد[10]. در آخر توصیة امیر المؤمنین را حسن ختام بحث قرار می‌دهیم که فرمود: ( صبر و استقامت را در هر کار پیشه کنید که صبر نسبت به ایمان هم چون سر است در مقابل تن؛ تن بی‌سر فایده ندارد و ایمان بی‌صبر نیز بی‌نتیجه است).[11] 3- فرق ایمان و اسلام خداوند متعال در سوره حجرات آیه 14 بین اسلام و ایمان فرق گذاشته و می فرمایند: ( قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‌ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ) ؛ (عرب های بادیه‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است). طبق این آیه تفاوت" اسلام" و" ایمان"، در این است که : 1. " اسلام" شکل ظاهری قانونی دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند در سلک مسلمانان وارد می‌شود، و احکام اسلام بر او جاری می‌گردد ، ولی "ایمان" یک امر واقعی و باطنی است و جایگاه آن قلب آدمی است، نه زبان و ظاهر او. 2. " اسلام" ممکن است انگیزه‌های مختلفی داشته باشد، حتی انگیزه‌ های مادی و منافع شخصی، ولی" ایمان" حتما از انگیزه‌های معنوی، از علم و آگاهی، سرچشمه می‌گیرد، و همان است که میوه حیات بخش تقوی بر شاخسارش ظاهر می‌شود. این همان چیزی است که در عبارت گویایی از رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- آمده است: (الاسلام علانیة، و الایمان فی القلب)[12] ؛ (اسلام امر آشکاری است، ولی جای ایمان دل است). و در حدیث دیگری از امام صادق –علیه السلام- می‌خوانیم: (الاسلام یحقن به الدم و تؤدی به الامانة، و تستحل به الفروج، و الثواب علی الایمان)[13] ؛ (با اسلام خون انسان محفوظ، و ادای امانت او لازم، و ازدواج با او حلال می‌شود، ولی ثواب بر ایمان است). و نیز به همین دلیل است که در بعضی از روایات مفهوم" اسلام" منحصر به اقرار لفظی شمرده شده، در حالی که ایمان اقرار توأم با عمل معرفی شده است: (الایمان اقرار و عمل، و الاسلام اقرار بلا عمل‌).[14] همین معنی به تعبیر دیگری در بحث" اسلام و ایمان" آمده است،" فضیل بن یسار" می‌گوید: از امام صادق شنیدم فرمود: (ان الایمان یشارک الاسلام، و لا یشارکه الاسلام، ان الایمان ما وقر فی القلوب، و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء)[15] ؛ (ایمان با اسلام شریک است، اما اسلام با ایمان شریک نیست (و به تعبیر دیگر هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست)). پس " ایمان" آن است که در دل ساکن شود، اما" اسلام" چیزی است که قوانین نکاح ، ارث و حفظ خون بر طبق آن جاری می‌شود). ولی این تفاوت مفهومی در صورتی است که این دو واژه در برابر هم قرار گیرند، اما هر گاه جدا از هم ذکر شوند ممکن است اسلام بر همان چیزی اطلاق شود که ایمان بر آن اطلاق می‌شود، یعنی هر دو واژه در یک معنی استعمال گردد. خداوند متعال می فرماید : (اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید ثواب اعمال تان را به طور کامل می‌دهد، و چیزی از پاداش اعمال شما را فروگذار نمی‌کند؛چرا که خداوند غفور و رحیم است).[16] جمله‌های اخیر در حقیقت اشاره به یک اصل مسلم قرآنی است که شرط قبولی اعمال " ایمان" است، یعنی اگر شما ایمان قلبی به خدا و پیامبر ص داشته باشید که نشانه آن اطاعت از فرمان خدا و رسول او است، اعمال شما ارزش می‌یابد، و خداوند حتی کوچک ترین حسنات شما را می‌پذیرد، و پاداش می‌دهد، و حتی به برکت این ایمان گناهان شما را می‌بخشد که او غفور و رحیم است. و از آنجا که دست یافتن بر این امر باطنی یعنی ایمان کار آسانی نیست در آیه بعد به ذکر نشانه‌های آن می‌پردازد، نشانه‌هایی که به خوبی مؤمن را از مسلم، و صادق را از کاذب، و آنها را که عاشقانه دعوت پیامبر –صلی الله علیه و آله و سلم- را پذیرفته‌اند، از آنها که برای حفظ جان و یا رسیدن به مال دنیا اظهار ایمان می‌کنند ، جدا می‌ساخته و می‌فرماید: ( مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شک و ریبی به خود راه نداده، و با اموال و جان های خود در راه خدا به جهاد پرداخته‌اند).[17] آری نخستین نشانه ایمان عدم تردید و دو دلی در مسیر اسلام است، نشانه دوم جهاد با اموال، و نشانه سوم که از همه برتر است جهاد با انفس (جان ها) است. به این ترتیب اسلام به سراغ روشن ترین نشانه‌ها رفته است ، یعنی ایستادگی‌ و ثبات قدم، و عدم شک و تردید از یک سو، و ایثار مال و جان از سوی دیگر. چگونه ممکن است ایمان در قلب راسخ نباشد در حالی که انسان از بذل مال و جان در راه محبوب مضایقه نمی‌کند. و لذا در پایان آیه می‌افزاید: ( چنین کسانی راستگو هستند و روح ایمان در وجودشان موج می‌زند). این معیار را که قرآن برای شناخت" مؤمنان راستین" از" دروغگویان متظاهر به اسلام" بیان کرده، معیاری است روشن و گویا برای هر عصر و زمان، برای جداسازی مؤمنان واقعی از مدعیان دروغین، و برای نشان دادن ارزش ادعای کسانی که همه جا دم از اسلام می‌زنند و خود را طلبکار پیامبر –صلی الله علیه و آله و سلم- می‌دانند ولی در عمل آنها کمترین نشانه‌ای از ایمان و اسلام دیده نمی‌شود. در مقابل، کسانی هستند که نه تنها ادعایی ندارند، بلکه همواره خود را مقصر می‌شمرند، و در عین حال در میدان ایثار و فداکاری از همه پیشگام ترند.[18] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. جعفر سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، انتشارات مکتب اسلام، چ اوّل، 1375. 2. رضا برنجکار، معرفت فطری خدا، مؤسسه بناء، چ اوّل، 1374. 3. عبدالحسین دستغیب شیرازی، ایمان، ج 1 و 2، انتشارات دار الکتاب قم. پی نوشتها: [1] . رک: ذهبی ؛ سیر اعلام النبلاء ، بیروت ، موسسه الرساله ، چاپ هفتم، 1413ه.ق، ج3، ص 289. ورک: صالحی شامی ، سبل الهدی و الرشاد، بیروت ، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1414ه.ق ، ج 11، ص 74 [2] . رک : هیثمی ؛ مجمع الزوائد ، بیروت ، دارالکتب العلمیه،1408ه .ق ، ج 9، ص 189. [3] . دایرة‌ المعارف تشیع، ج 2، مدخل ایمان. [4] . علم الهدی، سید مرتضی ؛ الذخیرة فی علم الکلام، قم، مؤسسه النشر الاسلامی . بی تا ، ص 536. [5] . ملا صدرا ؛ الاسفار الاربعه، ج 2، ص 22. [6] . بقره / 8. [7] . عنکبوت / 3 – 2 . [8] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 146. [9] . نهج البلاغه، دشتی، محمد، چ دوّم، انتشارات قم، خطبة 56، ص 107. [10] . امام خمینی ، روح الله ؛ چهل حدیث ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ، چ 3، ص 37. [11] . نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 81. [12] . طبرسی، فضل؛ تفسیرمجمع البیان، ج 9 ،ص 138. [13] . کلینی ، محمد؛ کافی ، ج2، باب ان الاسلام یحقن به الدو ، حدیث 1 و 2. [14] . کافی، ج2، باب ان الاسلام یحقن به الدم ، حدیث 1 و 2. [15] . کافی، ج2، باب ان الایمان یشرک الاسلام ، حدیث 3. [16] . حجرات / 14. [17] . همان / 15 . [18] . مکارم شیرازی، ناصر ؛ تفسیر نمونه، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، چاپ چهارم ، 1374ه.ش ، ج‌22، ص210 منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: «امام حسین را در حالی به شهادت می رسانند که ایمان دارند»؛ منظور ا ز ایمان چیست؟


پاسخ:

1- اصل روایت
روایاتی بر خبر دادن واقعه عاشورا توسط رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- در کتاب های معتبر وجود دارد و روایت مورد نظر را ذهبی و دیگر علمای اهل سنت نقل کرده اند.
در روایت ذهبی آمده است:
( قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لنسائه لا تبکوا هذا الصبی یعنی حسیناً فکان یوم أم سلمة فنزل جبریل فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لأم سلمة لا تدعی أحداً یدخل فجاء حسین فبکی فخلته أم سلمة یدخل فدخل حتی جلس فی حجر رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال جبریل إن أمتک ستقتله قال یقتلونه وهم مؤمنون قال نعم وأراه تربته)[1] ؛
( ...رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به همسران شان فرمودند: این کودک – حسین – را به گریه نیندازید . پس نوبت ام سلمه شده بود که جبریل نازل شد و حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود .
حسین آمد و شروع به گریه کرد . ام سلمه اجازه داد و ایشان وارد شده بر دامان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشست.
جبریل گفت : امت تو او را خواهند کشت.
حضرت پرسید : او را می کشند وحال آنکه مومنند؟!
گفت : آری وتربتش را به حضرت نشان داد).
در این روایت آمده که (وهم مومنون ؛ یعنی حضرت با تعجب می پرسد که آیا ایمان دارند و حسین را می کشند؟ !)
در برخی از متن ها آمده که (یقتلونه و هم مومنون بی[2] ؛ یعنی به من ایمان دارند ودر عین حال حسین را می کشند؟!)
بنابراین با تعجب گفتن این جمله خود دلیل بر این است که اگر کسی به خدا ایمان داشته باشد یا به پیامبر ایمان داشته باشد هیچ وقت به خودش اجازه نمی دهد که با امام حسین -علیه السلام- بجنگد.
در نتیجه رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی خواهد بگوید کسی که امام حسین را می کشد مومن است و بلکه می خواهد برساند که چنین کسی اصلا مومن نیست و مومن چنین کاری را نمی کند و اینکه جبرئیل گفت آری نه به این معنی است که آری آنها مومنند بلکه به این معنی است که آری آنها حسین را می کشند.

2- تعریف ایمان
ایمان از باب (اِفعال) از مادة اَمن، (امن، یؤمن، ایماناً) می‌باشد و معنای آن گرویدن، ایمن گردانیدن و باور داشتن و اعتماد ورزیدن است. در قرآن کریم نیز به معنای فعل ایمان یا معنای محتوای آن و یا هر دو به کار رفته است.[3] متکلمان امامیه به طور عمده ایمان را تصدیق قلبی خدا، رسول و رسالت او دانسته‌اند. بنابراین، اقرار زبانی و عمل جوارحی، نه رکن ایمان است و نه شرط آن.[4] برخلاف بعضی فِرَق که آنها به تصدیق قلبی و ‌اقرار زبانی و عمل جوارحی را به ایمان قایل شده‌اند.
متکلمان امامیه به طور عمده ایمان را حاصل دلیل و برهان شمرده‌اند و اصول پنج گانة ایمان یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد را زاییدة دلیل و استدلال دانسته و با این نظریه، معقولیت مدعیات دینی و ارتباط دین و عقل را پذیرفته‌اند. فیلسوفان اسلامی نیز، ایمان حقیقی را علم فلسفی به مبدأ و معاد، و علم به مبدأ را معرفت صفات و افعال و ‌آثار الهی، ‌و علم به معاد را معرفت نفس، قیامت و نبوت معرفی کرده‌اند.[5]
قرآن کریم، ایمان را گاهی مقابل نفاق و گاهی در برابر فسق به کار برده است و صرف اقرار زبانی و قولی را حقیقت ایمان نمی‌داند:
(برخی از مردم می‌گویند ما به خدا و روز باز پسین ایمان آورده‌ایم، ولی گروندگان نیستند).[6]
یا در جایی می‌فرماید:
(آیا مردم پنداشتندکه تا گفتند ایمان آوردیم، رها می‌شوند و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ و به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته‌اند، معلوم دارد و دروغ گویان را معلوم دارد).[7]
از آیات فراوانی استفاده می‌شود که حقیقت ایمان، امری قلبی است، و نوری است که خداوند با آن بندگانش را هدایت می‌کند. هدیه‌ای الهی است که مایة برکت و حالت تضرع آدمی است. امیر المؤمنین علیه السّلام می‌فرماید:
(ایمان روشن‌ترین راه است و نورانی‌ ترین چراغ و انسان در پرتو ایمان، راه به اعمال صالح می‌یابد و با اعمال شایسته راه به ایمان)[8].
و درجایی می‌فرماید:
(در رکاب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم آن چنان مخلصانه می‌جنگیدیم و برای پیشبرد حق و عدالت از هیچ چیز باک نداشتیم، که حتی حاضر بودیم پدران و فرزندان و برادران و عموهای خویش را در این راه (اگر برخلاف حق باشند) نابود سازیم. این پیکار بر تسلیم و ایمان ما می‌افزود).[9]
پس تعریف دقیق ایمان، تصدیق قلبی با تصدیق و یقین جازم و اعتقاد به خدا و رسول و چراغی است در پرتو آن راه به اعمال صالح و با اعمال صالح راه به خود ایمان یافت می‌شود. پس این جا است که ایمان بنده کامل نخواهد شد مگر این که قلبش درست شود و قلب او درست نمی‌شود مگر این که زبانش اصلاح گردد[10].
در آخر توصیة امیر المؤمنین را حسن ختام بحث قرار می‌دهیم که فرمود:
( صبر و استقامت را در هر کار پیشه کنید که صبر نسبت به ایمان هم چون سر است در مقابل تن؛ تن بی‌سر فایده ندارد و ایمان بی‌صبر نیز بی‌نتیجه است).[11]

3- فرق ایمان و اسلام
خداوند متعال در سوره حجرات آیه 14 بین اسلام و ایمان فرق گذاشته و می فرمایند:
( قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‌ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ) ؛ (عرب های بادیه‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است).
طبق این آیه تفاوت" اسلام" و" ایمان"، در این است که :
1. " اسلام" شکل ظاهری قانونی دارد، و هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند در سلک مسلمانان وارد می‌شود، و احکام اسلام بر او جاری می‌گردد ، ولی "ایمان" یک امر واقعی و باطنی است و جایگاه آن قلب آدمی است، نه زبان و ظاهر او.
2. " اسلام" ممکن است انگیزه‌های مختلفی داشته باشد، حتی انگیزه‌ های مادی و منافع شخصی، ولی" ایمان" حتما از انگیزه‌های معنوی، از علم و آگاهی، سرچشمه می‌گیرد، و همان است که میوه حیات بخش تقوی بر شاخسارش ظاهر می‌شود.
این همان چیزی است که در عبارت گویایی از رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- آمده است: (الاسلام علانیة، و الایمان فی القلب)[12] ؛ (اسلام امر آشکاری است، ولی جای ایمان دل است).
و در حدیث دیگری از امام صادق –علیه السلام- می‌خوانیم: (الاسلام یحقن به الدم و تؤدی به الامانة، و تستحل به الفروج، و الثواب علی الایمان)[13] ؛ (با اسلام خون انسان محفوظ، و ادای امانت او لازم، و ازدواج با او حلال می‌شود، ولی ثواب بر ایمان است).
و نیز به همین دلیل است که در بعضی از روایات مفهوم" اسلام" منحصر به اقرار لفظی شمرده شده، در حالی که ایمان اقرار توأم با عمل معرفی شده است: (الایمان اقرار و عمل، و الاسلام اقرار بلا عمل‌).[14]
همین معنی به تعبیر دیگری در بحث" اسلام و ایمان" آمده است،" فضیل بن یسار" می‌گوید: از امام صادق شنیدم فرمود: (ان الایمان یشارک الاسلام، و لا یشارکه الاسلام، ان الایمان ما وقر فی القلوب، و الاسلام ما علیه المناکح و المواریث و حقن الدماء)[15] ؛ (ایمان با اسلام شریک است، اما اسلام با ایمان شریک نیست (و به تعبیر دیگر هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست)).
پس " ایمان" آن است که در دل ساکن شود، اما" اسلام" چیزی است که قوانین نکاح ، ارث و حفظ خون بر طبق آن جاری می‌شود).
ولی این تفاوت مفهومی در صورتی است که این دو واژه در برابر هم قرار گیرند، اما هر گاه جدا از هم ذکر شوند ممکن است اسلام بر همان چیزی اطلاق شود که ایمان بر آن اطلاق می‌شود، یعنی هر دو واژه در یک معنی استعمال گردد.
خداوند متعال می فرماید : (اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید ثواب اعمال تان را به طور کامل می‌دهد، و چیزی از پاداش اعمال شما را فروگذار نمی‌کند؛چرا که خداوند غفور و رحیم است).[16]
جمله‌های اخیر در حقیقت اشاره به یک اصل مسلم قرآنی است که شرط قبولی اعمال " ایمان" است، یعنی اگر شما ایمان قلبی به خدا و پیامبر ص داشته باشید که نشانه آن اطاعت از فرمان خدا و رسول او است، اعمال شما ارزش می‌یابد، و خداوند حتی کوچک ترین حسنات شما را می‌پذیرد، و پاداش می‌دهد، و حتی به برکت این ایمان گناهان شما را می‌بخشد که او غفور و رحیم است.
و از آنجا که دست یافتن بر این امر باطنی یعنی ایمان کار آسانی نیست در آیه بعد به ذکر نشانه‌های آن می‌پردازد، نشانه‌هایی که به خوبی مؤمن را از مسلم، و صادق را از کاذب، و آنها را که عاشقانه دعوت پیامبر –صلی الله علیه و آله و سلم- را پذیرفته‌اند، از آنها که برای حفظ جان و یا رسیدن به مال دنیا اظهار ایمان می‌کنند ، جدا می‌ساخته و می‌فرماید:
( مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شک و ریبی به خود راه نداده، و با اموال و جان های خود در راه خدا به جهاد پرداخته‌اند).[17]
آری نخستین نشانه ایمان عدم تردید و دو دلی در مسیر اسلام است، نشانه دوم جهاد با اموال، و نشانه سوم که از همه برتر است جهاد با انفس (جان ها) است.
به این ترتیب اسلام به سراغ روشن ترین نشانه‌ها رفته است ، یعنی ایستادگی‌ و ثبات قدم، و عدم شک و تردید از یک سو، و ایثار مال و جان از سوی دیگر.
چگونه ممکن است ایمان در قلب راسخ نباشد در حالی که انسان از بذل مال و جان در راه محبوب مضایقه نمی‌کند. و لذا در پایان آیه می‌افزاید: ( چنین کسانی راستگو هستند و روح ایمان در وجودشان موج می‌زند).
این معیار را که قرآن برای شناخت" مؤمنان راستین" از" دروغگویان متظاهر به اسلام" بیان کرده، معیاری است روشن و گویا برای هر عصر و زمان، برای جداسازی مؤمنان واقعی از مدعیان دروغین، و برای نشان دادن ارزش ادعای کسانی که همه جا دم از اسلام می‌زنند و خود را طلبکار پیامبر –صلی الله علیه و آله و سلم- می‌دانند ولی در عمل آنها کمترین نشانه‌ای از ایمان و اسلام دیده نمی‌شود. در مقابل، کسانی هستند که نه تنها ادعایی ندارند، بلکه همواره خود را مقصر می‌شمرند، و در عین حال در میدان ایثار و فداکاری از همه پیشگام ترند.[18]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جعفر سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، انتشارات مکتب اسلام، چ اوّل، 1375.
2. رضا برنجکار، معرفت فطری خدا، مؤسسه بناء، چ اوّل، 1374.
3. عبدالحسین دستغیب شیرازی، ایمان، ج 1 و 2، انتشارات دار الکتاب قم.

پی نوشتها:
[1] . رک: ذهبی ؛ سیر اعلام النبلاء ، بیروت ، موسسه الرساله ، چاپ هفتم، 1413ه.ق، ج3، ص 289. ورک: صالحی شامی ، سبل الهدی و الرشاد، بیروت ، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1414ه.ق ، ج 11، ص 74
[2] . رک : هیثمی ؛ مجمع الزوائد ، بیروت ، دارالکتب العلمیه،1408ه .ق ، ج 9، ص 189.
[3] . دایرة‌ المعارف تشیع، ج 2، مدخل ایمان.
[4] . علم الهدی، سید مرتضی ؛ الذخیرة فی علم الکلام، قم، مؤسسه النشر الاسلامی . بی تا ، ص 536.
[5] . ملا صدرا ؛ الاسفار الاربعه، ج 2، ص 22.
[6] . بقره / 8.
[7] . عنکبوت / 3 – 2 .
[8] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 146.
[9] . نهج البلاغه، دشتی، محمد، چ دوّم، انتشارات قم، خطبة 56، ص 107.
[10] . امام خمینی ، روح الله ؛ چهل حدیث ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ، چ 3، ص 37.
[11] . نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 81.
[12] . طبرسی، فضل؛ تفسیرمجمع البیان، ج 9 ،ص 138.
[13] . کلینی ، محمد؛ کافی ، ج2، باب ان الاسلام یحقن به الدو ، حدیث 1 و 2.
[14] . کافی، ج2، باب ان الاسلام یحقن به الدم ، حدیث 1 و 2.
[15] . کافی، ج2، باب ان الایمان یشرک الاسلام ، حدیث 3.
[16] . حجرات / 14.
[17] . همان / 15 .
[18] . مکارم شیرازی، ناصر ؛ تفسیر نمونه، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، چاپ چهارم ، 1374ه.ش ، ج‌22، ص210
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین