با عرض سلامسوره فیل اشاره به داستان تخریب خانه خدا دارد و آیه 5 نیز شدت عذاب را نشان میدهد که در زیر توضیح ان می گذرد:هر یک از این پرندگان کوچک سه سنگریزه به اندازه نخود یا کوچکتر با خود داشتند، که یکی را با منقار و دو تا را با پاهای خویش حمل میکردند، و این سنگهای کوچک بر هر کس فرود میآمد او را از هم متلاشی میساخت! چنان که در آیه بعد میفرماید:" آنها را مانند کاه خورده شده قرار داد"! (فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ)." عصف" (بر وزن حذف) به معنی برگهایی است که بر ساقه زراعت است و سپس خشکیده و کوبیده شده است، و به تعبیری دیگر به معنی" کاه" است،و بعضی آن را به معنی پوسته گندم هنگامی که در خوشه است تفسیر کردهاند.و در اینجا مناسب همان معنی اول است.تعبیر به" ماکول" اشاره به آن است که این کاه در زیر دندانهای حیوان بار دیگر کوبیده شده، و کاملا از هم متلاشی گشته، سپس معده حیوان نیز آن را برای سومین بار خرد کرده است، و این نشان میدهد که سنگ ریزهها بر هر کس فرو میافتاد او را کاملا از هم متلاشی میکرد! این تعبیر علاوه بر اینکه دلیل بر شدت متلاشی شدن آنها است اشارهای به بی ارزش بودن و ضعف و ناتوانی این گروه و جمعیت طغیانگر و مستکبر و ظاهرا نیرومند است.اما سوال دوممنظور از" رحلت قریش" مسافرت آنان از مکه به بیرون برای تجارت است، و این رحلت از مشخصات اهل این شهر بوده، چون این شهر در درهای خشک و سوزان و بی آب و علف واقع شده، که نه زرعی در آن هست و نه ضرعی (پستان شیرداری) ناگزیر قریش زندگی را از راه تجارت میگذارنید، و در هر سال دو نوبت به تجارت میرفت، یک نوبت در زمستان که به طرف یمن میرفت، و نوبتی دیگر در تابستان که به سوی شام ره میسپرد، و با این دو نوبت سفر کردن زندگی خود را اداره مینمود، و مردم یمن و شام پاس احترام قریش را میداشتند، زیرا خانه کعبه بیت الحرام در بین ایشان واقع شده بود، و به همین جهت راهزنان و غارتگران که ممر عیشی به جز دزدی و غارت نداشتند، متعرض ایشان نمیشدند، نه سر راه را برایشان میگرفتند، و نه به شهرشان حملهور میشدند.مثل همین کوچ تابستانه و زمستانه ایل بختیاری اعراب آن زمان هم به دلیل کمبودعلف و اب کوچ نشین بودندموفق باشید
باسمه تعالی
با سلام و عرض احترام :
2 سوال داشتم :
الف) سوره فیل آیه 5 ؛
مقصود از این آیه آیا این است که ایشان همچون غذای نیمه هضم شده هستند و چون غذای نشخوارکنندگان که دوباره بالا می آورند ایشان نیز هر از چند گاهی دوباره بروز میکنند و ظاهر میشوند ؟ مقصود چیست ؟
ب) سوره قریش، آیه 2 ؛
چرا اشاره به هر زمانی نشده ؟ چرا سفر ؟ چرا سفرهای تابستانه و زمستانه ؟ اگر استعاره از هر زمانی است واژه سفر برای چیست ؟
با تشکر از شما
با عرض سلامسوره فیل اشاره به داستان تخریب خانه خدا دارد و آیه 5 نیز شدت عذاب را نشان میدهد که در زیر توضیح ان می گذرد:هر یک از این پرندگان کوچک سه سنگریزه به اندازه نخود یا کوچکتر با خود داشتند، که یکی را با منقار و دو تا را با پاهای خویش حمل میکردند، و این سنگهای کوچک بر هر کس فرود میآمد او را از هم متلاشی میساخت! چنان که در آیه بعد میفرماید:" آنها را مانند کاه خورده شده قرار داد"! (فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ)." عصف" (بر وزن حذف) به معنی برگهایی است که بر ساقه زراعت است و سپس خشکیده و کوبیده شده است، و به تعبیری دیگر به معنی" کاه" است،و بعضی آن را به معنی پوسته گندم هنگامی که در خوشه است تفسیر کردهاند.و در اینجا مناسب همان معنی اول است.تعبیر به" ماکول" اشاره به آن است که این کاه در زیر دندانهای حیوان بار دیگر کوبیده شده، و کاملا از هم متلاشی گشته، سپس معده حیوان نیز آن را برای سومین بار خرد کرده است، و این نشان میدهد که سنگ ریزهها بر هر کس فرو میافتاد او را کاملا از هم متلاشی میکرد! این تعبیر علاوه بر اینکه دلیل بر شدت متلاشی شدن آنها است اشارهای به بی ارزش بودن و ضعف و ناتوانی این گروه و جمعیت طغیانگر و مستکبر و ظاهرا نیرومند است.اما سوال دوممنظور از" رحلت قریش" مسافرت آنان از مکه به بیرون برای تجارت است، و این رحلت از مشخصات اهل این شهر بوده، چون این شهر در درهای خشک و سوزان و بی آب و علف واقع شده، که نه زرعی در آن هست و نه ضرعی (پستان شیرداری) ناگزیر قریش زندگی را از راه تجارت میگذارنید، و در هر سال دو نوبت به تجارت میرفت، یک نوبت در زمستان که به طرف یمن میرفت، و نوبتی دیگر در تابستان که به سوی شام ره میسپرد، و با این دو نوبت سفر کردن زندگی خود را اداره مینمود، و مردم یمن و شام پاس احترام قریش را میداشتند، زیرا خانه کعبه بیت الحرام در بین ایشان واقع شده بود، و به همین جهت راهزنان و غارتگران که ممر عیشی به جز دزدی و غارت نداشتند، متعرض ایشان نمیشدند، نه سر راه را برایشان میگرفتند، و نه به شهرشان حملهور میشدند.مثل همین کوچ تابستانه و زمستانه ایل بختیاری اعراب آن زمان هم به دلیل کمبودعلف و اب کوچ نشین بودندموفق باشید
- [سایر] باسمه تعالی با عرض سلام و تبریک سال نو با توجه به اینکه امامت یکی از اصول دین ما است، سؤال بنده این است که چرا در قرآن به طور مستقیم به آن پرداخته نشده است؟ علاوه بر این، چرا نام ائمه به طور مستقیم در قرآن نیامده است؟ چرا ما فقط با تفسیر و تأویل باید بفهمیم که فلان آیه مربوط به مثلاً حضرت علی (ع) است و فلان آیه به امام زمان (عج) اشاره میکند و غیره؟ با تشکر
- [سایر] باسمه تعالی با سلام و عرص خسته نباشید. در سوره اعراف آیه صد و چهل و پنج اشاره شده که ای موسی قوم خود را دستور که نیکوتر (یا نیکوترین) مطالب الواح (شاید تورات) را اخذ کنند. الف) منظور از مطلب احسن چیست ؟ مگر مطلبی بر مطلب دیگر احسن است ؟ مگر کلش از یک نور هدایت الهی نیامده است ؟ آیا این همان موضوعی که میگویند ما باید از کتب پیامبران قبلی احسن آنرا انتخاب کنیم و از قرآن کلش را ؟ ب) منظور از این الواح چیست ؟ اگر تورات است چرا اشاره به خود اسم تورات نشده و حتی در آیه صدو پنجاه آن نیز دوباره اشاره بر الواح شده است. دلیل تاکید بر این الواح بجای تورات چیست ؟ با تشکر
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما : در سوره مریم 2 نکته است که مورد پرسش بنده است : اول : در آیه شانزده و چندین آیه در بعد نیز اشاره شده "اذکر فی الکتاب ..."، اگر فرض بر این باشد که مخاطب رسول اکرم است (که باید چنین باشد) پیامبر چطور میتواند در قرآن از ایشان یاد کنند مگر حق تصرف در آیات را دارند و میتوانند چیزی را اضافه و کم کنند ؟ منظور چیست ؟ دوم : در آیه 86 و 87 اشاره شده که "لایملکون الشفعه الا من اتخذ عند الرحمن عهداً " اینان که از خداوند وعده شفاعت گرفته اند چه کسانی هستند ؟ یعنی اینان شفاعت میکنند یا شفاعت میشوند ؟ منظور چیست ؟ با تشکر از شما برادر بزرگوار در پناه حق
- [آیت الله جوادی آملی] ضمن عرض سلام 1/ معیار و ملاک در قصد توطن چیست؟ 2/ آیا انسان می تواند 3تا یا 4تا وطن داشته باشد؟ 3/الف= آیا پس لرزه ها نماز آیات دارند؟ ب: نظر حضرتعالی در مورد قمه زنی و شرح آیه 32 سوره حج در ادله مراجعی که قمه زنی را باتوجه به آیه شریفه آیه32 سوره حج از شعایر دینی جایز و مستحب دانسته اند، همچنین با توجه به احادیثی دیگر و به بعضی از احادیث 4/آیا حکم حاکم مقدم بر فتوای مرجع تقلید است 5/تغییر جنسیت مرد به زن یا زن به مرد در صورتی که حکم پزشک باشد که در صورت عدم تغییر جنسیت بیماری های خطیری برای وی بوجود می آرود حکم آن چیست؟ 6/الف: نظر حضرتعالی در راجع به نماز جمعه در زمان غیبت امام زمان ب: نظر حضرتعالی در راجع به سورد های تشکیل شده از دختر و پسر جوان (نامحرم) در وضع زمانی چیست،
- [سایر] با سلام مجدد و تشکر از ارسال پاسخ من 798622 هستم. با عرض معذرت جواب شما بنظرم کامل نبود و شاید سوال من کامل نبود. تاکید من روی "رشته کامپیوتر" است، بطوریکه دخترانیکه رشته تحصیلی شان کامپیوتر نیست و حتی کامپیوتر است ولی قصد ادامه تحصیل ندارند فورا از گزینه ها حذف میشوند! و همچنین پرحرفی و شوخ طبعی زیاد مثل خودم، معیار مهمی شده است. قبول بفرمایید با این دو معیار دایره انتخاب بسیار تنگ میشود. دختران بسیار زیبا، خوش اخلاق، خانواده خوب، پاک، که شاید حتی بهم علاقه اولیه را داشته ایم ولی چون دو شرط بالا را نداشته اند بطور کلی از گزینه ها حذف شده اند و اصلا به ایشان فکر هم نکرده ام. گاهی از خودم سوال میکنم فلانی نکنه برایم مناسب بود ولی باهاش ازدواج نکردم. آیا "علاقمند و مشغول مطالعه دائمی رشته کامپیوتر بودن" و "شوخ طبعی بارز" میتونه دو معیار اولیه و تعیین کننده برای ازدواج باشد؟ دلیل اصرا من اینکه خودم به کامپیوتر خیلی علاقه دارم و ممکنه نصف شب پاشم کتاب کامپیوتر بخونم. میخواهم علاقه من به علم کامپیوتر باعث دوری ما ازهم نباشه بلکه ما را بیشتر به هم نزدیک کنه و در کنار هم به هدفمان برسیم. من ساعت های زیادی را به کامپیوتر اختصاص ندهم و او هم کار خودش را بکند. و همچنین دوست دارم با همسرم در محل کار باهم باشیم. شوخ طبعی هم اینکه، من شاید خصوصیت بارز اخلاقی ام شوخ طبعی باشه و اصلا با آدم های کم حرف و جدی تا بحال نتوانستم نزدیک و دوست باشم. معیارهای درست انتخاب همسر که فرمودید را در اینترنت و همایش ها و کتابها و... دیده ام. مثلا رشته کامپیوتر بودن برای من مهمتر از "قد" است. بنظرم اگر خود دختر خوب و مستقل باشد، به وضعیت اقتصادی و فرهنگی خانواده اش و... زیاد اهمیت نمی دهم. اعتقادات مذهبی و تفاوت سنی و... را در نظر دارم ولی دو معیاری که گفتم شدیدا برایم تعیین کننده هستند و بالاترین اولویت را دارند. یک مثالی بزنم شاید برای خوانندگان خنده دار و بی ربط باشد ولی دغدغه فکری یک آدم بیچاره است! من برای خرید گوشی موبایل تقریبا "تمام" گوشی های موجود را در اینترنت با معیارهایی که داشتم بررسی کردم و گوشی خود را انتخاب کردم و هنوز همون گوشی را دارم و اصلا پشیمان نشدم، """چون گوشی ای نمانده بود که بعدش ببینم و شرایط من را بیشتر و بهتر داشته باشد و من پشیمان شوم""" با خود میگویم من فقط میتونم از بین دخترانی که میشناسم و یا دیگران معرفی میکنند یکی را انتخاب و ازدواج کنم، اگر مثلا بعد از 2 سال در مقطع کارشناسی ارشد کامپیوتر وارد دانشگاه شدم و از یکی از همکلاسانم خوشم آمد چکار کنم؟ حال اگر ازدواج کردم و وارد مقطع دکترا شدم و از دیگری خوشم آمد؟! گاهی به خود میگویم که نکنه این وسواس است البته اطرافیانم به "سخت انتخاب" کردن من اشاره کرده اند. نمیتوانم قبول کنم وسواسی هستم. مثلا وقتی تصمیم بگیرم فلان رنگ پیراهن را داشته باشم میگردم و پیدا میکنم و بسیار با اشتیاق و لذت میپوشمش. به سایتهای اینترنتی هم برای انتخاب همسر مراجعه کردم و با خود میگویم ای کاش مثل گوشی موبایل، یک بانک اطلاعاتی از تمام دختران موجود، در اینترنت بود تا کسی از قلم نمی افتاد که بررسی نشده باشد و در آینده انسان پشیمانی بکشد! ببخشید سرتان را درد آوردم، لطفا کاملتر پاسخ دهید.