به نام خدا با سلام دوست گرامی این عناوین ،جنبه رسمی و اعطایی ندارند بلکه بیشتر جنبه عرفی دارند به هر صورت بر اساس تقسیم بندی عرفی میتوان اینگونه گفت : ثقه الاسلام:به معنی مورد وثوق و اطمینان برای اسلام که معمولا به کسانی اطلاق می شود که تازه به کسوت طلبگی در امده اند .و هنوز ملبس به لباس روحانیت نشده اند حجت الاسلام :به معنی دلیل و برهان برای اسلام که معمولا به کسانی اطلاق می شود که کمی از سطح ثقه الاسلامی بالاتر امده اند و پا به مرحله دروس سطح گذاشته اند حجت الاسلام والمسلمین :به معنی دلیل و راهنما بر مسلمین که به اکثریت قشر روحانی اطلاق می شود که مراحل مقدماتی تحصیلات حوزوی را گذرانده اند و در سطوح عالیه دروس حوزوی مشغول به تحصیلند آیت الله: به روحانیونی اطلاق می شود که دروس سطح حوزه را به پایان رسانده اند و در یک یا چند باب فقهی قوه استنباط پیدا کرده اند یعنی میتوانند در مسایل فقهی اجتهاد کنند آیت الله العظمی :از بین ایت الله چند نفری تبحر و خبرگی خاصی در استنباط احکام پیدا میکنند و در تمام ابواب فقهی خود صاحب نظر می شوند و معمولا مجلس درسی اعم از دروس خارج فقه و اصول را دارند موفق باشید
سلام بر شما.آیا مقام حجت الاسلام با آیت الله فرق میکند یا بر حسب احترام به کسی این القاب را نسبت میدهند؟آیت العظمی چطور؟مثلا من خیلی جاها شنیده ام که به آقای هاشمی میگویند حجت الاسلام و در برخی دیگر جاهای دیگر آیت الله میگویند.با تشکر
به نام خدا با سلام دوست گرامی این عناوین ،جنبه رسمی و اعطایی ندارند بلکه بیشتر جنبه عرفی دارند به هر صورت بر اساس تقسیم بندی عرفی میتوان اینگونه گفت : ثقه الاسلام:به معنی مورد وثوق و اطمینان برای اسلام که معمولا به کسانی اطلاق می شود که تازه به کسوت طلبگی در امده اند .و هنوز ملبس به لباس روحانیت نشده اند حجت الاسلام :به معنی دلیل و برهان برای اسلام که معمولا به کسانی اطلاق می شود که کمی از سطح ثقه الاسلامی بالاتر امده اند و پا به مرحله دروس سطح گذاشته اند حجت الاسلام والمسلمین :به معنی دلیل و راهنما بر مسلمین که به اکثریت قشر روحانی اطلاق می شود که مراحل مقدماتی تحصیلات حوزوی را گذرانده اند و در سطوح عالیه دروس حوزوی مشغول به تحصیلند آیت الله: به روحانیونی اطلاق می شود که دروس سطح حوزه را به پایان رسانده اند و در یک یا چند باب فقهی قوه استنباط پیدا کرده اند یعنی میتوانند در مسایل فقهی اجتهاد کنند آیت الله العظمی :از بین ایت الله چند نفری تبحر و خبرگی خاصی در استنباط احکام پیدا میکنند و در تمام ابواب فقهی خود صاحب نظر می شوند و معمولا مجلس درسی اعم از دروس خارج فقه و اصول را دارند موفق باشید
- [سایر] با عرض سلام، 1. آیا این مطلب صحیح است که در زیارتنامه های موجود، فقط به 3 تن از معصومان، یعنی امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س( و حضرت جواد (ع)، آیت الله العظمی خطاب شده است؟ 2. در صورت صحت مطلب فوق، آیا جایز است مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ را با عنوان آیت الله العظمی خطاب کرد؟ در صورتی که می دانیم، به هیچ وجه این عزیزان با آن بزرگواران قابل مقایسه نیستند، ضمنا به بقیه ائمه (ع) که نامشان را نیاورده ایم نیز چنین عنوانی گفته نشده است، با وجود این که می دانیم همه آنها آیت عظمای الاهی هستند. با تشکر فراوان.
- [سایر] با سلام در پیام ها جستجو کردم، شما تنها به راه برقراری تماس جهت دعوت به دانشگاه ها اشاره فرموده بودید، به همین خاطر پیام ابتدایی دعوت را از این طریق خدمت شما فرستادم. امام جماعت مسجد جامع نارمک حجه الاسلام و المسلمین جناب آقای جواد صادق زاده از جنابعالی دعوت بعمل می آورد تا در تاریخ شب یکشنبه 24 اسفند ماه برابر با 16 ربیع الاول یا یکشنبه شب 25 اسفندماه برابر 17 ربیع الاول بعد از نماز مغرب و عشاء سخنرانی فرمائید. شایان ذکر است در این مسجد با سابقه شخصیت هایی همچون آیت الله العظمی مکارم شیرازی، شهید مطهری، شهید بهشتی و مرحوم فلسفی سخنرانی داشته اند. خواهشمند است در صورت موافقت اعلام فرمائید تا بنده مراتب را جهت انجام هماهنگی به دفتر مسجد جامع نارمک منعکس نمایم. خواهش می کنم بپذیرید. در پناه حق باشید.
- [سایر] با عرض سلام وتحیت به محضر حضرتعالی با توجه به مطلب زیر لطفا به سوالات بنده حقیر پاسخ دهید : بنده مقلد مقام معظم رهبری هستم ، ایشان بنابر احتیاط واجب ، رجوع به مرجع مساوی را جایز نمی دانند ، همچنین اطلاع دارم که حضرت آیت الله سیستانی ، صریحا فتوا داده اند که رجوع به مرجع مساوی جایز است ، با توجه به اینکه مقام معظم رهبری احتیاط واجب دارند و آیت الله سیستانی فتوای صریح داده اند ، پس بنده می توانم که در این مسئله به آیت الله سیستانی مراجعه کنم ، حال سوالات بنده به شرح زیر می باشد : 1- وقتی بنده در این مسئله به نظر آقای سیستانی مراجعه کردم ، آیا باید در مباحث فقهی مورد نظرم از خود ایشان حتما تقلید کنم یا اینکه طبق نظر ایشان که گفته اند رجوع به مرجع مساوی جایز است ، می توانم به مراجع مساوی دیگر ، مثلا آیت الله صافی گلپایگانی یا آیت الله مکارم شیرازی مراجعه کنم ؟ 2- اگر بنده طبق موارد گفته شده فوق ، خواستم در مباحث مربوط به روزه از آیت الله خامنه ای تقلید نکرده بلکه رجوع به مرجع دیگر کنم ، آن مرجع جدید ، در کل مباحث فقهی مرجع من خواهد شد ؟ ( یعنی دیگر مقام معظم رهبری مرجع من نخواهد بود ) ، یا اینکه فقط در مباحث روزه از ایشان تقلید می کنم و در سایر مباحث از مقام معظم رهبری ؟ ( در واقع می خواهم بدانم که مسئله رجوع به مرجع مساوی ، فقط مربوط به یک یا چند مسئله است یا اینکه همان عدول از یک مرجع به طور کامل به مرجع دیگر می باشد ) ؟ 3- اگر در یک مسئله از مقام معظم رهبری به مرجع مساوی دیگر رجوع کردم ، آیا بعد از مدتی می توانم دوباره از رهبری تقلید کنم یا اینکه دیگر برای همیشه باید از مرجع جدید در آن مسئله تقلید نمایم ؟ 4- آیا در کل ، در خصوص مسئله رجوع به مرجع مساوی ، فقط در یک مسئله می توان به مرجع جدید رجوع کرد یا اینکه در یک مبحث کلی ( مثلا کل مبحث روزه ، یا کل مبحث نماز )هم می توان رجوع و تقلید کرد ؟ 5- در سوال پایانی از شما تقاضا دارم که نظر تمامی مراجع اعلام شده توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را در خصوص رجوع به مرجع مساوی بیان کنید. با تشکر فراوان، و من الله التوفیق
- [سایر] یا رب الحسین(ع) سلام علیکم بزرگواری با نام ستوده133 آدرس سخنرانی زیر رو با موضوع \"ادب و احسان نسبت به والدین\" ذیل یادداشت \"کلاس مجردها\" گذاشتند. حاج آقا در این سخنرانی جداً بحث های جدید و به نظرم عجیبی را که خیلی از آنها غفلت شده است مطرح فرمودند. http://shiaha.com/1389/05/سخنرانی-حجت-الاسلام-شهاب-مرادی-درباره/ بد نسیت این سخنرانی پیوست شود به نظرسنجی حال حاضر سایت! از خانم ستوده133 تشکر می کنم که آدرس سخنرانی رو منتشر کردند! از شما حاج آقای گرانقدر هم که انقدر ریز و دقیق و مستند به این مسئله پرداختید کمال امتنان را دارم. اجرتان با صاحب روضه ی آن مجلس. هرچه داریم از حسین(ع) و عشق او داریم ما التماس دعا
- [سایر] دوست شفیق حجت الاسلام آقای مرادی با سلام قبل از هر چیز به دلیل فرصت دعاوتوجه جمعی از هم وطنان به موضوع صالح که توسط شما ایجادوباحسن استقبال کاربران مواجه شد تشکر می کنیم الحمدلله از آن روزی که شما صالح را دیدید بهتر است مدتی است که حرکاتش بهتر شده البته هنوز خوابیده. هفته ای دو یا سه روز با کمی سختی به مدرسه می بریمش (کلاس اول ) که باوجود حضور کم، نسبت به سایر هم کلاسان ،جزءشاگردان ممتازکلاس خودش می باشد وهمین موضوع و همچنین صبر وبردباری صالح برای ما دلگرم کننده است وما را در این مسیر واقعا دشوار یاری میکند ؛ بعضی وقتها واقعا در برابر روحیه بالای صالح کم می آوریم با وجود این همه بیماری که دارد با اعتماد به نفس کامل میگوید مامان من که چیزیم نیست. هر موقع حرف دعا میشود این دو دعا را می کند فرج امام زمان ورفتن به زیارت امام رضا(چون کم کم ؛ سه سال شدکه به مشهد نرفته ) ومی گوید نمی دانم چرا امام رضا ما را دعوت نمی کنند.به هر حال صالح هنوز روی تخت است وهنوز محتاج دعای دوستان .از شما وکاربران محترمتون میخواهیم که برای[شفای کامل صالح و برای] صبرما واینکه تو این آزمایش الهی پیروز بشیم دعا بفرمایند چون... یک بار دیگر ازشما وهمه کار براتون ممنونیم
- [سایر] با عرض سلام و احترام. با تشکر فراوان از زحمات و پاسخگویی شما بزرگواران. پیشاپیش سال نو را تبریک عرض می کنم. من دختر مقیدی هستم و مرجع تقلیدم مرحوم آیت الله بهجت هستند. یادمه قبلاً در رساله ایشان خواندم حتی نگاه به پاسور هم حرام است و نباید بازی کرد. من می خواستم چند سوال بپرسم 1. اگر کسی بدون قمار یا شرط بازی کند آیا این هم حرام است؟ خودم بازی نمی کنم اما برادر کوچکم که 7سالشه پدرم برایش پاسور خریده و او از من می خواهد باهاش بازی کنم و من نگران بحث حلال و حرام آن هستم. نمی دانم باید باهاش بازی کنم یا خیر با اینکه علاقه ای ندارم؟ خانواده ام مذهبی اند ولی من مقیدتر و بااحتیاط تر در مسائل مذهبی نسبت به آنها هستم و این اختلاف عقاید گاهی به بحث و ناراحتی مبدل می شود و من همش سکوت می کنم که جواب آنها را ندهم. پدر و مادر خوبی هستند اما 2. چکار کنم وقتی غیبت می کنند؟ وقتی بهم میگند تو خشک مذهبی و ...؟ پس حقوق آنها نسبت به من فرزند چیه؟ 3. من با افتخار هنوز مقلد مرحوم آیت الله بهجت هستم این اشکالی ندارد؟ بسیار متشکرم.
- [سایر] با سلام خدمت حجت الاسلام مرادی من دانشجوی دانشگاه سراسری زنجان هستم به خاطر حضورتان در دانشگاه زنجان تشکر میکنم ، با وجود اینکه می توانستید به حوزه های علمیه یا صدا و سیما روید ، تا همه به شما احترام بگذارند ، دانشگاه را برای سخنرانی انتخاب کردید جایی که می دانستید عده ای با بی احترامی اشان دل شما را به درد می آورند . اما ایراد ندارد به قول شهید چمران آنان که در راه حق قدم برمیدارند آنقدر تهمت می شنوند،آنقدر تازیانه می خورند که آنگاه که لحظه مرگشان می رسد مانند علی (ع) می گویند : فزت و رب الکعبه آقای مرادی 2 انتقاد از شما داشتم : 1.لطفا در دانشگاههای دیگر که حضور پیدا می کنید به مسئولین دانشگاه تذکر دهید بیش از ظرفیت سالن راه ندهند که این بی نظمی ها به وجود نیاید 2.به نظر من ، که البته شاید اشتباه هم باشد ، دقدقه اصلی ما دانشجویان ، متاسفانه ازدواج نیست بلکه انتخاب دوست دختر و دوست پسر است .دوستی دارم که سال گذشته وقتی وارد دانشگاه شد و با دختری دوست شد از گرفتن دست دختر هم ترس داشت و این کار را از لحاظ شرعی درست نمی دید اما امروز ووو حجت الاسلام مرادی اما مشکل خودم و آن اینکه من در زندگی نعمات زیادی از خدا گرفته ام ، اما در شکر گذاری گهگاهی سست می شوم ، اگر مشکلی داشته باشم نمازم غلیظ تر می شود ، گاهی وقتی مشکل دارم نماز شب هم می خوانم ، اما وقتی مشکلم حل شد ، متاسفانه در عبادتم سست می شوم برای رفع این مشکل چه کاری انجام دهم ؟ با تشکراز شما و تبریک پیشاپیش عید نوروز
- [سایر] با عرض سلام و ارادت خدمت برادر و دوست بزرگوارم جناب حاج آقای مرادی. غرض از مزاحمت، عرض ادب و بیشتر از آن تشکر از شما به خاطر تلاش و کوشش های خالصانه و بی شائبه شما در راه ارتباط با مردم و مخصوصاً جوانان عزیز این مرز و بوم و توجه به مشکلات و دغدغه های آنها و پاسخ به پرسش های مختلف آنها بود. توفیق پیدا کردم، تمام سخنرانی های شما را در هامبورگ و وین به دقت تمام و با عشق و علاقه گوش دادم و بسیار استفاده کردم. همچنین سخنرانی های شما در حرم امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام را هم پی گیری کردم و از کم و کیف آنها مطلع شدم. این حقیر که به اندازه بضاعت اندک خود تجربه سخنرانی و روضه خواندن را دارم به دلایل ذیل، گوش دادن به این سخنرانی ها را به کاربران عزیز و مراجعه کنندگاه این سایت وزین و تأثیرگذار توسیعه می کنم: 1. انگیزه قوی برای انتقال مفاهیم به شنونده. 2. دوری از حرف های کلیشه ای و منبر پر کن 3.ارتباط بسیار خوب با مخاطبین و شنوندگان 4.دغدغه توجه به نیازها و پرسش های مخاطبین و پاسخ به آنها 5. وادار کردن مخاطبین به تفکر و اندیشه و نه صرفاً گوش دادن 6.حرف های کاربردی و عینی و واقعی و مورد نیاز نه حرف های پر طمطراق اما کم فایده و حتی بی فایده 7. توجه به این نکته که اگر مخاطبی فقط همین یک منبر راگوش می دهد حتی المقدور نکته های اساسی در دین داری و اخلاق نیکو در امور فردی و روابط خانوادگی و اجتماعی را بشنود. 8. صراحت بیان و انتفادهای سازنده و دوری از تعارف ها و خوش بینی های غیرسازنده. 10. جمع بین تبشیر و انذار، و در عین حال پررنگ کردن رحمت و مهربانی خداوند. 11. توجه دائمی و همیشگی به بحث های مهمی همچون، توبه، دعا، تقوا، اخلاق نیکو، مهربانی، میانه روی و دوری از افراط و تفریط... 12. تأکید بر روضه و عرض ارادت به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام. بحمدالله، درک محضر اساتید بزرگواری همچون مقام معظم رهبری، آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی( استاد معقول و منقول و شاگرد علامه طباطبائی) و آیت الله مجتهدی و دیگران در دو محیط حوزه و دانشگاه، به بار نشسته و شخصتی روحانی و متفکر و متخلق و دوست داشتنی و جذاب مخصوصاً برای قشر جوان جامعه ما شکل گرفته است. سربلندی و عزت مستدام شما دوست بزرگوارم که توفیق آشنائی بیست و پنج ساله با شما دارم آرزوی قلبی بنده است.
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )