باسلامدوست گرامی چون باردار هستید شرایط تان خاص است و ضمنا این افسردگی ناشی از مشکلات محیطی نیست که با شناخت درمانی رفع شود بلکه مساله بر سر تغییر و تحولات هورمونی است.لذا توصیه اول من این است که ابتدا با متخصص زنان در این زمینه مشورت داشته باشید تا در صورت لزوم به روانپزشک ارجاع داده شوید و تحت درمان قرار گیرید. ضمنا این توصیه ها را هم عملی کنید:- در میان دوستان، اقوام، آشنایان دور یا نزدیک و ... به دنبال گروه حامی باشید که بتوانید احساساتتان را با آنها مطرح کنید. زنانی که قبلا تجربه مشابه داشته اند به خوبی احساس شما را درک خواهند کرد و قادر خواهند بود حمایت های بهتر و بیشتری از شما به عمل آورند.- از دعا، مناجات و هر فریضه دینی که به شما احساس آرامش و آسایش می دهد غافل نشوید. انسان هنگام مناجات،از مشکلات زندگی به درگاه ایزد پناه می برد و با بازگو کردن مشکلات در حالت آرامش،منجر به رهایی از اضطراب می شود که شباهت زیادی به تکنیک آرام سازی یا تمدد اعصاب دارد. دراین حالت،مشکلات به تدریج قدرت اضطراب زدایی خود را از دست می دهد . بنابراین ،دعا و مناجات و بیان مشکلات موجب تخلیه هیجانات و اضطرابها می شود؛همچنین انسان هنگام دعا و نیایش احساس می کند که به حمایت و سرپرستی اوقرار دارد وهمین موجب برانگیخته شدن حس اعتمادبه نفس ،قدرت ،اهمیت آرامش،امیدواری وخوشبختی در او می شود و نیروی روانی خود را که برای حل تضادهای روانی مصرف کرده است دوباره به دست می آورد و با حالت شادابی و نشاط به کار و تولید می پردازد. .انسان وقتی در مقابل قادر متعال می ایستد،از همه اشتغالات و مشکلات دنیا روی برمی گرداندو تمام حواس خود را متوجه خدا می کند،در نتیجه حالتی از آرام سازی کامل و آرامش روان در او ایجاد می شودکه از نظر درمانی تأثیر بسزایی در کاهش اضطراب و نگرانی او دارد. دکتر توماس ها یسلوپ(پزشک)می گوید:(مهمترین وسیله ایجاد آرامش در روان و اعصاب انسان -که من تاکنون شناخته ام -نماز است.)- اگر در خود توانایی لازم را می بینید(و البته با مشورت پزشک تان) به فعالیتهای روزانه ای که قبل از بارداری نیز انجام میدادید، بپردازید. - از خودتان خوب مراقبت کنید. به چیزهایی که می توانید انجام دهید تا مجددا سلامت روحی خود را به دست آورید ،(مانند خواب کافی، خوراک مناسب، استراحت و فعالیتهای منظم فیزیکی) اهمیت قایل شده و توجه کنید.- کمی تمرین تمدد اعصاب کنید. اگر می بینید که روانی و عصبی شما به هم ریخته تکنیکهای مراقبه و آرامش ورزی را بیاموزید و حتما در طی روز آنها را تکرار کنید. حتی توصیه می شود که در این شرایط به یک روان شناس مراجعه حضوری داشته باشید تا توصیه های لازم را به شما ارایه دهد.با تشکر از تماس شما
با سلام بنده 8 ماهه باردار هستم. متاسفانه از ابتدای بارداری دچار افسردگی بارداری شدم . در این مدت هر از چن گاهی تا 70 - 80 در صد بهبودی پیدا می کردم . مجددا دچار افسردگی میشدم. متاسفانه در 3 هفته اخیر وضعیتم بسیار حاد شده است. لطفا مرا راهنمایی نمایید. با تشکر
باسلامدوست گرامی چون باردار هستید شرایط تان خاص است و ضمنا این افسردگی ناشی از مشکلات محیطی نیست که با شناخت درمانی رفع شود بلکه مساله بر سر تغییر و تحولات هورمونی است.لذا توصیه اول من این است که ابتدا با متخصص زنان در این زمینه مشورت داشته باشید تا در صورت لزوم به روانپزشک ارجاع داده شوید و تحت درمان قرار گیرید. ضمنا این توصیه ها را هم عملی کنید:- در میان دوستان، اقوام، آشنایان دور یا نزدیک و ... به دنبال گروه حامی باشید که بتوانید احساساتتان را با آنها مطرح کنید. زنانی که قبلا تجربه مشابه داشته اند به خوبی احساس شما را درک خواهند کرد و قادر خواهند بود حمایت های بهتر و بیشتری از شما به عمل آورند.- از دعا، مناجات و هر فریضه دینی که به شما احساس آرامش و آسایش می دهد غافل نشوید. انسان هنگام مناجات،از مشکلات زندگی به درگاه ایزد پناه می برد و با بازگو کردن مشکلات در حالت آرامش،منجر به رهایی از اضطراب می شود که شباهت زیادی به تکنیک آرام سازی یا تمدد اعصاب دارد. دراین حالت،مشکلات به تدریج قدرت اضطراب زدایی خود را از دست می دهد . بنابراین ،دعا و مناجات و بیان مشکلات موجب تخلیه هیجانات و اضطرابها می شود؛همچنین انسان هنگام دعا و نیایش احساس می کند که به حمایت و سرپرستی اوقرار دارد وهمین موجب برانگیخته شدن حس اعتمادبه نفس ،قدرت ،اهمیت آرامش،امیدواری وخوشبختی در او می شود و نیروی روانی خود را که برای حل تضادهای روانی مصرف کرده است دوباره به دست می آورد و با حالت شادابی و نشاط به کار و تولید می پردازد. .انسان وقتی در مقابل قادر متعال می ایستد،از همه اشتغالات و مشکلات دنیا روی برمی گرداندو تمام حواس خود را متوجه خدا می کند،در نتیجه حالتی از آرام سازی کامل و آرامش روان در او ایجاد می شودکه از نظر درمانی تأثیر بسزایی در کاهش اضطراب و نگرانی او دارد. دکتر توماس ها یسلوپ(پزشک)می گوید:(مهمترین وسیله ایجاد آرامش در روان و اعصاب انسان -که من تاکنون شناخته ام -نماز است.)- اگر در خود توانایی لازم را می بینید(و البته با مشورت پزشک تان) به فعالیتهای روزانه ای که قبل از بارداری نیز انجام میدادید، بپردازید. - از خودتان خوب مراقبت کنید. به چیزهایی که می توانید انجام دهید تا مجددا سلامت روحی خود را به دست آورید ،(مانند خواب کافی، خوراک مناسب، استراحت و فعالیتهای منظم فیزیکی) اهمیت قایل شده و توجه کنید.- کمی تمرین تمدد اعصاب کنید. اگر می بینید که روانی و عصبی شما به هم ریخته تکنیکهای مراقبه و آرامش ورزی را بیاموزید و حتما در طی روز آنها را تکرار کنید. حتی توصیه می شود که در این شرایط به یک روان شناس مراجعه حضوری داشته باشید تا توصیه های لازم را به شما ارایه دهد.با تشکر از تماس شما
- [سایر] با سلام . دختری 28 ساله هستم که حدود 8 ماه است با پسری 24 ساله نامزد کرده ام و دوهفته بیشتر به عقد ما نمانده و قبل از آن 3 سال با ایشان همکار بودم و تا به به مشکلی از نظر تفاوت سنی برخورد نکرده ایم . میخواستم بدانم با این وجود امکان دارد در آینده دچار مشکل حادی شویم ؟ لطفا مرا راهنمایی کنید . با تشکر
- [سایر] خواهشمند است بنده را در رابطه با طلسم (دعاهای منفی) راهنمایی فرمایید. توضیح این که این جانب احساس می کنم که کارهایم با توجه به فعالیت زیاد، به کندی و بدون این که کارهای مثبت من در نظر کسی باشد پیش می رود و در سال 84 به یکی از دعا نویس ها مراجعه کردم که ایشان جواب داد که 9 ساله توسط خانمی قد بلند طلسم شده ام که 3 سال آن گذشته و خودم نیز احساس کردم درست می گوید. به خاطر این موضوع دچار افسردگی روحی شدید شده ام، لذا خواهشمندم مرا از این افسردگی روحی نجات دهید.
- [سایر] سلام 1.حدود پنج ماهه عقد کردم ومیدونم که دچار وسواس فکری وکمی هم افسردگی هستم 2.از روز اول عقد دچار نگرانی واسترس بودم وافکاری از قبیل شکست، بهم خوردن رابطه ، به دل ننشستن ،واینکه یکی از دوستان معرفی کرده اگر شکست بخوره چه میشه،چه بلایی سر خانوم میاد چه بلایی سر من میاد،واینکه آیا میشد همسری داشته باشم که اندامش بهتر باشه یانه 3.مقداری از نگرانی ها هم به دلیل خشک بودن خانوممه چون تو خانواده با محدودیت فوق العاده بالا بزرگ شده وبا حرف زدن و ادا وووجذابیت ایجاد نمیکنه 4.همسرم مهربان، خوش اخلاق،زیبا،وحرف گوش کن و قانعه 5.ناگفته نمونه که گاهی اتفاق افتاده که نگرانیم کم بوده وخیلی بهش علاقه مند بودم ولی خیلی طول نکشیده 6.نگید که نباید به این زودی ازدواج میکردی چون دیگه واقعا نمیتونستم مجرد بمونم وبازم ناگفته نمونه که میگن بعد ازدواج خیلی آروم شدم وبهترم 7.وچون قبلا خواهر خانومم به دلیل افسردگی حاد همسرشون از ایشون جدا شده وخانومم از این مسئله رو دائما یاداوری میکنه ونگرانیمو چند برابر کرده ومیترسم ماهم به چنین سرنوشتی دچار بشیم ونمیتونم درمان خودم رو شروع کنم چون خانومم بیشتر نگران میشه 8.لطف کنید راهنمایی کنید ویک مشاوروروانپزشک متدین رو معرفی کنید
- [سایر] باعرض سلام خدمت اقای مرادی 1.دختری 22 ساله پوشش چادری در خانواده مذهبی 2.دانشجوی سال سوم روانشناسی از تهران 3.پسری به خواستگاری من امده که بیشتر معیارهای مرا دارد 4.من با ایشان در 3 جلسه خواستگاری رسمی که به صحبت پرداختیم به تفاهم نسبتا خوبی رسیدیم 5.من در ایشان هیچ مشکلی از لحاظ اعتقادی اخلاقی خانوادگی شغلی در این 3 جلسه ندیدم 6.تنها مشکلی که مرا بر سر دو راهی قرار داده است مشکل نمره ی بالای چشم ایشان است 7.ما با دکترشان صحبت کردیم ایشان هیچ مشکلی برای عمل لیزیک ندارد ولی دکترشان به ما گوشزد کردند این مشکل ارثی است 8.فقط مشکل من ارثی بودن این قضیه است که مبادا در اینده فرزندانمان به مشکل ضعف بینایی دچار شوند 9.ضمنا من و خانواده ام هیچ مشکلی از لحاظ ضعف بینایی نداریم. 10.اقای مرادی خواهشان در اسرع وقت مرا راهنمایی بفرمایید
- [سایر] با عرض سلام بنده به تشخیص دکتر عمومی حدود 6 ماه پیش وضعیت بیماریم افسردگی تشخیص دادند و دو قرص ونلافاکسین 75 و قرص کلوزاپین 25 هنگام شب استفاده می کنم حدود یک ماه هست حالم بهبود پیدا کرده ولی یه مشکل برایم از ابتدا با مصرف این دارو هابرایم ایجاد شد یک هفته بعد از مصرف این دو دارو بدن دچار خارش شده و با مصرف قرص بتامتازون برطرف میشه سوالم این است ایا داروی جایگزین برای قرص های افسردگیم وجود داره که به ان حساسیت نداشته باشم.با تشکر
- [سایر] با سلام من یک دختر پیش دبستانی دارم که حدودا یک ماه است صبح ها موقع رفتن به مدرسه دچار حالت تهوع و استفراغ میشود در حالی که در چند هفته اول مهر مشکلی نداشت وقتی با او صحبت میکنم میگوید معلم ومدرسه ام را دوست دارم و چیزی مرا ناراحتم نمیکند و خودم نمیدانم علت استفراغ و دلدردم چیست . ضمنا یک بار هم به مادر بزرگش گفته بود از مدرسه میترسم اما ان را دوست دارم . چند باری هم با دادن قول جایزه خودش را کنترل کرده است لطفا راهنمایی فرمایید با تشکر
- [سایر] با سلام وعرض خسته نباشید مشکلی برای بنده پیش امده است که زندگی شخصی مرا تحت تاثیر قرار داده است خانم بنده پس از 2سال زندگی مشترک باردار شده بود و قرار بود این نوزاد اولین نوه در خانواده ما و ایشان باشد ابتدا همه چیز خوب بود تا اینکه مشکلاتی برای خانم بنده در طول مدت بارداری پیش امد که احتیاج به مراقبت داشت اما دریغ از کوچکترین توجه که خانواده خانم به ایشان داشته باشند و در سخت ترین شرایط ما را تنها گذاشتند تا اینکه پس از 4 ماه که از حاملگی ایشان گذشت بچه سقط شد و پس از اینکه خانم بنده در بیمارستان بستری شد و کورتاژ انجام داد واز بیمارستان مرخص شد خانواده ایشان تازه فهمیدند که چه اتفاقی افتاده است ونوشدارو پس از مرگ سهراب . از ان زمان من از همه انها متنفر شده ام که این باعث اختلال شدید در روابط شخصی بنده با خانم وخانواده ایشان شده است و نمی توانم به هیچ وجه انها را ببخشم حال انکه بعد از این حادثه انها در صدد جبران برامده اند ولی من نمیتوانم با این موضوع کنار بیایم لطفا مرا راهنمایی کنید
- [سایر] با سلام خدمت شما خانمی 25 ساله هستم.یک پسر 4/5 ساله و یک دختر 6 ماهه دارم. از نظر روحی خیلی بهم ریخته و عصبی شده ام،با کوچکترین رفتار اشتباه پسرم عصبانی می شوم،بر سرش داد می کشم واو را تنبیه می کنم.به طوری که این رفتار من بر روی او نیز اثر منفی گذاشته و بسیار پرخاشگر شده است. خودم از این وضع خیلی خسته شده ام و واقعا نگران آینده ی فرزندم هستم. متاسفانه دور از خانواده خودم وشوهرم و در شهر دیگری زندگی می کنیم و تنهایی نیز مزید بر علت شده است. بعد از زایمان دچار افسردگی پس از زایمان شدم،اکنون نیز به علت شیردهی نمی خواهم دارویی مصرف کنم. لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] با سلام خدمت مشاور عزیز.اینجانب چند روزی که عروسی کرده ام و به خانه بخت رفته ام ولی در این مدت 2 موضوع گاها مرا اذیت میکند که میخواهم با شما درمیان گذاشته و طلب راهنمایی کنم.1_ از شب عروسی تا بحال دلم شدیدا برای پدر و مادرم تنگ میشود تا حدی که گریه هم میکردم احساس میکنم از دستشون دادم و2 تکیه گاهم دیگر وجود ندارند و بیشتر احساس تنهایی میکنم و دوری پدر و مادرم را حس میکنم.2_ خانواده همسرم در دوران عقد در صحبت کردن با همسر من رعایت عفت کلام را نمیکردند و از کلماتی استفاده میکردند که من شدیدا ناراحت میشدم مثل { خره و .............} . تصورم بنده این بود که زمانیکه عروسی کنم دیگر این موارد وجود ندارد و تکرار نمیشود ولی متاسفانه هم ادامه داشته هم تکرار کردند.نمیدانم چه راهی بیاندیشم تا اینها حرف دهنشان را بفهمند و بزنند و عفت کلام را رعایت کنند.بطور کلی راهنماییم کنید.............با تشکر فراوان ......... موفق و پیروز باشید.
- [سایر] با سلام خدمت مشاور محترم بنده در بیان کلماتی که دارای حروف (س) و (ز) دچار مشکل هستم یعنی سر زبانی صحبت میکنم و از دوران بچگی دچار این مشکل هستم که والدینم علت آن را تزریق دارو برای درمان زردی در دوران نوزادی بیان کرده اند من به این مشکل زیاد اهمیت نمی دادم هر چند که دوستانم گاهی مرا مسخره می کردند اما توجه نمی کردم تا زمانی که وارد دبیرستان شدم و پدرم اصرار داشت که به نزد متخصص گفتار درمانی بروم اوایل از رفتن به گفتار درمانی طفره می رفتم اما با اصرار پدرم حساسیت من نسبت به این موضوع زیاد شد و بالاخره به نزد متخصص رفتم و ایشان یکسری تمرین به من آموزش دادند و گفتند که بعد از 2یا 3 ماه به صورت عادی صحبت میکنم هفته اول این تمرینها را انجام میدادم اما به خودم میگفتم که من که به اختیار خودم ایطور حرف نمی زنم برای چه به خودم سختی بدهم و دیگر تمرین نکردم حدود یکسالی از رفتن به گفتار درمانی می گذرد از آن زمان من اعتماد به نفس را تا حدودی از دست داده ام به گونه ای که سعی میکنم در محافل عمومی زیاد صحبت نکنم زیرا فکر میکنم دیگران مرا مسخره میکنند بعد از اتمام امتحانانات مدرسه تصمیم گرفته ام که تمرینات رو شروع کنم اما نمیتوانم و میگویم من که نمی خواستم اینگونه حرف بزنم لطفا مرا راهنمایی کنید و بگویید برای رفع این مشکل چه کنم و چگونه اراده ام را قوی کنم