با سلام.این درگیری و سماجت فکری به نوعی وسواس شبیهه. لذا شما باید یاد بگیری که افکار سمج و چسبنده رو از خودت جدا کنی . شما باید برای فکر کردن بهموضوع های مختلف یک دامه زمانی کوتاه رو در اختیار خودت قرار بدی. و در خارج از ان افکار را به زمان بعد موکول کنی. در بسیاری اوقات نوشتن افکار و تمرکز کوتاه مدت بر انها بسیار مفید است این طوری دیگر در مورد پرداختن به آن شک نمی کنی و در زمان کوتاه تری می تونی موضوع را حل کنی . افکار وسواسی نباید چنین درک کنند که می تونن هر وقت بخوان ذهن شما را مشغول کنن. لذا هرچه به انها میدان دهید سیطره شون بیشتر می شه . بنابراین به هر ننحویشده مثل تغییر فعالیت، شروع صحبت با یک شخص، تغییر موقعیت، ورزش کردن ، مطالعه، بازی و .. باید ذهنیت خود را خالی کنی . تا از فکر کردن در امان بمانی . سپس بدون رجوع به گذشته باید اجازه بدی تا موضوع به مرور از یادت بره. در صورت انجام این تمرین ها و عدم نتیجه باید از دارو درمانی استفاده کنید .
سلام.وقتی دچار استرس میشم سعی میکنم به موضوع فکر کنم و اگه دلیلی برای رفع نگرانی وجود داره پیدا کنم تا آروم بشم.اما چند دفیفه بعد از اینکه آروم شدم یادم میره دلیلی برای رفع نگرانی پیدا کرده بودم یا خیر و باز همینجوری افکارم درگیرن.گفتم خودمو از شر این فکرها با کم محلی خلاص کنم اما استرس و فکرهایی که توی ذهنم میان اجازه نمیدن.چیکار باید بکنم؟
با سلام.این درگیری و سماجت فکری به نوعی وسواس شبیهه. لذا شما باید یاد بگیری که افکار سمج و چسبنده رو از خودت جدا کنی . شما باید برای فکر کردن بهموضوع های مختلف یک دامه زمانی کوتاه رو در اختیار خودت قرار بدی. و در خارج از ان افکار را به زمان بعد موکول کنی. در بسیاری اوقات نوشتن افکار و تمرکز کوتاه مدت بر انها بسیار مفید است این طوری دیگر در مورد پرداختن به آن شک نمی کنی و در زمان کوتاه تری می تونی موضوع را حل کنی . افکار وسواسی نباید چنین درک کنند که می تونن هر وقت بخوان ذهن شما را مشغول کنن. لذا هرچه به انها میدان دهید سیطره شون بیشتر می شه . بنابراین به هر ننحویشده مثل تغییر فعالیت، شروع صحبت با یک شخص، تغییر موقعیت، ورزش کردن ، مطالعه، بازی و .. باید ذهنیت خود را خالی کنی . تا از فکر کردن در امان بمانی . سپس بدون رجوع به گذشته باید اجازه بدی تا موضوع به مرور از یادت بره. در صورت انجام این تمرین ها و عدم نتیجه باید از دارو درمانی استفاده کنید .
- [سایر] سلام.خانم کهتری عزیز با هر نوع از وسواس مبارزه میکنم یه شکل جدید واسم به وجود میاد.نمی دونم شیطون چه گیری داده به من.خیلی از شبها خواب نزدیکانم رو که از دست دادم میبینم و صبح هزار جور تعبیر توی ذهنم میاد و برای هر کسی که توی خواب دیدم فاتحه میخونم تا شاید اینجوری اگه خوابم تعبیر بدی داره رفع بشه.و موقع خوندن فاتحه همش حساس میشم که درست خوندم یا نه و همش تکرار میکنم و فکر میکنم که حتما باید تکرار کنم تا درست خونده بشه و اگه درست نباشه خیلی بد میشه.فکر کنم کم کم داره واسم تبدیل به وسواس میشه.یعنی شده و به جز اینکه ساعت ها وقتم رو میگیره با وارد کردن استرس بهم هم باعث بی اشهاییم شده،هم ریزش موهامو هم روی بر خوردم با دیگران تاثیر گذاشته و کم طاقت شدم حتی با خانواده. خیلی حس عذاب آوریه.از شما مشاور محترم میخوام که در این زمینه راهنماییم بفرمایید
- [سایر] با سلام وخسته نباشید وتشکر از زحماتتان من دوساله که ازدواج کردم و عموما آدم آرومی نیستم هرچند سعی خودم رومیکنم و خیلی دوست دارم در طول روز آروم باشم و بدون اضطراب ولی احساس میکنم همیشه ذهنم مشوشه واکثر شبها خوابهایی شبیه کابوس می بینم و خیلی کم پیش میاد که خواب ارومی داشته باشم.اخیرا هم تصادفی داشتیم که من به شدت از داخل ماشین نشستن هراس دارم و این واقعا داره منو عذاب روحی میده تا جایی که هر زمان داخل ماشین میشینم دائم فکر میکنم قراره تصادف کنیم.خیلی دوست دارم بچه داشته باشم اما احساس می کنم با این شرایط باید اول یه فکری برای این موضوع بکنم چون شنیدم استرس برای نوزاد خوب نیست.ممنون میشم راهنماییم کنید