سلام عاشق دختری شدم اونم منو دوست داره با هم همکاریم اون 27 سالشه پدرش بی هیچ دلیلی به دروغ میگه دخترم قصد ازدواج نداره حتی به دخترش گفته اگه این پسره پیغمبر باشه تو حق ازدواج نداری فعلا زوده واسه ازدواج هیچ بهونه ای هم نداره همه چیزمون کامله نه مشکل جسمانی نه پول نه هیچی فقط میگه نه نه نه تک دختره چند ماهه به خواست دختر خواستیم بیخیال هم بشیم اما نه من و نه اون نتونستیم تا حدی که همدیگرو که به هم خیره میمونیم بعضی وقتا ساعت ها میشینیم به هم نگاه میکنیم آیا من اشتباهی کردم من که همه جوره دوستش دارم چه کار کنم???? نتونستم از فکرش جدا بشم اونم نتونست خیلی به خودمون سخت گرفتیم که بشه مثلاروزه ده روزه یا نذر یا حتی از خود خدا خواستیم کمکمون کنه جفتمون مقیدیم وگرنه تا جایی پیش رفتم که ساعتها پیش همیم اما هیچوقت لمسش نکردم چند ماهه زندگیم نابود شده نه اینوری نه اونوری !چه کار کنم کسی میتونه کمکم کنه ??? خیلی قضیه ها داشتیم نمیشه کامل نوشت?? هیچ دلیلی برا مخالفت باباش نیست فقط شاید اینکه تک بچست و بهش میگه زوده اما دختره میگه معلوم نیست چند سال دیگه هم اجازه ازدواج بده نمیخوان منو شوهر بدن فقط شما مثل بقیه نگین یکی دیگه ؟نمیتونیم بیخیال هم بشیم؟ من سی سالمه از رو بچگی نیست کارام بگم هوسه زودگذره واقعا دوستش دارم نمیتونم کسی دیگرو جاش ببینم فکر میکنم تا وقتی دلم پیش اونه حق این کارو ندارم چون باعث بدبختی یکی دیگه میشم!میتونید راهی بهم نشون بدین ؟خوهش التماس اگه میتونین کمکم کنید؟ممنون
باسلامدوست عزیز مسلما پدر ایشان برای این مخالفتشان دلیلی دارند در غیر اینصورت والدین غیر از خوشبختی فرزندشان چیزی نمی خواهندلازم است در این باره مستقیما با پدرشان صحبت کنید و یا از طریق والدینتان د راین باره محکم تر اقدام کنیداگر بااین اقدام باز هم به نتیجه نرسیدید بهتر است از طریق مادر و یا بزرگان فامیل دختر خانم و یا شخصی که تاثیر و نفوذ بیشتری روی ایشان دارد اقدام بفرماییدنکته حایز اهمیت صبرو شکیبایی و توکل شما در این امر است و اینکه انچه خیر است را از خدا بخواهید برایتان مقدر کند نه اینکه به همین چیزی که خودتان می خواهید لزوما اصرار داشته باشیدموفق باشید
عنوان سوال:

سلام عاشق دختری شدم اونم منو دوست داره با هم همکاریم اون 27 سالشه پدرش بی هیچ دلیلی به دروغ میگه دخترم قصد ازدواج نداره حتی به دخترش گفته اگه این پسره پیغمبر باشه تو حق ازدواج نداری فعلا زوده واسه ازدواج هیچ بهونه ای هم نداره همه چیزمون کامله نه مشکل جسمانی نه پول نه هیچی فقط میگه نه نه نه تک دختره چند ماهه به خواست دختر خواستیم بیخیال هم بشیم اما نه من و نه اون نتونستیم تا حدی که همدیگرو که به هم خیره میمونیم بعضی وقتا ساعت ها میشینیم به هم نگاه میکنیم آیا من اشتباهی کردم من که همه جوره دوستش دارم چه کار کنم???? نتونستم از فکرش جدا بشم اونم نتونست خیلی به خودمون سخت گرفتیم که بشه مثلاروزه ده روزه یا نذر یا حتی از خود خدا خواستیم کمکمون کنه جفتمون مقیدیم وگرنه تا جایی پیش رفتم که ساعتها پیش همیم اما هیچوقت لمسش نکردم چند ماهه زندگیم نابود شده نه اینوری نه اونوری !چه کار کنم کسی میتونه کمکم کنه ??? خیلی قضیه ها داشتیم نمیشه کامل نوشت?? هیچ دلیلی برا مخالفت باباش نیست فقط شاید اینکه تک بچست و بهش میگه زوده اما دختره میگه معلوم نیست چند سال دیگه هم اجازه ازدواج بده نمیخوان منو شوهر بدن فقط شما مثل بقیه نگین یکی دیگه ؟نمیتونیم بیخیال هم بشیم؟ من سی سالمه از رو بچگی نیست کارام بگم هوسه زودگذره واقعا دوستش دارم نمیتونم کسی دیگرو جاش ببینم فکر میکنم تا وقتی دلم پیش اونه حق این کارو ندارم چون باعث بدبختی یکی دیگه میشم!میتونید راهی بهم نشون بدین ؟خوهش التماس اگه میتونین کمکم کنید؟ممنون


پاسخ:

باسلامدوست عزیز مسلما پدر ایشان برای این مخالفتشان دلیلی دارند در غیر اینصورت والدین غیر از خوشبختی فرزندشان چیزی نمی خواهندلازم است در این باره مستقیما با پدرشان صحبت کنید و یا از طریق والدینتان د راین باره محکم تر اقدام کنیداگر بااین اقدام باز هم به نتیجه نرسیدید بهتر است از طریق مادر و یا بزرگان فامیل دختر خانم و یا شخصی که تاثیر و نفوذ بیشتری روی ایشان دارد اقدام بفرماییدنکته حایز اهمیت صبرو شکیبایی و توکل شما در این امر است و اینکه انچه خیر است را از خدا بخواهید برایتان مقدر کند نه اینکه به همین چیزی که خودتان می خواهید لزوما اصرار داشته باشیدموفق باشید





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین