خواستگاری
خواستگاری از مقدمات ازدواج است. از آن در باب حج و نکاح سخن رفته است.
سلام من میخوام ازدواج کنم رفتیم خواستگاری از دختره خوشم اومده ولی ازش خجالت میکشم چیکار کنم من برا ازدواجم تردبد دارم ؟
سلام دوست عزیز خجالت شما در ابتدا خصلت خوبی است که از حیاء شما خبر می دهد. اما بدانید اگر به صورت جدی قصد ازدواج دارید باید با رعایت شئون اخلاقی خجالت را به کنار گذاشته و مودبانه در مورد کلیات زندگی شروع به صحبت نمایید. ارام ارام که مراحل را طی کردید خود در می یابید که خجالت و سکوت بی معنی محلی ندارد و بایستی در این امر عاقلانه و مودبانه وارد شوید و ثمرات مثبت ان را مشاهده خواهید نمود
سلام دوست عزیز خجالت شما در ابتدا خصلت خوبی است که از حیاء شما خبر می دهد. اما بدانید اگر به صورت جدی قصد ازدواج دارید باید با رعایت شئون اخلاقی خجالت را به کنار گذاشته و مودبانه در مورد کلیات زندگی شروع به صحبت نمایید. ارام ارام که مراحل را طی کردید خود در می یابید که خجالت و سکوت بی معنی محلی ندارد و بایستی در این امر عاقلانه و مودبانه وارد شوید و ثمرات مثبت ان را مشاهده خواهید نمود
عنوان سوال:
سلام من میخوام ازدواج کنم رفتیم خواستگاری از دختره خوشم اومده ولی ازش خجالت میکشم چیکار کنم من برا ازدواجم تردبد دارم ؟
پاسخ:
سلام دوست عزیز خجالت شما در ابتدا خصلت خوبی است که از حیاء شما خبر می دهد. اما بدانید اگر به صورت جدی قصد ازدواج دارید باید با رعایت شئون اخلاقی خجالت را به کنار گذاشته و مودبانه در مورد کلیات زندگی شروع به صحبت نمایید. ارام ارام که مراحل را طی کردید خود در می یابید که خجالت و سکوت بی معنی محلی ندارد و بایستی در این امر عاقلانه و مودبانه وارد شوید و ثمرات مثبت ان را مشاهده خواهید نمود
- [سایر] با سلام و خسته نباشید یه اقا پسری اومده خواستگاری من از اخلاق و خانواده و مسولیت پذیری و.... خوشم میاد و خانوادم تاییدش کرد تنها با قدش مشکل دارم که دو سانت ازم بلندتره و دوس دارم بلندتر باشه و اینکه تیپشم و راه رفتنشو دوس ندارم و اون به شدت پیگیر منه به نظرتون چیکار کنم
- [سایر] سلام من از دختری خوشم اومده و میخوام بدوم اینکه کسی متوجه بشه بطور کامل بشناسمش . فقط در مورد زمینه کاری هست که با هم صحبت میکنیم و اصلا دوست ندارم در مورد ازدواج باهاش صحبت کنم بدلایل زیادی! حالا من چطوری طرف رو بشناسم ؟و بدونم بدرد من میخوره یا نه؟لطفا منو راهنمایی کنین.
- [سایر] با سلام من دانشجوی رشته ی پزشکی هستم و از یکی از همکلاس هایم خوشم آمده و میخواهم با او ازدواج کنم اما مادرم بدون دیدن ایشان یا حتی یک جلسه خواستگاری استخاره گرفتن و گفتن از فکرش دربیا من باید چیکار کنم؟ ممنون
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید پسری 22 ساله هستم فردی مغرور اهل درس و کتاب و نه اهل دوست دختر و ازدواج مدتیه در دانشگاه از دختری خوشم آمده است با او ترم های گذشه هم کلاسی هم بوده ام و با هم یک بار راجع به درس صحبت کردیم من بدجوری ازش خوشم اومده خیلی بهش فکر میکنم خیلی اعصابمو ریخته به هم اصلا حالم خوب نیست نمی توانم خوب درس بخونم لطفا راهنمایی بفرمایید هیچ جوری نمی تونم کنترل کنم. با تشکر
- [سایر] با سلام حاج آقا این چندومین پیامه که به شما میدم جواب نمیدین من 24 سالمه و از یکی دخترهای فامیل خوشم اومده ولی پدر ومادر من نمیزارن که باها ش ازدواج کنم چون فقط مانتو روسری هست ولی مومن هست نمیدونم خانواده میگه فقط چادری باید بگیری ولی من اون دختر دوست دارم وقصد ازدواج دارم لطفا راهنمایی کنید باتشکر
- [سایر] سلام من دانشجوی سال 4 دندانپزشکی شهیدبهشتی هستم 23 ساله. خواستگاری دارم فوق لیسانس علوم سیاسی از نظر اعتقادی خیلی خوبه اما پدرم میگه باید با کسی که پزشکی میخونه یا مدرکه دکترا داره ازدواج کنم. من باید چیکار کنم؟
- [سایر] با سلام من یک دختر رو برای ازدواج انتخاب کردم که از لحاظ تحصیلات در یک حد هستیم و از لحاظ خانواده هم یکی هستیم فقط از لحاظ سن یکم نگران هستم چون دختره هم سن خودمه و 27 سالشه و تحقیق که کردم میگن دختر باید 3 تا 7 سال از مرد کوچکتر باشه به نظر شما چیکار کنم لطفا راهنمایی کنید
- [سایر] سلام خانم عطاریان بنده قصد ازدواج دارم نمیدونم کی رو انتخاب کنم فکرم اشفته بدجوری.گناه میکنم دنبال دخترخانم بادب و زیبا هستم و یا تو خیابون به دختری که ظاهرا ازش خوشم میاد برم جلو بگم؟برای انتخاب همسر از کجا شروع کنم؟چجوری شروع کنم؟ خواهشا تو بخش عمومی جوابمو بدهید باسپاس
- [سایر] سلام خانم دکتر،من دانش آموزم18سال سن دارم از دختر داییم خوشم اومده و دوسش دارو ولی ازم 4سال کوچیکتره،آیا این اختلاف سنی مشکل سازه یانه؟در چه سنی ما میتونیم ازدواج کنیم؟ ضمنا اون تو روستا زندگی میکنه. با تشکر
- [سایر] سلام علیکم پسری مجرد از کردستان هستم که بعد از خواستگاری کردن از دختری مادرش قبول نکرد در حالی که دختره هم منو میخواست دچار افکار پریشان شدم . دختره هم بهم گفت که نمیتونه رو حرف خانوادش حرف بزنه و رابطه ما قطع شده از اون روز به بعد یک لحظه هم از یادش غافل نشدم . همش بهش فکر میکنم گریه میکنم از خونه بیرون نمیتونم برم به چیز دیگه نمیتونم فکر کنم نمازامو اشتباه میخونم ذهنو خیلی مشغول کرده . نمی دونم چیکار کنم با شرایط کنار بیام بتونم تمرکز حواس پیدا کنم و روال عادی زندگیو در پیش بگیرم . لطفا راهنماییم کنید
مسئله مرتبط یافت نشد