با سلام کاربرگرامی ، قاعدتا زن وشوهر شریک هستند. اما شرکایی که توجیه شده باشند و قبلش بتوانند سر منافع زندگی توافق کسب کنند. در زمینه خرج کردنها و پس اندازها و حتی کارهای شخصی .درامدی که زن وشوهر کسب میکنند . بهتر است به یک حساب مشترک ریخته شود .بعد برای هزینه ها و پس اندازها ، توافق شود . مقداری از درآمد به کارهای شخصی هرکدام اختصاص داده شود و همه چیز بدین شکل مشخص باشد. قاعدتا با اطلاع هم برداشتها صورت میگیرد ،اگر هم ظرف این مدت با پس اندازها کاری صورت گرفت ، این شراکت بازهم رعایت میشود ودر خرید املاک واقعا شراکت مورد توجه قرار میگرید.ماهیانه دادن ، همان موضوعی است که کار شخصی گفته میشود . مثلا شما برای خرید هدیه ازدواج یا دادن کادو به دوستتان ، از همان ماهیانه شخصی میتوانید استفاده کنید .یا وسیله خاص مورد علاقه خودتان را بگیرید .اما خرید خانوادگی ، هدیه خانوادگی و...همه از پس اندازهاست .در مورد خریدها وقتی اصل مشخص شد ، توافق میشود که مسئولیت خرید چه طور تعریف شود . این بستگی به خود دو طرف دارد .موفق باشید
سلام
<div>به نظر شما درامدی که یک مرد داره چطوری باید در خونه مدیریت بشه؟</div>
<div>حساب مشترک داشته باشند؟</div>
<div>مرد خودش خرید بره؟</div>
<div>با همسر خرید برند؟</div>
<div>ماهیانه به همسر مبلغی داده بشه؟</div>
<div></div>
<div>میشه معایب و مزایای هر کدوم رو بگین؟</div>
با سلام کاربرگرامی ، قاعدتا زن وشوهر شریک هستند. اما شرکایی که توجیه شده باشند و قبلش بتوانند سر منافع زندگی توافق کسب کنند. در زمینه خرج کردنها و پس اندازها و حتی کارهای شخصی .درامدی که زن وشوهر کسب میکنند . بهتر است به یک حساب مشترک ریخته شود .بعد برای هزینه ها و پس اندازها ، توافق شود . مقداری از درآمد به کارهای شخصی هرکدام اختصاص داده شود و همه چیز بدین شکل مشخص باشد. قاعدتا با اطلاع هم برداشتها صورت میگیرد ،اگر هم ظرف این مدت با پس اندازها کاری صورت گرفت ، این شراکت بازهم رعایت میشود ودر خرید املاک واقعا شراکت مورد توجه قرار میگرید.ماهیانه دادن ، همان موضوعی است که کار شخصی گفته میشود . مثلا شما برای خرید هدیه ازدواج یا دادن کادو به دوستتان ، از همان ماهیانه شخصی میتوانید استفاده کنید .یا وسیله خاص مورد علاقه خودتان را بگیرید .اما خرید خانوادگی ، هدیه خانوادگی و...همه از پس اندازهاست .در مورد خریدها وقتی اصل مشخص شد ، توافق میشود که مسئولیت خرید چه طور تعریف شود . این بستگی به خود دو طرف دارد .موفق باشید
- [سایر] با سلام <div></div> <div>من یک مشکلی دارم که واقعا نمیدونم چطوری باید حل کنم! اونم اینکه همسر من علاقه شدیدی به فیلمهای خارجی داره و تمام روزش رو با دیدن فیلمهای خارجی در سر کار میگذرونه در صورتی که من فوق العاده از اینکه اونها لباسهای مناسبی ندارن ناراحت میشم و هرچقدر هم که به همسرم گفتم من راضی نیستم این فیلمهارو میبینید فایده ای نداشته و ایشون میگن منکه بخاطر خانومهاشون این فیلمهارو نگاه نمیکنم من بخاطر محتوا و سرگرمی و اصل فیلم، این فیلمهارو نگاه میکنم من از اول دبیرستان این فیلمهارو نگاه کردم و علاقه شدید هم به دیدن این فیلمها دارم و نمیتونم نگاه نکنم الان 30 سالمه بچه که نیستم اینها روی من تاثیر بزاره بعدشم میگن خب شما نگاه نکن من خودم تنهایی نگاه میکنم </div> <div></div> <div>ما اصلا نمیتونیم با هم یک فیلم نگاه کنیم چون اول یا وسط فیلم من با دیدن لباسهای اونها ناراحت و عصبانی میشم و باز دعوامون میشه</div> <div>در صورتی که من قبل از ازدواج هم گفته بودم و ایشون قول داده بودن که از این فیلمها نگاه نکنن ولی میگن شما زیادی حساسین و کلی فحش میدن به کسایی که روی طرز فکر من تاثیر گذاشته اند!!!</div> <div></div> <div>مشکل دیگه اینه که ایشون وقتی پیش من هستن اصلا نماز نمیخونن و همش در خوندن نماز تنبلی میکنن و اخر میگن فراموش کردم هر چقدرهم قول دادن که بخونن فایده ای نداشته </div> <div></div> <div>من خیلی از این موارد زجر میکشم ایا واقعا من زیادی حساسم؟ بنظر شما باید چکار کنم؟</div> <div></div>
- [سایر] سلام <div>احتمالا درخواست مشاوره من تنها شامل ازدواج نباشه بلکه با اون همپوشانی داشته باشه. از این لحاظ ببخشید</div> <div>کار میکنم حدود 7 ماهی است در یک شرکت خصوصی با حقوق نسبتا خوب ...</div> <div>صحبت از ازدواج است ولی سنگ بزرگی که جلومه ... ترسه. ترس به خاطر اینکه اصلا نمیدونم از این زندگی چی میخوام. خوشبختانه یا بدبختانه به هیچ وجه دیدگاه سنتی رو نسبت به دنیا ندارم و تقریبا اعتقادی به خدا ندارم، حداقل اگر داشته باشم تنها در جهت فرضی ساختگی میدونمش که بشر برای خودش درستش کرده تا از این شروع و پایان زندگی و مشکلاتش راحت بگذره. </div> <div>از جهتی تنهایی من باعث شده که به فکر همدمی بیفتم ... ولی خودم هم نمیدونم برای چی دارم زندگی میکنم؟ قراره به کجا برسم؟ ... خیلی روزها و سالها در این حیرانی بودم! ... نمیدونم کسی که تکلیفش با خودش معلوم نیست میتونه زندگی ای بسازه (مشترکا) که در اون شادی باشه... زمانهایی که بی کار بودم این مسائل به حد زیادی افسردم میکرد ... دیگه نمیتونم افکارم رو به عقب برگردونم . همینم .... فکر هم نمیکنم با گذشت زمان چیزی از دودلی و تردیدهام کم بشه. عمرم با سرعت دو سه برابر حالت عادی داره جلو میره و روز به روز به تنهایی که خیلی ازش میترسم، اضافه میشه. اعتماد به نفسم کم شده. از دنیای بیرون میترسم... به دنبال راهی میگردم که خودم کارفرمای خودم باشم ( ولی چجوری؟)... </div> <div>انتخابهام هم دارن کمتر میشن، سخت گیرتر میشم، موقعیتها هم برای آشنایی دارن کمتر میشن</div> <div>==============</div> <div>تا اونجایی که تونستم حس و حالم رو بیان کردم، و سانسور نکردم</div> <div>از شنیدن نصیحت بدم نمیاد ولی تنها به دنبال راه حلم. شما راهنمایی دارین؟</div> <div>با تشکر</div> <div></div>
- [سایر] <sub>سلام خسته نباشید </sub> <div><sub>من 34 سالمه مجرد.. چند سالی میشه که مبتلا به پر مویی و موهای زائد شدم و پریود نامنظمی داشتم.. با آزمایشهای مختلف گفتن به خاطر مشکل پلی کیستیک منه... 6 ماه سیپروتروند کامپاند خوردم خوب شد..... 2 سالی هم هست که قرص اسپیرونولاکتون 25 میخورم احساس میکنم دیگه رو بدن من تاثیری نداره چون روی کم کردن پرمویی و موهای زائد من تاثیری نذاشته...2 ماه پیش باز نامنظم شدم یک ماهه که سیپروترون کامپاند میخورم... میخواستم بدونم من میتونم به جای اسپیرونولاکتون از ویتاگنوس استفاده کنم و در کنارش اگه سیپروترون کامپاند بخورم مشکلی داره یا نه؟</sub></div> <div><sub>با تشکر از توجه شما</sub></div>
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم. <div>با عرض سلام و خسته نباشید...</div> <div>اول از شرایط خودم بگم:پسری هستم 19 ساله با قد 184 و وزن 77 کیلو.اهل خوزستان.دارای طبعی گرم.توی این یک سال اخیر،اصلا توی معرض آفتاب قرار نگرفتم،تحت هیچ عنوانی.پوستم فوق العاده چربه،به خصوص صورتم.بدنی با استخوان بندی درشت و تقریبا متعادل(نه چاق و نه لاغر)دارم ولی صورتم خیلی لاغره.صورت و بدنم موهای زیاد داره که سیاه پررنگ هستند.چند ماهی میشه که با رعایت کردن خورد و خوراکم،حرارت بدنم کمتر شده.البته هنوز گاهی جوش هایی میزنم که از حرارت بدنم نشآت میگیره(مثلا داخل دهانم،روی سینه هام و بازوهام).جدیدا چند تار (حدودا 8 تا)از موهای چانم(ته ریش) از سیاهی به رنگ بور تبدیل شدن.البته تا یادم نرفته بگم که من لوزه و لوزه سوم دارم(اگه اشتباه نگفته باشم).</div> <div>واما مشکل بزرگ من که باعث افسردگیم شده و باعث شده که یه بار به روانشناس مراجعه کنم:من حدود دو سالی هست که بعضی از قسمت های بدنم مثل باسن،پایین کمر،پیشانی،پشت و جلوی گردنم ونیز روی بازوهام لک سیاه پررنگ زده.به متخصص داخلی هم که مرجعه کردم،واسم آزمایش چربی،قند،کم خونی،کلیه و کبد نوشت که الحمدالله گفت سالم سالم هستم.چند روز پیش رفتم پیش متخصص پوست و مو،تشخیص ایشون هم این بود که هیچ بیماری درونی نداری و این لکه ها بخاطر ملانین هست و فقط برام چندتا کرم موضعی نوشت.از ایشون پرسیدم که چی بخورم و چی نخورم،ولی ایشون گفتن هیچ فرقی نمیکنه و خوردنی ها هیچ تأثیری نداره!!!!!</div> <div>1)خواهشا بفرمایید چی باعث افزایش ملانین میشه تا نخورم و چی باعث کاهش اون میشه تا بیشتر بخورم.</div> <div>2)با توجه به اینکه توی ایام مبارک رجب هستیم،به نظر شما روضه گرفتن میتونه به کم شدن ملانین های پوست بدنم کمک کنه؟</div> <div>3)چیکار کنم تا صورتم،حتی اگه شده یکم پر و چاقتر بشه؟</div> <div>تو رو خدا تا جایی که ممکنه جواب همه سوالاتمو با صبر و حوصله و توضیح کامل بدین.دستتون درد نکنه.</div> <div>یا علی،حق نگهدار...</div>
- [سایر] سلام<br />ایران آذربایجان شرقی شهرستان مراغه زندگی میکنم.پسرم لیسانس کشاورزی دارم .پدرم دبیر بازنشسته فیزیکه مادرم سیکل خونده و خانه دار 5 خواهر و برادریم 2 خواهر بزگتربعد اونا یک برادر بزرگتر خودم و کوچکتر از من خواهر کوچکترمه همشون ازدواج کردن خواهر بزرگم متولد50دبیر دبیرستان زیستشناسی همسرش معلم مقطع راهنمایی کوچیکتر از اون متولد52همسرش دندانپزشک خودش مامایی خونده خانه دار وبرادرم فوق ژئوفیزیک همسرش فوق علوم آزمایشگاه و خودم لیسانس کشاورزی مدیر نمایندگی بیمه و خواهر کوچیکمم یه نمایندگی داره و همسرش هم مهندس کشاورزیه .<br />تصمیم بر ازدواج دارم (تشکر میکنم):D<br />وضعیت اقتصادی پدرم و خودم بد نیست یه ماشین دارم2 تا ارمند دفترمم هم اجاره ای خونه پدرم زندگی می کنم .<br />مشکلی که میخواستم مشورت کنم اینه که خودم یه دوست دختر دارم که خودش انتخابم کرده یعنی پسندیده و دوست شدیم و با اسکایپ در ارتباطیم سنش 14 سال از من کمتره میشناسمش هم خودشو و هم خانوادشو می دونید یخورده بچس تازه دیپلم گرفته . در عین حال از طرف خانواده هم مواردی پیشنهاد میشه که خوبن .موندم کدومو انتخاب کنم واسه مذاکره رسمی هر کدوم مزیتهای خودشونو دارن. موندم کلاً<br />این که خیلی منو دوست داره خوب ادامه تحصیل نمیده کتاب نمیخونه همش تو خونه میخابه کارش فقط گیر دادنه ولی خوب خانواده خوب و مرفهی دارن از نظر قیافه هم مورد تایید من هست ولی قدش 30سانت از من کوچیکتره.<br />اونایی که از طرف خانواده معرفی میشن استاد دانشگاه هست ،لیسانسیه هست،میترسم دوستمو انتخاب کنم بعد به مشکل بخورم از طرفی واسه صحبت بریم یه جوری که می ترسم تو رو در وایسی بمونم مجبور بشم بگیریم. خوب درکم کنین فقط یکی می خوام بیگیرم 2 تا که نخواهد بود ...<br />متشکرم
- [سایر] سلام ضمن تشکر از سایت زیبا خلاق و جامعتون من ایرانی تهرانی28ساله مهندس صنایع کارشناس کنترل پروژه متاهل هستم آقای دکتر من مدت 1سال که با دختر داییم که دیپلم داره ازدواج کردم قبل از اون هم یک سال عقد بودیم .ما ظاهرا رابطه خیلی خوبی با هم داریم فقط خانمم خیلی به خانوادش وابسته است.از صبح که من میرم شرکت اون میره خونه خواهرش ویا خونه مادرش تا نیم ساعت قبل اینکه من بیام خونه. وقتی من میرسم خونه اون خیلی خسته است حوصله منو نداره من با رفتنش مشکلی ندارم اون حق داره بره ولی به نظر من اون تحت تاثیر من نیست و به شدت به هر حرفی که اونا بزنن انگاری وحی منزل باشه، گوش میده . من بارها تلاش کردم که اون یه کلاسی بره برای روحیش،کلاس ورزشی،ایروبیک،قرآن،مشاوره زندگی و ... اما همیشه متاسفانه انگار که این کلاسا وقت رفت و اومدشو به خونه اونا کم میکنه ،باهام همکاری نمی کنه میگه دوست ندارم برم. خلاصه همش دوست داره تو خونه اونا کار یدی کنه ،از اول من حدس میزدم از لحاظ فکری خیلی با هم فاصله داشته باشیم ولی فکر می کردم تغییر میکنه اما متاسفانه یک آدم ظاهربین سطحی و ... باقی مونده و اصلاً نمی خواد تغییر کنه حتی از من میخواد با دوستای من که هم خودشون هم زناشون تحصیل کرده اند کمتر رفت و آمد کنیم یا نکنیم من احساس میکنم احساس کمبود میکنه اما من این مسائل هیچ وقت بهش سرکوفت نزدم و فقط خواستم با محبت به یه اشتراک برسیم ضمن اینکه مادر خانمم خیلی تو زندگیم دخالت می کرد یعنی تو زندگی همه خواهر برادرای خودش و دیگران دخالت می کنه اما من اوایل با تذکر و در آخر توی یه دعوای حسابی که اصلاًدلم نمی خواست اتفاق بی افته تهدیدش کردم که خداروشکر دخالتاش خیلی کمتر شده اما نفوذش رو خانمم خیلی زیاده به حدی که اعصاب منو خورد میکنه چون من دوست دارم خانمم انجوری باشه که من میخوام نه اونجوری که مادرش میگه . من به خاطره زندگیم و آبروم سعی می کنم از خیلی از مسائل بگذرم اما گذشت من باعث شده خانمم به راهی که خودش می خواد ادامه بده من بارها بهش گفتم اینجوری هیچ پیشرفت فکری نمی کنی اما اون فقط دوست داره خونه داری کنه ، اینقدر به خواهرش و مادرش و... کمک میکنه که تو سن 26 سالگی دست درد و پا درد شدید داره من اگه بهش بگم به خودت فشار نیار عصبانی میشه خلاصه خیلی دلم می خواد فاصلم با اون کم بشه ولی نمیدونم چه جوری؟ لطفا راهنماییم کنید
- [سایر] با سلام و تشکر از شما و دست اندرکاران در تهیه این سایت. من حدود یک سال پیش تصمیم جدی به ازدواج گرفتم. با اینکه از نظر خیلی ها چون هنوز درسم تموم نشده بود و سربازی نرفته بودم، شرایط ازدواج و نداشتم ولی خودم احساس میکردم که آمادگیش و دارم. اگه بخوام به خاطر این چیزا ازدواجم و عقب بندازم اون دنیا که ازم سئوال کنن، این چیزا دلایل قانع کننده ای نیست. خیلی جاها رفتیم خواستگاری و به خاطر همین چیزا ردم میکردن (یا اینکه اونا معیارهای من و نداشتن). حتی خیلی جاها به خاطر اینکه خونه و ماشین نداشتم من و رد میکردن!! اصلا به نظر من منطقی نمیاد که پسر همه سختیها رو تنهایی تحمل کنه بعد که خونه زندگیی درست کرد، یک دختر بیاد شروع کنه به زندگی. اگه قراره که زن و شوهر شریک زندگی هم باشن، باید تو سختیها و خوشیها هر دو شریک باشن. همین که من شغل داشتم و دستم به دهنم میرسید از نظر بلوغ مالی کفایت میکنه. بالاخره خدا نصیب کرد و با همسر کاملا مناسبی ازدواج کردم و الان خیلی راضیم و خدا رو شکر میکنم. ما هر چه بیشتر میگذره به هم دیگه بیشتر علاقمند میشیم. طوری که اگه فقط نصف روز احوال هم و نپرسیم شدیدا دلتنگ هم میشیم. ولی حالا که داره به زمان رفتن من به سربازی نزدیک میشه مشکلی که پیش اومده اینه که روز به روز داره به نگرانی نامزدم از رفتن من اضافه میشه. با اینکه سعی میکنه خیلی بروز نده و مدام میگه که برو سربازی ولی نگرانیش کاملا مشخصه. گاهی اوقات که... میبینم که دور چشماش خیسه. حاج آقا من خیلی از این کاری که کردم ناراحتم. خدا میدونه هدفم از ازدواج امریه گرفتن و این چیزها نبوده، درسته که اینها رو هم داشته ولی من هدفم این بوده که ازدواجم و دو سال عقب نندازم و اینکه اگه همسرم میتونه، شرایطی رو برای من آسونتر بکنه، خوب این کار باید انجام بشه. حالا احساس میکنم من آدم خودخواهی بودم که به خاطر خودم دختری رو تا این حد ناراحت کردم. حالا شما بگین من اشتباه کردم؟ حالا که ازدواج کردیم و همه چیز تموم شده، گاهی اوقات با خودم میگم شاید خوب باشه از محبتم بهش کم کنم حتی یک کمی بدرفتاری هم بکنم تا راحتتر بتونه دوریم تو این سه ماه آموزشی تحمل کنه. ولی نمیدونم کار درستیه یا نه. به نظر شما این کار، منطقیه؟ راه بهتری هم هست؟
- [سایر] سلام خدمت حاج آقای مرادی واقعا خسته نباشین ... یه مدته با سایتتون آشنا شدم ... خیلی ازش چیزی یاد گرفتم ... ولی واقعا به قول دکتر خراسانی میترسیم ازین که روزی این دلخوری کاربران از جواب ندادن های شما و گلایه کردنهای نابجا شما رو دلسرد کنه، از طرفی هم ناراحتیم که چرا واقعا این همه سوال تکراری هست و وقت شما رو میگرند تا شما واقعا سوالا و پیامایی که حقشونه خونده بشند و جواب بهشون داده بشه رو نداشته باشین ... و این که درحالی که میشه مشکلاتی حل بشه با این رعایت نکردن های کاربران این امکان از دست بره ... چند پیشنهاد دارم ... 1- میشه امکان ارسال پیام رو محدود کرد ... مثلا فقط هر جمعه از ساعت 8 تا 10 بخش ارسال پیام باز باشه ... و شما در طول هفته به پیامها جواب بدین ... اینجوری بیشتر درک میکنند که وقت شما محدود هست ... و اینکه چون مجبور میشند صبر کنند تا زمان مقرر، مطمئنا به جوابها و یادداشتهای شما برای دیگران مراجعه میکنند و جستجو میکنند و مسلما با این کار تعداد سوالای تکراری خیلی کمتر میشه و خیلی ها جوابشون رو میگیرند و یا متوجه میشن که سوالی که میخوان بپرسن بیهوده یا غیر منطقی هست ... و اونایی که سوالای بیهوده میخوان بپرسند یا هی پیام بدند که چی شد جواب ما و به قول آمارهایی که خودتون میدین به 200 تا 300 پیام هم برسه پیامهاشون فقط صبر کردن رو یاد میگیرند ... و مسلما آرامش شما حفظ خواهد شد ... و در هنگام مراجعه به سایت لذت میبرید تا این که هی حسرت بخورید که چرا اینا اینجوری رفتار میکنند و بازم ...... 2- میشه که شما از بین همین کاربرانی که هی میان سر میزنند به سایتتون چند تا رو انتخاب کنین تا تو اداره سایت به شما کمک کنند، درسته که سایت شخصیه ولی مدیریت با شما باشه ... مثلا سوالاتی که از شما میشه رو دسته بندی کنند و تکراری ها رو خودشون لینک بدند به جوابای مشابه، و گلایه ها رو جواب بدند و جواب سوالای مهمتر و اصلی تر رو به خودتون بسپارند و اینجوری تک تک دقایقی که شما به سایت میاین دیده خواهد شد، و میبینیم که هر دفعه شما پیامی جدید و سوالات نو رو جواب میدید ... این میتونه برای استمرار مراجعه به سایتتون توسط کاربران رو به همراه داشته باشه و اینکه میزان رضایت به حداکثر برسه ... البته که نمیشه همه رو راضی کرد و لازم هم نیست ولی چه خوب میشه که اکثریت که خواسته های منطقی دارند، کاملا راضی باشند 3- چه خوب میشد اگه سایت بخش بندی میشد و هرکس بنا به ابهاماتی که تو اون لحظه تو ذهنش داره به قسمت مورد نظر بره ... در حالی که این میتونه پرداختن به موضوعات مختلف رو برای خودتون هم راحت تر کنه جوری که بین مسائل اصلی بنا به درخواست کاربران و بازدیدها و استقبال مساوات رعایت بشه ... مثلا بخش بندی سایت به این گونه باشه که دینی – فرهنگی – ازدواج – گناه و توبه و خیلی ها که خودتون بیشتر میدونین تقسیم بشه ... شما میتونین با جایگاهی که دارین برای مثال از کلاسهایی که با طلبه های جوان دارید اونایی که بهتر و منطقی تر هستند و از لحاظ علمی پر بارترند و با نت آشنا هستند و علاقه دارند رو برای قسمت دینی خودتون معرفی کنید و اونا سوالات سطحی رو پاسخ بدند و سوالات عمقی رو خودتون پاسخ بدین ... میشه که مثلا در بخش فرهنگی شما بعضی مسائل رو بیان کنین البته به عنوان سوال مثلا همین بنرهای سطح شهر که راجع بهش صحبت کردید یا پیامک یا امثال آن و چند روزی کاربران راجع بهش نظراتشون رو بدند و در پایان یه نفر جمع بندی کلی از نظرات مخالف و موافق رو تیتر وار به شما ارائه بده و شما باتوجه به صحبت بچه ها و طبق تیتر بندی ها بگین کجاها رو دارند اشتباه میکنند و کجاها رو دارند درست میرند ... این کار میتونه به لحاظ فرهنگی هم روی کاربرانتون یک تاثیر فوق العاده بذاره ... مگه خودتون نمیگین به لحاظ فرهنگی کمبود حس میشه، خوب این کمبود میتونه از همین راه ها جبران بشه ... 4- مطمئن باشین خیلی ها اگه شما بخواین دوست دارند که به بهتر شدن سایت شخصی شما و البته کمک به بقیه هموطنان قدمی بردارند، البته اگه شما مایل باشین و با تجاربی که دارین این راه رو موثر بدونین ... مثلا همون کسی که اومده بود کل مطالب سایت و نوشته ها رو تو چند تیتر خلاصه کرده بود ... 5- ثبت نام از کاربران خوب هست ولی تو این سایت برنامه ای نداره، جز این که خودتون آماری از کاربران داشته باشین ... کاش میشد ثبت نام کرد و هر کس با نام کاربری خودش پیام بذاره ... بعد از اون توسط کسانی که خودتون انتخاب کردین تا پیامها رو دسته بندی کنند پیامها خونده بشه و اگه تکراری یا سوال بیهودست تذکر داده بشه ... و اگه سوال مهمی هست نگاه به ارسال پیام بشه که آیا پیام با رعایت کلیه ضوابط فرستاده شده یا نه؟ مثلا مثل من اینقدر طولانی نوشته و ضوابط رو رعایت نکرده، یا اسمش رو بد انتخاب کرده، درمانده، بیچاره، بدبخت، یا از جهنم، از گورستان، و امثال این یا این که فینگیلیش نوشته شده باشه، میشه تمام موارد رو زیر پیامشون ذکر بشه و تحویل شما بشه و شما پاسخ بدین و به رویت کاربران برسه ... بعد به جز امتیاز دادن امتیاز فرهنگی دادن هم باشه، و این امتیازها در مجموع زیر نام کاربری کاربران و همیشه باهاشون باشه ... اینجوری همه تشویق میشند که رعایت کنند و از امتیاز فرهنگی خوبی برخوردار باشند ... بهر حال اینا میتونه انگیزه ای برای کاربران باشه ... البته همه اینها فقط نظر یک کاربر ساده بود ... خودتون بیشتر صلاح میدونین که کدوم به صلاح هست یا نه، بعنوان کسی که یه مدت خیلی کوتاه تجربه وب نویسی رو داشتم اینا به نظرم اومد، و یک سوال چرا نباید وقتی این قدر محبوبیت دارین و استقبال میشه از سایتتون خیلی ها سرخورده برگردند؟ چرا نمیشه که شما حتی یک شرکت کوچک رو راه اندازی کنین و کارمند برای سایتتون استخدام کنین؟ چرا نباید سایت های دینی و اسلامی و فرهنگی و نمونه از هر نظر جزو دسته سایتهایی باشند که توسط یک شرکت 100 نفره و با مدیریت شما مدیریت نشند؟ البته درسته که هنوز واسه همچین حرفایی زوده ولی خودتون هم میدونین که میشه ... خیلی ببخشید که این قدر طولانی شد ... در ضمن خودمم قبلا سوال پرسیده بودم، ولی چون میدونم اصلا وقتش رو ندارین انتظاری واسه جوابش ندارم، ولی کاش میشد که اونایی که سوالای مهمتر دارند جرات سوال پرسیدن داشته باشند و مطمئن باشند که خیلی زود توسط شما جواب داده میشه ... البته یه موضوع رو هم در نظر داشته باشیم، بعضی ها از دوست داشتن زیاد هست که میگردند یه سوالی پیدا میکنند تا بالاخره باشما یه ارتباط کوچیک هم اگه شده با داشته باشند، که البته تعداد زیادیشون به هدفشون نمیرسند و سرخورده میشند و اون قضاوتهای عجولانه رو میکنند، شاید با اون سوالاتی که خودتون مطرح میکنین و میگین که دوستان نظرشون رو بگن و در پایان حرفشون رو تصدیق یا رد میکنین میتونه این نیازشون رو برآورده کنه ... هرجا هستین موفق و پیروز باشین ... اگه سایت به همین منوال باشه، قول میدم دیگه به جز پیگیری برای این مطلبم پیام دیگه ای ندم و فقط خواننده سایت باشم ... خدایی در همین نزدیکیست که نیت خیر شما رو داره میبینه! بازم ممنون ... راستی از خیر سوالای قبلمم گذشتم ... فقط این پیاممو میخوام بخونین ... جواب هم نمیخواد فقط بخونینش ... به هر حال سلیقه و تدبیر و هدف خودتون اصله! خدانگهدار ...
- [سایر] سلام چند وقتیه که برای یکی از دوستام مشکلی پیش اومده و ازم خواسته که کمکش کنم موضوع ، اختلاف پدر و مادرش هست. اون میگفت که وقتی پدر مادرم با هم هستن ، با همدیگه خوبن اما وقتی یه نفر(یکی از آشناهای دو طرف) میاد زیراب یکی(پدر یا مادر) رو میزنه، بهم میریزن و میوفتن به جون هم! به گفته دوستم، معمولاً پدرش زودتر ناراحت میشه و دعوا رو اون شروع میکنه. معمولاً توی یه ماه 3-4 باری به جون هم میوفتن. خوشبختانه کمتر پیش اومده که دعواشون به کتک کاری بکشه! ناگفته نمونه که رفیقم و پدرش سابقه بیماری قلبی دارن و هر دوشون یه باری عمل قلب داشتن. در ضمن خانواده رفیقم (یه دختر 23 ساله هست که یه پسر 1ساله داره و خونشون کناره خونه پدر-مادرش هست) و (یه دختر 16 ساله که رفیق بنده هست) و (یه پسر 16 ساله داشتن که 4 سال پیش تو تصادف فوت کرد) هستن. و بنده 17 سالمه. تنها راهی که به ذهن من رسید برای حل این مشکل ، صحبت کردن با فرد خاطی(جناب زیراب زن! ) با لحنی نسبتاً تند هست که احتمال میدم در حضور خونواده یا همسر-شوهر خودش باشه بهتر اثر کنه ، هست. البته این راهی بود که به ذهن من خطور کرده. به نظر شما برای این که تنش بین این خونواده کمتر بشه، چیکار باید کرد؟؟؟ در ضمن اگه سوالم تکراری هست لطف کنید کد یه سوال مشابه رو بدید. ممنون میشم برای حل این مشکل دوستم کمکش کنید
- [سایر] با سلام و سپاس از شما بابت من بعد از حدود بیش از یک سال که به دنبال یافتن مورد مناسبی جهت امر ازدواج بودم، توانستم از طریق معرفی یکی از اعضای فامیل با یک خانواده خوب آشنا بشم. بهتره اول از شرایط خودم بگم: من ساکن زاهدانم و لیسانس حسابداریم رو از دانشگاه ملی روزانه گرفتم و پشت بندش دو سال هم سرباز امریه بودم. بعدش هم افتادم به جون آزمون دادن برای استخدام. یک آزمون رو تا مرحله مصاحبه هم پیش رفتم و مونده جوابیه گزینش و یکی دیگه هم هنوز مصاحبه شروع نشده. امید فراوان دارم تا حداکثر ظرف پایان امسال یه جای خوب برم سر کار. شخصاً آدمی هستم که مسائل مذهبی و اعتقادی برام فوق العاده مهمه. تنها یه دوست صمیمی دارم که شاخصه بارزش هم مذهبی بودنشه. برای انتخاب همسر هم مثل بعضیا رنگ چشم همسر و شبیه فلان هنرپیشه باشه و شاغل بودنش و بابای پولدار داشتنش هم واسم اصلاً اهمیتی نداره. مهمترین معیارها برای من پایبندی به مسائل دینیه. نماز، حجاب، اخلاق خوب، خانواده متدین و قس علی هذا... از لحاظ اقتصادی هم خانواده ما در یه حد متوسط هستیم شاید هم کمی رو به پایین. این موردی هم که گفتم به تازگی معرفی شدن، طی دو مرحله دیداری که به واسطه همون معرف داشتیم (به صورت خانوادگی) تقریباً میشه گفت همون ویژگیهای مد نظر من رو دارن. البته این دختر خانم هم بابای پولدار داره هم خودشون شاغل هستن. البته اونطور که خواهرم ازشون پرسیدن کارشون طوریه که با نامحرم ارتباطی ندارن و همکاراشون هم همه خانم هستن. اما در یک کلام بخوام بگم مشکل من با شاغل بودن این خانم هست. از اونجایی که مدیریت خونه و بچه ها بستگی زیادی به زن خونه داره و تو اطرافیان هم کم ندیدم خانمهای شاغلی که به دلیل شاغل بودن نمیتونن وقت کافی برای امور داخلی خونه و رسیدگی به شوهر و بچه ها بزارن. حالا به نظرتون من چطور با این قضیه برخورد کنم؟! اصرار من برای ترک شغل ایشون کار درستیه؟ مورد دیگه هم بحث فامیله. درسته که از لحاظ فرهنگی تشابه خوبی بین خانواده ها هست، اما در بحث فامیل قضیه کاملاً برعکسه. توی فامیل ما انسانهای محترم زیادی هستن اما اینکه مدیر و پزشک و کارخونه دار و سرهنگ و ... باشن نه. اما فامیل ایشون هم از لحاظ تعدادی خیلی بزرگتر (چیزی در حدود 22 تا عمه و عمو و خاله و دایی دارن) و هم از لحاظ وجهه اجتماعی و شغلی به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند و اصطلاحاً سرن. تو این مورد هم اگر ممکنه راهنمایی بفرمایید که آیا این اختلاف سطح فامیلی در آینده تأثیرات منفی خواهد داشت یا نه؟ اصولاً جایگاه فامیل تو مسئله ازدواج چیه؟