با سلام کاربر گرامی ، اگر شما واقعا از هم شناخت داشته باشید ، همه جوانب را هم بسنجید ، بعد تمام اطلاعات نشان دهنده تناسب فکری ، خانوادگی ، ظاهری ، اعتقادی ......باشد ، خود موضوع اختلاف سن نمیتواند به تنهایی مشکل خاصی ایجاد نماید .اما اغلب ، در اینگونه مواقع طرفین تنها شرایط ظاهری زمان حاضر را میبینند و آقا بعد از مدتی متوجه میشوند که از نظر ظاهری همسر جوانتری میتوانست داشته باشد . شما در نظر داشته باشید ، زن به دلیل ظرافتش زودتر شکسته میشود وزایمان و خود دوران بارداری تشدید کننده این موضوعات هست ، پس تنها شرایط حاضر را در نظر نگیرید و دهه دوم زندگی مشترک را هم در نظر بگیرید .اگر واقعا این شرایط را میپذیرید و پیامد چنین ازدواجی را قبول دارید ، میتوانید برای شناخت بیشتر اقدامات بعدی را داشته باشید .در مورد سوال دوم ، همه چیز بستگی به شخصیت شما ومیزان علاقه دارد .گاهی تجربه شکست کمک میکند ، شخصیت قوام پیدا نماید ، گاهی هم باعث ناامیدی ویاس در طرف مقابل میشود و همه عمر فرد درگیر عشق وعلاقه از دست رفته میشود واز طرف مقابل یک موجود خاص و بسیار آرمانی میسازد و تمام عمر را افسوس میخورد .بایست ببینید شما خودتان چه نگرشی دارید . آیا از کنار این موضوعات منطقی میگذرید و یانه ، از یک فقدان بسیار معمولی که در زندگی همه انسانها کمابیش تجربه شده ، به عنوان بدبختی بزرگ یاد میکنید .موفق باشید
با سلام
بنده با دختری از طریق اینترنت آشنا شدم که 4 سال از من بزرگتر است و در شهر دیگری زندگی می کند. آشنایی ما به حدی شد که هم او و هم من مسئله را به خانواده گفتیم اما من چیزی از سن نگفتم (راستش خودم هم تازه فهمیدم).
گرچه هنوز آشنایی تنها از طریق اینترنت است اما ما به هم علاقه مند هستیم ولی میخواستم بدانم که آیا اختلاف سنی ما مشکلی ایجاد نخواهد کرد؟ چون وقتی از نزدیک همدیگر را ببینیم دیگر شکستن ارتباط بسیار مشکل است.
و سوال دوم اینکه آیا این علاقه در صورتی که به ازدواج منجر نشود در زندگی من تاثیر منفی نخواهد داشت.
من 27 ساله و فعلا تنها در شهری دور از خانواده برای تحصیل هستم.
با تشکر از جواب شما.
با سلام کاربر گرامی ، اگر شما واقعا از هم شناخت داشته باشید ، همه جوانب را هم بسنجید ، بعد تمام اطلاعات نشان دهنده تناسب فکری ، خانوادگی ، ظاهری ، اعتقادی ......باشد ، خود موضوع اختلاف سن نمیتواند به تنهایی مشکل خاصی ایجاد نماید .اما اغلب ، در اینگونه مواقع طرفین تنها شرایط ظاهری زمان حاضر را میبینند و آقا بعد از مدتی متوجه میشوند که از نظر ظاهری همسر جوانتری میتوانست داشته باشد . شما در نظر داشته باشید ، زن به دلیل ظرافتش زودتر شکسته میشود وزایمان و خود دوران بارداری تشدید کننده این موضوعات هست ، پس تنها شرایط حاضر را در نظر نگیرید و دهه دوم زندگی مشترک را هم در نظر بگیرید .اگر واقعا این شرایط را میپذیرید و پیامد چنین ازدواجی را قبول دارید ، میتوانید برای شناخت بیشتر اقدامات بعدی را داشته باشید .در مورد سوال دوم ، همه چیز بستگی به شخصیت شما ومیزان علاقه دارد .گاهی تجربه شکست کمک میکند ، شخصیت قوام پیدا نماید ، گاهی هم باعث ناامیدی ویاس در طرف مقابل میشود و همه عمر فرد درگیر عشق وعلاقه از دست رفته میشود واز طرف مقابل یک موجود خاص و بسیار آرمانی میسازد و تمام عمر را افسوس میخورد .بایست ببینید شما خودتان چه نگرشی دارید . آیا از کنار این موضوعات منطقی میگذرید و یانه ، از یک فقدان بسیار معمولی که در زندگی همه انسانها کمابیش تجربه شده ، به عنوان بدبختی بزرگ یاد میکنید .موفق باشید
- [سایر] به نام خدا با سلام در زمان دانشجویی با دختری در دانشگاه آشنا شدم. در مورد همه چیز تفاهم نظر داریم. تنها مسأله ای که ذهنم رو مشغول کرده و نگران هستم بزرگتربودن حدود یک سال و نیم اون دختر از خودم هست. این نگرانی هم از هشدارهای مداوم کارشناسان بوده که سالها توی گوشم مثل زنگ صدا میکرده. میخواستم ببینم این اختلاف سنی میتواند در زندگی بعد از ازدواج تأثیر منفی بگذارد؟ لازم به ذکر است که با خانوادم درباره اون دختر صحبت کردم و نظر مثبت تلویحی اونها رو جلب کردم. ولی از این اختلاف سنی از ترس مخالفتشان حرفی به میان نیاوردم. لطفا راهنماییم کنید با تشکر با تشکر
- [سایر] با عرض سلام من پسرجوانی هستم 20 ساله قصد ازدواج با دختری را دارم که هم خانواده من موافق هستند و هم خانواده دختر من از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم هم خودم حدود 4 سال است شاغلم و هم اینکه از یک خانواده سطح بالایی هستیم دختریهم که انتخاب کردم از نظر فامیلی ،فامیل دور ماست ولی از نظر دوستیه دو خانواده ،دوستانی صمیمی هستیم فقط این وسط من یکم دچار دو دلی شدم!نه درمورد انتخابم،در مورد اینکه آیا سنم برای ازدواج مناسب است؟ با توجه به اینکه من ترم آخر کاردانی هستم وازبهمن ماه دوره کارشناسیم شروع میشه و سر بازیهم نرفتم! و یک موضوع دیگه هم است که این دختر با من هم سن هستن با اختلاف 1 ماه من بزرگتر هستم آیا این هم سنی میتونه مشکلی ایجاد کنه؟ هر دو خانواده از نظر اقتصادی ،فرهنگی،اعتقادی در یک سطح هستیم تحصیلات دختر هم، دانشجو کارشناسی هستند و باهم ،هم رشته هستیم ولی در دو دانشگاه مختلف و در اهواز ساکن هستیم ممنون میشم اگر من رو رهنمایی کنید
- [سایر] با سلام دختری 23 ساله هستم ساکن شهر قم و در رشته مهندسی تحصیل نمودهام. شخصی به خواستگاری من آمده با 22 سال سن و دانشجو... خانواده فرد مورد نظر از بستگان هستند و سابقه خوبی از نظر رفتار و برخوردهای اجتماعی بین اطرافیان خود دارند. وضع مالی نسبتا خوبی در حد تامین فرزندان خود نیز دارند. تقریبا خانواده بنده و تمامی آشنایان به این ازدواج راضی بوده و وی را کیس مناسبی قلمداد می نمایند. اما من شک و تردید زیادی دارم چرا که از اختلاف سنی نامناسبمان میترسم و همچنین از اینکه ممکن است ایشان به دلیل سن کم به بلوغ لازم نرسیده باشند. فکر میکنم از نظر هوشی نیز از خود من پایینتر باشند و علاوه بر این ما بایستی پس از ازدواج در شهر دیگری زندگی کنیم که نمیدانم درست است از شهر و خانواده خود دور شوم یا نه؟ خلاصه اینکه نمی دانم چه برخوردی داشته باشم و چه تصمیمی بگیریم یا چه شرط و شروطی برای ضمانت خوشبختی تعیین نمایم. لطفا من را راهنمایی نمایید....
- [سایر] سلام طاعات و عبادات قبول سوالی داشتم که با اجازه از شما راهنمایی می خواهم اینجانب می خواهم به خواستگاری دختر دایی خود بروم از مقطع تحصیلی با هم برابر و فاکتورهای بقیه شرایط ازدواج را داره و نیروی یک اداره ولی محل کارمان با فاصله هست و 7 سال فاصله سنی داشته و از بیشتر لحاظ خانواده هایمان شبیه به هم هستند پدر و مادر من و تا حدودی خانواده آنها ما را مناسب این ازدواج می دانند من اوالا راستش نمی دانم که او را دوست دارم یا نه و احتمالا تا حالا با هم صحبت نکرده ایم به این خاطر هست یا علت دیگه حالا من اولا به خاطر ازدواج فامیلی بودن ترس دارم ولی هر دو خانواده می گویند که با آزمایشات این نگرانی حل می شود از طرف دیگه در کتابی نوشته بود که قبل از اینکه علاقه ای بین دو طرف ایجاد شود باید هر دو طرف به آزمایش بروند تا اگر مشکلی بود از لحاظ آزمایش دیگر ادامه ندهند حالا نمیشه به طرف یا خانواده او گفت که من اول بیام با دختر بروم آزمایش تا ببینیم نتیجه آزمایش چی هست بعد اگه مثبت بود بیام خواستگاری از طرف دیگه نمیشه رفت و خواستگاری کرد بعد علاقه پیدا شد بگوییم نتیجه آزمایش منفی هست دیگه تو را نمی خواهم لطفا مرا به صورت کامل راهنمایی بفرمائید با تشکر فراوان از شما
- [سایر] با سلام خدمت استاد ارجمند ، من دختری 28 ساله هستم که چندی پیش از طریق پاسخگویی تلفن های محل کارم با پسری 27 ساله که در شرکت همکار کار می کرد آشنا شدم بعد از مدتی ایشان به من پیشنهاد ازدواج دادند و من این قضیه را با خانواده ام در میان گذاشتم به پیشنهاد مادرم تصمیم بر آن شد تا ما یک بار همدیگر را ببینیم قبل از دیدار من از مدیر عامل شرکت در باره این فرد تحقیق کردم چون مدیر عامل من ایشان را دیده بودند و از لحاظ اخلاقی ایشان را تائید کردند البته قبل از دیدار من چند بار تلفنی با ایشان صحبت کردم که در این حین متوجه شدم ایشان از خانواده خیلی مذهبی هستند اما اعتقادات مذهبی خانواده من و خودم نسبت به ایشان در سطح پائین تری می باشد به عنوان مثال ایشان از من خواستند که پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کنم البته من نسبت به مسئله حجاب بی اعتقاد نیستم اما نه در حد چادر . تا این که ما یکدیگر را ملاقات کردیم و من فقط در مورد ظاهر ایشان قضاوت کردم و جواب رد دادم با این که هیچکدام از معیارهای ازدواج را در نظر نگرفتم و تنها به این مسئله ظاهری توجه کردم نمی دانم کاری که کردم درست است یا نه اما در حال حاضر عذاب وجدان دارم نمی دانم باید چه کار کنم و چه تصمیمی در این باره بگیرم؟ سوال دیگر من هم این است که آیا تفاوت سطح مذهبی بودن و تفاوت سنی مهم است ؟ آیا شما صلاح می دانید در صورت مثبت بودن من خودم با ایشان تماس بگیرم ؟لطفا مرا راهنمایی کنید .
- [سایر] سلام خسته نباشید وقت شما بخیر . من جوانی 27 ساله هستم که با دختری 32 ساله که ساکن تهران هستیم اشنا شده ام و چندین جلسه با هم صحبت کره ایم در زمینه های مختلف هم خانواده من و هم خانواده دختر خانوم در جریان ملاقات ما بوده اند من سه تا خواهر دارم و دو تا برادر در ضمن دو تا خواهر و یکی از برادرام ازدواج کردن. دوختر خانم یک خواهر و یک برادر داره که هیچ کدام ازدواج نکردن هر دوی ما در این زمینه ها به نقطه مشترک رسیده ایم اسلیت خانواده دختر لور هستن اسلیت خانواده من همدانی هستن تا حدودی ما هم لور محسوب میشویم تحصیلات و مدارک من :کاردانی نرم افزار کامپیوتر تحصیلات و مدارک دختر خانم:کاردانی تربیت مربی شغل من : مغازه خدمات کامپیوتری شغل دختر خانوم : اداره یکی از ارگان ها خانواده من از لحاظ مذهبی : معمولی خانواده دختر خانم از لحاظ مذهبی : معمولی شغل پدر من : ساختمانی شغل در دختر خانم : بازنشسته نکته : بیماری ها برادر دختر خانم دارای بیماری دوقطبی و دوپلار هست قرص کاربا ما زپین می خوره و قش می کنه که این بیماری در سن چهار سالگی به دلیل آب اوردن مغز ایشان به وجود امد بیماری های من : من هم دارای همین بیماری دو قطبی هستم همین قرص می خورم منتها من قش نمی کنم من عصبانیت داشتم که به این قرص کنترل شده و به حالت عادی زندگی میکنم دختر خانم با این شرایت من کناره امده و دختر خانم فردی با خصوصیات اخلاقی ارام و متعادل هست و میدونه که باید چه رفتاری داشته باشه با من در اخر خانواده من با این ازدواج راضی نیستن زیاد به دلیل اختلاف سنی با تشکر و یک دنیا ممنونم از شما
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما بزرگوار 25 سالمه مجرد هستم و حدود 1 ساله که با آقا پسری که 26 سالشونه آشنا شدم و در این مدت با توجه به شناختی که پیدا کردم بیشتر ملاک هایی که مد نظرم بوده رو دارا هستن فقط مشکلی که از اول ایشون و بنده رو درگیر کرده یه مسئله أس.. من اهل تهران هستم و ایشون اهل مشهد موقع شروع آشنایی و ارتباط ایشون کارمند معمولی یه شرکت بودن که میتونستن در صورت اوکی شدن و به توافق رسیدن هر دومون به تهران بیان و انتقالی بگیرن ولی الان از برج 6 با 4 نفر شریک شدن که الان تو یه کاری افتادن که یکم زمان میبره و به قولی یه راهی باز شده تا بتونن آینده ی خوبی رو برای خودشون درست کنن و مستقل بشن و از حالت کارمندی با حقوق معمولی پا تو یه کاری گذاشتن که آینده أش روشنه و الان به بنده میگن نمیتونن تهران بیان شرایط نیست و حتی نمیشه که از شراکت انصراف بدن! منم دختری به شدت وابسته به خانواده ام هستم به ویژه پدرم و شدیداً احساساتی ، حالا الان ما بر سر دو راهی هستیم نه من میخوام ایشون رو با داشتن خیلی خصوصیات اخلاقی خوب از دست بدم و نه از خانواده أم دور بشم .. ایشون هم دغدغه أشون همینه و میگن درست نیست دختر رو از خانواده جدا کرد و حتی اگر خانواده من کلی بهتون محبت کنن که احساس تنهایی نکنید و حتی اگه من برات قصر هم درست کنم باز ته دلت خالیه که از خانواده أت جدا هستی .. منم فقط گفتم میتونم تا یه تایمی مشهد بیام تا کارتون به سرانجامی برسه ولی ایشون گفتن هیچی مشخص نیست و قولی ندادن که تا چه زمانی من باید مشهد بمونم! حالا از شما بزرگوار راهکار میخوام .. اول علاقمندم نظرتون رو بدونم و بعد اگر راهکاری هست که بشه جلوی پای ما بذارید که مشکل حل بشه ممنونتون میشم .. با سپاس
- [سایر] باسلام و عرض خسته نباشید من در این سن دچار مشکل بسیار بزرگی شدم در تابستان سال گذشته بدون قصد با دختری اشنا شدم من عاشقه پرواز بودم و او اطلاعاتی داشت و من برای همین با او شروع به صحبت کردم البته تمام اینها در اینترنت بوده است. بعد از مدتی ایشون گفتند علاقه مند به من شده است در صورتی که برحسب اتفاق عاشق یک خلبان که در فامیا او بوده است شده بود. کم کم وقتی زمانی که باهم چت میکردیم بیشتر شد و من به خاطر تنهایی و خلا عاطفی که داشتم قبول کردم ، بعد از ان یک بار به صورت تلفنی باهم حرف زدیم وبعدش او اصرار کرد که همدیگرو ببینیم من در دماوند هستم و او در تهران با این حال همدیگر را دیدیم کم شوکه شدم یه دختر قد کوتاه و کاملا با حجاب والبته(دوسال بزرگتر از من) در اونجا او یک رازی را به من گفت که پدرش دو تا زن دارد و انها در گذشته مشکلات خانوادگی بزرگی داشتند این موضوع خیلی او رو عذاب میداد . بعد از این ملاقات تقریبا اکثر ساعات روز رو باهم به صورت چت حرف میزدیم ایشون شیفته تمام عیار من و خودم الن احساس میکنم که بخاطر اقتضای سنم و خلا عاطفی من نیز احساس عاشقی کردم بعد از ام ملاقات دو یا سه بار دیگر باهم ملاقات داشتیم و در اخرین ملاقات خانواده او متوجه حضور شخصی من در زندگی او شدند و پس از مدتی خانواده من نیز متوجه شدند و بعد از اون پدرم برای اولین بار بصورت خصوصی با من حرف زد او طرح مشکلاتی کرد مثل :بزرگتر بودن اون یا اشناییمون در فضای مجازی یا مثلا قد کوتاه بودن او یا اینکه پدرش نظامی هس و بصورت فرهنگی یا مالی به ما نمیخوره و من هم تقریبا قبول کردم ولی با اینحال شماره اش رو به پدرم دادم تا با او حرف بزند ولی پدرم قبول نکرد و اون رابطه در اذر ماه با گرفتن گوشی من توقف کوتاهی کرد ولی اون به شهر ما امد برای ملاقات من و چندفعه دیگه حالا من مانده ام و یه دختر که زندگیشو سیاه کرده بخاطر من و من عذاب وجدان از ایجاد رابطه ام با او و شرمندگی پیش خدای خودم خواهشششششششششششششش کمکم کنید با تشکر
- [سایر] سلام حاج آقا امیدوارم حالتون خوب باشه من یک دختر 22 ساله هستم . اهل منطق و پایبند تمام شئونات اسلامی ، ظاهربین هم نیستم . چند سال پیش با آقا پسری آشنا شدم که الان 28 سالشونه یک پسر کاملا متین و سرسنگین .از لحاظ فکری و عقلی هم کامل . خصوصیتهایی داشت که در اکثر پسرای این دوره و زمونه کمتر میبینیم . به واسطه شرایط و موقعیتم مجبور بودم با ایشون کم و بیش در تماس باشم . هر 2 طرف حد و حدود خودمون رو میدونستیم . و تو خیلی از مسائل همدیگرو راهنمایی میکردیم . یک ارتباط سالم و مفید با اطلاع خانواده. به مرور زمان شناختم از ایشون بیشتر شد و فهمیدم که به معیارهایی که من واسه انتخاب همسر برای خودم تعریف کردم خیلی نزدیکه ! من دختری نیستم که با یک نگاه ، یا 2 کلمه حرف قشنگ یا ظاهر و موقعیت خوب به کسی علاقه مند بشم . به این آقا هم به خاطر اخلاق و رفتارش \" کم کم\" علاقه مند شدم . ولی اصلا از اینکه اون هم به من علاقه داره یا نه مطمئن نبودم . رفتارش که اینطور نشون میداد . هر خواستگاری که داشتم رو با ایشون مقایسه میکردم و چون شخصیت و وقار و سادگی برام خیلی مهمه و بقیه از این لحاظها اصلا قابل قیاس نبودن باهاش ، همه رو رد میکردم . ولی هر چه قدر هم که صبر کردم از طرف ایشون هیچ اقدامی صورت نگرفت . تصمیم گرفتم به طور کل فراموشش کنم و همون ارتباط سالم و ناچیز رو هم قطع کنم . البته با توجه به فرمایشهای شما در برنامه های تلویزیونی . ولی باز متوجه شدم که اصلا راضی به قطع ارتباط نیست . من فکر میکنم به خاطر مشکلی که در گذشته واسش پیش اومده دیگه نمیتونه به هیچ دختری پیشنهاد ازدواج بده ، یعنی اینکه جرئت و جسارتش رو از دست داده و یا اینکه اصلا نمیخواد ازدواج کنه. با خیلیا مشورت کردم . حالا میخواستم اگه ممکنه از شما هم راهنمایی بگیرم . و اگه نظر شما هم اینه که خودم باید موضوع رو مطرح کنم بفرمائید : چه طور باید باهاش درمیون بزارم به طوریکه هم منظورمو برسونم هم شئن و منزلت خودم به عنوان یک دختر ، پایین نیاد . چون شدیدا معتقدم خواستگاری همیشه باید از طرف پسر انجام بشه . ممنونم.
- [سایر] سلام دوست من.من قبلا هم از شما سوالاتی پرسیدم و هر بار شما بسیار زیبا به سوالاتم جواب دادید و بسیاری از مشکلاتم را حل کردید. هر چند شما را نمی شناسم ولی این بار مشکلی دارم که امیدوارم راهی را به من نشان دهید .من پسر معتقدی بودم. به خیلی از احکام خدا پایبند بودم. و فکر می کردم با خدا رابطه ی خیلی خوبی دارم .3 سال پیش که ترم 3 دانشگاه بودم به دختری علاقه مند شدم. اما شرایط ازدواج نداشتم و هیچ اقدامی نکردم. تا اینکه ترم 8 ،درس هر دو ی ما تمام شد.من دیدم تا 6 ماه آینده یعنی تا بهمن امسال وضعیت کاری برای من مهیا میشود.برای اینکه این دختر را از دست ندهم از ایشان غیر مستقیم خواستگاری کردم.ایشان گفتند ما برای شناخت بیشتر، نیاز داریم همدیگر را بیشتر بشناسیم.من به شهر دیگری آمدم و ارتباط ما از طریق پیام کوتاه با رعایت مسائل شرعی ادامه داشت.تا اینکه ایشون هم به من علاقه مند شد.به خیلی مسائل در ابتدا اعتقاد نداشت.مثلا لزوم مرجع تقلید را خودم براش اثبات کردم و پذیرفت.حتی یک بار در مورد ریش من، که به من خورده گرفته بود از شما کمک گرفتم و بهش اثبات کردم.مادر دختر از ماجرا خبر دارند.من تا شرایط کاری برایم فراهم نباشد نمیتوانم با خانواده ام صحبت کنم.از اینکه تا چه موقع باید ارتباطمان به این شکل باقی بماند میترسم.شاید تا شش ماه دیگر هم موقعیت کاری برایم فراهم نشود.از طرفی فهمیدم که مشکل قلبی داره و بیش از همه وقت نیاز هست که کنارش باشم و بهش روحیه بدم.دیگر امکان اینکه از هم جدا بشویم نیست.مرجع من آیت الله بهجت هست.ایشون ارتباط مستمر با نامحرمی که قصد ازدواج دارند را جایز نمی دانند.مجتهد حی من آیت الله وحید هستند.ایشان هم گفتند این ارتباط ها خالی از تهیج و شهوات نیست و جایز نیست.گاهی فکر می کنم خدا به خاطر این ارتباط مثل قبل دوستم نداره.تو این ماه مبارک گاهی دلم میگیرد،گاهی چشمانم پر از اشک میشود.حالا دیگر به خاطر این دختر نمی توانم از او جدا بشوم. نمی دونم باید چه کنم.ازشما عاجزانه می خوام کمکم کنید و راهی نشونم بدهید.