با سلام خدمت شما من دو ساله پیش تصمیم به ازدواج با دختر دایی خود گرفتم و مادرم را به خواستگاریش فرستادم اون زمان من 20 ساله بودم و اون 16 ساله ولی اونا گفتن فعلن درس می خونه و منم 2 سال صبر کردم تا الان اونا حتی حاضر نشدن با دختر داییم صحبت کنن و اونو مطلع کنن منم ازین کار ناراحت شدم و تو اون 2 سال چند بار اس ام اس دادم به دختر داییم و بهش گفتم دوستش دارم بعدنم تو یه کتاب یه نامه عاشقانه نوشتم و بهش دادم ولی اون هیچی نگفت و نه جوابمو میداد خودشو به ندونستن میزد منم دیگه اون کارارو نکردم تا اینکه درسش تموم شد کنکورم داد و مادرم دوباره باهاشون صحبت کرد که دوباره گفتن می خواد درس بخونه و ازین حرفا که ظاهرا راضی نیستن به این ازدواج حتی نزاشتن من با دختر داییم حرف بزنم حتی یه بار !!!!منم تمومش کردم و گفتم دیگه نمی خوامش حالا قراره بریم خواستگاری یه دختر دیگه نمیدونم ازین اتفاقایی که افتاده من باید به دختری که خواستگاریش میرم تو جلسه خواستگاری بگم یا نه موضوعه نامه و اس ام اس و این چیزا نمیدونم چیکار کنم خواهش می کنم کمکم کنید ممنون
با سلام و وقت بخیر. دوست گرامی در جلسه خواستگاری بویژه جلسات اول و دوم سعی کنید فقط در خصوص ملاکها و معیارهای مهمتون صحبت کنید و متقابلا با افکار و ملاکهای خانم آشنا بشوید .بیان کردن مواردی که هیچ ارتباط و تاثیری در ملاکها و انتخابتون نداره نیازی نیست" گفتن این مطلب فقط باعث میشه ذهن طرف نسبت به شما از همون ابتدا مشکوک بشود و همچنین اگر وصلت صورت گیرد آن خانم همیشه دختر دایی شما را یک رقیب برای خودش تصور میکند و نسبت به ارتباط شما با ایشون حساس هم خواهد شد . شما جایی خواستگاری رفتید و بنا بدلایلی جور نشده است "این موضوع کاملا طبیعی است و برای همه پسران در شرف ازدواج اتفاق میافتد پس حساسیت نشان ندهید. به امید موفقیت شما.
عنوان سوال:

با سلام خدمت شما من دو ساله پیش تصمیم به ازدواج با دختر دایی خود گرفتم و مادرم را به خواستگاریش فرستادم اون زمان من 20 ساله بودم و اون 16 ساله ولی اونا گفتن فعلن درس می خونه و منم 2 سال صبر کردم تا الان اونا حتی حاضر نشدن با دختر داییم صحبت کنن و اونو مطلع کنن منم ازین کار ناراحت شدم و تو اون 2 سال چند بار اس ام اس دادم به دختر داییم و بهش گفتم دوستش دارم بعدنم تو یه کتاب یه نامه عاشقانه نوشتم و بهش دادم ولی اون هیچی نگفت و نه جوابمو میداد خودشو به ندونستن میزد منم دیگه اون کارارو نکردم تا اینکه درسش تموم شد کنکورم داد و مادرم دوباره باهاشون صحبت کرد که دوباره گفتن می خواد درس بخونه و ازین حرفا که ظاهرا راضی نیستن به این ازدواج حتی نزاشتن من با دختر داییم حرف بزنم حتی یه بار !!!!منم تمومش کردم و گفتم دیگه نمی خوامش حالا قراره بریم خواستگاری یه دختر دیگه نمیدونم ازین اتفاقایی که افتاده من باید به دختری که خواستگاریش میرم تو جلسه خواستگاری بگم یا نه موضوعه نامه و اس ام اس و این چیزا نمیدونم چیکار کنم خواهش می کنم کمکم کنید ممنون


پاسخ:

با سلام و وقت بخیر. دوست گرامی در جلسه خواستگاری بویژه جلسات اول و دوم سعی کنید فقط در خصوص ملاکها و معیارهای مهمتون صحبت کنید و متقابلا با افکار و ملاکهای خانم آشنا بشوید .بیان کردن مواردی که هیچ ارتباط و تاثیری در ملاکها و انتخابتون نداره نیازی نیست" گفتن این مطلب فقط باعث میشه ذهن طرف نسبت به شما از همون ابتدا مشکوک بشود و همچنین اگر وصلت صورت گیرد آن خانم همیشه دختر دایی شما را یک رقیب برای خودش تصور میکند و نسبت به ارتباط شما با ایشون حساس هم خواهد شد . شما جایی خواستگاری رفتید و بنا بدلایلی جور نشده است "این موضوع کاملا طبیعی است و برای همه پسران در شرف ازدواج اتفاق میافتد پس حساسیت نشان ندهید. به امید موفقیت شما.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین