با سلامدوست خوب شما باید به ایشان تفهیم کنید که علی رغم نظر برخی از عوام مردم خوشبختی و موفقیت در ازدواج خلاصه نمی شود. البته نیازهای درونی و خواست شخصی کاملاً قابل درکه. اما برخی مواقع در زندگی علی رغم خواست ما اتفاقاتی می افته که ما باید روش های کنار آمدن و سازگاری با آن را یاد بگیریم. ازدواج مثل خیلی از مسائل دیگر بخشی از زندگی ماست نه همه آن. بنابراین باید به جای اینکه آن را در مرکز ثقل قرار دهیم به عنوان نوعی مسیر زندگی بدانیم. درحالی که انواع مختلفی از روش ها برای زندگی کردن وجود داره. فراموش نکنید که نظرات و نگرش دیگران نسبت به ما و نوع زندگی و میزان خوشبختی ما تابع نگرش های خود ماست. اگر ما خود را شخصی عقب مانده, به خوشبختی نرسیده, شکست خورده بپنداریم مطمئناً دیگران هم چنین فکر می کنند و بالکعس امتحانش ضرری نداره. اصلاً چه بسا حضور موفق شما در دانشگاه یا جامعه زمینه را برای آشنایی های موفق فراهم کنه. پس دست به کار شوید.
با سلام
خواهری دارم 35 ساله که مجرد است و تاکنون ازدواج نکرده است
از نظر ویژگیهای اخلاقی و ظاهری و تحصیلات مشکل خاصی ندارد و در مجموع دختر مقبولی میباشد ولی چون موفق به ازدواج نشده است اعتماد به نفس خود را در تمامی زمینه های زندگی از جمله ادامه تحصیل از دست داده است.لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه مشکل ازدواج و در ادامه آن اعتماد به نفس خود را حل نماید
با تشکر
با سلامدوست خوب شما باید به ایشان تفهیم کنید که علی رغم نظر برخی از عوام مردم خوشبختی و موفقیت در ازدواج خلاصه نمی شود. البته نیازهای درونی و خواست شخصی کاملاً قابل درکه. اما برخی مواقع در زندگی علی رغم خواست ما اتفاقاتی می افته که ما باید روش های کنار آمدن و سازگاری با آن را یاد بگیریم. ازدواج مثل خیلی از مسائل دیگر بخشی از زندگی ماست نه همه آن. بنابراین باید به جای اینکه آن را در مرکز ثقل قرار دهیم به عنوان نوعی مسیر زندگی بدانیم. درحالی که انواع مختلفی از روش ها برای زندگی کردن وجود داره. فراموش نکنید که نظرات و نگرش دیگران نسبت به ما و نوع زندگی و میزان خوشبختی ما تابع نگرش های خود ماست. اگر ما خود را شخصی عقب مانده, به خوشبختی نرسیده, شکست خورده بپنداریم مطمئناً دیگران هم چنین فکر می کنند و بالکعس امتحانش ضرری نداره. اصلاً چه بسا حضور موفق شما در دانشگاه یا جامعه زمینه را برای آشنایی های موفق فراهم کنه. پس دست به کار شوید.
- [سایر] با سلام و تشکر. سوال من در مورد برادرم است. برادر من 26 ساله و دیپلمه است. برای ازدواجش، من به عنوان خواهرش بزرگش باید نظر بدهم و روی حرف من خیلی حساب میکند. من یک دختر خاله دارم که از نظر اخلاقی و رفتاری خیلی مناسب برادرم هست اما مشکل اینجاست که ایشان فوق لیسانس گرفتن ولی برادر من دیپلمه است. و من نمی دانم آیا این دو از این نظر ممکن است در آینده دچار مشکل شوند یا نه و من راجع به این اختلاف تحصیلات چه راهنمایی می توانم به برادرم بکنم. لطفا من را راهنمایی کنید با تشکر.
- [سایر] سلام من مدت 6 ماه است که نامزد کرده ام من و همسرم در طول این مدت هیچ مشکلی با هم نداشته ایم و خود ایشان هم به این موضوع اقرار میکنند تا اینکه قرار عقد گذاشته شد و همه ی هماهنگی ها هم انجام شد که خانومم به طور یک طرفه و ناگهانی اعلام کرد که تمایلی به این ازدواج ندارد وقتی که علت را از او جویا میشوم میگوید که ما از نظر ظاهری با هم تفاهم نداریم و این موضوع قابل حل نیست و در آینده به مشکل برخورد خواهیم کرد لازم به ذکر است که سن همسرم 17 سال است و سن من 22 سال میباشد و قد ایشان 168 و قد اینجانب 171 میباشد و تنها مشکل ایشان بحث عدم کفویت ظاهری میباشد لطفا هرچه سریعتر پاسخ دهید چون زندگی من داره از هم میپاشه با تشکر پیشاپیش از لطف و راهنمایی شما نیما
- [سایر] با عرض سلام وخسته نباشید دختر ی 29 ساله وپزشک هستم مدت سه سال هست که در زمینه ازدواج با مشکل روبه رو شدم وتمام درها دراین زمینه ودیگر مسایل زندگی به رویم بسته است طوری که احساس میکنم کنترل زندگی از دستم خارج شده است تا به حال چندین مورد ازدواج پس ازطی مراحل اولیه بدون هیچ گونه علتی برهم خورده است در حالی که مهمترین خواسته من اعتقادات مذهبی انها میباشد. تابه حال هرچه دعای مجرب در این زمینه بوده است انجام داده ام که نه تنها تغیری رخ نداده است بلکه بصورت عکس مستجاب شده است .از حل این مشکل عاجز شده ام. از شما خواهشمندم مرا راهنمایی بفرمایید ایا وجود سحرو جادو در این زمینه را قبول دارید.در ضمن برای بار سوم است که برای شما نامه میفرستم ولی جوابی نمیگیرم
- [سایر] سلام خدمت شما من دختری سی ساله و مجرد هستم و از لحاظ ظاهری و اخلاقی مشکلی ندارم خواستگار زیاد دارم ولی متاسفانه هیچکدوم حداقل ملاکهای معقول رو ندارن در حد سیکل یا متاهل مطلقه و ... که خیلی باعث ناراحتی من و خانواده ام میشوند و این باعث شده که خودم کاری کنم که در جایی دیده بشم و خودم فرد مورد نظر را انتخاب کنم و نگذارم دیگران برایم ازین خواستگارها بفرستن چند سوال خدمتتان داشتم یکی از راههای خواستگار پیدا کردن دیده شدن در مکانهایی که این افراد حضور دارن، فعلا من در خانه هستم و ارتباطم با بیرون کم و تمایل دارم با همسری که شغل اداره ایی با تحصیلات حداقل لیسانس ازدواج کنم و میدانم اقایون مجرد بالای سی سال و دارای این خصوصیات زیادن ولی چطور میشه در مکانهای قرار گرفت که دیده بشم یا در کل سوالم را به شکل دیگه ایی مطرح می کنم که چند راه برای دیده شدن بیشتر را بگویید با تشکر
- [سایر] سلام. از تعارفات معمول میگذرم. من با نظرات شما در مورد ازدواج دختران موافقم (حتی به عنوان یک دختر مجرد 35 ساله متخصص وجراح با جندین مقاله در کنگره های خارجی و زندگی شغلی و اجتمایی موفق!!!!!!!) ولی من سن 24-25 سال رو قبول دارم نه 20 سال. به نظر من مخالفین شما یا خیلی بچه اند(سنی و فکری) یا در ایران با شرایط فرهنگی خاص و حال حاضر این مملکت زندگی نمی کنند و یا دوست دارند واقعیتهای زندگی و جبر زمان و طبیعت رو نبینند. من در کل شاید 3-4 ساعت از این برنامه و 1 ساعت از صحبتهای شما رو در طول این 1/5سال دیده باشم ولی این قسمت از حرفهای شما رو به شدت قبول دارم. اگر این پیام رو جواب دادید بقیه رو مینویسم چون دوست دارم برای گوشهایی که میشنوند حرف بزنم...ممنون که میخونید.
- [سایر] من دختری هستم 23 ساله و خیلی تحصیل و ادامه آنرا دوست دارم و ورودم به دانشگاه و کارشناسی ارشد بدون کنکور بوده ولی هر کس که از من خواستگاری میکند مادر و خواهر بزرگ من بدون مشورت با من جواب رد به انها میدهند بطوریکه شخصی را که من خیلی دوست داشتم را با لفظ ادامه تحصیل رد کردند و من این موضوع را بعد از ازدواج او فهمیدم و به مدت یک ماه از سردردهای شدید امان نداشتم و الان هم وقتی او را میبینم سردرد شدید به سراغم میاد. یا اینکه بخاطر لجبازی با کسانیکه واسطه میشوند افرادی را که من دوست دارم رد میکنند. ولی الان حس میکنم که خسته شدم و دیگر تحملش برای من سخت شده، این کار انها باعث دلسردی من از تحصیل شده. انها همه موقعیت های خوب زندگی من را خراب میکنند و دل به اینده و یک همسر رویایی بستند و باعث شدند اعتماد بنفس من از بین بره. همه اطرافیان من ازدواج من را بهانه ای برای خفه کردن من کردند و خودم احساس میکنم واقعا اعتماد بنفسم را از دست دادم . خود آنها مقابل من از ازدواج نکردن دیگران انتقاد میکنند ولی ازدواج را برای من مانع تحصیلم میدانندو من هم به همین خاطر هم خیلی کم حرف و گوشه گیر شدم و دیگران هم این رفتار من را دلیل بر مظلومیت من میدانند. شما راهنمایی بفرمایید من چکار کنم. ممنون از لطف شما
- [سایر] با سلام من یک ماه که ازدواج کردم شوهرم شغل آزاد داره ومن کارمند هستم تحصیلات هم پنجم ابتدای هست ولی من دانشجو لیسانس هستم الان اول خیلی خوب بود ولی الان سر مسایل مالی خیلی با هم بحث میکنیم وانتظار داره من تمام حقوقم را برای زندگی خرج کنم هر چی هم راجب به رابطه عاشقانه ودوست داشتن بگم باز ربط میده به پول ومیگه جشن عروسی نگیریم چون ما تومحضر عقد کردیم قرار شد چند ماه دیگه چشن بگیریم سوال من این که من اصلا به روش نمیارم که چرا بی پولی ، چرا برام خرج نمی کنی یا سواد کمه یا چرا منو نمبری رستوران خرید یا جاهای که همه نامزدها این دوران میرن چون زندگیم دوستدارم ونمی خوام خراب بشه ولی شوهرم آخر اعتماد به نفس هست هی از خودش تعریف میکنه وخودشو دست بالا میگیره ومنو زیرسوال مبری به نظر شما چیکار کنم تا مسلئه حادتر وحلش سخت تر نشده با تشکر از کمک شما
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من در کشورایران در شهرستان مشکین شهر در یک خانواده پر جمعیت زندگی میکنم دختر 27 ساله ام ؛ مجردم و دیپلمه هستم و در حال حاضر در بیمه ایران قراردادی با حقوق ماهانه 70 هزار تومان کار میکنم پدر من شغلش بنایی بود ولی به علت دیسک کمر و پادرد قادر به کار کردن نیستند و تحت پوشش کمیته امداد هستیم و از جایی درآمدی نداریم ؛پدرم صاحب9 دختر و 1 پسر هستند که فقط2 تا از دخترهایش ازدواج کردندو فقط بیماری پدرم و پیر بودنشان برما مشکل است خانم عطاریان من یک خواستگار دارم که6 سال از من کوچیک تر است و همدیگررا هم دوست داریم در ضمن من ایمیل ندارم اگر امکان دارد جوابم را در همین جا بدهید ومرا راهنمائی بفرمائید با تشکر
- [سایر] سلام با تشکر از وقتی که در اختیار بنده میذارید و به سوالم پاسخ میدید. دختر 27 ساله ام کارشناسی ارشد زبان دارم و مشغول بکارم، مدت 8 سال با پسری در ارتباط بودم او هم کارشناسی ارشد دارد (سی ساله) و مشغول خدمت است، اخیرا خواستگاری آمدند، خانواده ای ترک و سنتی هستن که رسم و رسومات زیادی دارند و پابندن، در حالیکه خانواده من فارس هستند و خیلی سنتی نیستن. اختلاف فرهنگی داریم، با اینکه پسر از لحاظ اخلاقی کاملن ایده آل من است و هشت سال منتظر بودیم تا با هم ازدواج کنیم اما تفاوت دو خانواده مرا مردد کرده، ضمن اینکه از لحاظ شرایط مالی خیلی قوی نیست و پدرش او را حمایت می کند در حالیکه من از نظر مالی مستقل هستم ، پدرم را در سن دوازده سالگی از دست دادم برادرم که از من پانزده سال بزرگتر است و مجرد و معتقد است که خواستگار من بخاطر اصلیتش که ترک است و همچنین بخاطر بنیه مالی نه جندان قوی آدم مناسبی برای من نیست، خواهرم هم که ده سال از من بزرگتر است در سن سی و دو سالگی ازدواج کاملن منطقی داشته و همسرش اوضاع مالی خوبی دارد. مادرم هم می گوید چون من خواستگارم را دوست دارم با این ازدواج موافق است. نمیدانم چه تصمیمی درست است ؟ ازدواج کنم یا قید علاقه ام بزنم و بی خیال این شخص شوم؟
- [سایر] سلام پسر 28 ساله ای هستم . دو سال هستش که وارد مقوله ازدواج شدم ولی تاکنون موفق به ازدواج نشدم . دو بار تاکنون به خواستگاری رفتم که هر دو مورد توسط کسی دیگر معرفی شده بودند ولی منجر به ازدواج نشد. متاسفانه به دلیل اینکه محل کار بنده کاملا مردانه هست هیچ کیسی سراغ ندارم و از وقتی هم که دانشگاه را تمام کردم و درگیر کار شدم زیاد دوست و رفیق ندارم که بخام باهاش وارد رابطه بشم ... خلاصه در بلاتکلیفی بسر میبرم ... به چند نفر هم سپردم برای اینکه موردی داشتن معرفی کنن ولی چند مورد محدودی که بهم پیشنهاد شد همون اول که اطلاعاتشون رو گرفتم نپسندیدم ( البته نه اینکه مشکل پسند باشم بلکه بخاطر اختلاف اعتقادی بود) .... از طرفی دیگر امروزه ازدواج به سبک واسطه گری مرسوم نیست و طرفین شناخت زیادی ار هم ندارن ... ازدواج مدرن هم که من کسی رو سراغ ندارم ... کلا دور ور من الان دختر مجرد کمه که بخام باهاش دوست بشم و بعدش پیشنهاد بدم ... من فکر کنم داستان من یکم عجیبه ؟ لطفا راهنمایی کنید .... با تشکر