سلام آقای دکتر منظورم از خیانت اینه که با یه دختر دیگه که حتی من هم میشناسمش ارتباط داره. ما همش 1 ماه هست که عروسی کردیم 1 سال عقد بودیم دلم میسوزه چه اشتباهی کردم هر چی هم که بوده مال دوران نامزدی بوده چرا بعد از ازدواج صبر نکرده و بهم فرصت نداده بیشتر این ارتباط تلفنی و اینترنتی و اس ام اسی هست. من از این رابطه کاملا مطمئن هستم. برای این که از نوشته های ذخیره شده توی یاهو مسنجرش خوندم. ساعت هایی رو که با هاش تماس گرفته رو همه رو دارم. من می دونم که رابطه داره یکی دو بار غیر مستقیم بهش گفتم اما انکار کرده. حس می کنم دیگه به من تعلق نداره وقتی از خونه میره بیرون 1000 بار می میرم و زنده می شم تا وقتی که برمیگرده خونه توی خونه هم که هست دلم نمی خواد یه لحظه از کنارش تکون بخورم که مبادا فرصت پیدا کنه اس ام اس بده به او طرف. حدود 2 هفته بعد از عروسیمون فهمیدم این ماجرا رو. الان تقریبا 3 هفته می شه که اینو می دونم دارم مریض می شم روانم داغون شده خنده های ظاهری می کنم اما توی دلم آشوبی ه دنیا روی سرم خراب شدههه :((
سلام.دوست گرامی ، آن چه که شما را به هم ریخته است ، (سوء ظن) و ( تجسس ) در امور دیگران است که باعث از دست رفتن آرامش شما گشته . اگر همان اول که به ایشان شک می کردید ، تصمیم می گرفتید که مسئله را با ایشان در میان بگذارید و بعد از آن هم دیگر تجسس نمی کردید ، الان با آرامش زندگی خود را می کردید .مطمئن باشید که حتی اگر پای شوهرتان در مواردی بلغزد ، هیچگاه علاقه ی به شما را حاضر نیست با دیگری عوض کند ؛ سعی کنید با گفتگو ها و افکار درونی زندگی خود را متلاشی نکنید . سعی کنید که به شوهرتان خالصانه محبت کنید ، خواهید دید که محبت ایشان هم خالص برای شما خواهد شد .در حال حاضر در یک موقعیت مناسب با همسرتان گفتگو کنید و افکار خود را به ایشان بگویید و از ایشان کمک بگیرید که شما را آرام کنند . از آن به بعد هم به هیچ عنوان تجسس نکنید ؛ آرام خواهید شد.موفق باشید
عنوان سوال:

سلام آقای دکتر
منظورم از خیانت اینه که با یه دختر دیگه که حتی من هم میشناسمش ارتباط داره.
ما همش 1 ماه هست که عروسی کردیم
1 سال عقد بودیم
دلم میسوزه چه اشتباهی کردم
هر چی هم که بوده مال دوران نامزدی بوده
چرا بعد از ازدواج صبر نکرده و بهم فرصت نداده

بیشتر این ارتباط تلفنی و اینترنتی و اس ام اسی هست.
من از این رابطه کاملا مطمئن هستم. برای این که از نوشته های ذخیره شده توی یاهو مسنجرش خوندم. ساعت هایی رو که با هاش تماس گرفته رو همه رو دارم.
من می دونم که رابطه داره
یکی دو بار غیر مستقیم بهش گفتم اما انکار کرده.
حس می کنم دیگه به من تعلق نداره
وقتی از خونه میره بیرون 1000 بار می میرم و زنده می شم تا وقتی که برمیگرده خونه
توی خونه هم که هست دلم نمی خواد یه لحظه از کنارش تکون بخورم که مبادا فرصت پیدا کنه اس ام اس بده به او طرف.
حدود 2 هفته بعد از عروسیمون فهمیدم این ماجرا رو.
الان تقریبا 3 هفته می شه که اینو می دونم
دارم مریض می شم
روانم داغون شده
خنده های ظاهری می کنم اما توی دلم آشوبی ه
دنیا روی سرم خراب شدههه :((


پاسخ:

سلام.دوست گرامی ، آن چه که شما را به هم ریخته است ، (سوء ظن) و ( تجسس ) در امور دیگران است که باعث از دست رفتن آرامش شما گشته . اگر همان اول که به ایشان شک می کردید ، تصمیم می گرفتید که مسئله را با ایشان در میان بگذارید و بعد از آن هم دیگر تجسس نمی کردید ، الان با آرامش زندگی خود را می کردید .مطمئن باشید که حتی اگر پای شوهرتان در مواردی بلغزد ، هیچگاه علاقه ی به شما را حاضر نیست با دیگری عوض کند ؛ سعی کنید با گفتگو ها و افکار درونی زندگی خود را متلاشی نکنید . سعی کنید که به شوهرتان خالصانه محبت کنید ، خواهید دید که محبت ایشان هم خالص برای شما خواهد شد .در حال حاضر در یک موقعیت مناسب با همسرتان گفتگو کنید و افکار خود را به ایشان بگویید و از ایشان کمک بگیرید که شما را آرام کنند . از آن به بعد هم به هیچ عنوان تجسس نکنید ؛ آرام خواهید شد.موفق باشید





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین