با سلام خانم عزیز برای اینکه ارتباطی خوبی با همسرتان داشته باشید ، ابتدا لازم هست که اطلاعات خودتان را درباره ویژگی مردها و خصوصیات روانشناختی آنها در هر مورد را افزایش بدهید ، چه در باره مسائل ارتباطی و چه درباره مسائل جنسی .در حال حاضر هم شما برای کسب این اطلاعات لازم هست یکسری کتابها را مطالعه کنید ، کتاب رازهایی درباره مردان برای شناخت خصلتهای مردانه بسیار موثر هست و سرد کنندههای جنسی را در مرد کامل توضیح میدهد . همچنین کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی ، در بالا بردن مهارتهای ارتباطی شما و همسرتان بسیار مفید هست . چند راهکار هم به صورت تمرین هست که به شما توصیه میکنم برای شروع حتما مد نظر قرار دهید.-کاربر گرامی گله گذاری و انتقاد نمودن و سرزنش نمودن را به حداقل برسانید .هرگز همسر خود را سرزنش نکنید و متلکبارانش نکنید. حتی نگاه سنگین به او نکنید. مواقعی را به خاطر آورید که او شما را یاری میکرد و در سختیها همراهتان بود.هنگام بروز اشتباهی از جانب همسر خود، سعی کنید روشی را در پیش بگیرید که از تکرار این اشتباهات جلوگیری کند.-کلمات زیبا به اوبگوییدسعی کنید به گفتن کلمات زیبا به همسر خود عادت کنید. هر زمان که همسر شما کاری برایتان انجام داد، حتما با احساس از او تشکر کنید. سعی کنید از کلمات و جملاتی به غیر از متشکرم استفاده کنید. مثلاً جملاتی مثل تو من را غافلگیر کردی، خیلی خوشحالم از اینکه به فکرم هستی، ازت متشکرم. البته تشکر کردن با جملات ساده تاثیر مثبتی دارد، اما جملهها و عبارتهای تازه میتواند روح تازهای به حال و هوای شما بدهد.- تحسین و تعریف و تشکر بهموقع، در همسر تان یک انگیزه قوی ایجاد میکند.-اوقاتی را صرف ، صحبت دو نفره نمایید.در مورد روزهای اول آشناییتان و ویژگیهایی که سبب شده نسبت به هم علاقهمند شوید، حرف بزنید. دقت کنید که اگر ویژگیهای خوب خود مثلا ویژگیهای ظاهری تان را از دست دادهاید، در مورد آنها با هم حرف نزنید.به جای آن، سعی کنید صادقانه درباره ویژگیهای مثبت روحی و شخصیتی خود با هم گفتوگو کنید. زمانی در روز یا در هفته را فقط به خودتان اختصاص دهید؛ به پارک بروید و هیچکدام از فرزندانتان را با خود نبرید.هیچ وقت احترام گذاشتن نسبت به یکدیگر را فراموش نکنید. احترام به افکار، عقاید و دیدگاه همسرتان باعث میشود او هم همین احساسات را نسبت به شما پیدا کند. درست است که نظرها و سلیقههای شما با هم فرق دارد، اما هیچگاه نباید اجازه بدهیداین اختلافات روی عشق و احساسات شما تاثیر بگذارد. -به روابط جنسیتان اهمیت بدهید -حتما تفریحات شاد و جدید را با هم تجربه کنید .-مردها دیداری هستند و بیشتر مهربانی و عشق را از طریق چشمانشان دریافت میکنند ، به ظاهر خود اهمیت بدهید و با ابراز محبت ، کلامی و رفتاری ، سعی کنید کیفیت رابطه تان ارتقاء پیدا نماید .موفق باشید
باسلام واحترام .میخواستم لطف بفرمایید و روش های بهتر شدن روابط همسران را برشمارید تا بتوانم همسرم را به زندگی دلگرم کنم تا ازرابطه اش با دختر دیگری که به زندگی اش وارد شده منصرف شود.باتشکر
با سلام خانم عزیز برای اینکه ارتباطی خوبی با همسرتان داشته باشید ، ابتدا لازم هست که اطلاعات خودتان را درباره ویژگی مردها و خصوصیات روانشناختی آنها در هر مورد را افزایش بدهید ، چه در باره مسائل ارتباطی و چه درباره مسائل جنسی .در حال حاضر هم شما برای کسب این اطلاعات لازم هست یکسری کتابها را مطالعه کنید ، کتاب رازهایی درباره مردان برای شناخت خصلتهای مردانه بسیار موثر هست و سرد کنندههای جنسی را در مرد کامل توضیح میدهد . همچنین کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی ، در بالا بردن مهارتهای ارتباطی شما و همسرتان بسیار مفید هست . چند راهکار هم به صورت تمرین هست که به شما توصیه میکنم برای شروع حتما مد نظر قرار دهید.-کاربر گرامی گله گذاری و انتقاد نمودن و سرزنش نمودن را به حداقل برسانید .هرگز همسر خود را سرزنش نکنید و متلکبارانش نکنید. حتی نگاه سنگین به او نکنید. مواقعی را به خاطر آورید که او شما را یاری میکرد و در سختیها همراهتان بود.هنگام بروز اشتباهی از جانب همسر خود، سعی کنید روشی را در پیش بگیرید که از تکرار این اشتباهات جلوگیری کند.-کلمات زیبا به اوبگوییدسعی کنید به گفتن کلمات زیبا به همسر خود عادت کنید. هر زمان که همسر شما کاری برایتان انجام داد، حتما با احساس از او تشکر کنید. سعی کنید از کلمات و جملاتی به غیر از متشکرم استفاده کنید. مثلاً جملاتی مثل تو من را غافلگیر کردی، خیلی خوشحالم از اینکه به فکرم هستی، ازت متشکرم. البته تشکر کردن با جملات ساده تاثیر مثبتی دارد، اما جملهها و عبارتهای تازه میتواند روح تازهای به حال و هوای شما بدهد.- تحسین و تعریف و تشکر بهموقع، در همسر تان یک انگیزه قوی ایجاد میکند.-اوقاتی را صرف ، صحبت دو نفره نمایید.در مورد روزهای اول آشناییتان و ویژگیهایی که سبب شده نسبت به هم علاقهمند شوید، حرف بزنید. دقت کنید که اگر ویژگیهای خوب خود مثلا ویژگیهای ظاهری تان را از دست دادهاید، در مورد آنها با هم حرف نزنید.به جای آن، سعی کنید صادقانه درباره ویژگیهای مثبت روحی و شخصیتی خود با هم گفتوگو کنید. زمانی در روز یا در هفته را فقط به خودتان اختصاص دهید؛ به پارک بروید و هیچکدام از فرزندانتان را با خود نبرید.هیچ وقت احترام گذاشتن نسبت به یکدیگر را فراموش نکنید. احترام به افکار، عقاید و دیدگاه همسرتان باعث میشود او هم همین احساسات را نسبت به شما پیدا کند. درست است که نظرها و سلیقههای شما با هم فرق دارد، اما هیچگاه نباید اجازه بدهیداین اختلافات روی عشق و احساسات شما تاثیر بگذارد. -به روابط جنسیتان اهمیت بدهید -حتما تفریحات شاد و جدید را با هم تجربه کنید .-مردها دیداری هستند و بیشتر مهربانی و عشق را از طریق چشمانشان دریافت میکنند ، به ظاهر خود اهمیت بدهید و با ابراز محبت ، کلامی و رفتاری ، سعی کنید کیفیت رابطه تان ارتقاء پیدا نماید .موفق باشید
- [سایر] با سلام و عرض خسته نیاشید خدمت شما من حدود 3 ماه است که عروسی کرده ام اما مشکلی بین من و همسرم وجود دارد و آن اینست که همسرم خیلی علاقه شدید به بچه و بچه دار شدن دارد ولی من اصلا نمیخواهم که بچه دار شوم و متاسفانه من این مسئله را در جلسه خواستگاری مطرح نکردم چون آن موقع تمایل به بچه دار شدن داشتم ولی الان که وارد زندگی و مشکلات و مسئولیتها و هزینه ها شده ام و از سوی دیگر وقتی در جامعه و افراد فامیل میبینم که بچه ها با والدینشان چه برخوردی میکنند به طور کلی از این قضیه منصرف شده ام حالا میخواستم
- [سایر] باسلام هشت سال است که ازدواج کرده ام یک دختر 2ساله دارم همسرم شغل آزاد دارد با درآمد متوسط زندگی تقریبا آرامی داریم اما همسرم طی سه سال گذشته ابتدا مادر و حدود دوماه قبل پدرشان را از دست دادند. من متوجه هستم که ایشان چقدر تحت فشار هستند چرا که خواهر و برادرهایی دارند که هنوز ازدواج نکرده اند و در شهر دیگری زندگی میکنند همینطور از نظر کاری بسیار در موقعیت سخت و پراضطرابی قرار دارند خیلی نگران سلامتیشان هستم بخصوص که بیماری فشار خون ارثی هم دارند نمیدانم در این شرایط باید چطور کمکشان کنم لطفا راهنمائیم کنید. باتشکر ساکن مشهد سن خودم 30 همسرم 33 خانه دار هستم با همسر و فرزندم زندگی میکنم
- [سایر] باسلام و احترام .قبلادرخواست ذیل را حدمت شما ارسال کرد اما پاسخی نگرفتم.مجددا موضوع را برایتان میفرستم. به لطف خداوند من و همسرم هردو در خانواده های مذهبی بزرگ شده ایم. اما مشکل:همسرم مدتیست از نظر روحی دچار مشکل خاصی شده است.آنطور که خودش میگوید ذهنش بدون اینک هخودش بخواهد به طرف موضوع مرگ و ترس از مرگ مشغول میشود و محدود به مکان و شرایط خاصی نیست .بلکه درحالت عادی ،در حین صحبت با دیگران ،درکوچه و خیابان و ... نمی داند چرا دائم ذهنش به این سو معطوف میشود. این درحالی است که به گواهی خود ایشان ما هیچ مشکل خاصی در زندگی مشرکمان نداریم.و این موضوضع در حال تاثیر گذاری منفی درزندگی مشترک و شرایط جسمی ایشان گذاشته است.خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید.
- [سایر] باسلام <div>من وهمسرم تقریبا هم سن وسال هستیم البته همسرم حدود چندماهی ازمن کوچکتراست و پسرعمه من هستند . سال 89 ازدواج کردیم .</div> <div>چندتا سئوال داشتم </div> <div>1- از روز اول ازدواج من سرکار می رفتیم ولی ایشون مشغول درس خواندن در شهرستان بوده وخیلی معمولی حقوق من صرف هزینه های زندگی می شد ومن بااین قضیه مشکلی نداشتم . اما الان پس از گذشت تقریبا یکسال که همسرم به طور روتین داره کارمیکنه و حقوق می گیره با این مسئله نمی تونه کنار بیاید که حقوق من دیگه مال خودمه ومیگه زندگی مشترک است حقوقه تو باید دست من باشه تا باهم خرج کنیم.ولی من دوست دارم حداقل نیمی از حقوقم رو خودم بتونم برای خودم پس انداز کنم خلاصه باهر ترفندی که وارد میشم به شدت ناراحت میشه. بفرمائید کارمنطقی چیست؟</div> <div>2- همسرم نسبت به رفتارهای پدرومادر و برادرم بسیار حساس و زودرنج است بااینکه آنها محبت های بی شماری نسبت بهش داشتند که شاید هیچ خانواده دختری برای دخترش نکندالبته ایشان هم محبت دارد اما باهر کوچکترین رفتاری موضع می گیرد وسریعا در رفت وامدها انرا دخالت می دهد واگر جایی دعوت بشیم میگوید نمی رویم در این مورد هم راهنمایی نمایید.</div> <div>باتشکر</div>
- [سایر] باسلام . تبریک ولادت امام رضا ع 1-دختر-23 ساله-لیسانس 2-به لطف خداوند از این ترم توفیق طلبگی رو پیدا کردم و در حوزه علمیه مشغول به تحصیلم-ما کجا و نور باران شب دریا کجا...- 3-خیلی دوست دارم که در محضر شما، هنر مشاوره را یاد بگیرم و بتوانم از این کانال به زنان و دختران جامعه م کمک کنم 4-اگر کلاس مشاوره برای طلبه های خانم بگذارید-مطمئنا استقبال زیاد و نتیجه خوبی خوهد داشت-چون خانمهای جامعه بیشتر به مشاوره مذهبی -خانوادگی نیاز دارند-و مراجعه به روحانی مرد، از خیلی جهات نه صحیح است و نه اتفاق می افتد 5-شرمنده اگر جسارت کردم- 6-مشتاقانه منظر جواب مثبت یا منفی تان با دلیل هستم 7-خدا قوت
- [سایر] با سلام و عرض ادب به محضرتان 1-یک مشکلی برای یکی از اعضا خانواده ما رخ داده واقعا در مورد روش رفتاری مناسب با این مسئله درمانده شده ام خانواده ما یک خانواده مذهبی است 2- بنده پسر بزرگ خانواده و متاهل می باشم 3- اخیرا از طریق یکی از بستگان و همسرم مطلع شده ام که خواهر کوچکترم (که 14 سال سن داره) ، دوست پسر داره از حالی که دارم واقعا نمی دونم چه بیانی رو براتون انتخاب کنم ولی سر بسته خواب و خوراک ندارم 4- فعلا گفتم که از در تغافل وارد شویم و البته سعی کنیم ارتباطاتش رو با محیط بیرونی (رفتن خونه دوستانش و داشتن موبایل و آموزشگاهی که می ره) محدود کیبنم قراره با پدرم در موردش صحبت کنیم چون مادرم بسیار عصبی است و معلوم نیست اگه بفهمه چه بلایی سر خودش و این دختر به نظرمن خام می یاره 5-بزرگواری بفرمایید و یک راهکاری رو برای کوتاه مدت و بلند مدت بفرمایید تا به سلامت از این پرتگاه عبور کنیم
- [سایر] بسمه تعالی باسلام حاج آقا لطفاً راهنمایی فرمائید من یک دختر 24 ساله هستم که 2 ساله ازدواج کردم و الان قریب به 2 ماهه که با همسرم مشکل دارم که گاهی اوقات به جروبحث و نازسا و حتی کتک زدن ختم میشه و الان قریب به 2 ماهه که شدید تر شده و در ضمن صبحا 3 ساعت زودتر از همیشه از خانه خارج میشه و شبها 3 تا 4 ساعت دیرتر از قبل یعنی ساعت 1 نیمه شب به خانه برمیگرده و در این 2 ماه خرجی به من نداده چیزی برای خانه تهیه نمی کنه من از صبح تا شب بیشتر اوقات یا گرسنه می مونم یا گاهی اوقات از مادرم خرجی میگیرم. در ضمن مادرش خیلی در زندگیمون دخالت می کنه. حاج آقا لطفاً راهنمایی بفرمایید که چه کار کنم زندگیم داره از هم میپاشه. ... خیلی نگران زندگیم هستم. متشکر.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما . من یک بار دیگر هم سوالم را مطرح کردم ولی هنوز پاسخی دریافت نکردم - من 25 ساله هستم و تازه ازدواج کردم همسر من قبلاً یک ازدواج ناموفق با دختر عمویشان داشتند که پس از یک سال در دوران عقد منجر به طلاق شده است- به گفته خود ایشان و اطرافیان دلیل جدائی از همسر قبلیشان این بوده که با هم تفاهم اخلاقی نداشتند و همدیگر را درک نمی کردند و اینکه همسرشان پس از مدتی اظهار کردند که به یک نفر دیگر علاقه مندند - الان حدود 2 سال از ازدواج قبلی ایشان گذشته و نزدیک یک ماه است که ما با هم ازدواج کردیم رابطه خانواده همسرم با خانواده عمویش کلا بعد از این اتفاق قطع شده و همسر قبلیشون هم با همون کسی که دوست داشتند ازدواج کردند . می خواستم لطف کنید راهنمایی کنید که من باید چه رفتارهایی با همسرم داشته باشم که منجر به تنش و مشکلات در زندگیم نشود و چگونه با ایشان رفتار کنم که خاطرات گذشته را فراموش کنند و چه رفتارهایی را داشته باشم که به خانواده خودم لطمه ای وارد نکنم چون پدر و مادرم به همین دلیل خیلی با این ازواج موافق نبودند ولی وقتی نظر من رو دیدند موافقت کردند و حتی هنوز هم گاهی مشکلاتی در خانواده خودم بخاطر این جریان دارم. همسرم هنوز در بعضی مواقع من رو با همسر قبلیشون مقایسه می کنند و همش یادآوری می کنند که چقدر آدمها با هم فرق دارند مثلاً اون اینکار رو می کرده ولی شما بخاطر من نمی کنی یا خیلی چیزهای دیگه و من دوست ندارم که اصلا هیچ حرفی از زندگی قبلی ایشون داشته باشیم . خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید که چه مسیری را برم که زندگیم از همین اول محکم و پر از عشق و علاقه باشد . متشکرم
- [سایر] با سلام . من به شدت در زندگی زناشویی خود دچار مشکل شدم همسرم فردی است که مسئولیت زندگی را به گونه ای که باید نپذیرفته و فقط به فکر تفریح و خوشگذرانی است و درآمد مازاد خود را پس انداز نمی کند خرج تفریح میکند یک کلام آینده نگر نیست و حتی برای درآمد من هم در زمینه خوشگذرانی تصمیم میگیرد که البته من با ترفند هایی پس انداز میکنم. با چنین شخصیتی همسر بنده به یک زن قانع نیست و خیلی هوسران است به من میگوید تو اون چیزی نبودی که من میخواستم و از روی ترحم با توام و... در صورتیکه عاشق من بود تا ازدواج کنیم پدر خانواده من و خودم رو درآورد حالا پشیمان شده.ما فامیل هستیم و او اصرار به جدایی دارد . چندین بار به من خیانت کرده و من او را بخشیدم ولی متوجه این لطف من نیست و حس میکنم به رفتارش ادامه خواهد داد چون با دیدن هر زنی دست و پایش میلرزد.من نمیدانم چه باید یکنم از جدایی واهمه دارم و اصلا دلم نمی خواهد این کار را بکنم ولی او فقط تکرار میکند جدایی ... لطفا راهنمایی نمایید
- [سایر] سلام خیلی زود میرم سر اصل مطلب . 2 سال پیش ازدواج کردم ، بک ازدواج آکاهانه و خانواده پسند . از 8 ماه پیش زندگی مشترکمون رو آغاز کردیم . اما بعد از ازدواج متوجه شدم شوهرم هیچ تمایلی به برقراری ارتباط جنسی با من نداره . البته یک مشکل بزرگ وجود داشت و آن هم بلد نبودن اینکار از ناحیه هر دو بود .من سریع به پزشک مراجعه کردم و آموزش های لازم رو فرا گرفتم اما همسرم از این کار امتناع میورزه و حاضر نیست به پزشک مراجعه کنه . الان حدود 8 ماه از ازدواج ما میگذره و من هنوز باکره هستم .خیلی با همسرم صحبت کردم ، بهش از نیازم گفتم ولی اصلا\" براش اهمیتی نداره . اگر در حضورش آرایش کنم ، لباس تنگ و یا کوتاه بپوشم و هر کاری که همه جوانان تازه عروس انجام میدن رو انجام بدم بهم میگه وقتی من نیستم این کارها رو انجام بده و زمانی هم که انجام نمیدم بهم میگه شما هیچ کاری برای تحریک من نمی کنی . به تازگی فهمیدم که قبلا\" به دختر دیگه ای علاقه داشته و خیلی وقتها در مورد اون با من صحبت میکنه ، از اینکه خانواده ها مخالف این ازدواج بودند . همیشه به من میگه دوست دارم اما به توجه به سردی رفتارش نمی تونم باور کنم . از هنگامی که ازدواج کردم فشارهایی که عدم رابطه جنسی به من وارد می کنه بیشتر شده . قبل از ازدواج خیلی خوب می تونستم خودم رو قانع کنم اماالان دچار هزاران بیماری شدم . افسردگی ، ترس از حضور در جمع ، افت تحصیلی و خیلی از مسائل دیگر از یک ازدواج اگاهانه ، خداپسند بر من وارد شده . خیلی وقتها برای خودم آرزوی مرگ میکنم . همسرم حاضر نیست به دکتر مراجعه کنه و میگه با شما به خاطر مسائل جنسی ازدواج نکردم . به هر دکتری که مراجعه می کنم پیشنهاد میدن که طلاق بگیرم اما میدونم که این راه مناسبی نیست . آقای مرادی کمکم کنید تا یکبار دیگه بتونم به زندگی برگردم روزی هزاران مرتبه حسرت میخورم و از خودم می پرسم که آیا من بو میدم ؟ من کثیفم ؟ در ضمن باید بگم که همسرم به اجبار با من ازدواج نکرده. من رو به مادرشون معرفی کرده بودند و همسرم به همراه مادرشون به خواستگاری من آمد و بعد از چند جلسه صحبت خواستگاری رسمی تر شد . آقای مرادی خواهش میکنم راهنماییم کنید . خیلی ممنونم که نامه من رو خوندید و به درد دلم گوش دادید . منتظر پاسخ زیباتون هستم .