با سلام و تبریک سال نو آقای محترم شما برای ازدواج هم سن وسال مناسبی رادارید وهم از نظر شرایط مشکل خاصی وجود ندارد . در رابطه با عدم ازدواجتان تا کنون در مطالبتان هم اشاره ای به اینکه خواستگاریها چرا به وصلت ختم نشده ننموده اید . اما به طور کلی اگر در انتخاب همسر دچار تردید هستید و یا دخترانی که به خواستگاریشان میروید نظرتان را جلب نمیکنند ،من پیشنهاد میکنم ابتدا معیارهای خود را بر اساس الویت بر روی کاغذ بیاورید . سعی کنید قبل از خواستگاری الویتهای اساسی را با شخص معرف در میان بگذاریدتا از هماهنگی اولیه اطمینان حاصل نمایید .در جلسه خواستگاری اطلاعات اولیه ای را که کسب میکنید را با الویتهای خود مورد بررسی قرار بدهید اگر در همین شناخت ابتدایی بر اساس الویتهایتان دختر خانم معدل مناسب را کسب نمود فرصت آشنایی بیشتر را بدهید تا اطلاعات خودتان را تکمیل نمایید . کاربر گرامی اگر در شناخت الویتها هنوز دچار تردید هستید . من به شما پیشنهاد میدهم در کارگاههای پیش از ازدواج شرکت نمایید . زیرا در این امر و سردرگمیهای قبل از ازدواج بسیار کمک کننده هست .همچنین پیشنهاد میکنم کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی نوشته بارابارا دی آنجلیس را مطالعه نمایید .موفق باشید
سلام من 33 سالمه لیسانس دارم خانه دارم شغل دارم زیاد خواستگاری رفته ام اما هنوز ازدواج نکرده ام مرا راهنمایی کنید خیلی دلم میخواهد ازدواج کنم چکار کنم فردی مذهبی هستم و از اینکه هر کسی به من میرسد و میگوید چرا ازدواج نکرده ای ناراحت میشوم لطفا مفصل جوابم را بدهید و یک راه حل با تشکر
با سلام و تبریک سال نو آقای محترم شما برای ازدواج هم سن وسال مناسبی رادارید وهم از نظر شرایط مشکل خاصی وجود ندارد . در رابطه با عدم ازدواجتان تا کنون در مطالبتان هم اشاره ای به اینکه خواستگاریها چرا به وصلت ختم نشده ننموده اید . اما به طور کلی اگر در انتخاب همسر دچار تردید هستید و یا دخترانی که به خواستگاریشان میروید نظرتان را جلب نمیکنند ،من پیشنهاد میکنم ابتدا معیارهای خود را بر اساس الویت بر روی کاغذ بیاورید . سعی کنید قبل از خواستگاری الویتهای اساسی را با شخص معرف در میان بگذاریدتا از هماهنگی اولیه اطمینان حاصل نمایید .در جلسه خواستگاری اطلاعات اولیه ای را که کسب میکنید را با الویتهای خود مورد بررسی قرار بدهید اگر در همین شناخت ابتدایی بر اساس الویتهایتان دختر خانم معدل مناسب را کسب نمود فرصت آشنایی بیشتر را بدهید تا اطلاعات خودتان را تکمیل نمایید . کاربر گرامی اگر در شناخت الویتها هنوز دچار تردید هستید . من به شما پیشنهاد میدهم در کارگاههای پیش از ازدواج شرکت نمایید . زیرا در این امر و سردرگمیهای قبل از ازدواج بسیار کمک کننده هست .همچنین پیشنهاد میکنم کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی نوشته بارابارا دی آنجلیس را مطالعه نمایید .موفق باشید
- [سایر] سلام .من 36 سالمه خواستگاری دارم که 10 سال ازم بزرگتره در انتخابم دچار تردیدم. من معلمم اون مهندس ساختمان ما 4 فرزندیم من ارشد خانه اون کوچک خانواده و6فرزندن هر دو هم زبان و اذری هستیم.نگران ام که چون سنم بالاس و موقعیت های بهتر دیگه ای نداشته باشم یعنی تاحال اگه بود من ازدواج کرده بودم .عاشق هم نشدیم به روش سنتی معرفی شدیم .بهم گف مهم اینکه کسی به دلتون بشینه .در این مورد هم تردید دارم. ولی میترسم موقعیت بهتر یا اصلا نداشته باشم .مادرم بشدت نگران ازدواج من هس . خودم هم کم کم احساس تنهایی میکنم .کوچترای فامیل هم ازدواج کردن.من الان تنها مجرد سن بالای فامیلم .از طرفی فک میکنم مثلا اگه ازدواج کنیم بچه دار هم بشیم 4 سال دیگه ایشون 50 ساله میشه که بچه 2 ساله داره. نگرانم چون هنوز به دلم ننشسته والبته 1 جلسه صحبت کردیم .لطفا راهنمایی ام کنید .نیاز به جواب فوری دارم باید جواب مثبت یا منفی رو بدیم.
- [سایر] سلام من مدت 6 ماه است که نامزد کرده ام من و همسرم در طول این مدت هیچ مشکلی با هم نداشته ایم و خود ایشان هم به این موضوع اقرار میکنند تا اینکه قرار عقد گذاشته شد و همه ی هماهنگی ها هم انجام شد که خانومم به طور یک طرفه و ناگهانی اعلام کرد که تمایلی به این ازدواج ندارد وقتی که علت را از او جویا میشوم میگوید که ما از نظر ظاهری با هم تفاهم نداریم و این موضوع قابل حل نیست و در آینده به مشکل برخورد خواهیم کرد لازم به ذکر است که سن همسرم 17 سال است و سن من 22 سال میباشد و قد ایشان 168 و قد اینجانب 171 میباشد و تنها مشکل ایشان بحث عدم کفویت ظاهری میباشد لطفا هرچه سریعتر پاسخ دهید چون زندگی من داره از هم میپاشه با تشکر پیشاپیش از لطف و راهنمایی شما نیما
- [سایر] با سلام خدمت مشاور عزیز.اینجانب چند روزی که عروسی کرده ام و به خانه بخت رفته ام ولی در این مدت 2 موضوع گاها مرا اذیت میکند که میخواهم با شما درمیان گذاشته و طلب راهنمایی کنم.1_ از شب عروسی تا بحال دلم شدیدا برای پدر و مادرم تنگ میشود تا حدی که گریه هم میکردم احساس میکنم از دستشون دادم و2 تکیه گاهم دیگر وجود ندارند و بیشتر احساس تنهایی میکنم و دوری پدر و مادرم را حس میکنم.2_ خانواده همسرم در دوران عقد در صحبت کردن با همسر من رعایت عفت کلام را نمیکردند و از کلماتی استفاده میکردند که من شدیدا ناراحت میشدم مثل { خره و .............} . تصورم بنده این بود که زمانیکه عروسی کنم دیگر این موارد وجود ندارد و تکرار نمیشود ولی متاسفانه هم ادامه داشته هم تکرار کردند.نمیدانم چه راهی بیاندیشم تا اینها حرف دهنشان را بفهمند و بزنند و عفت کلام را رعایت کنند.بطور کلی راهنماییم کنید.............با تشکر فراوان ......... موفق و پیروز باشید.
- [سایر] باسلام دختری هستم 28 ساله در خانواده مذهبی بزرگ شده ام ما با والدین 11 نفریم همه حتی خواهر کوچکترم ازدواج کرده اندبه جز من و برادر کوچکترم که ازدواج نکرده ایم از سن راهنمایی خواستگارها پا به خانه مان گذاشتند اوایل بدلیل اینکه کوچکترم و خواهر بزرگتر در خانه بود والدینم مخالفت میکردند چون در روحیه اوو تاثیر بد نگذارد ولی نوبت به من رسید این قانون برداشته شد خنده داره ،ناراحت نیستم به نظرم این فکر غلط است خواهر کوچکترم یک فرزند دارد که عاشقش هستم حتی خواهر کوچکترم را هم دوست دارم بیشتر از همه،بالاخره تا موقع دیپلم که فردی واقعا منو میخواست ولی بیان نمیکرد ولی از حرکاتش مطمئن بودم رفت سربازی و اومد هر موقع مرخصی داشت خبر میگرفت ازدواج نکرده باشم منم کاردانیمو خوندم تا اینکه ترم آخر بودم اومد خواستگاری خانواده ای مذهبی بودند به دلیل رفتار مادرش مادرم مخالف بود و بدون اینکه نظر منو بپرسن پدرم گفت دخترم داره درس میخونه و از سرش رد کردش داداش بزرگم وقتی ماجرا رو فهمید خیلی ناراحت شد چون میشناختش پسر بدی نبود به هر حال ان شاءالله خوشبخت باشه.حالا در سن 28 سالگی پسر عمه ام با سن 25 اومده خواستگاری همه خانوادم میگن این فرصت طلایی واقعا کجاش طلایی افکارمون به هم نمیخوره از نظر اعتقادی متفاوتیم نه اینکه نماز و روزه نگیره نه مسائل دیگه رو میگم تحصیلا اون دیپلم شاید مخالفم ولی منتظر حادثه ای تلخ برای خودم نمیدونم چیکار کنم آخه قبلا پسرعموهام پا پیش گذاشتن پدرم شدید موافق بود و من مخالف تا مدتی روم کار میکردنو و هی میگفتم اونا معتادن و کسی باور نمیکرد حالا که ازدواج کردن همه چیز بر ملا شده کمکم کنید ازدواج برای فرار از مشکل مجردی به نظرم خوب نیست.
- [سایر] سلام طاعات و عبادات قبول سوالی داشتم که با اجازه از شما راهنمایی می خواهم اینجانب می خواهم به خواستگاری دختر دایی خود بروم از مقطع تحصیلی با هم برابر و فاکتورهای بقیه شرایط ازدواج را داره و نیروی یک اداره ولی محل کارمان با فاصله هست و 7 سال فاصله سنی داشته و از بیشتر لحاظ خانواده هایمان شبیه به هم هستند پدر و مادر من و تا حدودی خانواده آنها ما را مناسب این ازدواج می دانند من اوالا راستش نمی دانم که او را دوست دارم یا نه و احتمالا تا حالا با هم صحبت نکرده ایم به این خاطر هست یا علت دیگه حالا من اولا به خاطر ازدواج فامیلی بودن ترس دارم ولی هر دو خانواده می گویند که با آزمایشات این نگرانی حل می شود از طرف دیگه در کتابی نوشته بود که قبل از اینکه علاقه ای بین دو طرف ایجاد شود باید هر دو طرف به آزمایش بروند تا اگر مشکلی بود از لحاظ آزمایش دیگر ادامه ندهند حالا نمیشه به طرف یا خانواده او گفت که من اول بیام با دختر بروم آزمایش تا ببینیم نتیجه آزمایش چی هست بعد اگه مثبت بود بیام خواستگاری از طرف دیگه نمیشه رفت و خواستگاری کرد بعد علاقه پیدا شد بگوییم نتیجه آزمایش منفی هست دیگه تو را نمی خواهم لطفا مرا به صورت کامل راهنمایی بفرمائید با تشکر فراوان از شما
- [سایر] این جانب جوانی 25 ساله دارای مدرک تحصیلی مهندسی عمران و شغل آزاد با درآمدی حدوداً 900 هزار تومان در ماه می باشم .چندی پیش دختری از اقوام دور را برای ازدواج برگزیدم و به خانواده ام معرفی کردم. این خانم دانشجوی سال آخر مهندسی کامپیوتر و حافظ و قاری قرآن و از خانواده ای مذهبی می باشد، اما والدینم راضی به این وصلت نبوده و هر بار که من صحبت از ازدواج کرده ام به بهانه ای مرا سر کار گذاشته اند. قبل از این که شغلی داشته باشم آن را بهانه می کردند, این مشکل که حلّ شد درسم را بهانه کردند, درسم که تمام شد پدر بزرگم فوت کرد اکنون سه ماه است که از فوت پدربزرگم میگذرد خدمت سربازی را بهانه می کنند .در صورتی که بنده کلّا 5 ماه خدمت سربازی خواهم رفت. حال بنده حقیر این سؤالات را از محضر جناب عالی دارم: 2 – اگر خدای نکرده نعوذ بالله , بنده در اثر عدم ازدواج گناهی را مرتکب شوم که اگر ازدواج می کردم آن گناه را مرتکب نمی شدم والدینم در آن شریک هستند یا نه؟ 3 – لطفاً مرا در مورد چگونگی رفتار با والدینم راهنمایی کنید .با تشکر
- [سایر] با سلام و خسته نباشید خدمت شما مشاور محترم، من دختری هستم 25 ساله مدت دو ماه هست که با یک آقای 30 ساله عقد کردم.من آدم کم حرف و درونگرایی هستم. همسرم هم لیسانس است ولی در یک خانواده با سطح تحصیلات پایین. ولی ایشان به بهانه اینکه من آدم کم حرفی هستم شوخی های بی مورد و مسخره انجام میدهد با من و طوری حرف میزند که من فکر میکنم با یک فرد کوچه بازاری طرف هستم. حتی چندین بار این را به او تذکر دادم که از طرز رفتارش خوشم نمی آید ولی او باز بهانه کم حرفی من را می آورد. در حالی که همان بار اول که به خواستگاری آمد اولین چیزی که من به ایشان گفتم این بود که من کم حرف هستم حتی معرف که واسطه ازدواج ما بودن هم این مورد را گفته بوده. حتی خودش هم چند بار یکی از دلایل انتخاب من را همین کم حرفی عنوان کرده ولی باز هم با این طرز حرف زدن من را ناراحت میکند ومن می خواهم بدان چکار باید بکنم؟ همچنین ایشان دائم مرا با بقیه مقایسه میکند که این هم من را رنج میدهد در این مورد هم لطفا مرا راهنمایی کنید. با سپاس فراوان
- [سایر] سلام بدون هیچ مقدمه ایی میروم سر اصل مطلب چرا شما میگویید این دخترها هستند که بهانه تراشیهای اضافی باعث می شوند سن ازدواجشان بالا برود من دختری هستم 27 ساله و لیسانس مترجمی زبان دارم ودر خانوادهایی مذهبی واز نظر اقتصادی در سطح متوسط زندگی میکنم ولی تا به حال هیچ خواستگاری نداشته ام واز نظر روحی واقعا احساس میکنم که احتیاج به یک همراه دارم و جای خالی آن را در زندگیم حس میکنم بعضی وقتها احساس می کنم که خدا من را فراموش کرده واین موضوع مرا افسرده کرده است البته همیشه سعی می کنم این موضوع را فراموش کنم چون دوست ندارم ذره ایی به وجود خداوند شک کنم ولی متاسفانه نگاه اطرافیان نمی گذارد بعضی ها می گویند شاید بختش را بسته اند چون نه از لحاظ ظاهری مشکل دارد نه اجتماعی شما مرا راهنمایی کنید که چیکار کنم آیا مثل دختران هرزه خود به دنبال شوهر بروم یا از دعا نویسان قلابی کمک بگیرم شما رابه خدا مرا فراموش نکنید وحتما جواب من را بدهید
- [سایر] با سلام و آرزوی قبولی طاعات و تشکر از اینکه برای راهنمایی دیگران وقت می گذاریدمطمئنا اجرتان نزد خداوند محفوظ خواهد ماند. اینجانب دختری هستم 22ساله که تا کنون خواستگاران بسیاری داشته ام اما نتوانستم از میان آنها فرد مورد نظر خودم را پیدا کنم البته من معیارهای سختی در انتخاب همسر ندارم فقط کسی را می خواهم که برای من همرا و دو بال باشد تا من را درانسان بهتر شدن کمک کند. اکثر اطرافیانم معتقد هستند که جستجوی من برای چنین فردی بی فایده است و اگر کسی را پیدا کردم که نماز می خواندو روزه می گرفت باید به او جواب مثبت بدهم ولی من به خدا توکل کرده و نمی خواهم به این جور افراد قناعت کنم .نمی خواهم هر وقت زندگی نامه شهیدان را می خوانم از نداشتن آن زندگی حسرت بخورم.اصل مطلب این است که من خود فکر می کنم فرد مورد نظرم را پیدا کرده ام ولی نمی توانم از کسی کمک بخواهم تا مرا راهنمایی کند می خواستم اقدام به تحقیق بیشتر از ایشان کنم اما دودل بودم از پیشنماز مسجد خواستم استخاره کند و نیتم این بود که اگر این همان فردیست که من مد نظر دارم واقدام من صحیح است خدا مرا راهنمایی کند که جواب استخار خوب آمد (سوره نور/37)که معنی این آیه برای من خیلی جالب بود. حالا نمی دانم چگونه برای تحقیق و قدم جلو گذاشتن اقدام کنم یا باید از کسی کمک بگیرم از شما خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید تابتوانم راه درست را انتخاب کرده و در آن قدم بگذارم.در ضمنانتخاب من به این دلیل نبوده که به ایشان بسیار علاقه دارم. در زیر مشخصات خودم و ایشان را برایتان می نویسم. م.س:22ساله/لیسانس کارتوگرافی/خانه دار/ ایشان: ...خصوصی... با تشکر از شما
- [سایر] سلام بعد از خداوند یکی از امیدهای من کمک شماست اقای مرادی من حالم خوب نیست و دچار بیماری وسواس فکری عملی میباشم خواستگاری دارم و چند ماه است که به بررسی هم ÷رداخته ایم نظر خواستگارم نسبت به ازدواج با من مثبت است اما حالا قرار شده که من فکرهای نهایی رو انجام بدم و نتیجه رو اعلام کنم و اینکه من راجع به وسواسم چیزی به خواستگارم نگفته ام با توجه به اینکه فکر میکنم مناسب هم هستیم حالا با توجه به این شرایط چند تا سوال دارم:1-ایا مطلع کردن خواستگارم کار درستی هست یا نه؟با اینکه این کار برای من خیلی سخته.2-ایا ابتدا باید به فکر درمان باشم و بعد ازدواج؟3-ایا هم زمان می توانم هم به درمانم برسم و هم ازدواج؟ سوال دیگرم این است که انچنان حس خوبی نسبت به خواستگارم ندارم با این حس چه کار کنم؟ با یک روانشناس مشاوره کرده ام و نظر ایشان این است که با توجه به ماهیت افکار وسواسی ام که جنسی و مذهبی هستند میتواند در سایه ی ازدواج حل شود.اقای مرادی شما را به احترام این ماه لطفا جواب مرا سریعتر بدهید و خواهش میکنم دعایم کنید.