با سلام.معمولاً این جملات در حالت های خشم رد و بدل می شود. یعنی زمانی که می خواهید دیگری و اعتبار و آبروی او را خراب کنید. این کار نتیجه ی این است که در شرایطی که لازم بوده است، به موقع اعتراض نکردید، حالا این اعتراض ها جمع شده است و به این شکل خود را نشان می دهد. پس باید اصول ابراز وجود سالم را یاد بگیرید. شما بر اساس یک سری باورها مثال:- شاید اشتباه کنم، - بقیه بیشتر از من حق دارند، - اگه مسخرم کنند چی میشه؟ - یه کاری کن کسی رو ناراحت نکنی. - به دردسرش نمی ارزه- و ...به رفتارهایی مثل:* کناره گیری،* سکوت،* توافق اما دروغی،* تأییدهای غیر واقعی،* اظهارنظر نکردن در حالی که نظر دارید،و احساساتی مانند:خشم، درماندگی،مورد بد رفتاری قرار گرفتن،ترس،و ...رسیده اید. همین که بخش اول یعنی باورها را با این باورها تعویض کنید، اوضاع بهتر می شود:1- قرار نیست همیشه همه را راضی کنم.2- نمی شود همیشه محبوب همه بود.3- اشتباه کردن هم از حق های ماست.4- قرار نیست که تا بقیه خواستند، من دست پاچه شوم.5- مالک احساسات من خودم هستم، نه دیگران.به این ترتیب شما از شر بردگی هیجانات بقیه آزاد می شوید و یاد می گیرید که هیجان مستقلی داشته باشید، شاید در ابتدا دشوار باشد، شاید عادت نداشته باشید، شاید شروع آن سخت باشد اما به هر حال شدنی است و بعد از انجام چه احساسات خوبی که تجربه نمی کنید.خدانگهدار
با سلام وخسته نباشید.
آقای دارابی سوال من این است که گاهی اتفاق می افته که یه چیزه خیلی کوچکی مثل اینکه میگم چرا به فلانی سلام نکردم یا وقتی در بین دوستان (چون من در خوابگاه هستم ) وقتی در مورد شهر یکدیگر مطلبی بیان میکنیم کسی مثلا یه چیزی میگه به شهر من منم به شهر اون یه صفت بد میگم بعد این حرفها که نوعی توهین به اهالی شهر است چه شهر اونا چه شهر ما بعد من خودم خیلی ناراحت میشم وحتی چند روز این حرفها هی تو ذهن من میگذره ومنو اذیت میکنه که نمی تونم رو درسم تمرکز داشته باشم حالا من چگونه با این مشکل کنار بیام لطفا راه حل مناسبی را بگویید.با تشکر
با سلام.معمولاً این جملات در حالت های خشم رد و بدل می شود. یعنی زمانی که می خواهید دیگری و اعتبار و آبروی او را خراب کنید. این کار نتیجه ی این است که در شرایطی که لازم بوده است، به موقع اعتراض نکردید، حالا این اعتراض ها جمع شده است و به این شکل خود را نشان می دهد. پس باید اصول ابراز وجود سالم را یاد بگیرید. شما بر اساس یک سری باورها مثال:- شاید اشتباه کنم، - بقیه بیشتر از من حق دارند، - اگه مسخرم کنند چی میشه؟ - یه کاری کن کسی رو ناراحت نکنی. - به دردسرش نمی ارزه- و ...به رفتارهایی مثل:* کناره گیری،* سکوت،* توافق اما دروغی،* تأییدهای غیر واقعی،* اظهارنظر نکردن در حالی که نظر دارید،و احساساتی مانند:خشم، درماندگی،مورد بد رفتاری قرار گرفتن،ترس،و ...رسیده اید. همین که بخش اول یعنی باورها را با این باورها تعویض کنید، اوضاع بهتر می شود:1- قرار نیست همیشه همه را راضی کنم.2- نمی شود همیشه محبوب همه بود.3- اشتباه کردن هم از حق های ماست.4- قرار نیست که تا بقیه خواستند، من دست پاچه شوم.5- مالک احساسات من خودم هستم، نه دیگران.به این ترتیب شما از شر بردگی هیجانات بقیه آزاد می شوید و یاد می گیرید که هیجان مستقلی داشته باشید، شاید در ابتدا دشوار باشد، شاید عادت نداشته باشید، شاید شروع آن سخت باشد اما به هر حال شدنی است و بعد از انجام چه احساسات خوبی که تجربه نمی کنید.خدانگهدار