3) چنان چه در اثر ضربه وارده، یک مورد شکستگی در جمجمه حادث گردد و علاوه بر شکستگی مذکور در مورد فوق، خون ریزی وسیع در جمجمه ایجاد گردد، با در نظر گرفتن این فرض که برای دو مورد شکستگی در جمجمه دو دیه شکستگی به مجنی ّ علیه تعلّق می گیرد؛ حال که جانی سبب ورود جنایت گردیده و علاوه بر شکستگی مذکور و بر اثر ضربه وارده خون ریزی وسیع در جمجمه ایجاد گردیده که به منظور رفع خون ریزی، جمجمه مورد عمل جراحی قرار گرفته و در اثر عمل جراحی مذکور شکستگی ناشی از عمل به صورت نقص عضو در جمجمه به وجود آمده است؛ با توجه به قاعده ی سببیّت و با فرض تعلّق دو فقره دیه شکستگی نسبت به دو مورد شکستگی در جمجمه بدین اعتبار که جانی، سبب ورود جنایت گردید؟
خون ریزی اگر دیه مقدّر ندارد، ارش پرداخت شود.
عنوان سوال:
3) چنان چه در اثر ضربه وارده، یک مورد شکستگی در جمجمه حادث گردد و علاوه بر شکستگی مذکور در مورد فوق، خون ریزی وسیع در جمجمه ایجاد گردد، با در نظر گرفتن این فرض که برای دو مورد شکستگی در جمجمه دو دیه شکستگی به مجنی ّ علیه تعلّق می گیرد؛ حال که جانیسببورودجنایت گردیده و علاوه بر شکستگی مذکور و بر اثر ضربه وارده خون ریزی وسیع در جمجمه ایجاد گردیده که به منظور رفعخون ریزی، جمجمه مورد عمل جراحی قرار گرفته و در اثر عمل جراحی مذکور شکستگی ناشی از عمل به صورت نقصعضو در جمجمه به وجود آمده است؛ با توجه به قاعده ی سببیّت و با فرض تعلّق دو فقره دیه شکستگی نسبت به دو مورد شکستگی در جمجمهبدین اعتبار که جانی، سببورودجنایت گردید؟
یکی از شاخه های علم پزشکی جراحی می باشد و از آن در بخش مسائل مستحدثه سخن گفتهاند.
جمجمه
استخوان سر که وظیفه محافظت از مغز را دارد جمجمه نامیده می شود.
جنایت
جِنایت، اصطلاحی در فقه و حقوق ، به معنای وارد کردن هرگونه صدمه به تمامیت جسمانی افراد، که کیفری شرعی، مانند قصاص یا دیه ، دارد.
سببیت
از عنوان سببیت در اصول فقه سخن گفتهاند.
ورود
ورود، نظریهای در اصول فقه شیعه، متضمن روشِ جمع کردن میان ادله و برطرف کردن تعارض اولیه آنها است.
جانی
جنايتكار، آنكه مرتكب جنايت شده است.
بدین
بُدین (بُدون/ بِدین/ بِدون/ بُدیم، از صورت اسلاویِ بُدین)، در لاتینی و مجاری بُدا، هسته بخشی از بوداپست کنونی در ساحل راست رودخانه دانوب میباشد.
رفع
رَفع به معنی منع از استمرار وجود یک شیء است.
سبب
ـــ سبب، وصف وجودی که حکم دائر مدار آن است، مقابل مباشر و مقابل نسب. مانند روزهای ماه رمضان که سبب وجوب روزه، و یا خویشاوندی که سبب ارث بردن است. ـــ سبب، اماره ثبوت حکم شرعی است.
خون
خون از نجاسات است که در قلب و رگها جریان دارد. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
دیه
دیه دارای دو معنی لغوی_ به معنای راندن و رد کردن _و اصطلاحی_ به معنای مالی که در صورت وقوع جنایت باید ادا شود_ است و از آن در معنی اصطلاحی به خون بها و دیه مقدَّر نیز تعبیر می شود.
نقص
کم شدن ارزش مالي (بخودي خود يا بواسطه يک چيز ديگر)
عضو
عضو به جزئی از بدن انسان گفته می شود.
فرض
حکم الزامی و طلب اکید متعلق به چیزی را وجوب گویند.
دیه مقدر
دیه دارای دو معنی لغوی_ به معنای راندن و رد کردن _و اصطلاحی_ به معنای مالی که در صورت وقوع جنایت باید ادا شود_ است و از آن در معنی اصطلاحی به خون بها و دیه مقدَّر نیز تعبیر می شود.
خون
خون از نجاسات است که در قلب و رگها جریان دارد. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
دیه
دیه دارای دو معنی لغوی_ به معنای راندن و رد کردن _و اصطلاحی_ به معنای مالی که در صورت وقوع جنایت باید ادا شود_ است و از آن در معنی اصطلاحی به خون بها و دیه مقدَّر نیز تعبیر می شود.
ارش
ارش مال پرداختی برای جبران خسارت مالی يا بدنی را گویند.