شخصی بدون اجازه بهداری، در امر پزشکی دخالت و آمپول تزریق کرده است، با این که اجازه تزریق نداشته، و این امر منجر به فوت مریض شده، آیا دیه لازم است بپردازد یا نه؟ و غیر از دیه تعزیر هم از جنبه عمومی جایز است یا خیر؟

به وارد کردن مایعى مانند دارو به بدن با سوزن مخصوص تزریق گفته می شود.

اجازه به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی می باشد. جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی است، لیکن به تناسب در دیگر باب‌های عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.

طبابت بیماران را پزشكى گویند.

به وارد کردن مایعى مانند دارو به بدن با سوزن مخصوص تزریق گفته می شود.

در اسلام به‏ منظور جلوگیری از جرایمی غیر از زنا و لواحق آن، سرقت، شرابخواری و... مجازات‏هایی مقرر گردیده است که در فقه از آن به «تعزیرات» یاد می‏شود.

فوت در دو معنای مردن ( مرگ ) و سپری شدن وقت عبادت دارای وقت، همچون نماز و روزه (قضاء شدن) به کار می‌رود؛ واژه فوت کردن یعنی دمیدن.

آمر به معنای طلب کننده چیزی از کسی به صورت الزامی است.

دیه دارای دو معنی لغوی_ به معنای راندن و رد کردن _و اصطلاحی_ به معنای مالی که در صورت وقوع جنایت باید ادا شود_ است و از آن در معنی اصطلاحی به خون بها و دیه مقدَّر نیز تعبیر می شود.

شبه عمد از جمله الفاظی است که در فقه بکار رفته است.

عاقله، مونّث عاقل از مادّۀ عقل است كه در زبان عربي به معناي منع، حفظ و بستن مي‌باشد.عاقله در لغت به معني نگهدارنده و مواظبت كننده است. [۱]

به وارد کردن مایعى مانند دارو به بدن با سوزن مخصوص تزریق گفته می شود.

اصطلاحی فقهی و حقوقی، به معنای اسقاط حق ثابت بر ذمّه ديگری [۱] و ساقط کردن حقّی که انسان بر ذمّه ديگری دارد و قلمرو آن محدودتر از اسقاط است و از آن در باب‌های تجارت، رهن، حواله، ضمان، صلح، اجاره، کفالت، وصیّت، و نکاح سخن رفته است.

اجازه به معنی اظهار رضایت و صدور جواز انجام عمل یا روی دادن حالتی می باشد. جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی است، لیکن به تناسب در دیگر باب‌های عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.

به وارد کردن مایعى مانند دارو به بدن با سوزن مخصوص تزریق گفته می شود.

ضمان در لغت به معنی بعهده گرفتن و در اصطلاح فقها بعهده گرفتن شخصی که خود مدیون نیست مالی را از جانب کسی بدیگری. ضامن باید عاقل، بالغ، رشید و آزاد باشد یا اگر بنده بود باذن مولی ضمانت کند. شرط نیست که وی طلب­کار و بدهکار را به نام و نشان بشناسد بلکه کافی است که آن­دو را از یکدیگر تمییز دهد و بایستی عقد ضمانت به ایجاب از طرف ضامن و قبول از سوی طلبکار انجام شود و باید ضامن از نظر مالی متمکن باشد یا اینکه طلب­کار او را در عین فقر قبول داشته باشد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:«چیزی را که از عهده اداء آن برنیایی ضمانت مکن.»

عُهده به معنای ظرف مسئوليتها و تعهدات است.

قصاص در لغت، به معنی هر نوع دنباله روی و پی جویی نمودن- کین کشی به مثل کشنده را کشتن- مجازات- عقاب- سزا- جبران- تلافی آمده است. [۱] [۲] [۳] [۴]قصاص از نظر اصطلاحی، به معنای تلافی و استیفای عینی جنایتی که در قتل عمدی، قطع عضو و جرح عمدی بر مجنی علیه وارد شده است می‌باشد به شکلی که اثر به جای مانده از جنایت عیناً روی جانی اجرا شده و به دست آید. [۵] قصاص در جنایت قتل عمدی را قصاص النفس می‌گویند و قصاص در جنایات قطع عضو و جرح را قصاص عضو گویند.

مجاز، استعمال لفظ در غیر معنای موضوعٌ له می‌باشد. و در اصول فقه کاربرد دارد.

فوت در دو معنای مردن ( مرگ ) و سپری شدن وقت عبادت دارای وقت، همچون نماز و روزه (قضاء شدن) به کار می‌رود؛ واژه فوت کردن یعنی دمیدن.

عمد، انجام دادن یا ترک عملی از روی اختیار و قصد، و در مقابل سهو می‌باشد.

آمر به معنای طلب کننده چیزی از کسی به صورت الزامی است.

دیه دارای دو معنی لغوی_ به معنای راندن و رد کردن _و اصطلاحی_ به معنای مالی که در صورت وقوع جنایت باید ادا شود_ است و از آن در معنی اصطلاحی به خون بها و دیه مقدَّر نیز تعبیر می شود.

رَفع به معنی منع از استمرار وجود یک شیء است.