استفتائات آیت الله فاضل لنکرانی
آدرس: http://www.lankarani.com

در عصر حضور ائمه معصومین (علیهم السلام) شیعه به هیچ وجه نیازمند اجتهاد نبوده، لذا هیچ نیازی به علم اصول نداشت و بنابر این علم اصول را اهل سنت بوجود آورده اند و شیعه در عصر غیبت امام زمان(عج) که به اجتهاد روی آورد علم اصول را از آنان گرفت. پس آیا اهل سنت در زمینه علم اصول هم در تأسیس و هم در تألیف و تدوین پیشتاز بوده اند؟
عدم نیاز به اجتهاد منافاتی با وجود آن ندارد و به مقتضای آیه مبارکه نفر و عنایت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) و اصحاب آنها به فهم احکام و اختلاف نظر بعضی اصحاب با بعضی دیگر و حضورشان نزد ائمه(علیهم السلام) و طرح و پاسخ آنان شاهد گویایی است بر این که اجتهاد به معنای صحیح آن، یعنی جدّ و جهد در فهم و دانستن و بدست آوردن حکم خدا از آیات و بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از صدر اول اسلام در بین شیعه رایج بوده است و روایاتی در جلد اول اصول کافی، ص 62، باب اختلاف الحدیث همین مطلب را می رساند. بلی اجتهاد به معنای این که انسان به عقل و فکر و از روی ظن و قیاس و استحسان و تشبیه واقعه ای به واقعه دیگر، حکم خدا را بگوید، از نظر شیعه مردود و مذموم و منهی عنه بوده است و می باشد.و اما علم اصول فقه با توجه به تعریف و معنای آن، طبق نقل مورخان اوّل مؤسس آن و اول کتابی که در رابطه با این فن تألیف شده در قرن دوّم و بدست هشام بن الحکم شاگرد ممتاز امام صادق(علیه السلام) بوده است که در خصوص مباحث الفاظ نوشته شده است، و ظاهراً کتابی قبل از آن در این فن نوشته نشده است. علامه بزرگوار مرحوم سید حسن صدر (قدس سره) در کتاب الشیعه و فنون الاسلام چنین فرموده است: (الفصل الخامس فی تقدم الشیعة فی علم اصول الفقه. فاعلم ان اول من فتح بابه و فتق مسائله هو باقر العلوم الامام ابوجعفر محمد بن علی الباقر و بعده ابنه ابو عبدالله الصادق. و قد أملیا فیه علی جماعة من تلامذتهما قواعده و مسائله... و اول من افرد بعض مباحثه بالتصنیف هشام بن الحکم شیخ المتکلمین تلمیذ ابی عبدالله الصادق(علیه السلام) صنف کتاب الالفاظ و مباحثها و هو اهم مباحث هذا العلم. ثم یونس بن عبدالرحمن مولی آل یقطین تلمیذ الامام الکاظم موسی بن جعفر(علیه السلام) صنف کتاب (اختلاف الحدیث) و هو مبحث تعارض الدلیلین و التعادل و التراجیح بینهما... الخ). و در جلد سوم رجال مرحوم مامقانی، ص 294 در ترجمه هشام بن الحکم چنین آمده است: (و کان ممّن فتق الکلام فی الأمامة والمذهب بالنظر و کان حاذ قاً بصناعة الکلام حاضر الجواب).
عنوان سوال:

در عصر حضور ائمه معصومین (علیهم السلام) شیعه به هیچ وجه نیازمند اجتهاد نبوده، لذا هیچ نیازی به علم اصول نداشت و بنابر این علم اصول را اهل سنت بوجود آورده اند و شیعه در عصر غیبت امام زمان(عج) که به اجتهاد روی آورد علم اصول را از آنان گرفت. پس آیا اهل سنت در زمینه علم اصول هم در تأسیس و هم در تألیف و تدوین پیشتاز بوده اند؟


پاسخ:

عدم نیاز به اجتهاد منافاتی با وجود آن ندارد و به مقتضای آیه مبارکه نفر و عنایت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) و اصحاب آنها به فهم احکام و اختلاف نظر بعضی اصحاب با بعضی دیگر و حضورشان نزد ائمه(علیهم السلام) و طرح و پاسخ آنان شاهد گویایی است بر این که اجتهاد به معنای صحیح آن، یعنی جدّ و جهد در فهم و دانستن و بدست آوردن حکم خدا از آیات و بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از صدر اول اسلام در بین شیعه رایج بوده است و روایاتی در جلد اول اصول کافی، ص 62، باب اختلاف الحدیث همین مطلب را می رساند. بلی اجتهاد به معنای این که انسان به عقل و فکر و از روی ظن و قیاس و استحسان و تشبیه واقعه ای به واقعه دیگر، حکم خدا را بگوید، از نظر شیعه مردود و مذموم و منهی عنه بوده است و می باشد.و اما علم اصول فقه با توجه به تعریف و معنای آن، طبق نقل مورخان اوّل مؤسس آن و اول کتابی که در رابطه با این فن تألیف شده در قرن دوّم و بدست هشام بن الحکم شاگرد ممتاز امام صادق(علیه السلام) بوده است که در خصوص مباحث الفاظ نوشته شده است، و ظاهراً کتابی قبل از آن در این فن نوشته نشده است. علامه بزرگوار مرحوم سید حسن صدر (قدس سره) در کتاب الشیعه و فنون الاسلام چنین فرموده است: (الفصل الخامس فی تقدم الشیعة فی علم اصول الفقه. فاعلم ان اول من فتح بابه و فتق مسائله هو باقر العلوم الامام ابوجعفر محمد بن علی الباقر و بعده ابنه ابو عبدالله الصادق. و قد أملیا فیه علی جماعة من تلامذتهما قواعده و مسائله... و اول من افرد بعض مباحثه بالتصنیف هشام بن الحکم شیخ المتکلمین تلمیذ ابی عبدالله الصادق(علیه السلام) صنف کتاب الالفاظ و مباحثها و هو اهم مباحث هذا العلم. ثم یونس بن عبدالرحمن مولی آل یقطین تلمیذ الامام الکاظم موسی بن جعفر(علیه السلام) صنف کتاب (اختلاف الحدیث) و هو مبحث تعارض الدلیلین و التعادل و التراجیح بینهما... الخ). و در جلد سوم رجال مرحوم مامقانی، ص 294 در ترجمه هشام بن الحکم چنین آمده است: (و کان ممّن فتق الکلام فی الأمامة والمذهب بالنظر و کان حاذ قاً بصناعة الکلام حاضر الجواب).





پرسش‌های مرتبط از این مرجع
سوال مرتبط یافت نشد
پرسش‌های مرتبط از دیگر مراجع
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین