تعبیر (اقوی) فتواست و تعبیر (بعید نیست) تمایل به فتوا می باشد و تعبیرات (ظاهراً)، (خالی از وجه نیست)، (خالی از قوت نیست) در حکم فتوا می باشند و هیچ یک از موارد فوق محلّ رجوع به غیر نمی باشند. و تعبیرات (خالی از اشکال نیست)، (محلّ اشکال است)، (محلّ تأمّل است)، (اشکال دارد)، در مورد عدم فتوا، نوعی احتیاط است و مقلّد مخیّر است به آنها عمل کرده یا به مجتهد دیگر با رعایت الأعلم فالأعلم مراجعه کند.و تعبیرات (احوط این است) و (احتیاطاً) چنانچه قبل یا بعد از آنها فتوای به فعل یا ترک باشد احتیاط استحبابی است و محلّ رجوع به غیر نیست و مقلّد مخیّر است بین عمل به فتوا یا عمل به احتیاط استحبابی و اگر قبل یا بعد از آن فتوا نباشد، احتیاط وجوبی است و مقلِّد مخیّر است که یا به آنها عمل کند یا با رعایت الأعلم فالأعلم رجوع به غیر کند.
لطفاً مراد از تعبیرات (اقوی این است)، (بعید نیست)، (خالی از قوت نیست)، (خالی از وجه نیست)، (ظاهراً)، (ظاهر این است)، (خالی از اشکال نیست)، (مشکل است)، (اشکال دارد)، (محلّ اشکال است)، (محلّ تأمّل است)، (احوط این است)، (احتیاطاً)، (احتیاط این است) و امثال اینها را که در بعضی مسائل آمده است بیان فرمایید.
تعبیر (اقوی) فتواست و تعبیر (بعید نیست) تمایل به فتوا می باشد و تعبیرات (ظاهراً)، (خالی از وجه نیست)، (خالی از قوت نیست) در حکم فتوا می باشند و هیچ یک از موارد فوق محلّ رجوع به غیر نمی باشند. و تعبیرات (خالی از اشکال نیست)، (محلّ اشکال است)، (محلّ تأمّل است)، (اشکال دارد)، در مورد عدم فتوا، نوعی احتیاط است و مقلّد مخیّر است به آنها عمل کرده یا به مجتهد دیگر با رعایت الأعلم فالأعلم مراجعه کند.و تعبیرات (احوط این است) و (احتیاطاً) چنانچه قبل یا بعد از آنها فتوای به فعل یا ترک باشد احتیاط استحبابی است و محلّ رجوع به غیر نیست و مقلّد مخیّر است بین عمل به فتوا یا عمل به احتیاط استحبابی و اگر قبل یا بعد از آن فتوا نباشد، احتیاط وجوبی است و مقلِّد مخیّر است که یا به آنها عمل کند یا با رعایت الأعلم فالأعلم رجوع به غیر کند.
- [آیت الله بهجت] زینت کردن به طلا مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست کردن و بستن ساعت مچی طلا به دست برای مرد در نماز و غیر نماز حرام است، و در باطل بودن نماز با آنها تأمل است؛ اگرچه مطابق احتیاط، بلکه خالی از وجه نیست. و همراه داشتن طلا و حمل آن بدون اینکه صدق پوشش بکند، و همچنین دندانی که پوشش طلا دارد برای مرد در نماز مانعی ندارد، ولی زینت کردن به طلا برای زن، در نماز و غیر نماز اشکال ندارد. شرط ششم:
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوا دهد، مقلّد آن مجتهد، یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند. لازم به ذکر است که علاوه بر مواردی که مسأله بدون هیچ قیدی، ذکر شده، مواردی که در آن عباراتی نظیر (اقوی آن است)، (بنا بر اقوی)، (اظهر آن است) و (بعید نیست) و مانند آن به کار رفته است، فتوا میباشد. در این رساله در برخی از موارد کلمه احتیاط به کار رفته است؛ احتیاط بر سه قسم است: الف: احتیاط مستحب؛ در جاییست که قید (استحبابی) یا (مستحب) همراه احتیاط آمده است، مثل آنکه گفته شود: (احتیاط مستحب آن است که پیش از نماز اذان و اقامه گفته شود). عمل به احتیاط مستحب، واجب نیست، بلکه شایسته است. ب: احتیاط واجب: در جاییست که قید (وجوبی) یا (واجب) همراه احتیاط ذکر شده باشد، مثل آنکه گفته شود: (بنا بر احتیاط واجب باید برای قضای نماز آیات غسل کرد). عمل به اینگونه احتیاط، واجب است و نمیتوان در آن به فتوای مجتهد دیگر رجوع کرد. ج: احتیاط مطلق: در جاییست که احتیاط، بدون هیچ قیدی بکار رفته است، مثل آنکه گفته شود: (بنا بر احتیاط باید از آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن میریزند و از آن جدا میشود اجتناب کرد). در احتیاط مطلق، مقلّد میتواند به احتیاط عمل نکند، بلکه مطابق فتوای مجتهد دیگر - با رعایت شرط اعلمیت نسبی - رفتار نماید. عبارت (محل اشکال است) نیز در موارد احتیاط مطلق به کار میرود.
- [آیت الله اردبیلی] کالایی که فروخته میشود و چیزی که به عنوان بهای آن گرفته میشود چهار شرط دارد: اوّل:مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد.دوم:بتوانند آن را تحویل دهند، بنابراین فروختن اسبی که فرار کرده صحیح نیست.سوم: آن ویژگیهایی از کالا که به واسطه آنها میل مردم به کالا و بهای آن تفاوت میکند، تعیین گردد.چهارم:بنابر احتیاط خودِ کالا را بفروشد نه منفعت آن را، اگرچه جواز فروش منفعت خالی از قوت نیست؛ پس اگر مثلاً منفعت یک ساله خانه را بفروشد صحیح است و چنانچه خریدار به جای پول، منفعت مِلک خود را بدهد، مثلاً فرشی را از کسی بخرد و عوض آن منفعت یک ساله ملک خود را به او واگذار کند، اشکال ندارد و همچنین خرید و فروش حقوقی که قابل نقل و انتقال و معاوضه میباشند، مانند حق تألیف، جایز است و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [امام خمینی] جنسی که می فروشند و چیزی که عوض آن می گیرند پنج شرط دارد. اول : آنکه مقدار آن با وزن یا پیمانه یا شماره و مانند اینها معلوم باشد. دوم : آنکه بتوانند آن را تحویل دهند، بنابر این فروختن اسبی که فرار کرده صحیح نیست ولی اگر بنده ای را که فرار کرده با چیزی که می تواند تحویل دهد مثلا با یک فرش بفروشد اگر چه آن بنده پیدا نشود معامله صحیح است و در غیر بنده مشکل است سوم: خصوصیاتی را که در جنس و عوض هست و به واسطه آنها میل مردم به معامله فرق می کند، معین نماید. چهارم: کسی در جنس یا در عوض آن حقی نداشته باشد، پس مالی را که انسان پیش کسی گرو گذاشته بدون اجازه او نمی تواند بفروشد. پنجم: آن که بنابر احتیاط خود جنس را بفروشد، نه منفعت آن را، اگرچه جایز بودن خالی از قوت نیست، پس اگر مثلا منفعت یک ساله خانه را بفروشد صحیح است. و چنانچه خریدار به جای پول منفعت ملک خود را بدهد، مثلا فرشی را از کسی بخرد و عوض آن منفعت یک ساله خانه خود را به او واگذار کند اشکال ندارد. و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله بهجت] معامله سلف شش شرط دارد: 1 باید خصوصیاتی را که قیمت جنس بهواسطه آنها فرق میکند، معین نمایند، ولی دقت زیاد هم لازم نیست، همینقدر که مردم بگویند خصوصیات آن معلوم شده کافی است، پس معامله سلف در نان، گوشت، پوست حیوان و مانند آنها، در صورتی که نشود خصوصیاتشان را بهطوری معین کنند که برای مشتری مجهول نباشد و معامله غرری باشد، باطل است. 2 پیش از آنکه خریدار و فروشنده از هم جدا شوند، خریدار تمام قیمت را به فروشنده بدهد و اگر خریدار از فروشنده طلبکار است خلاف احتیاط است که پول را از طلب خود حساب کند، گرچه جایز بودن این کار خالی از وجه نیست، و چنانچه مقداری از قیمت آن را بدهد، اگرچه معامله به آن مقدار صحیح است، ولی فروشنده میتواند معامله همان مقدار را بههم بزند. 3 بنابر احتیاط واجب، زمان دریافت جنس را کاملاً معین کنند، و چنانچه زمان را معین نکنند و بهطور فعلی بفروشند معامله صحیح است، ولی معامله سلف نیست. 4 وقتی را برای تحویل جنس معین کنند که در آن وقت، بهقدری از آن جنس وجود داشته باشد که اطمینان داشته باشند که نایاب نخواهد بود. 5 بنابر اظهر محل تحویل جنس را معین نمایند، بهطوریکه هیچ یک مغبون نشوند، ولی اگر از نوع معامله جای آن معلوم باشد، لازم نیست اسم آنجا را ببرند، و همچنین کرایه حمل بار باید مشخص شود که به عهده کدام یک میباشد. 6 وزن یا پیمانه آن را معین کنند، و جنسی را هم که معمولاً با دیدن، معامله میکنند اگر سلف بفروشند، اشکال ندارد، ولی باید مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن بهقدری کم باشد که مردم به آن اهمیت ندهند، به هر حال در معامله سلف باید طوری جنس را مشخص کنند که هیچ یک از فروشنده و خریدار مغبون نشوند.