وقتی حرارت معده کمتر از حدی باشد که بتواند رطوبت را تحلیل ببرد ریح یا باد ایجاد می شود. بعضی غذاها مثل حبوبات نفاخ هستند و در همه افراد باعث نفخ می شوند. اما اگر کسی با خوردن هر غذایی دچار نفخ شود غیر طبیعی است. معمولا در اثر سوء مزاج های مادی معده (سوء مزاج های بلغمی و سوداوی و گرم وتر) نفخ ایجاد می شود. درمان کامل و اختصاصی نیازمند مراجعه به پزشک سنتی است. این موارد توصیه می شود: از غذاهای سرد و تر (میوه های سرد و تر، ماست، دوغ، پنیر و..)، خوردن آب وسط غذا، خوردن آب یخ و حبوبات پرهیز کنید. رازیانه، زیره و انیسون و شکر را به مقدار مساوی با هم مخلوط و آسیاب کنید. بعد از هر وعده غذا یک قاشق چایخوری از آن بخورید. قبل و بعد از غذا کمی نمک بخورید.کپسول ژلاتنینی سوپرمینت روزی سه عدد
سلام
دو سالی هست که دچار گاز روده شدم
معمولا عصر به بعد گاز ها دفع میشود
فکر کردم خوب میشه نرفتم دکتر
هیچ علامتی هم در مدفوع نیست
غالبا از فیبر استفاده می شود و مشکلی هم نیست
اما فرایند تخلیه مدفوع صبح ها دو بار و گاها سه بار انجام می شود که اگر کامل تخلیه نشود گاز ها بیشتر میشه
وقتی حرارت معده کمتر از حدی باشد که بتواند رطوبت را تحلیل ببرد ریح یا باد ایجاد می شود. بعضی غذاها مثل حبوبات نفاخ هستند و در همه افراد باعث نفخ می شوند. اما اگر کسی با خوردن هر غذایی دچار نفخ شود غیر طبیعی است. معمولا در اثر سوء مزاج های مادی معده (سوء مزاج های بلغمی و سوداوی و گرم وتر) نفخ ایجاد می شود. درمان کامل و اختصاصی نیازمند مراجعه به پزشک سنتی است. این موارد توصیه می شود: از غذاهای سرد و تر (میوه های سرد و تر، ماست، دوغ، پنیر و..)، خوردن آب وسط غذا، خوردن آب یخ و حبوبات پرهیز کنید. رازیانه، زیره و انیسون و شکر را به مقدار مساوی با هم مخلوط و آسیاب کنید. بعد از هر وعده غذا یک قاشق چایخوری از آن بخورید. قبل و بعد از غذا کمی نمک بخورید.کپسول ژلاتنینی سوپرمینت روزی سه عدد
- [سایر] سلام. من مدت 3 سال است که همش مشکلات گوارشی دارم و دکتر هم زیاد رفتم اما مشکلاتم بعد قطع داروها دوباره برگشته اند. در حال حاضر مشکلم این است که گاز روده ی بسیار زیادی دارم. طی روز مشکلی ندارم اما از ساعت های 5و6 عصرگاز روده ی من شروع میشود تا شب که بخوابم و اگر تخلیه نشود باعث درد معده ی شدید و صدای شکمم میشود. چون بعد قطع مصرف داروهایی که دکترم بهم داده بودند، یبوست شدید شده بودم(به مدت 5و6 ماه) الان هر روز صبح ناشتا یک قاشق روغن زیتون میخورم و بعد یک لیوان اب جوش تا شکمم کار کند و راحتتر روده ام تخلیه شود و دیگر نه تنها یبوست نیستم که مدفوعم خیلی نرم است و طبیعی نیست (اسهال خیلی خیلی خفیف). قبل از اینکه به دکتر مراجع کنم هم مدفوع من همینطور نزدیک به اسهال بود و گاز روده ی زیادی هم داشتم. البته ان موقع روزی چند بار باید دستشویی میرفتم تا روده ام تخلیه شود اما الان با مصرف روغن زیتون و اب جوش ناشتا روده ام صبح بعد صبحانه کاملا تخلیه میشود و فکر کنم به همین دلیل است که تا عصر گاز روده ندارم و عصر شروع میشود. این گاز روده خیلی ناراحت کننده است و من اصلا شب ها ارامش ندارم و همش باید نگران این مسئله باشم لطفا راهنمایی کنید چکار کنم.
- [سایر] <h1 class="ConsultationQuestion"><sub> سلام خانم دکتر من با کد مشاوره 1146775 یه بار از شما سوال کرده بودم وشما را اشتباها آقای دکتر خطاب کرده بودم لطفابه من کمک کنید من مطالب مربوط به شناسایی مزاج را مطالعه کردم ولی آخرش نفهمیدم چه نوع مزاجی دارم من از بچگی چاق بودم وبیشتر به غذاها ومیوه های که دارای طبعی گرم هستند حساس بودم تا غذاهایی و میوه هایی که طبع سرد دارند مثلا هروقت خورشت بادمجان می خوردم دهنم زخم می شد یا خربزه می خوردم بدنم دچار خارش می شد یا گردو یا غذاهای گرم می خوردم صورت وبدنم جوش می زد ولی مثلا غذاهایی که طبع سرد دارند را می خوردم مشکلی برایم پیش نمی آمد در ضمن گوشهام هم تو تابستان داغ می کنه پوستم زرد مایل به سفید و به شدت حساس است،بیشتر وقت ها بدنم خسته و کسل است موهام نازکه و کم پشته پوست بدنم هم نرم و لطیفه بدنی کم مو دارم دهانم صبح ها بی مزه است بعضی وقت ها اگر چیزی نخورم اصلا احساس گرسنگی نمی کنم ولی بعضی وقت ها هم گرسنگی کاذب پیدا می کنم و هرچی می خورم سیر نمی شم. و باعرض پوزش نبست به غذایی که می خورم دفعم کم است یعنی کلا یک بار در روز اونهم به مقدار کم دفع دارم . باتشکر<br /></sub></h1>
- [سایر] با سلام من حدود یک ساله که اشتهام خیلی کم شده احساس میکنم مثل سابق که خیلی با اشتها غذا میخوردم و مثل بقیه نیستم این در حالیه که یه پسر 24 ساله مجرد هستم صبح ها که بیدار میشم حالت تهوع دارم که بعد از نیم ساعت از بین میره طوری که از حالت تهوع سرفه های بدی میکنم و احساس میکنم معدم شل شده و میلرزه اصلا هم دلم صبحانه نمیخواد جوری که همه ی خوانوادم با اشتها صبحانه میخورن من حتی یه لقمه هم دلم نمیخواد و میتونم حتی تا شب هم چیزی نخورم و بازم اشتها ندارم ولی با این حال زورگی صبحانه و ناهار و شام را میخورم چون میدونم مریض میشم. میشه گفت هروز یکبار گرسنم میشه اگه کل روز هیچی نخورم و اونم شبه این در صورتیه که هیچ تنقلاتی هم نمیخورم .تقریبا همیشه احساس گرفتگی در ناحیه ی گلو دارم و وقتی آب دهانم را قورت میدم مثل زمان گلودرد احساس میکنم یه چیزی گیر کرده مثل حالت نفخ در حالی که هیچ چیزی هم نخوردم که فکر میکنم باد گلو باشه که آزاد نمیشه از نظر دفع هم هر سه روز یکبار دفع دارم این از همه بیشتر عذابم میده. اهل هیچ مواد مخدری هم نبوده ونیستم وتا حالا یه سیگارم نکشیدم. نمیدونم چه مشکلی دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید چون این مسئله باعث شده زندگی برام زهر مار بشه و نتونم از زندگیم لذت ببرم خواهش میکنم جوابم را بدید یه جوابی که عملیاتی باشه و مشکلم برای همیشه حل بشه خیلی دعاتون میکنم ببخشید که خیلی حرف زدم آدم پرحرفی نیستم میخواستم توضیحاتم کامل باشه پیشاپیش از شما که اینقدر برای ما وقت میذارین ممنونم فقط خواهشا یه راهکار عملی بهم بدید باتشکر.
- [سایر] <p>با عرض سلام و خسته نباشید</p> <p>من چند ماه است که با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنم که خیلی آزارم میدن:</p> <p>1- نمیتونم دست به خاک بزنم حتی نمی تونم روی مهر گلی نماز بخونم چون به شدت چندشم میشه و انگار برق از بدنم رد میشه.</p> <p>2- نمیتونم سیب خوردن یا گاز زدن کسی به میوه ها رو ببینم باز چون چندشم میشه.</p> <p>3- به شدت نسبت به همبستر شدن با شوهرم سرد شده ام و علاقه ای به این کار حتی تا ماه ها ندارم.</p> <p>4- عصبی ام ، اصلا نمی فهمم کی عصبانی میشم که بخوام خشمم رو کنترل کنم.</p> <p>5- دائما احساس خستگی دارم و بی حوصله هستم.</p> <p>6- سرگیجه دارم و بسیار چشمام سیاهی میرن بخصوص اول صبح که از خواب بیدار میشم.</p> <p>7- دائما در دهانم بزاق ترشح می شود و آب در دهانم جمع می شود</p> <p>خانم دکتر ضمن اینکه در خانواده ام سابقه کم و پر کاری تیروئید هست (خواهرانم و پدرم) ممکن است من هم مبتلا باشم؟ البته دو سال پیش آزمایش دادم مشکلی نداشتم. خواهش می کنم کمکم کنید که هم بچه هام و هم شوهرم از دست من کلافه و خسته شده اند؛ راستی باردار هم نیستم. </p> <p> </p>
- [سایر] سلام آقای دکتر <br />می خواستم من را درباره شناسایی مزاجم راهنمایی کنید. من مطالب مربوط به شناسایی مزاج را مطالعه کردم ولی آخرش نفهمیدم چه نوع مزاجی دارم من از بچگی چاق بودم به شدت به غذاها ومیوه های گرم حساس بودم مثلا هروقت خورشت بادمجان می خوردم دهنم زخم می شد یا خربزه می خوردم بدنم دچار خارش می شد یا گردو یا غذاهای گرم می خوردم صورت وبدنم جوش می زد ولی مثلا ماست و غذاهاهای سرد هم می خوردم اذیتم نمی کرد و بیشتر بدنم با غذاهای سرد میانه خوبی داره در ضمن گوشهام در فصل تابستان داغ می کنه یه مدت لاغر هم کردم ولی همین مشکلات رو داشتم پوستم زرد مایل به سفید و به شدت حساس است،بیشتر وقت ها بدنم خسته و کسل است موهام نازکه و کم پشت هست پوست بدنم هم نرم و لطیفه بدنم هم کم مو است دهانم صبح ها بی مزه است در وعده ها غذا کم می خورم، ترشیجات را بیشتر از شیرینی جات دوست دارم باعرض پوزش مدفوع هم کم وتقریبا بی بو است یعنی کلا تو روز یک بار اون هم به مقدار کم از من دفع می شه .<br />بعضی وقت ها اگر چیزی نخورم اصلا احساس گرسنه گی نمی کنم ولی بعضی وقت ها هم گرسنگی کاذب پیدا می کنم و هرچی می خورم سیر نمی شم. هفته ای 5 رو زهم به مدت نیم ساعت پیاده روی باسرعت نسبتا تند انجام می دهم ولی الان با کم غذا خوردن و پیاده روی هم دوباره چاق شدم ،خوابم هم زیاد نیست ولی مثلا اگر 10 ساعت یا 6 ساعت بخوابم برام یکی است یعنی هیچ احساسی ندارم که زیاد تر یا کم تر خوابیده ام. فردی خجالتی نیستم حرف دلم رو رک می زنم فردی احساسی هستم و خیلی زود رنج هستم آدم کینه ای نیستم ولی اگر از کسی کینه به دل بگیرم دست بردار نیستم. تو جمع بیشتر وقت ها پرحرف و شوخ طبع هستم ولی تو خلوت گوشه گیر و کمی افسرده ام تقریبا اهل ریسک هستم مثلا تا پولی دستم میاد دوست دارم خرج کنم و لذت ببرم تا اینکه پس انداز کنم ،در کار کردن هم خیلی وسواس به خرج می دهم و سعی می کنم دقیق کار را انجام دهم. (لطفا هم مزاجم را مشخص کنید وهم برای کنترل وزنم راهی پیشنهاد دهید ).
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند