خدا چه زمانی و چگونه بوجود آمده است؟
تصور جهانی بدون زمان برای ما که موجودی زمانمند هستیم؛ امری سخت و شاید نشدنی باشد. اما اگر از سطح حواس و خیال فراتر رویم و از ابزار عقل استفاده کنیم، می توانیم مساله را به نحوی بهتر در یابیم. آنچه در فلسفه اسلامی به عنوان حقیقت زمان تحلیل می شود، تغییر تدریجی است. در واقع هر امر مادی که دچار تغییر است این تغییر تدریجی او امری به اسم زمان را می سازد. با این تلقی، زمان هر شی، امری مخصوص به خود آن است و اینکه روز و ماه و سال را به عنوان زمان می شناسیم به این دلیل است که آن ها اموری عمومی هستند که برای سنجیدن زمان اشیاء مختلف کاربرد دارند. همان گونه که مثلا از متر برای بیان مساحت اشیاء مختلف استفاده می کنیم در حالی که متر ابزاری برای بیان مساحت است نه اینکه خودِ مساحت باشد. با این توضیحات روشن می شود که زمان یک بُعد(جهت) اشیاء مادی است. و با توجه به اینکه عالم ماده تنها بخشی از هستی است، می توان دریافت که زمان امری عمومی و در همه جا نیست. بلکه بخشی از مخلوقات الهی است. با این حساب خدا درون مخلوق خود نیست که او را با این امر بسنجیم! خدا زمان را خلق کرده و درون آن قرار ندارد که از ابتدا و انتهای زمانی او بپرسیم. این پاسخ در احادیث نیز به گونه ای بیان شده است . حضرت علی (ع) در پاسخ فردی که از مکان و چگونگی خدا می پرسد می فرمایند: وای بر تو این راه که رفته‌ ای غلط است، او مکان را مکان قرار داد بدون اینکه برای او مکانی باشد و چگونگی را چگونگی قرار داد بدون اینکه برای خود او چگونگی باشد پس خدا بچگونگی و مکان گرفتن شناخته نشود و به هیچ حسی درک نشود و با چیزی سنجیده نگردد.[1] اما اینکه خدا چگونه به وجود آمده، سوالی ناشی از تشبیه خدا به آن اموری است که در پیش روی حواس خود داریم. و باید متوجه این نکته باشیم که حواس انسان محدودیت هایی دارند و می توان با استفاده از ابزارهای ادراکی ای نظیر عقل، دایره درک را توسعه داد و به موجودی رسید که هیچ نیازی به هیچ چیز دیگری ندارد و اصطلاحا قیوم است و کسی او را به وجود نیاورده است. تا سخن از چگونگی به وجود آمدنش بگوییم. [1]. الکافی، ج 1، ص 78.
عنوان سوال:

خدا چه زمانی و چگونه بوجود آمده است؟


پاسخ:

تصور جهانی بدون زمان برای ما که موجودی زمانمند هستیم؛ امری سخت و شاید نشدنی باشد. اما اگر از سطح حواس و خیال فراتر رویم و از ابزار عقل استفاده کنیم، می توانیم مساله را به نحوی بهتر در یابیم.


آنچه در فلسفه اسلامی به عنوان حقیقت زمان تحلیل می شود، تغییر تدریجی است. در واقع هر امر مادی که دچار تغییر است این تغییر تدریجی او امری به اسم زمان را می سازد. با این تلقی، زمان هر شی، امری مخصوص به خود آن است و اینکه روز و ماه و سال را به عنوان زمان می شناسیم به این دلیل است که آن ها اموری عمومی هستند که برای سنجیدن زمان اشیاء مختلف کاربرد دارند. همان گونه که مثلا از متر برای بیان مساحت اشیاء مختلف استفاده می کنیم در حالی که متر ابزاری برای بیان مساحت است نه اینکه خودِ مساحت باشد.

با این توضیحات روشن می شود که زمان یک بُعد(جهت) اشیاء مادی است. و با توجه به اینکه عالم ماده تنها بخشی از هستی است، می توان دریافت که زمان امری عمومی و در همه جا نیست. بلکه بخشی از مخلوقات الهی است.

با این حساب خدا درون مخلوق خود نیست که او را با این امر بسنجیم! خدا زمان را خلق کرده و درون آن قرار ندارد که از ابتدا و انتهای زمانی او بپرسیم. این پاسخ در احادیث نیز به گونه ای بیان شده است . حضرت علی (ع) در پاسخ فردی که از مکان و چگونگی خدا می پرسد می فرمایند: وای بر تو این راه که رفته‌ ای غلط است، او مکان را مکان قرار داد بدون اینکه برای او مکانی باشد و چگونگی را چگونگی قرار داد بدون اینکه برای خود او چگونگی باشد پس خدا بچگونگی و مکان گرفتن شناخته نشود و به هیچ حسی درک نشود و با چیزی سنجیده نگردد.[1]

اما اینکه خدا چگونه به وجود آمده، سوالی ناشی از تشبیه خدا به آن اموری است که در پیش روی حواس خود داریم. و باید متوجه این نکته باشیم که حواس انسان محدودیت هایی دارند و می توان با استفاده از ابزارهای ادراکی ای نظیر عقل، دایره درک را توسعه داد و به موجودی رسید که هیچ نیازی به هیچ چیز دیگری ندارد و اصطلاحا قیوم است و کسی او را به وجود نیاورده است. تا سخن از چگونگی به وجود آمدنش بگوییم.

[1]. الکافی، ج 1، ص 78.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین