در مورد اسما حسنی توضیح داده و هرکدام رو شرح دهید؟
و لله الا سماء الحسنی فادعوه بها منظور از اسماء حسنی صفات مختلف پروردگار است که همگی نیک و همه حسنی هستند بنابراین همة اسماء خداوند اسماءحسنی هستند. از سوی دیگر می دانیم که صفات خدا قابل احصاء و شماره نیست زیرا کمالات او نامتناهی است و برای هر کمالی از کمالات او اسم و صفتی می توان انتخاب کرد. ولی چنانچه از احادیث استفاده می شود، از میان صفات او بعضی دارای اهمیت بیشتری می باشد شاید اسماء حسنی که در آیه آمده اشاره به همین گروه ممتازتر است زیرا در روایاتی که از پیامبر (ص) و ائمةاطهار (ع) به ما رسیده کرارا این مطلب دیده می شود که خداوند دارای 99 اسم است که هر کس او را به این نامها بخواند، دعایش مستجاب و هر که آنها را شماره کند اهل بهشت است. مانند روایتی که از امام صادق (ع) از پدر و اجدادش از علی علیه السلام از پیامبر (ص) نقل شده که پس از اشاره به وجود نود و نه نام برای خدا می فرماید: و هی الله، الاله، الواحد، الأحد، الصمد، الاول، الاخر، السمیع، البصیر، القدیر، القادر، العلی، الاعلی، الباقی، البدیع، البارئ، الاکرم، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحق، الحسیب، الحمید، الحفی،الرب، الرحمن، الرحیم، الذارء، الرازق، الرقیب، الرؤف، الرائی، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر، السید، السبوح، الشهید، الصادق، الصانح، الظاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتاح، الفالق، القدیم، الملک، القدوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنان، المحیط، المبین، المغیث، المصور، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضر، الوتر، النور، الوهاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البر، الباعث، التواب، الجلیل، الجواد، الخبیر،الخالق، خیرالناصرین، الدیان، الشکور، العظیم،اللطیف، الشافی.(1) ولی آنچه در اینجا بیشتر اهمیت دارد و باید مخصوصا به آن توجه داشته باشیم این است که منظور از خواندن خدا به این نامها و یا احصا وشمارش اسماء حسنای پروردگار، این نیست که هر کس این 99اسم را بر زبان جاری کند و بدون توجه به محتوا و مفاهیم آنها تنها، الفاظی بگوید سعادتمند خواهد بود و یا دعایش به اجابت می رسد، بلکه هدف این است که به این اسماء و صفات ایمان داشته باشد و پس از آن بکوشد در وجود خود پرتوی از مفاهیم آنها یعنی از مفهوم عالم، قادر و رحمان و رحیم و... را در وجود خود منعکس سازد مسلماً چنین کسی هم بهشتی خواهد بود وهم دعایش مستجاب و به هر خیر و نیکی نائل می گردد. اما اینکه در بعضی از روایات مانند روایتی که در اصول کافی از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه نقل شده که می خوانیم که فرمود:نحن والله الاسماء الحسنی:به خدا سوگند ما اسماء حسنای خدا هستیم. اشاره به آن است که پرتو نیرومندی از آن صفات الهی در وجود ائمة اطهار علیهم السلام منعکس شده و شناخت ایشان به شناخت ذات پاک حق کمک می کند. و اگر در بعضی دیگر از احادیث آمده است که همة اسماء حسنای پروردگار در توحید خالص خلاصه می شود به خاطر آن است که همة صفات او به ذات پاک یکتایش بر می گردد.(2) همچنین مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه و لله الاسماء الحسنی نام‌های نیکو از آن خداست( اعراف، آیه‌ی 180.) به تفصیل پیرامون اسماء الهی بحث می‌کند که ما قسمت‌هایی را نقل می‌کنیم. اولین باری که ما چشم به جهان می‌گشاییم و مناظر هستی را می‌نگریم، ابتدا خود را می‌بینیم و خود را درک می‌کنیم. سپس نزدیک‌ترین امور را به خود که همان روابط ما با عالم خارج و نیازمندی‌های ماست، درک می‌کنیم. پس خود ما و قوای ما و اعمال متعلّق به آن اولین چیزی است که به درک ما می‌آید، لیکن ما خود را نمی‌بینیم. مگر مرتبط به غیر، و همچنین قوا و افعالمان را. پس می‌توان گفت احتیاج اولین چیزی است که انسان آن را مشاهده می‌کند و آن را در ذات خود و هر چیزی که مرتبط با او است می‌بیند و در همین اولین ادراک متوجّه می‌شود ذاتی هست که نیازهای او را برمی‌آورد و وجود هر چیزی به او منتهی می‌شود و آن ذات خدای سبحان است. آیه یا ایها النّاس انتم الفقراءُ الی‌الله و الله هو الغنی الحمید ( فاطر، آیه ‌ی 15.) این ادراک را تصدیق می‌کند. انسان‌ها از گذشته به (ربوبیت) معتقد بوده‌اند. وقتی وضع عقیدتی جوامع بشری را بررسی کنیم پی می‌بریم که ایشان وجود قوای عالیه‌ای در ماورای طبیعت را باور داشته‌اند، و این که ذاتی هست که امر هر چیزی به او منتهی می‌گردد؛ هر چند معتقدین این امر در تشخیص ربّ به خطا رفته‌اند، و لیکن اعتقاد به ربوبیت از ابتدا مشاهده شده است. بعد از فراغ از وجود چنین حقیقتی، قدم دومی که در این راه پیش می‌رویم این است که ما در نهاد خود چنین می‌یابیم که انتهای وجود هر موجودی به این (حقیقت) است و خلاصه، وجود هر چیزی از اوست، پس او (مالک) تمام موجودات است. این جا نتیجه می‌گیریم خدای تعالی هم دارای ملک است و هم صاحب مُلک، یعنی همه چیز از آن اوست و در زیر فرمان اوست. پس او دارا و حکمران همه کمالاتی است که ما در عالم سراغ داریم. از قبیل:حیات، قدرت، علم، شنوایی، بینایی، رزق، رحمت و عزّت و امثال آن و در نتیجه او حیّ، قادر، عالم، سمیع و بصیر است. چون اگر نباشد ناقص است و حال آن که نقص در او راه ندارد و هم چنین رازق، رحیم، عزیز، محیی، ممیت، مبدی، معید و باعث و امثال آن است، و این که می‌گوییم رزق، رحمت، عزّت، زنده کردن، میراندن، ابداء، اعاده، و برانگیختن کار اوست، و او است سبوح، قدوس، علیّ، کبیر، متعال و امثال آن منظور این است که هر صفت عدمی و صفت نقصی را از او نفی کنیم. حضرت علاّمه درباره (شماره اسماء حسنی) نیز مطالب دقیقی ارائه نموده‌اند که خلاصه‌ای از آن این چنین است:در آیات کریمه‌ی قرآن دلیلی که دلالت بر عدد اسماء حسنی کند و آن را محدود سازد، وجود ندارد. بلکه از ظاهر آیه الله لا اله الا هُوَ له الاسماء الحُسنی ( طه، آیه‌ ی 8.) و چند آیه دیگر( اعراف ، آیه‌ ی 180 - حشر، آیه ‌ی 24.) برمی آید که هر اسمی که در عالم که از جهت معنا احسن اسماء بوده باشد، آن اسم از آن خداست. پس نمی‌توان اسماء حسنی را شمرد ولی آن مقداری که در قرآن آمده است (صد و بیست و هفت) اسم است. نکته مهم این است که معانی این اسما را خدای تعالی به نحو اصالت داراست و دیگران به تبع او دارا هستند. پس مالک حقیقی این اسما خداست و دیگران چیزی از آن را مالک نیستند، مگر آن چه را که خداوند به ایشان تملیک کرده باشد، که بعد از تملیک هم باز مالک است و از ملکش بیرون نرفته است. مثلاً حقیقت علم از آن خداوند است و غیر از او کسی چیزی از این حقیقت را مالک نیست، مگر آن چه را که او به ایشان بخشیده باشد که باز مالک حقیقی همان مقدار هم خدا است. چون بعد از تملیک از ملک و سلطنت او بیرون نرفته است. و اما روایات بسیاری که از طریق شیعه و سنی وارد شده که پیغمبر فرمود:برای خدا نود و نه، یعنی منهای یک اسم است. هر کس آن‌ها را بشمارد، داخل بهشت می‌شود و... چنین روایت‌هایی هیچ یک دلالت بر توقیف ندارد. یعنی نمی‌توانیم اسماء خداوند را محدود به تعدادی خاص بکنیم؛ ولی احتیاط اقتضا دارد که در اسم بردن از خدا به همان اسمائی اکتفا کنیم که از طریق نقل رسیده باشد. این سخن راجع به اسم گذاردن است و اما صرف اطلاق، بدون این که پای اسم گذاری در میان بیاید، البته اشکالی نداشته و امر در آن آسان است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: * اسماء الله در قرآن، 1 و 2، دکتر حجّتی. * اسماءالحُسنی، مرحوم حاجی سبزواری منابع: 1 المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص376، (نقل از توحید صدوق) 2 تفسیر نمونه، زیر نظر استاد محقق، ناصر مکارم شیرازی، ج7، ص2728
عنوان سوال:

در مورد اسما حسنی توضیح داده و هرکدام رو شرح دهید؟


پاسخ:

و لله الا سماء الحسنی فادعوه بها

منظور از اسماء حسنی صفات مختلف پروردگار است که همگی نیک و همه حسنی هستند بنابراین همة اسماء خداوند اسماءحسنی هستند.
از سوی دیگر می دانیم که صفات خدا قابل احصاء و شماره نیست زیرا کمالات او نامتناهی است و برای هر کمالی از کمالات او اسم و صفتی می توان انتخاب کرد.
ولی چنانچه از احادیث استفاده می شود، از میان صفات او بعضی دارای اهمیت بیشتری می باشد شاید اسماء حسنی که در آیه آمده اشاره به همین گروه ممتازتر است زیرا در روایاتی که از پیامبر (ص) و ائمةاطهار (ع) به ما رسیده کرارا این مطلب دیده می شود که خداوند دارای 99 اسم است که هر کس او را به این نامها بخواند، دعایش مستجاب و هر که آنها را شماره کند اهل بهشت است.

مانند روایتی که از امام صادق (ع) از پدر و اجدادش از علی علیه السلام از پیامبر (ص) نقل شده که پس از اشاره به وجود نود و نه نام برای خدا می فرماید: و هی الله، الاله، الواحد، الأحد، الصمد، الاول، الاخر، السمیع، البصیر، القدیر، القادر، العلی، الاعلی، الباقی، البدیع، البارئ، الاکرم، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحق، الحسیب، الحمید، الحفی،الرب، الرحمن، الرحیم، الذارء، الرازق، الرقیب، الرؤف، الرائی، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر، السید، السبوح، الشهید، الصادق، الصانح، الظاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتاح، الفالق، القدیم، الملک، القدوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنان، المحیط، المبین، المغیث، المصور، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضر، الوتر، النور، الوهاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البر، الباعث، التواب، الجلیل، الجواد، الخبیر،الخالق، خیرالناصرین، الدیان، الشکور، العظیم،اللطیف، الشافی.(1)

ولی آنچه در اینجا بیشتر اهمیت دارد و باید مخصوصا به آن توجه داشته باشیم این است که منظور از خواندن خدا به این نامها و یا احصا وشمارش اسماء حسنای پروردگار، این نیست که هر کس این 99اسم را بر زبان جاری کند و بدون توجه به محتوا و مفاهیم آنها تنها، الفاظی بگوید سعادتمند خواهد بود و یا دعایش به اجابت می رسد، بلکه هدف این است که به این اسماء و صفات ایمان داشته باشد و پس از آن بکوشد در وجود خود پرتوی از مفاهیم آنها یعنی از مفهوم عالم، قادر و رحمان و رحیم و... را در وجود خود منعکس سازد مسلماً چنین کسی هم بهشتی خواهد بود وهم دعایش مستجاب و به هر خیر و نیکی نائل می گردد.
اما اینکه در بعضی از روایات مانند روایتی که در اصول کافی از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه نقل شده که می خوانیم که فرمود:نحن والله الاسماء الحسنی:به خدا سوگند ما اسماء حسنای خدا هستیم. اشاره به آن است که پرتو نیرومندی از آن صفات الهی در وجود ائمة اطهار علیهم السلام منعکس شده و شناخت ایشان به شناخت ذات پاک حق کمک می کند.
و اگر در بعضی دیگر از احادیث آمده است که همة اسماء حسنای پروردگار در توحید خالص خلاصه می شود به خاطر آن است که همة صفات او به ذات پاک یکتایش بر می گردد.(2)

همچنین مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه و لله الاسماء الحسنی نام‌های نیکو از آن خداست( اعراف، آیه‌ی 180.) به تفصیل پیرامون اسماء الهی بحث می‌کند که ما قسمت‌هایی را نقل می‌کنیم.

اولین باری که ما چشم به جهان می‌گشاییم و مناظر هستی را می‌نگریم، ابتدا خود را می‌بینیم و خود را درک می‌کنیم. سپس نزدیک‌ترین امور را به خود که همان روابط ما با عالم خارج و نیازمندی‌های ماست، درک می‌کنیم. پس خود ما و قوای ما و اعمال متعلّق به آن اولین چیزی است که به درک ما می‌آید، لیکن ما خود را نمی‌بینیم. مگر مرتبط به غیر، و همچنین قوا و افعالمان را.
پس می‌توان گفت احتیاج اولین چیزی است که انسان آن را مشاهده می‌کند و آن را در ذات خود و هر چیزی که مرتبط با او است می‌بیند و در همین اولین ادراک متوجّه می‌شود ذاتی هست که نیازهای او را برمی‌آورد و وجود هر چیزی به او منتهی می‌شود و آن ذات خدای سبحان است.

آیه یا ایها النّاس انتم الفقراءُ الی‌الله و الله هو الغنی الحمید ( فاطر، آیه ‌ی 15.) این ادراک را تصدیق می‌کند.
انسان‌ها از گذشته به (ربوبیت) معتقد بوده‌اند. وقتی وضع عقیدتی جوامع بشری را بررسی کنیم پی می‌بریم که ایشان وجود قوای عالیه‌ای در ماورای طبیعت را باور داشته‌اند، و این که ذاتی هست که امر هر چیزی به او منتهی می‌گردد؛ هر چند معتقدین این امر در تشخیص ربّ به خطا رفته‌اند، و لیکن اعتقاد به ربوبیت از ابتدا مشاهده شده است.

بعد از فراغ از وجود چنین حقیقتی، قدم دومی که در این راه پیش می‌رویم این است که ما در نهاد خود چنین می‌یابیم که انتهای وجود هر موجودی به این (حقیقت) است و خلاصه، وجود هر چیزی از اوست، پس او (مالک) تمام موجودات است. این جا نتیجه می‌گیریم خدای تعالی هم دارای ملک است و هم صاحب مُلک، یعنی همه چیز از آن اوست و در زیر فرمان اوست. پس او دارا و حکمران همه کمالاتی است که ما در عالم سراغ داریم. از قبیل:حیات، قدرت، علم، شنوایی، بینایی، رزق، رحمت و عزّت و امثال آن و در نتیجه او حیّ، قادر، عالم، سمیع و بصیر است. چون اگر نباشد ناقص است و حال آن که نقص در او راه ندارد و هم چنین رازق، رحیم، عزیز، محیی، ممیت، مبدی، معید و باعث و امثال آن است، و این که می‌گوییم رزق، رحمت، عزّت، زنده کردن، میراندن، ابداء، اعاده، و برانگیختن کار اوست، و او است سبوح، قدوس، علیّ، کبیر، متعال و امثال آن منظور این است که هر صفت عدمی و صفت نقصی را از او نفی کنیم.

حضرت علاّمه درباره (شماره اسماء حسنی) نیز مطالب دقیقی ارائه نموده‌اند که خلاصه‌ای از آن این چنین است:در آیات کریمه‌ی قرآن دلیلی که دلالت بر عدد اسماء حسنی کند و آن را محدود سازد، وجود ندارد. بلکه از ظاهر آیه الله لا اله الا هُوَ له الاسماء الحُسنی ( طه، آیه‌ ی 8.) و چند آیه دیگر( اعراف ، آیه‌ ی 180 - حشر، آیه ‌ی 24.) برمی آید که هر اسمی که در عالم که از جهت معنا احسن اسماء بوده باشد، آن اسم از آن خداست. پس نمی‌توان اسماء حسنی را شمرد ولی آن مقداری که در قرآن آمده است (صد و بیست و هفت) اسم است.

نکته مهم این است که معانی این اسما را خدای تعالی به نحو اصالت داراست و دیگران به تبع او دارا هستند. پس مالک حقیقی این اسما خداست و دیگران چیزی از آن را مالک نیستند، مگر آن چه را که خداوند به ایشان تملیک کرده باشد، که بعد از تملیک هم باز مالک است و از ملکش بیرون نرفته است.

مثلاً حقیقت علم از آن خداوند است و غیر از او کسی چیزی از این حقیقت را مالک نیست، مگر آن چه را که او به ایشان بخشیده باشد که باز مالک حقیقی همان مقدار هم خدا است. چون بعد از تملیک از ملک و سلطنت او بیرون نرفته است.
و اما روایات بسیاری که از طریق شیعه و سنی وارد شده که پیغمبر فرمود:برای خدا نود و نه، یعنی منهای یک اسم است. هر کس آن‌ها را بشمارد، داخل بهشت می‌شود و... چنین روایت‌هایی هیچ یک دلالت بر توقیف ندارد. یعنی نمی‌توانیم اسماء خداوند را محدود به تعدادی خاص بکنیم؛ ولی احتیاط اقتضا دارد که در اسم بردن از خدا به همان اسمائی اکتفا کنیم که از طریق نقل رسیده باشد. این سخن راجع به اسم گذاردن است و اما صرف اطلاق، بدون این که پای اسم گذاری در میان بیاید، البته اشکالی نداشته و امر در آن آسان است.

برای آگاهی بیشتر ر.ک:

* اسماء الله در قرآن، 1 و 2، دکتر حجّتی.
* اسماءالحُسنی، مرحوم حاجی سبزواری

منابع:

1 المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص376، (نقل از توحید صدوق)
2 تفسیر نمونه، زیر نظر استاد محقق، ناصر مکارم شیرازی، ج7، ص2728





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین