آیا خدا در مکه است که باید به حج برویم؟
انسان موجودی مرکب از جسم و روح است. و برنامه زندگی او نیز ابعاد مختلف جسمانی و معنوی دارد. مثلا در نماز، باید افعال فیزیکی خاصی به نام رکوع و سجده انجام داد و در عین حال باید مراقب جهت معنوی نماز نیز بود و حضور قلب را برای نماز ایجاد نمود. طبیعتا کسی که تنها به یک جهت بپردازد، از نتیجه این عمل محروم خواهد ماند. به همین خاطر نماز بی حضور قلب، و محدود در افعال فیزیکی ارزشی ندارد. از همین رو پیامبر مکرم اسلام (ص) می فرمایند: از نماز همان مقداری که حضور قلب داشته نصیب اوست.[1] و کسی که ظاهر نماز را رها کند، وضعش به مراتب بدتر است. چون نافرمانی خدای متعال را کرده و ادعایش در پاکی درون و ... نیز دروغی بیش نیست. چون آنکه دلش مطیع خداست، دستور صریح و قاطع پروردگار را رها نمی کند. و تردیدی نیست در اینکه حالت جسمانی، در روح و جان موثر است. همانگونه که در سجده، حالت روحی خضوع و خشوع با یک عمل فیزیکی تحقق می یابد. بنابراین در زندگی باید متوجه هر دو جهت مادی و معنوی بود. چون ذات انسان مرکب از این دو جهت است و تمام دستورات الهی، این دو جهت را با هم در نظر گرفته است. حج نیز به همین شکل است. حج اعمال و مناسکی مادی است ( وقوف در عرفه و مشعر و ... ، رمی جمرات، طواف و نماز و ...) که درون هر کدام دریایی از رمز و راز نهفته است. و این دو جهت، جسم و جان انسان را در بر گرفته و انسان را به سرمنزل مقصود می رساند. و خدای متعال انجام این مناسک را خواستار است: (وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ[آل عمران/97]  و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.) (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی‌ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ[حج/27] و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند.) البته باید توجه کرد که جهات مختلف مادی و معنوی حج، تنها در حیطه فردی معنا نمی یابد. بلکه هر کدام از آنها در حیطه های اجتماعی و جمعی نیز اثرگزار است. از همین رو، یکی از بزرگترین اثرات حج، وحدت طائفه های مختلف مسلمانان، بعد از اجتماع عظیم آن هاست. اجتماعی که مسلمانان از طریق آن، با یکدیگر تعامل برقرار کرده و مشکلات یکدیگر را بیشتر می شناسند و می توانند در رفع آن به یکدیگر کمک کنند.  همانگونه که این اجتماع عظیم اثرات معنوی ای در کل دنیای اسلام می گذارد. و حال و هوای معنوی در ایام حج، یا زمان بازگشت حجاج، ایجاد می شود. بنابراین مشخص است که بعضی از شعارها، چقدر بی محتوا هستند و ناشی از عدم درک صحیح می باشند: دلخوش از آنیم که حج می رویم غافل ازآنیم که کج می رویم کعبه به دیدار خدا میرویم او که همین جاست کجا می رویم حج به خدا جز به دل پاک نیست شستن غم ازدل غمناک نیست در این گونه شعارها می خواهد با شعار خدمت به خلق، حج را نفی کند، در حالی که یکی از اثرات حج، همین خدمت به خلق است. همچنین روشن است که آنکه متوجه خدای متعال شده، باید دستور او را اطاعت کند و رفتن به حج یکی از دستورات خدای متعال است. [1]. تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 103.
عنوان سوال:

آیا خدا در مکه است که باید به حج برویم؟


پاسخ:

انسان موجودی مرکب از جسم و روح است. و برنامه زندگی او نیز ابعاد مختلف جسمانی و معنوی دارد. مثلا در نماز، باید افعال فیزیکی خاصی به نام رکوع و سجده انجام داد و در عین حال باید مراقب جهت معنوی نماز نیز بود و حضور قلب را برای نماز ایجاد نمود. طبیعتا کسی که تنها به یک جهت بپردازد، از نتیجه این عمل محروم خواهد ماند. به همین خاطر نماز بی حضور قلب، و محدود در افعال فیزیکی ارزشی ندارد. از همین رو پیامبر مکرم اسلام (ص) می فرمایند: از نماز همان مقداری که حضور قلب داشته نصیب اوست.[1] و کسی که ظاهر نماز را رها کند، وضعش به مراتب بدتر است. چون نافرمانی خدای متعال را کرده و ادعایش در پاکی درون و ... نیز دروغی بیش نیست. چون آنکه دلش مطیع خداست، دستور صریح و قاطع پروردگار را رها نمی کند. و تردیدی نیست در اینکه حالت جسمانی، در روح و جان موثر است. همانگونه که در سجده، حالت روحی خضوع و خشوع با یک عمل فیزیکی تحقق می یابد.

بنابراین در زندگی باید متوجه هر دو جهت مادی و معنوی بود. چون ذات انسان مرکب از این دو جهت است و تمام دستورات الهی، این دو جهت را با هم در نظر گرفته است.

حج نیز به همین شکل است. حج اعمال و مناسکی مادی است ( وقوف در عرفه و مشعر و ... ، رمی جمرات، طواف و نماز و ...) که درون هر کدام دریایی از رمز و راز نهفته است. و این دو جهت، جسم و جان انسان را در بر گرفته و انسان را به سرمنزل مقصود می رساند. و خدای متعال انجام این مناسک را خواستار است:

(وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ[آل عمران/97]  و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.)

(وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی‌ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ[حج/27] و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری بسوی تو بیایند.)

البته باید توجه کرد که جهات مختلف مادی و معنوی حج، تنها در حیطه فردی معنا نمی یابد. بلکه هر کدام از آنها در حیطه های اجتماعی و جمعی نیز اثرگزار است. از همین رو، یکی از بزرگترین اثرات حج، وحدت طائفه های مختلف مسلمانان، بعد از اجتماع عظیم آن هاست. اجتماعی که مسلمانان از طریق آن، با یکدیگر تعامل برقرار کرده و مشکلات یکدیگر را بیشتر می شناسند و می توانند در رفع آن به یکدیگر کمک کنند.  همانگونه که این اجتماع عظیم اثرات معنوی ای در کل دنیای اسلام می گذارد. و حال و هوای معنوی در ایام حج، یا زمان بازگشت حجاج، ایجاد می شود.

بنابراین مشخص است که بعضی از شعارها، چقدر بی محتوا هستند و ناشی از عدم درک صحیح می باشند:

دلخوش از آنیم که حج می رویم غافل ازآنیم که کج می رویم

کعبه به دیدار خدا میرویم او که همین جاست کجا می رویم

حج به خدا جز به دل پاک نیست شستن غم ازدل غمناک نیست

در این گونه شعارها می خواهد با شعار خدمت به خلق، حج را نفی کند، در حالی که یکی از اثرات حج، همین خدمت به خلق است. همچنین روشن است که آنکه متوجه خدای متعال شده، باید دستور او را اطاعت کند و رفتن به حج یکی از دستورات خدای متعال است.

[1]. تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 103.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین