(فدک) دهکده ای در سرزمین حجاز بود و میان آن و مدینه به باور برخی، دو یا سه روز راه بود. این دهکده نزدیک خیبر بود و اینک موجود است و نزد مردم مدینه معروف و شناخته شده است، امّا با نهایت تأسف رها شده است! در برخی از روایات رسیده، گستره حقیقی آن، از سویی تا عدن و سمرقند و از سوی دیگر تا آفریقا و سیف البحر امتداد می یابد. این روایات نشانگر آن است که آنچه از اهل بیت علیهم السلام غصب شده است، نه بوستان و دهکده فدک بلکه عبارت است از گستره خلافت و امامت علمی و معنوی و اخلاقی و مدیریت بر مسلمانان و سرزمین های اسلامی. با این بیان از نظر این دسته از روایات، همه زمین و زمان حکم فدک را دارد، و کسی که در ادّعای خود راستگوست و بر آن است که دست غصب و ستم را از فدک بردارد و آن را به صاحبانش برگرداند، بر اوست که دست سلطه و سیطره اش را از کران تا کران زمین بردارد و مردم را آزاد بگذارد، چرا که بازگرداندن آنچه غصب شده است جز با بازگرداندن کامل آن انجام نمی پذیرد. در روایتی از امام کاظم (ع) آمده است که فدک از یک طرف به((عدن )), از طرف دوم به ((سمرقند)), از جهت سوم به ((آفریقا)), از جانب چهارم به دریاها وجزیره ها وارمنستان محدود می شد [بحار الانوار، ج 48، ص 144.] . به طور مسلم فدک , که بخشی از خیبر بود, چنان حدودی نداشت ; مقصود امام کاظم علیه السلام این بوده است که تنها سرزمین فدک از آنان غصب نشده است بلکه حکومت بر ممالک پهناور اسلامی که حدود چهارگانه آن در سخن امام تعیین شده از اهل بیت گرفته شده است .
وسعت فدک چه مقدار است؟ شنیده ایم که عربستان ،عراق و رود فرات و مقداری دیگر را شامل میشود؟چنین حرفی صادق است؟
(فدک) دهکده ای در سرزمین حجاز بود و میان آن و مدینه به باور برخی، دو یا سه روز راه بود. این دهکده نزدیک خیبر بود و اینک موجود است و نزد مردم مدینه معروف و شناخته شده است، امّا با نهایت تأسف رها شده است! در برخی از روایات رسیده، گستره حقیقی آن، از سویی تا عدن و سمرقند و از سوی دیگر تا آفریقا و سیف البحر امتداد می یابد. این روایات نشانگر آن است که آنچه از اهل بیت علیهم السلام غصب شده است، نه بوستان و دهکده فدک بلکه عبارت است از گستره خلافت و امامت علمی و معنوی و اخلاقی و مدیریت بر مسلمانان و سرزمین های اسلامی. با این بیان از نظر این دسته از روایات، همه زمین و زمان حکم فدک را دارد، و کسی که در ادّعای خود راستگوست و بر آن است که دست غصب و ستم را از فدک بردارد و آن را به صاحبانش برگرداند، بر اوست که دست سلطه و سیطره اش را از کران تا کران زمین بردارد و مردم را آزاد بگذارد، چرا که بازگرداندن آنچه غصب شده است جز با بازگرداندن کامل آن انجام نمی پذیرد.
در روایتی از امام کاظم (ع) آمده است که فدک از یک طرف به((عدن )), از طرف دوم به ((سمرقند)), از جهت سوم به ((آفریقا)), از جانب چهارم به دریاها وجزیره ها وارمنستان محدود می شد [بحار الانوار، ج 48، ص 144.] .
به طور مسلم فدک , که بخشی از خیبر بود, چنان حدودی نداشت ; مقصود امام کاظم علیه السلام این بوده است که تنها سرزمین فدک از آنان غصب نشده است بلکه حکومت بر ممالک پهناور اسلامی که حدود چهارگانه آن در سخن امام تعیین شده از اهل بیت گرفته شده است .
- [سایر] آیا حدیث فتنه از شرق (نجد)، به معنای عراق یا عربستان است؟
- [سایر] با سلام بنده از کشور عربستان سعودی هستم 25 ساله با مدرک لیسانس کامپیوتر ودر شرکت نفط عربستان کار میکنم من در شهر قم بزرک شدم تا سن 16سالکی زیرا پدرم طلبه بودند. من هم علاقمند به درس طلبکی هستم مقداری زیاد خواندم پیش طلاب سعودی وکلیه کتابهای درسی مرحله مقدمات (نحو، صرف، منطق، فقه، کلام،...) را پیش انها خواندم حالا میخوام بییایم قم برای در سطح وخارج جه شرطهای لازم هست جه کار باید بکنم وپیش کدام جهت باید بروم از رهنمایی شما متشکرم
- [سایر] چرا آیت الله سیستانی در زمینه حوادث جهان اسلام و ظلم ها و کشتار شیعیان و مسلمانان فلسطین و عربستان و یمن و پاکستان و بعضا عراق سکوت می کند و از اظهار نظر و حتی دادن بیانیه در این زمینه خودداری می کند
- [آیت الله جوادی آملی] اخیراً بیماری خاصی به نام آنفولانزای خوکی در کشورهای مختلف و از جمله عربستان رواج پیدا کرده که نگرانیهایی را در دولت و ملت ایران خصوصاً نسبت به حج و عمره به وجود آورده است، لیکن تا کنون هیچ مقام مسؤولی حتی خود دولت عربستان نسبت به منع قطعی حج و عمره اظهار نظر نکردهاند. تنها وزیر بهداشت دولت عربستان توصیه کرده است بیماران خاص و افراد بالاتر از شصت و پنج سال و نیز خردسالان به عمره و حج نروند. از سوی دیگر از مجموع حدود هفتصد هزار نفر زائر عمره سال جاری نیز تا کنون حدود 50 نفر بر اساس اخبار منتشره به این بیماری مبتلا شدهاند که همگی بحمد الله معالجه گردیدهاند. حال با توجه به نکات فوق خواهشمند است مرقوم فرمایید: 1. آیا ضرر محتمل در حد آمار فوق دلیلی بر تأخیر حج افراد مستطیع خواهد شد؟ 2. آیا با توجه به این که دولت عربستان منع قطعی برای افراد خردسال و بالای شصت و پنج سال و بیماران خاص ندارد، با این مقدار احتمال ضرر، افراد میتوانند حج خود را به تأخیر بیندازند؟
- [آیت الله جوادی آملی] اخیرا بیماری خاصی به نام آنفولانزای خوکی در کشورهای مختلف و از جمله عربستان رواج پیدا کرده که نگرانی هایی را در دولت و ملت ایران خصوصا نسبت به حج و عمره به وجود آورده است، لیکن تا کنون هیچ مقام مسئولی حتی خود دولت عربستان نسبت به منع قطعی حج و عمره اظهار نظر نکرده اند. تنها وزیر بهداشت دولت عربستان توصیه کرده است بیماران خاص و افراد بالاتر از شصت و پنج سال و نیز خردسالان به عمره و حج نروند. از سوی دیگر از مجموع حدود هفتصد هزار نفر زائر عمره سال جاری نیز تا کنون حدود 50نفر بر اساس اخبار منتشره به این بیماری مبتلا شده اند که همگی بحمد الله معالجه گردیده اند. حال با توجه به نکات فوق خواهشمند است مرقوم فرمایید: 1. آیا ضرر محتمل در حدّ آمار فوق دلیلی بر تأخیر حج افراد مستطیع خواهد شد؟ 2. آیا با توجه به این که دولت عربستان منع قطعی برای افراد خردسال و بالای شصت و پنج سال و بیماران خاص ندارد، با این مقدار احتمال ضرر، افراد می توانند حج خود را به تأخیر بیندازند؟
- [آیت الله اردبیلی] فردی در وسط سال خمسی خود، مشغول ساختن خانهای برای سکونت خود میشود و تا آخر سال فقط مقداری از خانه ساخته میشود که قابل سکونت نیست و مقدار زیادی هم مصالح ساختمانی (مانند گچ و سیمان و آجر و تیرآهن) باقی میماند که هنوز در ساختمان به کار نرفته است. لطفا طریقه محاسبه خمس را در مورد مذکور بیان کنید.
- [آیت الله اردبیلی] کارگری در فصل درو به مزرعهای مراجعه میکند و در آن مشغول به درو میشود و در پایان کار به عنوان دست مزد، مقداری گندم به او میدهند که از مقدار نصاب وجوب زکات بیشتر است. آیا زکات این گندم را باید پرداخت کند؟
- [سایر] با سلام. من مدت ها پیش مقداری پول به فقیر دادم و نیتم تنها انفاق و کمک بود همین! الان باید مقداری ردمظالم بدهم یا از جانب کسی که پولی از من میخواهد و امکان دسترسی به او را ندارم باید صدقه بدهم آیا میتوانم آن مقدار پول را که قبلا به فقیر داده بودم اینطور به حساب بیاورم و بگم ثواب کل پول برای کسی که از من پول میخواهد و آیا اینگونه حسابم پاک میشود؟ آقای سیستانی مرجع تقلید من است
- [سایر] با سلام خدمت مشاور گرامی. سوال بنده در رابطه با همسرم و مسایل مالی می باشد. ایشون وقتی از من مقداری پول قرض میگیرد دیگر نمیدهد و هنگامی که از مادر یا خواهرش بگیرد هر طور شده مقدار پول را حاضر و سر مهلت مشخص تحویل می دهد، در صورتی که من هر دفعه که پولی داشته باشم دو دستی و بدون اینکه دیگر حرفی درباره اش بزنم و بدون هیچ منت تقدیم میکنم به ایشون اما احساس میکنم ایشون عادلانه رفتار نمیکنند. من شاغل نیستم با این حال خیلی وقتها با اینکه بانک پول دارد اما تو جیبش ندارد میگوید من حساب کنم. و
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی از شما خواهش می کنم بعد از خوندن حرف هام، به دور از هرگونه تعصب مذهبی و عرفی به من کمک کنید. این تعصبی که ازش حرف می زنم چیزیه که باعث شده من مجبور بشم حرف هایی رو که باید با مادرم درمیون بذارم تا به من راه حل نشون بده رو بیام اینجا و تو این سایت با شما درمیون بذارم. دختری 23 ساله هستم اهل یک خانواده ی مذهبی و دین دار. البته خودم خیلی وقته که فکر می کنم از خدا دور شدم اما در هر صورت هنوز به خیلی چیزها پایبندم. شاید نمازم رو یک خط در میان می خونم اما حجابم رو کاملا حفظ می کنم روزه هام رو کامل می گیرم و--- البته می دونم که گرفتن روزه یا حفظ حجاب ربطی به خوندن یا نخوندن نماز نداره و اینها فرایضی هستند که هرکدوم رو باید به جای خودشون انجام داد. من حدود سه سال پیش از طریق اینترنت و البته نه از طریق چت بلکه از طریق وبلاگ نویسی با پسری آشنا شدم، این پسر هم سن خودمه و دارای یک خانواده ی کاملا مذهبی و دیندار هستن. خودش هم انسانی بسیار معتقد و اهل دین و مذهبه. دارای خواهر و مادری محجبه و خودش هم دارای سر و وضعی ساده و معمولیه. بعد از گذشت این سه سال ما حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم. البته راجع به این موضوع خیلی با هم بحث داشتیم که آیا این حس ما واقعا علاقه است یا نه فقط به همدیگه عادت کردیم و این باعث شده که فکر کنیم به هم علاقه مندیم. ما این موضوع رو هزاران بار حلاجی کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از این حس رو علاقه ی واقعی تشکیل داده و خوب تا حد کمی هم به هم عادت کردیم که اجتناب ناپذیره. من از ابتدای آشناییم با این پسر مادرم رو در جریان گذاشتم و تقریبا همه چیزهایی که بینمون می گذشت رو براش تعریف می کردم. مادرم به دلیل همون تعصب مذهبی و دینی که گفتم همیشه من رو از برقراری ارتباط اینترنتی با این پسر منع می کرد و می گفت که این کار درستی نیست و این آدم ها معلوم نیست کی هستن و من از این ناراحت بودم که مادرم بدون اینکه از خانواده ی این پسر چیزی بدونن ، اون رو هم با بقیه ی پسرایی که در اینترنت به دنبال پیدا کردن وسیله ای برای ارضای امیال خودشون می گردن به یه چوب می روندن--- من حس می کنم چون مادرم چت کردن و یا هرگونه ارتباط اینترنتی رو بد می دونن دیگه هیچ کاری به این ندارن که طرفشون چه جور آدمیه و تنها به این دلیل که از طریق اینترنت با کسی آشنا شدم این رو بد می دونن! بگذریم شاید نظر شما هم همین باشه--- خلاصه به خاطر همین طرز برخورد مادرم درست در موقعی که من متوجه علاقم به این پسر شدم و می خواستم راهی پیدا کنم تا این موضوع رو هم مثل قبل با مادرم درمیون بذارم، این طرز فکر و برخورد، من رو از این کار منصرف کرد و درواقع جرات این کار رو از من گرفت. این آقا اهل تهران هستن و تابستون قبل فرصتی دست داد تا من به تهران برم و در مدتی که اونجا بودم چندبار ایشون رو دیدم و طی این دیدارها من تا حدی فهمیدم که آنچه از طریق اینترنت راجع به ایشون حس کرده بودم درست بوده و ایشون جزو دسته پسرهایی که قصد به دام انداختن طعمه رو دارن نیست. ایشون دارای سر و وضعی معمولی و مذهبی و ساده بود و حرفهاش هم بسیار منطقی بود و هیچگونه خطایی هم در رفتار و گفتار ازش سر نزد. که البته می دونم نمیشه آدم ها رو به سادگی و با سه سال ارتباط اینترنتی و چند نوبت ملاقات شناخت. اما حداقل چیزی که فهمیدم این بود که این آقا در هیچ موردی به من دروغ نگفته بود. این رو هم بگم که از ابتدای آشناییمون مادر این آقا در جریان ارتباط ما بود و حتی قضیه ی علاقه ی ما به هم رو هم می دونست. مسئله ی مهمی که من رو درگیر خودش کرده اینه که این آقا الان باید طبق موظفی به سربازی بره اما به دلیل مشکلاتی که داره از این کار امتناع می کنه و می گه که هیچوقت قدم به سربازخونه نمیزاره! چیزهایی راجع به سربازی دیده و شنیده که باعث شده این حالت براش بوجود بیاد. به دلیل اینکه نمی ره سربازی نمی تونه کار بگیره و از همه چی مونده و الان تمام فکر و ذکرش شده گشتن دنبال آشنا برای معافی گرفتن! ما با هم قرار گذاشتیم که هروقت تونست روی پای خودش وایسه بیاد خواستگاری و من می دونم که اگر به لجبازیش ادامه بده و سربازی نره شاید به این زودی ها نتونه روی پای خودش وایسه. ما چندین بار روی این موضوع با هم بحث کردیم و اون هربار گفته که به سربازی نمی ره. این موضوع انقدر بهش فشار آورده که با وجود علاقه ی شدیدی که به هم داریم چندین بار به من گفته که فکر می کنه نمی تونه من رو خوشبخت کنه و مشکلات انقدر زیادن که شاید نتونه به این زودی ها از پسشون بربیاد و نمی خواد که من به پای اون بسوزم . با وجود 23 سال سن حرف هایی می زنه که خیلی بالاتر از تجربه های این سن هست. یکبار که بحث کرده بودیم می گفت که الان که زیر یک سقف نیستیم همه چیز قشنگ و خوبه اما وقتی وارد زندگی بشیم و مشکلات سر راهمون قرار بگیرن اونوقت دیگه همه چیز به این خوبی و قشنگی نیست. وقتی که مجبور بشم برای یک لقمه نون شب و روز کار کنم اونوقت دیگه نمی تونم مثل الان عشقم رو با تو تقسیم کنم و می ترسم ازین که زندگیمون اونجوری بشه و اونوقت اگه حتی یک لحظه تو احساس بدبختی کنی من نمی تونم جوابگوی خدا و حساب و کتابش باشم . می گفت اگر هم بخوام رو پای خودم وایسم باید حداقل 6 تا 7 سال دیگه صبر کنیم تا من بتونم یک درآمد خوب و ثابت داشته باشم. اما من با 23 سال سن چه جوری می تونم خانوادم رو راضی کنم که 7 سال دیگه صبر کنم تا این پسر که از نظر مادرم هم مورد قبول نیست بیاد خواستگاریم؟ اگر دست خود من بود و اگر رنج و ناراحتی پدر و مادرم برای من مهم نبود، تا 10 سال دیگه هم صبر می کردم... آقای مرادی نمی دونم چی کار کنم. درمونده شدم. دلم می خواد موضوع علاقه م رو به این پسر با مادرم درمیون بذارم اما می ترسم و نمی تونم. از طرف دیگه نمی دونم که اگه به امید خدا این پسر تونست تا دو یا 3 سال دیگه به اوضاع خودش سر و سامون بده ، چه جوری به مادرم بگم و اونو راضی کنم که بذاره بیاد خواستگاری. دلم می خواد بهش کمک کنم و بتونم باری از دوشش بردارم تا بتونیم به هم برسیم. ما به هم خیلی علاقه مندیم ،خیلی زیاد اما مشکلات هم زیادن. دیروز که روز شهادت اما جواد(ع) بود با هم نذر کردیم که اگه تا سال دیگه همین موقع به یه ثبات مالی رسید، برای نیمه ی شعبان و عید غدیر و شهادت امام جواد به مقداری که برامون مقدور باشه در راه خیر خرج کنیم. آقای مرادی من از شما راهنمایی می خوام. من باید چی کار کنم؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید. خیلی افسرده و ناراحتم. منتظر راهنمایی شما هستم.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر آب جاری با شیء نجس برخورد کند و مقداری از آن متغیر شود و سمت متصل به ماده متغیّر نشود، فقط همان مقدارِ متغیّر شده نجس میشود و طرف متصل به ماده که متغیّر نشده, پاک است, هرچند کمتر از کر باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کس ی مال حرامی دارد که مقدار و مالک آن معلوم نیست، چنانچه این مال را سهواً با مال حلالش مخلوط کرد، در این صورت , جای پرداختن خمس نیست، بلکه باید با حاکم شرع مصالحه کند و مقدار مورد مصالحه را به نیابت از صاحبش صدقه بپردازد . چنانچه مال حرام را عمداً با مال حلال خود مخلوط کرده باشد، باید مقداری که با آن , یقین به برائت ذمّه حاصل میشود، صدقه بپردازد. خمس با دو عنوان
- [آیت الله نوری همدانی] طلا دو نصاب دارد : نصاب اوّل آن بیست مثقال شرعی است که هر مثقال آن 18 نخود است : پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی که پانزده مثقال معمولی است برسد اگر شرائط دیگر را هم که گفته شد داشته باشد ، انسان باید چهل یک آن را که نه نخود میشود ( هر مثقال معمولی 24 نخود است ) از بابت زکوه بدهد و اگر به این مقدار نرسد زکوه آن واجب نیست . و نصاب دوّم آن چهار مثقال شرعی است که سه مثقال معمول میشود یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود ، باید زکات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یک بدهد و اگر کمتر از سه مثقال اضافه شود ، فقط باید زکوه 15 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زکوه ندارد و همچنین است هر چه بالا رود ، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود ، باید زکوه تمام آنها را بدهد و اگر کمتر اضافه شود ، مقداری که اضافه شده زکوه ندارد . نصاب نقره:
- [امام خمینی] سفته دوستانه را که شخص میدهد به دیگری که نزد ثالثی تنزیل کند و شخص ثالث، در موعد مقرر حق رجوع داشته باشد به صاحب سفته که شخص اول است به چند وجه میتوان تصحیح نمود: اول، آن که این امر برگشت کند به این که شخص اول، وکیل نموده شخص دوم را که در ذمه او معامله کند با شخص سوم، و بفروشد به عهده او مقداری اسکناس را که همان مقدار سفته است به معادل همان مقدار و وکیل باشد شخص دوم پولی را که گرفته است به قرض بردارد، و شخص اول که قرض دهنده است در موعدی که قرار میدهند، برای مطالبه قرض به شخص دوم رجوع کند، بنا بر این پس از معامله صاحب اول سفته که بدهکار نبود واقعاً، بدهکار میشود به شخص سوم، و پس از قرض نمودن شخص دوم، مقداری را که گرفته است از شخص سوم به صاحب اول سفته بدهکار میشود، بنا بر این پس از معامله شخص ثالث در موعد مقرر میتواند به شخص اول، رجوع کند و طلب خود را بگیرد و شخص اول پس از قرض میتواند رجوع کند به شخص دوم در موعد مقرر و طلب خود را بگیرد و اگر متعارف در این سفتهها آن است که اگر شخص اول، طلب را نداد شخص ثالث به شخص ثانی میتواند رجوع کند، با توجه به این امر شرط ضمنی است و میتواند رجوع کند. وجه دوم، آن که دادن سفته دوستانه را به شخص دوم که با شخص ثالث معامله کند و شخص سوم هم حق داشته باشد رجوع کند به دومی موجب دو امر است. یکی آن که به واسطه دادن سفته، گیرنده صاحب اعتبار میشود نزد سومی، از این جهت با خود او معامله میکند، و شخص دوم بدهکار میشود به شخص سوم دوم: آن که به واسطه معهود بودن در نزد این اشخاص شخص اول ملتزم میباشد که مقدار معلوم را اگر شخص دوم ندهد، او بدهد، بنا بر این پس از معامله، شخص ثالث در موعد میتواند رجوع کند به شخص دوم و اگر او نداد رجوع کند به شخص اول، و شخص اول اگر پرداخت، رجوع کند به شخص دوم، و چون این امور معهود است، قراردادهای ضمنی است و مانع ندارد، و بعض وجوه دیگر نیز برای صحت هست.
- [آیت الله سیستانی] علمای تجوید گفتهاند اگر در کلمهای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه باشد ، مثل کلمه (سوء) باید آن واو را مدّ بدهد یعنی آن را بکشد . و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد وحرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد ، و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد ، مثل (جآء) باید الف آن را بکشد . و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد ، و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد ، و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد ، مثل (جیء) باید (ی) را با مدّ بخواند . و اگر بعد از این حروف (واو و الف و یا) بجای همزه حرفی باشد که ساکن است ، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد ، باز هم باید این سه حرف را با مدّ بخواند ، ولی ظاهراً صحت قرائت در اینچنین موارد توقف بر مدّ ندارد ، پس چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند ، باز هم نماز صحیح است ، ولی در مثل (ولا الضآلین) که تحفّظ بر تشدید ، و الف توقف بر مقداری مدّ دارد ، باید به همان مقدار الف را مدّ دهد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مصرفی را که میّت معیّن کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتی صحیح است که ورثه حرفی بزنند یا کاری کنند یا با سکوت آنها معلوم شود وصیّت را اجازه نمودهاند و تنها راضی بودن آنها کافی نیست و اگر مدّتی بعد از مردن او هم اجازه نمایند صحیح است و چنانچه بعضی از ورثه اجازه و بعضی ردّ نمایند، وصیّت فقط در سهم آنهایی که اجازه نمودهاند صحیح و نافذ است. لازم به توضیح است که در مورد هر وارث باید دید که آیا مقداری که به وسیله وصیّت از سهم الارث وی کم میشود از ثلث سهم او بیشتر است یا خیر؟ و در صورت اوّل اجازه وی در نافذبودن وصیّت شرط است. بنابراین اگر شخصی زمینی داشته باشد و وصیّت کند که تمام یا قسمتی از آن را به مصرف برسانند، چون زن از زمین ارث نمیبرد، نظر وی در این وصیّت نقشی ندارد و اگر مرد 3 میلیون تومان پول داشته باشد و زمینی داشته باشد که 3 میلیون تومان میارزد، اگر وصیّت کند که دو میلیون از پول وی را به مصرفی برسانند، در اینجا نسبت به سهم دیگر ورثه وصیّت به اندازه ثلث است ولی نسبت به سهم همسر، وصیّت بیشتر از ثلث میباشد و باید تنها نظر وی را نسبت به بیشتر از ثلث جلب نمود و همین طور اگر نسبت به چیزهایی که پس از مرگ پدر به پسر بزرگتر میرسد و در مسأله 2794 گفته خواهد شد وصیّتی کند، تنها نظر پسر بزرگتر در مقدار بیشتر از ثلث تأثیر دارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] سفتهها بر دو نوع است: اول: این که حکایت کند از یک بدهی واقعی یعنی امضأ کننده مبلغ ذکر شده در سفته را حقیقتاً به صاحب سفته بدهکار است و سفته مدرک آن بدهکاریاست. دوم: این که واقعیّت ندارد، فقط یک عمل صوری که بمنظوری صادر شده است، امّا نوع اوّل که حقیقتاً صاحب سفته بموجب آن طلبکار است، جائز است که طلب مدّتدار خود را که در ذمّه بدهکار دارد، بمبلغ کمتری بوجه نقد به بانک یا شخص دیگری بفروشد و به جای صاحب سفته، خریدار آن طلبکار میشود ولی فروختن آن بطور نسیه وبمدّت، بنابر احتیاط واجب جائز نیست، چون شامل فروش بدهی به بدهی میباشد. امّا نوع دوم که سفته صوری بوده باشد جائز نیست صاحب سفته آن را به دیگری بفروشد، چون در واقع طلبی در ذمّه امضأ کننده آن سفته ندارد بلکه این سفته به این منظور صادر شده که صاحب سفته و کسی که به حواله کرد او میباشد بتواند از آن استفاده کرده و با کم کردن مقداری از مبلغ به دیگری بفروشد ولذا به این نوع سفتهها، سفته صوری ومجاملهای گفته میشود و فروختن آن به بانک در واقع قرض کردن صاحب سفته است از بانک وحواله کردن بانک است بعهده امضأ کننده آن با این که در ذمّه او طلبیندارد، بنابراین مبلغی که بانک بابت مدّت آن سفته کم میکند، ربا وحرام است. ولی ممکن است برای نجات از گرفتاری ربا، فروش این نوع سفته را به بانک بصورت یک معامله صحیح وشرعی در آورد، به این که متعهّد سفته به شخصی که سفته به حواله کرد او میباشد، وکالت میدهد که مبلغ سفته را با کم کردن مقداریدر ذمّه او به بانک بفروشد در صورتی که وجه سفته با نوع دیگری از پول معاوضه وفروخته شود مثلاً وجه سفته اگر هزار تومان ایرانی باشد او را دو ماهه به پنجاه دینار عراقی در ذمّه متعهّد صوری سفته بفروشد، باز وکالت داشته باشد که آن پنجاه دینار عراقی را از قبل متعهّد سفته، دو ماهه به هزار تومان ایرانی بخودش بفروشد و به این ترتیب ذمّه صاحب سفته بدهکار میشود به مقدار مبلغی که متعهّد سفته به بانک بدهکار گردیده است، ولی چون در صحّت این معامله لازم است که وجه مبلغ سفته با عوض آن مغایر باشد، لذا نتیجه زیادی نخواهد داشت و در صورت یک نوع بودن پول مانند ریال و به ریال، این همان قرض با سود است که جائز نیست و یا این که با توجه بانک به این که سفته صوری است وواقعیّت ندارد ووجه سفته را به صاحب سفته قرض میدهد، مبلغی را که از وجه سفته کم میکند بعنوان کارمزد وحقّ العمل ثبت در دفاتر وتحصیل آن بموقع و در سررسید منظور کند و در این صورت نیز اشکالی ندارد. وامّا مراجعه متعهّد سفته به کسی که از آن استفاده کرده است وگرفتن مبلغ سفته تماماً اشکال ندارد وربا نمیباشد، چون استفاده کننده سفته تمام مبلغ را به عهده او حواله کرده است واوهم پرداخت کرده است، پس ذمّه صاحب سفته بدهکار شده است به همان مقدار که حواله کرده است.
- [آیت الله سیستانی] سفتهها دو گونه است: 1 آنچه گویای بدهی واقعی است، به این صورت که امضاکننده آن بدهکار کسی است که سفته به نام او صادر شده است. 2 آنچه گویای بدهی واقعی نیست. در مورد اوّل، جایز است که طلبکار طلب مدتدار خود را که در ذمه بدهکار ثابت است، نقداً به مبلغی کمتر بفروشد، مانند آن که طلبش صد تومان باشد، و آن را به نود تومان نقداً بفروشد (البته، فروش مدتدار آن جایز نیست، زیرا فروش دین به دین است) و پس از آن بانک یا دیگری میتواند از بدهکار (امضاکننده سفته) در زمان استحقاق، قیمت آن را مطالبه نماید. اما در مورد دوّم، برای طلبکار صوری، فروش سفته جایز نیست، زیرا واقعاً دَینی وجود ندارد و ذمه امضاکننده آن مشغول نیست و صرفاً برای تنزیل صادر شده است. لذا به سفته دوستانه معروف است. با این حال، میتوان تنزیل آن را به شکل دیگری مشروع دانست، به این صورت که امضاکننده سفته، استفادهکننده را وکیل میکند تا مقدار سفته را در ذمه امضاکننده بفروشد به پولی دیگر و به قیمتی کمتر از ارزش آن. مثلاً اگر سفته (50) دینار عراقی باشد و ارزش واقعی آن (1100) تومان باشد استفادهکننده به وکالت از امضاکننده (50) دینار در ذمه او میفروشد به (1000) تومان. پس از این معامله، ذمه امضاکننده سفته به (50) دینار مشغول میشود و استفادهکننده هزار تومانی که ملک امضاء کننده است دریافت میکند. سپس استفادهکننده هزار تومان را به وکالت از امضاکننده به خودش میفروشد در مقابل 50 دینار در ذمه خودش، در نتیجه ذمه او برای امضاکننده به مقدار همان پنجاه دینار که امضاکننده بدهکار بانک است بدهکار میشود. لکن این راه فایده کمی دارد، چون فقط در جایی مفید است که تنزیل با پول خارجی صورت بگیرد، اما در مورد پول رایج کشور، اثری ندارد، زیرا تصحیح آن با بیع با توجه به اشکالی که در بیع معدود با تفاضل گذشت ممکن نیست. اما تنزیل قیمت سفته صوری نزد بانک به نحو قرض، به این صورت که قرض گیرنده و استفادهکننده از سفته مبلغی کمتر از قیمت اسمی سفته از بانک قرض کند و بانک را به امضاکننده سفته که بدهکار نیست، برای وصول تمام قیمت آن حواله دهد، ربا و حرام است؛ زیرا شرط بانک کاستن مقداری از مبلغ سفته را در حقیقت شرط دریافت مازاد و حرام است، اگرچه این مازاد به ازای مهلت دادن نباشد، بلکه به عنوان انجام پارهای عملیات بانکی، مانند ثبت بدهی و تحصیل آن باشد، چونکه قرض دهنده حق ندارد بر قرض گیرنده شرطی بگذارد که در آن نفع مالی برای او داشته باشد. حکم فوق در مورد بانکهای خصوصی است، اما در مورد بانکهای دولتی یا مشترک، میتوان برای رهایی از مشکل ربا، بدین گونه عمل کرد که استفادهکننده، در تنزیل سفته قصد فروش و قرض نداشته باشد، بلکه مقصودش دستیابی به مال مجهولالمالک باشد. در این صورت میتوان با اجازه حاکم شرع آن را گرفت و سپس در آن تصرف کرد و هرگاه در پایان مدت، بانک به امضاکننده سفته رجوع کرد و او را به پرداخت قیمت آن وادار نمود، امضاکننده نیز میتواند برای دریافت بَدَل آنچه پرداخته است به استفادهکننده رجوع نماید، اگر به خواست او آن را امضا کرده باشد. 1. گاه ادّعا میشود که بیع با قرض از جهت دیگری نیز اختلاف دارد، به این صورت که در بیع باید میان عوض و معوّض اختلافی باشد، و بدون آن بیع تحقق پیدا نمیکند، حال آنکه در قرض چنین اختلافی لازم نیست. در نتیجه اگر کسی صد دینار را به صد و ده دینار در ذمه مشتری بفروشد، باید میان آن دو اختلافی باشد، به این صورت که فرضاً یکی دینار عراقی و دیگری دینار اردنی باشد، و اگر هر دو دینار عراقی از یک نوع و یک چاپ باشند، قرضی است به صورت بیع؛ زیرا عوض و معوض اختلافی ندارند، و چون یک طرف زیادتی دارد ربا و حرام است. لکن این گفته روشن نیست، زیرا برای تحقق اختلاف میان عوضین کافی است در ظرف انشاء بیع، این دو متفاوت باشند، مثلاً معوّض عین شخصی، و عوض کلّی در ذمه باشد، مضافاً بر آن، لازمه این نظر صحت بیع بیست کیلو گندم، به معادل آن به صورت نسیه است، با این ادّعا که قرض غیر ربوی است، گر چه به صورت بیع است. حال آنکه همانطور که خود گوینده نیز بدان معترف است این مورد از قبیل بیع یکی از مثلین با مازاد حکمی است که ربا و حرام است.