آیا راه و روش صوفیه صحیح است؟
اگر چه در بین صوفیان عقائد صحیح و حقی وجود دارد، اما وجود تفکرات باطل و انحراف ها، سبب می شود که هم مسلک شدن با آنها به هیچ وجه صحیح نباشد. چرا که اندکی سم، در میان غذایی مقوی و لذیذ، برای کشنده بودن آن کفایت می کند. به عنوان نمونه چند مورد از انحراف های آنان را بیان می کنیم: 1- صوفیان معتقد به سه مرحله شریعت و طریقت و حقیقت هستند و معتقدند که باید از شریعت (احکام و آداب شرعی) شروع کرد تا به طریقت و حقیقت رسید. و حتی بعضی از آنها معتقدند که در مرحله ای به حقیقت می رسند و دیگری نیازی به مراعات شریعت ندارند و به آن عمل نمی کنند. در حالی که اولا دین با حقیقت شروع شده است و پیامبر (ص) مردم را با "قولوا لا اله الا الله" دعوت کرده اند و پس از فهم حقیقت و ایمان آوردن، عمل کردن به احکام شرعی پدید آمده است. و از سویی نیز پیامبر (ص) که در اوج قله ایمان بوده اند؛ هرگز خود را از عبادت و رعایت شریعت بی نیاز ندیده اند. و در مثالی برای نقض ادعای بعضی از صوفیان گفته شده است که روغن بادام، تنها در بادام و درون پوسته آن محفوظ می ماند. پس این سخن که کسی حقیقت را داشته باشد و محتاج شریعت نباشد، سخنی بیهوده است. 2- صوفیان در مسائل بسیاری دچار انحراف و اعوجاج شده اند و به پایمال کردن آداب دینی و احیانا به کج فهمی آنها مبادرت کرده اند. معنا کردن توکل به خدای متعال، با بریدن از تمام اسباب ظاهری و بیابان گردی، تکدی گری و دوری گزیدن از کار و فعالیت، ترک همسر و سنت های انحرافی ابداع شده در سماع و رقص و غناخوانی و ... 3- یکی از جدی ترین آسیب های موجود در تصوف استاد محوری آنهاست. به گونه ای که شخص عقل و فهم خویش را تعطیل کرده و دربست هر چه استاد بگوید را می پذیرد. در حالی که طبق منطق قرآنی، آنجا که خضر اسراری را می داند که موسی از آنها بی خبر است، خضر به موسی دستور نمی دهد که کشتی را سوراخ کن، بچه را بکش و ... بلکه تمام این اعمال را خود و با حجت بودن فهم و درکش انجام می دهد. استاد آنجایی معتبر است که بتواند شاگرد را به فهم و درکی برساند که خود او عمل را انجام دهد. و الا غیر از معصومین (علیهم السلام) انسان نباید مطیع محض در مقابل هیچ کسی باشد. و خدای متعال جز آنها، به هیچ کس بر ما ولایت تام و تمام نداده است. وجود این سنت در تصوف باعث شده که انسان هایی شیاد، از عواطف و احساسات دینی دیگران سوء استفاده های بسیار بکنند. 4- پنهان شدن در پشت فضائل دینی، و تعقیب کردن اهداف شیطانی یکی دیگر از آسیب های جدی در میان متصوفه است. به عنوان نمونه، ساده زیستی به سنت پشیمنه پوشی ای تبدیل می شود که عده ای از آنها با این پشیمینه پوشی، تنها به فریبکاری می پردازند. و این انحراف آنجا خود را نشان می دهد که شخصی مثل سفیان ثوری به لباس فاخر امام صادق (ع) اعتراض می کنند و به پشمینه پوشی خود مباهات می کند. امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود: نزدیک من بیا! او پیش حضرت آمد. حضرت پیراهن پشمی و زبر سفیان را کنار زد و پیراهن ابریشمی را که سفیان در زیر لباس های خود به تن کرده بود، به اونشان داد و آن گاه فرمود: سفیان! نگاه کن که در زیر این پیراهن های نازک که به تن دارم، چه می بینی؟ سفیان با تعجب دیدکه آن حضرت پیراهن پشمی زبری در زیر لباس های خود به تن کرده است.[1] و به خاطر همین نوع فریبکاری هاست که روایاتی در مذمت پشیمینه پوشی می بینیم: پیامبر اکرم(ص) در سفارش هایش به ابوذر غفاری فرمود: (در آخر الزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان، پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادی بر دیگران است. ملائکه آسمان و زمین، این گروه را لعنت می کنند.[2] (البته باید توجه کرد که پشم زمانی لباس ساده و ارزان بوده و امروز کار بالعکس است) 5- همچنان که خدای متعال برای بندگان مخلص خود الهام هایی دارد، شیطان نیز برای اولیای خود وحی می فرستد و برای آنها مکاشفاتی پدید می آورد: (إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی‌ أَوْلِیائِهِمْ[انعام/121] و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می ‌کنند.) البته کشف و شهودهای شیطانی امری واضح است و خود صوفیان نیز وجود آن را قبول دارند. اما در تشخیص مصادیق آن می توانند دچار انحراف شوند. و به دلیل همین اشتباهات، انحراف های بزرگی را با این مشاهدات، به وجود می آورند. کسی که به شریعت پایبند نیست، شیطان بر او ولایت پیدا کرده و او را به سمت اغراض ضد الهی خود می کشاند: (إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ[نحل/100] تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده ‌اند، و آنها که نسبت به او [خدا] شرک می‌ ورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن می‌ نهند)) 6- مسجد که محل اجتماع مسلمانان است، در بین متصوفه جایگاهی ندارد و آنها سنتی جعلی در ساختن خانقاه ایجاد کرده اند که متاسفانه در مقاطعی شیادان متصوفه آن را به خانه فساد تبدیل کرده اند. (هر چند همیشه فساد انحراف از راه صحیح را به همراه دارد) همین گونه انحرافات و مسائلی نظیر آن ایجاب می کند که انسان از این مسلک اجتناب کند. امام رضا(ع) می فرمایند : کسی که نزد او صوفیه ذکر شود و آنها را به زبان و به دل انکار نکند از ما نیست ، و کسی که آنها را انکار کند گویا همراه رسول خدا (ص)قیام کرده است.[3] و امام علی النقی (ع) می فرمایند: صوفیان نصاری و مجوس این امت هستند.[4] [1]. ذرایع البیان، ج 2، ص 48. [2]. بحارالانوار، ج 77 ، ص 93. [3]. مستدرک الوسایل ج 12 ص 223. [4]. حدیقه الشیعه ص 602 مقدس اردبیلی.
عنوان سوال:

آیا راه و روش صوفیه صحیح است؟


پاسخ:

اگر چه در بین صوفیان عقائد صحیح و حقی وجود دارد، اما وجود تفکرات باطل و انحراف ها، سبب می شود که هم مسلک شدن با آنها به هیچ وجه صحیح نباشد. چرا که اندکی سم، در میان غذایی مقوی و لذیذ، برای کشنده بودن آن کفایت می کند.

به عنوان نمونه چند مورد از انحراف های آنان را بیان می کنیم:

1- صوفیان معتقد به سه مرحله شریعت و طریقت و حقیقت هستند و معتقدند که باید از شریعت (احکام و آداب شرعی) شروع کرد تا به طریقت و حقیقت رسید. و حتی بعضی از آنها معتقدند که در مرحله ای به حقیقت می رسند و دیگری نیازی به مراعات شریعت ندارند و به آن عمل نمی کنند. در حالی که اولا دین با حقیقت شروع شده است و پیامبر (ص) مردم را با "قولوا لا اله الا الله" دعوت کرده اند و پس از فهم حقیقت و ایمان آوردن، عمل کردن به احکام شرعی پدید آمده است. و از سویی نیز پیامبر (ص) که در اوج قله ایمان بوده اند؛ هرگز خود را از عبادت و رعایت شریعت بی نیاز ندیده اند. و در مثالی برای نقض ادعای بعضی از صوفیان گفته شده است که روغن بادام، تنها در بادام و درون پوسته آن محفوظ می ماند. پس این سخن که کسی حقیقت را داشته باشد و محتاج شریعت نباشد، سخنی بیهوده است.

2- صوفیان در مسائل بسیاری دچار انحراف و اعوجاج شده اند و به پایمال کردن آداب دینی و احیانا به کج فهمی آنها مبادرت کرده اند. معنا کردن توکل به خدای متعال، با بریدن از تمام اسباب ظاهری و بیابان گردی، تکدی گری و دوری گزیدن از کار و فعالیت، ترک همسر و سنت های انحرافی ابداع شده در سماع و رقص و غناخوانی و ...

3- یکی از جدی ترین آسیب های موجود در تصوف استاد محوری آنهاست. به گونه ای که شخص عقل و فهم خویش را تعطیل کرده و دربست هر چه استاد بگوید را می پذیرد. در حالی که طبق منطق قرآنی، آنجا که خضر اسراری را می داند که موسی از آنها بی خبر است، خضر به موسی دستور نمی دهد که کشتی را سوراخ کن، بچه را بکش و ... بلکه تمام این اعمال را خود و با حجت بودن فهم و درکش انجام می دهد. استاد آنجایی معتبر است که بتواند شاگرد را به فهم و درکی برساند که خود او عمل را انجام دهد. و الا غیر از معصومین (علیهم السلام) انسان نباید مطیع محض در مقابل هیچ کسی باشد. و خدای متعال جز آنها، به هیچ کس بر ما ولایت تام و تمام نداده است. وجود این سنت در تصوف باعث شده که انسان هایی شیاد، از عواطف و احساسات دینی دیگران سوء استفاده های بسیار بکنند.

4- پنهان شدن در پشت فضائل دینی، و تعقیب کردن اهداف شیطانی یکی دیگر از آسیب های جدی در میان متصوفه است. به عنوان نمونه، ساده زیستی به سنت پشیمنه پوشی ای تبدیل می شود که عده ای از آنها با این پشیمینه پوشی، تنها به فریبکاری می پردازند. و این انحراف آنجا خود را نشان می دهد که شخصی مثل سفیان ثوری به لباس فاخر امام صادق (ع) اعتراض می کنند و به پشمینه پوشی خود مباهات می کند.

امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود: نزدیک من بیا! او پیش حضرت آمد. حضرت پیراهن پشمی و زبر سفیان را کنار زد و پیراهن ابریشمی را که سفیان در زیر لباس های خود به تن کرده بود، به اونشان داد و آن گاه فرمود: سفیان! نگاه کن که در زیر این پیراهن های نازک که به تن دارم، چه می بینی؟ سفیان با تعجب دیدکه آن حضرت پیراهن پشمی زبری در زیر لباس های خود به تن کرده است.[1]

و به خاطر همین نوع فریبکاری هاست که روایاتی در مذمت پشیمینه پوشی می بینیم: پیامبر اکرم(ص) در سفارش هایش به ابوذر غفاری فرمود: (در آخر الزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان، پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادی بر دیگران است. ملائکه آسمان و زمین، این گروه را لعنت می کنند.[2] (البته باید توجه کرد که پشم زمانی لباس ساده و ارزان بوده و امروز کار بالعکس است)

5- همچنان که خدای متعال برای بندگان مخلص خود الهام هایی دارد، شیطان نیز برای اولیای خود وحی می فرستد و برای آنها مکاشفاتی پدید می آورد:
(إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی‌ أَوْلِیائِهِمْ[انعام/121] و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می ‌کنند.)

البته کشف و شهودهای شیطانی امری واضح است و خود صوفیان نیز وجود آن را قبول دارند. اما در تشخیص مصادیق آن می توانند دچار انحراف شوند. و به دلیل همین اشتباهات، انحراف های بزرگی را با این مشاهدات، به وجود می آورند. کسی که به شریعت پایبند نیست، شیطان بر او ولایت پیدا کرده و او را به سمت اغراض ضد الهی خود می کشاند:
(إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ[نحل/100] تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده ‌اند، و آنها که نسبت به او [خدا] شرک می‌ ورزند (و فرمان شیطان را به جای فرمان خدا، گردن می‌ نهند))

6- مسجد که محل اجتماع مسلمانان است، در بین متصوفه جایگاهی ندارد و آنها سنتی جعلی در ساختن خانقاه ایجاد کرده اند که متاسفانه در مقاطعی شیادان متصوفه آن را به خانه فساد تبدیل کرده اند. (هر چند همیشه فساد انحراف از راه صحیح را به همراه دارد)
همین گونه انحرافات و مسائلی نظیر آن ایجاب می کند که انسان از این مسلک اجتناب کند. امام رضا(ع) می فرمایند : کسی که نزد او صوفیه ذکر شود و آنها را به زبان و به دل انکار نکند از ما نیست ، و کسی که آنها را انکار کند گویا همراه رسول خدا (ص)قیام کرده است.[3] و امام علی النقی (ع) می فرمایند: صوفیان نصاری و مجوس این امت هستند.[4]

[1]. ذرایع البیان، ج 2، ص 48.
[2]. بحارالانوار، ج 77 ، ص 93.
[3]. مستدرک الوسایل ج 12 ص 223.
[4]. حدیقه الشیعه ص 602 مقدس اردبیلی.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین