قرآن کریم عین آن قرآنی است که از لبهای مطهر رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) رسیده است و آنچه که از لبهای مطهر آن حضرت شنیده شد عین چیزی است که خداوند بر قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نازل کرده است و آن چه که بر قلب او نازل شده عین آن چیزی است که از ذات اقدس اله تنزل پیدا کرده است. دلایل عقلی و نقلی متعددی بر این موضوع دلالت دارند. <BR>دلیل عقلی مسئله این است که خداوند هرگز بندگان خود را بدون هادی و راهنما رها نمیکند: (کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصِیراً)؛ سوره فرقان (25): آیه 31.. اگر دینی خاتم ادیان و پیامبر این دین، خاتم انبیا باشد و دین قابل تحریف باشد، معنایش این است که ذات اقدس اله از هدایت بشر صرف نظر کرده است. برای این که کتاب و دینی فرستاده که این دین در دسترس حوادث، کم و زیاد گردیده و از سلامت و صحت آن کاسته شده است. پس دینی باطل است یعنی خداوند بشر را به حال خود رها کرده است و این با حکمت او سازگار نیست.<BR>دلیل نقلی، خود قرآن کریم است. در سوره مبارکه حجر فرمود: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛ سوره حجر(15): آیه 9. ما این قرآن را نازل کردیم و خود ما حافظ آن هستیم. در سوره فصّلت هم فرمود: (وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)؛ سوره فصلت (41): آیه 42. این کتاب آسمانی از عزت الهی برخوردار است، هیچ بطلانی در آن راه ندارد. اگر قرار باشد قرآن تحریف شود، بیگانه به این قرآن راه یابد و چیزی از آن کم کند یا بر آن بیفزاید، این قرآن بطلانپذیر میشود؛ در حالی که خدا درباره قرآن فرمود: (لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ) نه در زمان نزول خود قرآن، نه بعد از نزول قرآن و نه بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) چیزی او را باطل نمیکند.<BR>موارد تاریخی متعددی وجود دارد که نشان دهنده اهتمام اهلبیت و صحابه برای صیانت قرآن از تحریف است. در این جا به ذکر نمونهای از آن اکتفا میکنیم.<BR>ما اولین بار، این قصه را از مرحوم علامه طباطبایی(ره) شنیدیم و بعد در کتب روایی هم یافتیم که وقتی معاویه قصد کرد آن تکاثر و ثروت اندوزی را برای درباریان خود تجویز کند و بگوید: سرمایه اندوزی و ثروتهای باد آورده را میتوانیم داشته باشیم و دیگران نمیتوانند داشته باشند، دستور داد تا در انجمنهای قرائت قرآن (واو) این آیه را قرائت نکنند: آیه چنین است:<BR>(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ)؛ سوره توبه(9): آیه 34. (ای مؤمنان بدانید که بسیاری از احبار و راهبان، اموال مردم را به ناحق میخورند و (-(مردمان را)-) از راه خدا باز میدارند، و کسانی که زر و سیم میاندوزند و آن را در راه خدا خرج نمیکنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده) که اگر واو حذف شود (الذین) توضیح همان احبار و رهبان میشود. یعنی عالمان یهود، سردمداران و سلاطین یهود، حق جمع کردن ثروت را ندارند، و آیه دلالت ندارد بر این که اگر یک مسلمانی بخواهد ثروت اندوز باشد، عیب دارد. اباذر رضوان الله علیه - که در شام - در تبعید اول - به سر میبرد، شمشیر را روی دوش گذاشت و گفت: لا أضَعُ السَّیف مِن عاتقی حَتّی توضَعُ الواو فی مَکانِها؛ من این شمشیر را از دوشم پایین نمیآورم تا این که واو در جای خود قرار گیرد. بسیاری از شنوندگان این شعار، نمیدانستند که منظور اباذر چیست. بعد معلوم شد که درباریان اموی طبق یک توطئه شوم، قصد حذف آن (واو) را داشتند تا (الذین) مخصوص احبار و رهبان شود. اباذر که حافظ و حامی قرآن بود، گفت: اگر دست به این واو بزنید من شمشیر میکشم. این واو باید باشد تا جمله مستقل باشد. یعنی مسلمان و غیر مسلمان در یک جامعه انسانی حق ثروت اندوزی ندارد. این آیه پیامش بین المللی است. نمیگوید یهودیها و مسیحیها حق ثروت اندوزی ندارند. میگوید انسان، نه (المؤمنون) است و نه (اهل الکتاب). (و الذین) چه مسلمان، چه یهودی، چه ترسا، چه زرتشت و چه لاییک، هیچ کدام از این فرقه پنجگانه حق ثروت اندوزی در جامعه انسانی را ندارد. اباذر (رضوان الله علیه) با این شعار آمیخته با شعور قرآنی، جلو تصرف خائنانه درباریان اموی را گرفت. بنابراین، آن مثل معروف هم درباره این جریان است و هم درباره این آیه: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ...)؛ سوره توبه(9): آیه 100. خداوند در این آیه اعلام کرده است که از سه طایفه راضی است و ایشان از خداوند راضی هستند و برای ایشان باغهایی آماده کرده است که همیشه در آنجا خواهند ماند. دسته اول: پیشگامان نخستین از مهاجران؛ دسته دوم: پیشگامان نخستین از انصار؛ دسته سوم: کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند.<BR>در تاریخ نقل شده است که خلیفه دوم، آیه فوق را چنین میخواند: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ...) یعنی (واو) قبل از (الذین) را حذف میکرد و (انصار) را عطف به (السابقون) مینمود که معنا چنین میشود (پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار که با نیکوکاری از ایشان تبعیت کردند). در نتیجه مقام مهاجرین بسیار برتر میگردد و انصار تابع مهاجرین شمرده میشوند و بدین وسیله معتقد بود، مقام مهاجرین قابل مقایسه با انصار نیست. در این جا بود که ابیّ ابن کعب به عمر گفت: رسول خدا آیه را برای من با (واو) خواند و تو آن روزها در مدینه ابزار دباغی میخریدی (کنایه از این که ما با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم و قرائت صحیح را میشنیدیم). عمر بدو گفت: درست میگویی وقتی شما نزد ایشان بودید، ما غایب بودیم و وقتی شما فارغ البال در خدمت رسول خدا بودید، ما مشغول کارهای خود بودیم، اگر میخواهی بگو، ما بودیم که مسمانان را جا دادیم و کمک کردیم (یعنی بگو: ما انصار هستیم و بدین ترتیب کنایهای هم به کعب زد) و در جای دیگر نقل شده است که عمر گفت: من فکر میکردم خداوند با این آیه پیشگامان از مهاجرین را به مقامی رسانده که هیچکس به آن مقام نرسیده است. به هر حال میبینیم که صحابه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چقدر دقت داشتند که حتی یک (واو) از قرآن کریم کم و زیاد نشود و حتی به خلیفه هم تذکر میدادند و از تحریف کتاب خدا جلوگیری میکردند. نشریه قرآنی بشارت، شماره 10، ص 12 و 13. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/500020)
قرآن کریم عین آن قرآنی است که از لبهای مطهر رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) رسیده است و آنچه که از لبهای مطهر آن حضرت شنیده شد عین چیزی است که خداوند بر قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نازل کرده است و آن چه که بر قلب او نازل شده عین آن چیزی است که از ذات اقدس اله تنزل پیدا کرده است. دلایل عقلی و نقلی متعددی بر این موضوع دلالت دارند. <BR>دلیل عقلی مسئله این است که خداوند هرگز بندگان خود را بدون هادی و راهنما رها نمیکند: (کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصِیراً)؛ سوره فرقان (25): آیه 31.. اگر دینی خاتم ادیان و پیامبر این دین، خاتم انبیا باشد و دین قابل تحریف باشد، معنایش این است که ذات اقدس اله از هدایت بشر صرف نظر کرده است. برای این که کتاب و دینی فرستاده که این دین در دسترس حوادث، کم و زیاد گردیده و از سلامت و صحت آن کاسته شده است. پس دینی باطل است یعنی خداوند بشر را به حال خود رها کرده است و این با حکمت او سازگار نیست.<BR>دلیل نقلی، خود قرآن کریم است. در سوره مبارکه حجر فرمود: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛ سوره حجر(15): آیه 9. ما این قرآن را نازل کردیم و خود ما حافظ آن هستیم. در سوره فصّلت هم فرمود: (وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)؛ سوره فصلت (41): آیه 42. این کتاب آسمانی از عزت الهی برخوردار است، هیچ بطلانی در آن راه ندارد. اگر قرار باشد قرآن تحریف شود، بیگانه به این قرآن راه یابد و چیزی از آن کم کند یا بر آن بیفزاید، این قرآن بطلانپذیر میشود؛ در حالی که خدا درباره قرآن فرمود: (لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ) نه در زمان نزول خود قرآن، نه بعد از نزول قرآن و نه بعد از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) چیزی او را باطل نمیکند.<BR>موارد تاریخی متعددی وجود دارد که نشان دهنده اهتمام اهلبیت و صحابه برای صیانت قرآن از تحریف است. در این جا به ذکر نمونهای از آن اکتفا میکنیم.<BR>ما اولین بار، این قصه را از مرحوم علامه طباطبایی(ره) شنیدیم و بعد در کتب روایی هم یافتیم که وقتی معاویه قصد کرد آن تکاثر و ثروت اندوزی را برای درباریان خود تجویز کند و بگوید: سرمایه اندوزی و ثروتهای باد آورده را میتوانیم داشته باشیم و دیگران نمیتوانند داشته باشند، دستور داد تا در انجمنهای قرائت قرآن (واو) این آیه را قرائت نکنند: آیه چنین است:<BR>(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ)؛ سوره توبه(9): آیه 34. (ای مؤمنان بدانید که بسیاری از احبار و راهبان، اموال مردم را به ناحق میخورند و (-(مردمان را)-) از راه خدا باز میدارند، و کسانی که زر و سیم میاندوزند و آن را در راه خدا خرج نمیکنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده) که اگر واو حذف شود (الذین) توضیح همان احبار و رهبان میشود. یعنی عالمان یهود، سردمداران و سلاطین یهود، حق جمع کردن ثروت را ندارند، و آیه دلالت ندارد بر این که اگر یک مسلمانی بخواهد ثروت اندوز باشد، عیب دارد. اباذر رضوان الله علیه - که در شام - در تبعید اول - به سر میبرد، شمشیر را روی دوش گذاشت و گفت: لا أضَعُ السَّیف مِن عاتقی حَتّی توضَعُ الواو فی مَکانِها؛ من این شمشیر را از دوشم پایین نمیآورم تا این که واو در جای خود قرار گیرد. بسیاری از شنوندگان این شعار، نمیدانستند که منظور اباذر چیست. بعد معلوم شد که درباریان اموی طبق یک توطئه شوم، قصد حذف آن (واو) را داشتند تا (الذین) مخصوص احبار و رهبان شود. اباذر که حافظ و حامی قرآن بود، گفت: اگر دست به این واو بزنید من شمشیر میکشم. این واو باید باشد تا جمله مستقل باشد. یعنی مسلمان و غیر مسلمان در یک جامعه انسانی حق ثروت اندوزی ندارد. این آیه پیامش بین المللی است. نمیگوید یهودیها و مسیحیها حق ثروت اندوزی ندارند. میگوید انسان، نه (المؤمنون) است و نه (اهل الکتاب). (و الذین) چه مسلمان، چه یهودی، چه ترسا، چه زرتشت و چه لاییک، هیچ کدام از این فرقه پنجگانه حق ثروت اندوزی در جامعه انسانی را ندارد. اباذر (رضوان الله علیه) با این شعار آمیخته با شعور قرآنی، جلو تصرف خائنانه درباریان اموی را گرفت. بنابراین، آن مثل معروف هم درباره این جریان است و هم درباره این آیه: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ...)؛ سوره توبه(9): آیه 100. خداوند در این آیه اعلام کرده است که از سه طایفه راضی است و ایشان از خداوند راضی هستند و برای ایشان باغهایی آماده کرده است که همیشه در آنجا خواهند ماند. دسته اول: پیشگامان نخستین از مهاجران؛ دسته دوم: پیشگامان نخستین از انصار؛ دسته سوم: کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند.<BR>در تاریخ نقل شده است که خلیفه دوم، آیه فوق را چنین میخواند: (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ...) یعنی (واو) قبل از (الذین) را حذف میکرد و (انصار) را عطف به (السابقون) مینمود که معنا چنین میشود (پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار که با نیکوکاری از ایشان تبعیت کردند). در نتیجه مقام مهاجرین بسیار برتر میگردد و انصار تابع مهاجرین شمرده میشوند و بدین وسیله معتقد بود، مقام مهاجرین قابل مقایسه با انصار نیست. در این جا بود که ابیّ ابن کعب به عمر گفت: رسول خدا آیه را برای من با (واو) خواند و تو آن روزها در مدینه ابزار دباغی میخریدی (کنایه از این که ما با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم و قرائت صحیح را میشنیدیم). عمر بدو گفت: درست میگویی وقتی شما نزد ایشان بودید، ما غایب بودیم و وقتی شما فارغ البال در خدمت رسول خدا بودید، ما مشغول کارهای خود بودیم، اگر میخواهی بگو، ما بودیم که مسمانان را جا دادیم و کمک کردیم (یعنی بگو: ما انصار هستیم و بدین ترتیب کنایهای هم به کعب زد) و در جای دیگر نقل شده است که عمر گفت: من فکر میکردم خداوند با این آیه پیشگامان از مهاجرین را به مقامی رسانده که هیچکس به آن مقام نرسیده است. به هر حال میبینیم که صحابه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چقدر دقت داشتند که حتی یک (واو) از قرآن کریم کم و زیاد نشود و حتی به خلیفه هم تذکر میدادند و از تحریف کتاب خدا جلوگیری میکردند. نشریه قرآنی بشارت، شماره 10، ص 12 و 13. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/500020)
- [سایر] دلایل مصونیت قرآن از تحریف را بیان کنید؟
- [سایر] زمینه طرح مساله ( مصونیت قرآن از تحریف ) را بیان کنید ؟
- [سایر] مصونیت قرآن از تحریف در روایات چگونه ذکر شده است؟
- [سایر] مصونیت قرآن از تحریف و تاریخچه آن را بیان کنید؟
- [سایر] با توجه به تحریف قرآن در اینترنت، منظور از مصونیت آن توسط خداوند چیست؟
- [سایر] انواع تحریف و دلایل عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] آیه عزّت کدام است و چگونه بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت میکند؟
- [سایر] دلایل عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] آیا قرآن تحریف نشده ؟ دلایل شما بر عدم تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] دلایل تحریف کتب آسمانی بجز قرآن چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در سجده آیه قرآنی، ذکر واجب نیست, چنانکه تشهد و تسلیم و مانند آن, واجب نیست. هرچند ذکر سجده تلاوت، مستحب است و به هرذکری میتوان اکتفا نمود؛ لیکن بهتر است که گفته شود:(لا اِلهَ اِلَّا اللهُ حَقًّا حَقًّا، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ عُبُودِیةً، وَرِقّاً سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبَّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْکفاً وَ لا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائفٌ مُسْتَجیرٌ )یا گفته شود: (َعُوذُ بِرِضاک مِنْ سَخَطِک، وَ بِمُعافاتِک عَنْ عُقُوبَتِک، اَعُوذَبِک مِنْک، لا اُحْصی ثَناءً عَلَیک، اَنْتَ کما اَثْنَیتَ عَلی نَفْسِک)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله سبحانی] برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میّت. دوم برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از او سرزده مثلا بول کرده باشد. سوم برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از جای آلوده، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بیوضو کار خود را انجام دهد.
- [آیت الله بروجردی] برای شش چیز وضو گرفتن لازم است:اوّل:برای نمازهای واجب غیر از نماز میت.دوم:برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده، مثلاً بول کرده باشد و احتیاط واجب آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد.سوم:برای طواف واجب خانهی کعبه.چهارم:اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.پنجم:اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند.ششم:برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن است، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
- [آیت الله خوئی] برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: (اول): برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. (دوم): برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلًا بول کرده باشد، ولی برای سجدة سهو واجب نیست وضو بگیرد. (سوم): برای طواف واجب خانة کعبه. (چهارم): اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. (پنجم): اگر نذر کرده باشد که جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند. (ششم): برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن باشد باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وضو برای شش چیز واجب است: 1 نماز واجب (غیر از نماز میت) 2 سجده و تشهد فراموش شده. 3 طواف واجب (باید توجه داشت طوافهایی که جزء حج یا عمره است طواف واجب حساب می شود هرچند اصل حج و عمره مستحب باشد). 4 هرگاه نذر یا عهد کرده، یا قسم خورده که وضو بگیرد و با طهارت باشد. 5 هرگاه نذر کرده جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند (در صورتی که این نذر شرعاً رجحان داشته باشد مثل این که می خواهد از روی احترام خط قرآن را ببوسد). 6 برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از محل آلوده، هرگاه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند.
- [آیت الله علوی گرگانی] برای پنج چیز وضو گرفتن واجب است: اوّل برای نمازهای واجب غیر از نماز میّت، دوم برای سجده وتشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلاً بول کرده باشد و احتیاط واجب آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد، سوم برای طواف واجب خانه کعبه، چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد، پنجم برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از مستراح ومانند آن، در صورتی که مجبور باشد، دست یا جای دیگر بدن خود را بخط قرآن برساند، ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن است، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح ومانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] برای شش چیز وضو گرفتن لازم است: اوّل: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. دوّم: برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از او سرزده مثلاً بول کرده باشد. سوّم: برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم: اگر نذر کرده باشد که جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو، بی احترامی به قرآن باشد باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد یا اگر نجس شده آب بکشد و تا ممکن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری کند.
- [آیت الله مظاهری] برای شش چیز باید وضو گرفت: اوّل: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. دوّم: برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلاً بول کرده باشد. سوّم: برای طواف واجب کعبه. چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم: اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد باید بدون اینکه وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد و تا ممکن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . برای شش عمل وضو گرفتن واجب است: اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میت و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. دوم برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از او سر زده، مثلاً بول کرده باشد، و احتیاط واجب آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد. سوم برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از محلی که بودن قرآن در آنجا اهانت به قرآن باشد در صورتی که مجبور باشد، دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنان چه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از آنجا بیرون آورد و اگر نجس شد آب بکشد.