چگونه عزاداری امام حسین(ع) باعث تعظیم شعائر می‌شود؟
(ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوب)؛ حج (22)، آیه 32. (این است (مناسک حج)! و هرکس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل هاست). مقدمه یکی دیگر از برکات برپایی مجالس امام حسین علیه السلام این است که برگزاری این مجالس مصداق کامل تعظیم شعائر الهی است. منظور از شعائر الهی در این آیه شریفه انجام مناسک حج و انجام قربانی در حج است. حال اگر ما نام و یاد کسی را بزرگ بداریم که خودش و فرزندان و خاندانش را به قربانگاه برده است به یقین تعظیم شعائر مهم تر و بزرگ تری از انجام قربانی حج، انجام گرفته است و اگر بزرگداشت قربانی حج نشانه تقوای قلب است، بزرگداشت قربانیان صحرای کربلا بالاترین نشانه تقوا و ایمان است. نعمت تقوای دل اختصاص به مؤمنان وارسته دارد که باید شکر آن را به جا آورند. اینک جهت شناخت بیشتر نسبت به موضوع آیه شریفه و چگونگی تعظیم شعائر الهی به شرح مختصر در این باره می پردازیم. شعائر در لغت در قاموس آمده: شعائر (جمع شعیره)، به معنی علامت و نشانه است. در تفسیر مجمع البیان فرموده: (شعائر اللّه) محل های معلوم و نشان داری است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت، مَشعر آن عبادت است. در مفردات آمده: و هی کل ما کان من موقف أَو مسعی أَو ذبح شعائر هر چیز نشان داری که محل وقوف یا جای سعی و یا قربانی را شامل می شود البته به گونه ای که مقامات خداوند متعال و کبریا و عظمت پروردگار در آنجا درک شود. کاربرد این واژه در قرآن (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً...)؛ مائده (5)، آیه 2.؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید، حرمت شعایر خدا، و ماه حرام، و قربانی بی نشان، و قربانی های گردن بنددار، و راهیان بیت الحرام را که فضل و خشنودی پروردگار خود را می طلبند، نگه دارید...). (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ)؛ بقره (2)، آیه 158.؛ (در حقیقت، (صفا) و (مروه) از شعایر خداست (-(که یادآور اوست)-)؛ پس هر که خانه (-(خدا)-) را حج کند، یا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد. و هر که افزون بر فریضه، کار نیکی کند، خدا حق شناس و داناست). روایات تفسیری عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی (-(ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ)-) قَالَ تَعْظِیمُ الْبُدْنِ جَوْدَتُهَا؛ مستدرک الوسائل، 29، 103، باب: أن الهدی إذا نتج وجب ذبحهما.. امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه (هر کس شعائر الهی را بزرگ بدارد) فرموده است: (بزرگداشت قربانی و نحر شتر، انتخاب شتر فربه و خوب است). تفسیر آیه ترجمه المیزان: (ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) کلمه (ذلک) خبر است برای مبتدایی که حذف شده، و تقدیر آن (الامر ذلک- قضیه از این قرار است) بوده و کلمه (شعائر) جمع (شعیرة) است، و شعیره به معنای علامت است، و شعائر خدا، علامت هایی است که خداوند آنها را برای اطاعتش نصب فرموده، هم چنان که خودش فرمود: (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ). و نیز فرموده: (وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ...). ائمه اهل بیت علیهم السلام آیه را چنین تفسیر کرده اند که مراد از آن، شتری است که برای قربانی سوق داده می شود، و با شکافتن کوهانش از طرف راست آن را علامت گذاری می کنند تا معلوم شود که این شتر قربانی است. (فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) یعنی تعظیم شعائر الهی از تقوی است، بنابراین ضمیر در (فانها) به تعظیم شعائری برمی گردد که از کلام مفهوم می شود و اضافه تقوی به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوی و احتراز و اجتناب از غضب خدای تعالی و خویشتن داری از محارم او، امری است معنوی که قائم است به دل ها، پس براساس تقوای قلبی و خویشتن داری درونی است که اعمال زیبا و زشت انسان شکل می گیرد. در تفسیر روح المعانی آمده است: (من) در عبارت (من تقوی القلوب...) یا برای تعلیل است و یا برای ابتدا غایت. حال اگر به معنی تعلیل باشد معنی آن این که (همانا تعظیم شعائر به خاطر تقوی القلوب می باشد). و اما اگر (من) برای ابتدا غایت باشد معنی این است که (تعظیم شعائر ناشی از تقوی القلوب است). اضافه تقوی به قلب (تقوی القلوب) اشاره به این است که تقوی دو قسم است: 1. تقوای حقیقی و صادق. 2. تقوای کاذب و ظاهری که به صورت ادعاست و آبشخور آن نفاق است. صاحب تفسیر کشاف می گوید: دلیل این که در آیه از قلب یاد شده، چون قلب کانون و مرکز گرایش هاست، ابتدا در قلب نیت و تصمیم و شوق صورت می یابد و بعد اثرش در سایر اعضاء ظاهر می گردد. صاحب تفسیر کبیر می گوید: برخی صاحبان تفسیر (شعائر) را به کل عبادت اطلاق می کنند و برخی دیگر شعائر را عبارت از مناسک حج می دانند و برخی نیز هدی را جزء شعائر می دانند و مراد از هدی، شتری باشد که برای قربانی به حج می فرستند و دارای علامت خاصی است. و بعد جناب فخر رازی اصل در شعائر را اعلام و آگاهی به چیزی می داند که به واسطه آن، شی شناخته می شود. و تعظیم شعائر به این معناست که در انجام آن کوتاهی نشود بلکه بدون چانه زنی و با سرعت، دعوت الهی اجابت گردد. پیام ها 1. حفظ شعائر اسلامی مورد توصیه قرآن است. 2. تقوای درونی باید آثار بیرونی هم داشته باشد، هرکس به شعائر بی اعتنا باشد، در حقیقت تقوای قلبی او کم است (مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ)؛ حج (22)، آیه 32.. 3. قربانی از قداست خاصی برخوردار است (یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ). 4. بزرگداشت ها باید بر اساس تقوا باشد، نه رقابت (مَنْ یُعَظِّمْ ... تَقْوَی الْقُلُوبِ). 5. تقوای در قلب مورد عنایت ویژه خدای متعال است (...فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ). محرّم یکی از مصادیق حفظ شعائر الهی همانطور که در لغت مشاهده کردیم شعائر دایره گسترده ای دارد و می تواند مصادیق دیگری غیر از حج و ذبح را نیز در بر بگیرد، چنانچه تفسیر نمونه در این باب می فرماید: گرچه بدون شک (مناسک حج) از جمله شعائری است که در این آیه مقصود بوده است، ولی روشن است که عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوّت خود باقی است و هیچ گونه دلیلی بر تخصیص آن به خصوص قربانی یا همه مناسک حج وجود ندارد، به خصوص اینکه قرآن در مورد قربانی حج با ذکر کلمه (من) که برای (تبعیض) است این حقیقت را گوشزد کرده که قربانی یکی از آن شعائر است، همانگونه که در مورد (صفا و مروه) نیز در آیه 158 سوره بقره می خوانیم که از شعائر الهی است (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه). در تفسیر روح المعانی از مالک و ابن زید نقل شده که شعائر شامل منی، عرفه، مزدلفه، صفا و مروه و کعبه و دیگر مواقف حج می شود. کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او می اندازد شعائر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دلها است تفسیر نمونه، ج 14، ص 97.. تأیید این برداشت روایت امام رضاعلیه السلام می باشد که آن حضرت، آیه شریفه مورد بحث را بر موضوع فضیلت نماز اول وقت تطبیق دادند و به آن استشهاد فرمودند. از این روی می توان گفت اگر نماز از شعائر الهی است، عاشورا که حیات مجدّد کلّ اسلام بود و موجب دوام این دین مبین گشت. از مهمترین شعائر خواهد بود، چرا که در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام می خوانیم: ... أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ تَلَوْتَ الْکِتَابَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ دَعَوْتَ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ...؛ الکافی، ج 4، ص 574، باب: زیارة قبر أبی عبد الله الحسین.. و از این بالاتر خود آن حضرت تصریح فرمودند: ...وَ عَلَی الْإِسْلاَمِ السَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید ...؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 326، باب: ما جری علیه بعد بیعة الناس.؛ (باید با اسلام خداحافظی کرد آن گاه که امت به سرپرستی همچون یزید گرفتار شود). و این تعبیر به خوبی حساس بودن موقعیت تاریخی آن دوره را نشان می دهد که اصل اسلام در معرض نابودی قرار داشته است. با برپایی مجالس امام حسین علیه السلام روحیه عبادت، ایثار، اقدام برای امر به معروف و نهی از منکر بیش از پیش در میان دوست داران و عزاداران امام حسین علیه السلام افزایش می یابد. و هم چنین با برپایی مجالس امام حسین علیه السلام شکوه و عظمت تجمع شیعیان در برابر دشمنان به نمایش گذاشته می شود و ظلم ستیزی و استکبارستیزی به نقطه اوج خود می رسد. به همین جهت در روایات جهت برپایی مجالس امام حسین علیه السلام بسیار سفارش شده و ثواب فراوانی بر آن آمده است زیرا بیشترین تأثیر را در هدایت فرد و اصلاح جامعه دارد. بین مفسرین در اینکه ذبح در مناسک حج به حسب آیه مورد نظر از شعائر الهی است، اختلافی نمی باشد، حال باید پرسید آیا قهرمانانی که در کربلا جان خود را به قربانگاه حضرت حق جل و اعلی بردند و برای اعتلای کلمه توحید قیام به حق کردند از شعائر الهی نمی باشند؟ و حال آنکه در زیارت اربعین می خوانیم: ... وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلاَلَة...؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 113 ؛ زیارة الأربعین، ص 113.؛ (و خون قلب خود را در راه خدا ارزانی داشت تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات دهد). از این روی با اطمینان می توان گفت که محرم و جریان کربلا از اعظم شعائرالهی است و می بایست مورد تعظیم قرار گیرد و تعظیم آن ممکن از بارزترین نشانه های مگر با تقوای قلب است. جهت آگاهی بیشتر ر.ک: فرهنگ موضوعی تفاسیر، ج 2، واژه شعائر. برتری سرزمین کربلا اگر تعظیم صفا و مروه به این است که آنجا طواف شود و پا به پای کوه صفا و مروه زده شود، تعظیم کربلا به این است که خاک آنجا تربت سجّاده ما شود و پیشانی خضوع بر آن بساییم. در فضیلت این سرزمین از امام صادق علیه السلام روایت شده است: ان ارض الکعبه قالت: من مثلی... و قَدْ بنی بیت الله علی ظهری یأتینی الناس من کل فج عمیق؟ و جعلت حرم الله و أمنه؟ فأوحی الله کفی و قری، ما فضل ما فضلت به فیما أعطیت ارض کربلاء؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 403.؛ (زمین کعبه گفت: چه چیزی مانند من است!؟ همانا خانه خدا بر پشت من ساخته شده و مردم از هر راه دوری به سوی من می آیند و من حریم امن خدا هستم؛ خداوند وحی فرستاد به سوی کعبه که بسنده کن و آرام بگیر! فضلیت پیدا نکردی به آنچه سرزمین کربلا فضلیت پیدا کرده است). صفوان جمال گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم: ان الله فضل الارضین و المیاه بعضها علی بعض ان کربلاء و ماء الفرات، اول ارض و اول ماء قدس الله و بارک علیه فقال لها: تکلمنی بما فضلک الله فقالت: انا ارض الله المقدسه المبارکه الشفاء فی تربتی و مائی و لافخر، بل خاضعه ذلیله لمن فعل بی... فاکرمها و زادها بتواضعها و شکرها لله، بالحسین و اصحابه ثم قال ابوعبدالله علیه السلام من تواضع لله رفعه الله...؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 404.؛ (همانا خداوند برخی سرزمین ها و آب ها را بر برخی دیگر برتری داده است. همانا سرزمین کربلا و آب فرات اولین سرزمین و اولین آبی است که خداوند آن را پاک گردانید و برکت را در آن قرار داد پس به آن سرزمین گفت: بگو درباره آنچه خداوند به تو فضلیت داده است. پس گفت: من سرزمین مقدس و با برکت خداوند هستم، شفا، در تربت من و آب سرزمین من است. البته افتخاری نیست بلکه فروتن هستم. به جهت لطف خدا، پس خداوند آن را گرامی داشت و برکت آن فزونی بخشید به جهت تواضع و سپاسگزاری آن برای خدا، با ورود امام حسین علیه السلام و یاران ایشان به آن سرزمین). سپس امام صادق فرمود: (هر کس برای خدا تواضع کند خدا او را بالا می برد). حال اگر سرزمین کربلا به جهت تواضع برای امام حسین علیه السلام و یاران ایشان به این مقام و فضلیت رسیده است. شخصیتی مانند مسلم بن عقیل که پیش قراول و سفیر امام حسین علیه السلام بوده تا زمینه حضور امام حسین علیه السلام را فراهم کند چه مقامی خواهد داشت. ذکر مصیبت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام مسعودی و ابوالفرج گفته اند: (چون مسلم از خانه بیرون شد و آن هنگامه و اجتماع کوفیان را دید و نظاره کرد که مردم از بالای بام ها سنگ بر او می زنند و دسته های نی را آتش زده بر بدن او فرو می ریزند فرمود: اکلما اری من الاجلاب لقتل ابن عقیل یا نفس اخرجی الی الموت الذی لیس منه محیص . یعنی آیا این هنگامه و اجتماع لشکر برای ریختن خون فرزند عقیل شده؟ ای نفس بیرون شو به سوی مرگی که از او چاره و گریزی نیست، پس با شمشیر کشیده در میان کوچه شد و بر کوفیان حمله کرد و به کارزار مشغول شد و رجز خواند. اَقسمتُ لااُقتَل اِلاَّ حُراًوَ اِنْ رَأیتُ الموتَ شیئاً نُکرا (سوگند یاد کردم که کشته نشوم مگر با آزادگی، اگر چه مرگ را به بدترین شکل ببینم) به عالم هر کسی را پر شود پیمانه می میردیکی در کوه و صحرا وآن دگر در خانه می میرد یکی در ناز نعمت مرگ می گیرد گریبانشیکی دور از وطن در گوشه ای بیگانه می میرد یکی چون مسلم و هانی شهید راه حق گرددیکی بدنام هم چون زاده مرجانه می میرد یکی گردد شهید جاودان چون زاده زهرایکی همچون یزید ظالم دیوانه می میرد خوشا آن کس که تسلیم ستمکاران نمی گرددشرافتمند و عالی رتبه و مردانه می میرد (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/310015)
عنوان سوال:

چگونه عزاداری امام حسین(ع) باعث تعظیم شعائر می‌شود؟


پاسخ:

(ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوب)؛ حج (22)، آیه 32.
(این است (مناسک حج)! و هرکس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل هاست).
مقدمه
یکی دیگر از برکات برپایی مجالس امام حسین علیه السلام این است که برگزاری این مجالس مصداق کامل تعظیم شعائر الهی است. منظور از شعائر الهی در این آیه شریفه انجام مناسک حج و انجام قربانی در حج است. حال اگر ما نام و یاد کسی را بزرگ بداریم که خودش و فرزندان و خاندانش را به قربانگاه برده است به یقین تعظیم شعائر مهم تر و بزرگ تری از انجام قربانی حج، انجام گرفته است و اگر بزرگداشت قربانی حج نشانه تقوای قلب است، بزرگداشت قربانیان صحرای کربلا بالاترین نشانه تقوا و ایمان است. نعمت تقوای دل اختصاص به مؤمنان وارسته دارد که باید شکر آن را به جا آورند.
اینک جهت شناخت بیشتر نسبت به موضوع آیه شریفه و چگونگی تعظیم شعائر الهی به شرح مختصر در این باره می پردازیم.
شعائر در لغت
در قاموس آمده: شعائر (جمع شعیره)، به معنی علامت و نشانه است. در تفسیر مجمع البیان فرموده: (شعائر اللّه) محل های معلوم و نشان داری است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت، مَشعر آن عبادت است.
در مفردات آمده: و هی کل ما کان من موقف أَو مسعی أَو ذبح شعائر هر چیز نشان داری که محل وقوف یا جای سعی و یا قربانی را شامل می شود البته به گونه ای که مقامات خداوند متعال و کبریا و عظمت پروردگار در آنجا درک شود.
کاربرد این واژه در قرآن
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً...)؛ مائده (5)، آیه 2.؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید، حرمت شعایر خدا، و ماه حرام، و قربانی بی نشان، و قربانی های گردن بنددار، و راهیان بیت الحرام را که فضل و خشنودی پروردگار خود را می طلبند، نگه دارید...).
(إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ)؛ بقره (2)، آیه 158.؛ (در حقیقت، (صفا) و (مروه) از شعایر خداست (-(که یادآور اوست)-)؛ پس هر که خانه (-(خدا)-) را حج کند، یا عمره گزارد، بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد. و هر که افزون بر فریضه، کار نیکی کند، خدا حق شناس و داناست).
روایات تفسیری
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی (-(ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ)-) قَالَ تَعْظِیمُ الْبُدْنِ جَوْدَتُهَا؛ مستدرک الوسائل، 29، 103، باب: أن الهدی إذا نتج وجب ذبحهما..
امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه (هر کس شعائر الهی را بزرگ بدارد) فرموده است: (بزرگداشت قربانی و نحر شتر، انتخاب شتر فربه و خوب است).
تفسیر آیه
ترجمه المیزان: (ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) کلمه (ذلک) خبر است برای مبتدایی که حذف شده، و تقدیر آن (الامر ذلک- قضیه از این قرار است) بوده و کلمه (شعائر) جمع (شعیرة) است، و شعیره به معنای علامت است، و شعائر خدا، علامت هایی است که خداوند آنها را برای اطاعتش نصب فرموده، هم چنان که خودش فرمود: (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ).
و نیز فرموده: (وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ...).
ائمه اهل بیت علیهم السلام آیه را چنین تفسیر کرده اند که مراد از آن، شتری است که برای قربانی سوق داده می شود، و با شکافتن کوهانش از طرف راست آن را علامت گذاری می کنند تا معلوم شود که این شتر قربانی است.
(فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) یعنی تعظیم شعائر الهی از تقوی است، بنابراین ضمیر در (فانها) به تعظیم شعائری برمی گردد که از کلام مفهوم می شود و اضافه تقوی به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوی و احتراز و اجتناب از غضب خدای تعالی و خویشتن داری از محارم او، امری است معنوی که قائم است به دل ها، پس براساس تقوای قلبی و خویشتن داری درونی است که اعمال زیبا و زشت انسان شکل می گیرد.
در تفسیر روح المعانی آمده است: (من) در عبارت (من تقوی القلوب...) یا برای تعلیل است و یا برای ابتدا غایت. حال اگر به معنی تعلیل باشد معنی آن این که (همانا تعظیم شعائر به خاطر تقوی القلوب می باشد). و اما اگر (من) برای ابتدا غایت باشد معنی این است که (تعظیم شعائر ناشی از تقوی القلوب است).
اضافه تقوی به قلب (تقوی القلوب) اشاره به این است که تقوی دو قسم است:
1. تقوای حقیقی و صادق.
2. تقوای کاذب و ظاهری که به صورت ادعاست و آبشخور آن نفاق است.
صاحب تفسیر کشاف می گوید: دلیل این که در آیه از قلب یاد شده، چون قلب کانون و مرکز گرایش هاست، ابتدا در قلب نیت و تصمیم و شوق صورت می یابد و بعد اثرش در سایر اعضاء ظاهر می گردد.
صاحب تفسیر کبیر می گوید: برخی صاحبان تفسیر (شعائر) را به کل عبادت اطلاق می کنند و برخی دیگر شعائر را عبارت از مناسک حج می دانند و برخی نیز هدی را جزء شعائر می دانند و مراد از هدی، شتری باشد که برای قربانی به حج می فرستند و دارای علامت خاصی است. و بعد جناب فخر رازی اصل در شعائر را اعلام و آگاهی به چیزی می داند که به واسطه آن، شی شناخته می شود. و تعظیم شعائر به این معناست که در انجام آن کوتاهی نشود بلکه بدون چانه زنی و با سرعت، دعوت الهی اجابت گردد.
پیام ها
1. حفظ شعائر اسلامی مورد توصیه قرآن است.
2. تقوای درونی باید آثار بیرونی هم داشته باشد، هرکس به شعائر بی اعتنا باشد، در حقیقت تقوای قلبی او کم است (مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ)؛ حج (22)، آیه 32..
3. قربانی از قداست خاصی برخوردار است (یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ).
4. بزرگداشت ها باید بر اساس تقوا باشد، نه رقابت (مَنْ یُعَظِّمْ ... تَقْوَی الْقُلُوبِ).
5. تقوای در قلب مورد عنایت ویژه خدای متعال است (...فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ).
محرّم یکی از مصادیق حفظ شعائر الهی
همانطور که در لغت مشاهده کردیم شعائر دایره گسترده ای دارد و می تواند مصادیق دیگری غیر از حج و ذبح را نیز در بر بگیرد، چنانچه تفسیر نمونه در این باب می فرماید:
گرچه بدون شک (مناسک حج) از جمله شعائری است که در این آیه مقصود بوده است، ولی روشن است که عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامی به قوّت خود باقی است و هیچ گونه دلیلی بر تخصیص آن به خصوص قربانی یا همه مناسک حج وجود ندارد، به خصوص اینکه قرآن در مورد قربانی حج با ذکر کلمه (من) که برای (تبعیض) است این حقیقت را گوشزد کرده که قربانی یکی از آن شعائر است، همانگونه که در مورد (صفا و مروه) نیز در آیه 158 سوره بقره می خوانیم که از شعائر الهی است (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه).
در تفسیر روح المعانی از مالک و ابن زید نقل شده که شعائر شامل منی، عرفه، مزدلفه، صفا و مروه و کعبه و دیگر مواقف حج می شود.
کوتاه سخن اینکه تمام آنچه در برنامه های دینی وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او می اندازد شعائر الهی است و بزرگداشت آن نشانه تقوای دلها است تفسیر نمونه، ج 14، ص 97..
تأیید این برداشت روایت امام رضاعلیه السلام می باشد که آن حضرت، آیه شریفه مورد بحث را بر موضوع فضیلت نماز اول وقت تطبیق دادند و به آن استشهاد فرمودند.
از این روی می توان گفت اگر نماز از شعائر الهی است، عاشورا که حیات مجدّد کلّ اسلام بود و موجب دوام این دین مبین گشت.
از مهمترین شعائر خواهد بود، چرا که در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام می خوانیم:
... أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ تَلَوْتَ الْکِتَابَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ دَعَوْتَ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ...؛ الکافی، ج 4، ص 574، باب: زیارة قبر أبی عبد الله الحسین..
و از این بالاتر خود آن حضرت تصریح فرمودند:
...وَ عَلَی الْإِسْلاَمِ السَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید ...؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 326، باب: ما جری علیه بعد بیعة الناس.؛ (باید با اسلام خداحافظی کرد آن گاه که امت به سرپرستی همچون یزید گرفتار شود).
و این تعبیر به خوبی حساس بودن موقعیت تاریخی آن دوره را نشان می دهد که اصل اسلام در معرض نابودی قرار داشته است.
با برپایی مجالس امام حسین علیه السلام روحیه عبادت، ایثار، اقدام برای امر به معروف و نهی از منکر بیش از پیش در میان دوست داران و عزاداران امام حسین علیه السلام افزایش می یابد.
و هم چنین با برپایی مجالس امام حسین علیه السلام شکوه و عظمت تجمع شیعیان در برابر دشمنان به نمایش گذاشته می شود و ظلم ستیزی و استکبارستیزی به نقطه اوج خود می رسد.
به همین جهت در روایات جهت برپایی مجالس امام حسین علیه السلام بسیار سفارش شده و ثواب فراوانی بر آن آمده است زیرا بیشترین تأثیر را در هدایت فرد و اصلاح جامعه دارد.
بین مفسرین در اینکه ذبح در مناسک حج به حسب آیه مورد نظر از شعائر الهی است، اختلافی نمی باشد، حال باید پرسید آیا قهرمانانی که در کربلا جان خود را به قربانگاه حضرت حق جل و اعلی بردند و برای اعتلای کلمه توحید قیام به حق کردند از شعائر الهی نمی باشند؟ و حال آنکه در زیارت اربعین می خوانیم:
... وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلاَلَة...؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 113 ؛ زیارة الأربعین، ص 113.؛ (و خون قلب خود را در راه خدا ارزانی داشت تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات دهد).
از این روی با اطمینان می توان گفت که محرم و جریان کربلا از اعظم شعائرالهی است و می بایست مورد تعظیم قرار گیرد و تعظیم آن ممکن از بارزترین نشانه های مگر با تقوای قلب است. جهت آگاهی بیشتر ر.ک: فرهنگ موضوعی تفاسیر، ج 2، واژه شعائر.
برتری سرزمین کربلا
اگر تعظیم صفا و مروه به این است که آنجا طواف شود و پا به پای کوه صفا و مروه زده شود، تعظیم کربلا به این است که خاک آنجا تربت سجّاده ما شود و پیشانی خضوع بر آن بساییم.
در فضیلت این سرزمین از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
ان ارض الکعبه قالت: من مثلی... و قَدْ بنی بیت الله علی ظهری یأتینی الناس من کل فج عمیق؟ و جعلت حرم الله و أمنه؟ فأوحی الله کفی و قری، ما فضل ما فضلت به فیما أعطیت ارض کربلاء؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 403.؛ (زمین کعبه گفت: چه چیزی مانند من است!؟ همانا خانه خدا بر پشت من ساخته شده و مردم از هر راه دوری به سوی من می آیند و من حریم امن خدا هستم؛ خداوند وحی فرستاد به سوی کعبه که بسنده کن و آرام بگیر! فضلیت پیدا نکردی به آنچه سرزمین کربلا فضلیت پیدا کرده است).
صفوان جمال گفت از امام صادق علیه السلام شنیدم:
ان الله فضل الارضین و المیاه بعضها علی بعض ان کربلاء و ماء الفرات، اول ارض و اول ماء قدس الله و بارک علیه فقال لها: تکلمنی بما فضلک الله فقالت: انا ارض الله المقدسه المبارکه الشفاء فی تربتی و مائی و لافخر، بل خاضعه ذلیله لمن فعل بی... فاکرمها و زادها بتواضعها و شکرها لله، بالحسین و اصحابه ثم قال ابوعبدالله علیه السلام من تواضع لله رفعه الله...؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 404.؛ (همانا خداوند برخی سرزمین ها و آب ها را بر برخی دیگر برتری داده است. همانا سرزمین کربلا و آب فرات اولین سرزمین و اولین آبی است که خداوند آن را پاک گردانید و برکت را در آن قرار داد پس به آن سرزمین گفت: بگو درباره آنچه خداوند به تو فضلیت داده است. پس گفت: من سرزمین مقدس و با برکت خداوند هستم، شفا، در تربت من و آب سرزمین من است. البته افتخاری نیست بلکه فروتن هستم. به جهت لطف خدا، پس خداوند آن را گرامی داشت و برکت آن فزونی بخشید به جهت تواضع و سپاسگزاری آن برای خدا، با ورود امام حسین علیه السلام و یاران ایشان به آن سرزمین).
سپس امام صادق فرمود: (هر کس برای خدا تواضع کند خدا او را بالا می برد).
حال اگر سرزمین کربلا به جهت تواضع برای امام حسین علیه السلام و یاران ایشان به این مقام و فضلیت رسیده است. شخصیتی مانند مسلم بن عقیل که پیش قراول و سفیر امام حسین علیه السلام بوده تا زمینه حضور امام حسین علیه السلام را فراهم کند چه مقامی خواهد داشت.
ذکر مصیبت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
مسعودی و ابوالفرج گفته اند: (چون مسلم از خانه بیرون شد و آن هنگامه و اجتماع کوفیان را دید و نظاره کرد که مردم از بالای بام ها سنگ بر او می زنند و دسته های نی را آتش زده بر بدن او فرو می ریزند فرمود:
اکلما اری من الاجلاب لقتل ابن عقیل یا نفس اخرجی الی الموت الذی لیس منه محیص .
یعنی آیا این هنگامه و اجتماع لشکر برای ریختن خون فرزند عقیل شده؟ ای نفس بیرون شو به سوی مرگی که از او چاره و گریزی نیست، پس با شمشیر کشیده در میان کوچه شد و بر کوفیان حمله کرد و به کارزار مشغول شد و رجز خواند.
اَقسمتُ لااُقتَل اِلاَّ حُراًوَ اِنْ رَأیتُ الموتَ شیئاً نُکرا
(سوگند یاد کردم که کشته نشوم مگر با آزادگی، اگر چه مرگ را به بدترین شکل ببینم)
به عالم هر کسی را پر شود پیمانه می میردیکی در کوه و صحرا وآن دگر در خانه می میرد
یکی در ناز نعمت مرگ می گیرد گریبانشیکی دور از وطن در گوشه ای بیگانه می میرد
یکی چون مسلم و هانی شهید راه حق گرددیکی بدنام هم چون زاده مرجانه می میرد
یکی گردد شهید جاودان چون زاده زهرایکی همچون یزید ظالم دیوانه می میرد
خوشا آن کس که تسلیم ستمکاران نمی گرددشرافتمند و عالی رتبه و مردانه می میرد (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/310015)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین