وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ * وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ (انبیاء، 85 - 86) و اسماعیل و ادریس و ذی الکفل (را یاد کن که) همه از شکیبایان بودند. و ما آنانرا در رحمت خویش وارد ساختیم. بدرستی که آنان از شایستگان بودند. ذوالکفلعلیه السلام یکی از پیامبران الهی است که بعد از حضرت سلیمان و قبل از حضرت عیسی زندگی میکرده است.(1) چنانکه مشهور است قبر او در مسیر کربلا به نجف قرار دارد. در تفسیر تبیان میخوانیم: چون این پیامبر الهی با خود عهد کرده بود که روزها را روزه بگیرد و شبها را به عبادت بپردازد و تنها از روی حقّ قضاوت نماید و جز برای رضای خداوند خشمگین نشود و تا آخر به آنچه متکفّل شده و تعهّد کرده بود وفادار ماند، او را (ذوالکفل) یعنی (دارای تعهّد) نامیدند. بعضی نیز همچون فخررازی معتقدند که (ذوالکفل) لقب حضرت الیاسِ پیامبر که مشهور به این نام و از صالحان بوده است. ولی ما با عنایت به روایتی که در تفسیر مجمعالبیان از عبدالعظیم حسنی از امام جوادعلیه السلام نقل شده که خدا برای هدایت انسانها یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث فرمود که از این میان، سیصد و سیزده نفر آنان مرسل هستند و ذو الکفل یکی از آن مرسلین است، ذیالکفل را نه لقب حضرت الیاس، بلکه یکی از انبیا و مرسلین میدانیم. مرحوم شیخ صدوق از حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) نقل می کند که به امام جواد(ع) نامه نوشتم و سؤال کردم که اسم ذوالکفل چیست؟ و آیا او از مرسلین است؟ امام(ع) در جواب نوشتند: خداوند عزوجل 124 هزار نبی فرستاده که 313 نفر از ایشان از مرسلین می باشند که ذوالکفل هم از اینهاست، وی بعد از سیلمان بن داود(ع) در میان مردم مانند حضرت داود(ع) به قضاوت می پرداخته و جز برای خدا خشمگین نمی شد و اسم او (عویدیا) بوده و او همان است که خداوند عزوجل از او در کتابش یاد کرده است در آن جا که فرموده:(وَ اذْکُرْ إِسمَعِیلَ وَ الْیَسعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کلٌّ مِّنَ الأَخْیَارِ(2)و اسماعیل و یَسَع و ذوالکِفل را به یاد آور (که) همه از نیکانند.(3) البته ناگفته نماند در این موضوع اقوال دیگری هم هست که در صورت تمایل و جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه فرمائید. 1-تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 94. 2-.دائرة المعارف تشیع، ج 8، ص 65. --------------- پانویس ----------------------------------- 1) تفسیر اطیبالبیان. 2)سوره ص ، آیه 48. 3) المیزان ج 17 ص 329. ////////////////////////////////////////// وجه تسمیه ذوالکفل در این که چرا او ذوالکفل نامیده شده، با توجه به این که کفل هم به معنی نصیب آمده و هم به معنی کفالت و عهده داری، احتمالات مختلفی داده اند: گاه گفته اند: چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود ذاالکفل یعنی صاحب بهره وافی نامیده شد. و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به عبادت برخیزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد. و گاه گفته اند چون گروهی از انبیاء بنی اسرائیل را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به این اسم نامیدند.[1] مدت عمرش معلوم نیست و در ده فرسخی کوفه مدفون است.[2] نسب ذوالکفل اما ذوالکفل که درباره شخصیت او و اختلاف نظرات به امام رضا علیه السلام نسبت داده شده که او یوشع بن نون است. و برخی گفته اند: او حضرت الیاس است و بعضی او را حضرت زکریا می دانند. و بعضی گفته اند: او مرد صالحی بود و نبی نبود، ولی به نبی وقتش قول داد که روزها را روزه بگیرد و شب ها را عبادت کند، خشم نورزد و به حق عمل نماید به قول خودش وفا کرد. بعضی گفته اند: او نبی بود و خداوند داستان او را بازگو نکرده است، بعضی گفته اند: او (حضرت یسع) است که با الیاس بود، اما او آن (یسع) نیست که خداوند او را در قرآن ذکر کرده است که او برای پادشاه ستمگری تعهد کرد که اگر توبه کند داخل بهشت می شود. و نامه ای هم در همین مورد به او داد که گفته اند: اسم او کنعان بوده و به همین جهت او ذاالکفل یعنی صاحب کفایت نامیده شد. به خبر نسبت داده شده که او از پیامبران مرسل بود. و بعد از سلیمان بن داود بود و (کفل) به معنای ضعف و دو برابر بودن است، چون ثواب او به جهت شرافتش در مقایسه با اهل زمانش دو برابر بود، به معنای نصیب و کفالت هم می آید و همه ی این معانی در این جا مناسب است.[3] در مجمع البیان از کتاب نبوت از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل کرده که به أبی جعفر جواد الائمه علیه السلام نوشتم و از ذی الکفل سؤال کردم که اسمش چه بود؟ آیا از مرسلین بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بیست چهار هزار نفر پیغمبر مبعوث کرده است، از آن ها سیصد و سیزده نفر مرسل بودند، ذوالکفل از آن هاست و بعد از سلیمان بن داود زندگی می کرد، مانند داود در میان مردم قضاوت می کرد، خشمگین نشد مگر از برای خدا نامش (ادویا پسر ادارین) بود. [4] حضرت ذوالکفل در قرآن ذوالکفل، نام یکی از پیامبران، که در قرآن دو بار نام او آمده است. (وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَاالْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ) و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از شکیبایان بودند. (سوره انبیاء، آیه85) (وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَاالْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِّنْ الْأَخْیَارِ) و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند. (سوره ص، آیه 48) در سوره انبیاء آیه 85 خدای سبحان به رسولش خبر می دهد که این پیمبران و آنچه را که از نعمت ها به آن ها عطاء نمودیم و تمام اینها از صابران بودند که بر بلاهای گوناگون و بر مشقت های طاعات و عبادات و اذیت هایی که دشمنان دین به آنها می نمودند صبر و استقامت می نمودند.[5] سپس در آیه 86، سوره انبیاء بزرگترین موهبت الهی را در برابر این صبر و استقامت برای آنان چنین بیان می کند: (وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ) و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند.[6] حضرت ذوالکفل در روایات ابن بابویه رحمه الله به سند دیگر روایت کرده است که: از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم سؤال نمودند از حال ذوالکفل، فرمود: مردی بود از حضرموت و نام او (عویدیا) بود و پدرش (ادریم) بود و پیغمبری پیش از او بود که او را یسع می گفتند، روزی گفت: کی خلیفه من می شود که بعد از منهدایت مردم نماید. به شرط آن که به غضب نیاید؟ به شرط آن که روزها روزه باشد و شب ها به عبادت بیدار باشد و از کسی به خشم نیاید. پس عویدیا برخاست و گفت: من می کنم. پس باز یسع این سخن را اعاده کرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من می کنم. پس یسع فوت شد و خدا عویدیا را به جای او بعد از او پیغمبر گردانید، او در اول روز میان مردم حکم می کرد. روزی شیطان به اتباع خود گفت: کیست که او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ یکی از شیاطین که او را (ابیض) می گفتند، گفت: من این کار را می کنم. ابلیس گفت: برو و سعی کن شاید او را به خشم آوری. چون ذوالکفل از حکم میان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابید که استراحت کند، ابیض آمد و فریاد کرد که: من مظلومم. ذوالکفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بیاید. گفت: به گفته من نمی آید. پس انگشتر خود را به او داد که: این نشانه را به او بنما و بگو که بیاید. ابیض رفت و ذوالکفل امروز خواب نتوانست کرد، و شب هم خواب نکرد. روز دیگر چون از قضا فارغ شد رفت که بخوابد، ابیض آمد فریاد کرد که: بر من ظلم کرده است کسی و انگشتر تو را بردم قبول نکرد که بیاید. پس دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار استراحت کند که دیروز و دیشب خواب نکرده است. ابیض گفت: نمی شود، من مظلومم می باید که رفع ظلم از من بکند. پس حاجب رفت و ذوالکفل را اعلام کرد، ذوالکفل نامه ای نوشت به او داد که برود و خصم خود را حاضر کند. امروز نیز خواب نکرد، شب را به عبادت احیا کرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت که بخوابد، باز ابیض آمد و فریاد کرد که: نامه تو را خصم من قبول نکرد. پس آن حضرت برخاست از برای او بیرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسیار گرمی که اگر گوشت را به آفتاب می گذاشتند بریان می شد، چون ابیض این صبر را از آن حضرت مشاهده کرد از او ناامید شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا کرد و ناپیدا شد. پس به این سبب او را ذوالکفل گفتند که متکفل آن وصیت شد و به عمل آورد. حق تعالی قصه او را برای آن حضرت یاد فرمود: که آن حضرت نیز صبر نماید بر آزارهای امت چنانچه پیغمبران پیش از او صبر کردند.[7] اخلاق و فضائل و ویژگی های ذوالکفل طبق آیه 48، سوره ص ذوالکفل، از برگزیدگان خداوند می باشد. (وذَاالکِفلِ و کُلٌّ مِنَ الاَخیار) صبر ذوالکفل، عاملی مؤثر در بهره مندی از رحمت الهی: (وذَاالکِفلِ کُلٌّ مِنَ الصّابرین × و اَدخَلنهُم فی رَحمَتِنا...). (سوره انبیاء، آیه های 85 و 86) در آیه 85 سوره انبیاء، ذوالکفل در شمار صابران آمده است: (وذَاالکِفلِ کُلٌّ مِنَ الصّابرین). همچنین در آیات 85 تا 90 سوره انبیاء اوصاف دیگری از ذوالکفل را بیان می کند. مثل پیشگامی ذوالکفل، در کارهای خیر و این که ذوالکفل، از خاشعان درگاه خداوند می باشد و برخورداری ذوالکفل از رحمت الهی و این که تقوای ذوالکفل موجب نیک فرجامی و خوش عاقبتی وی شده است. همچنین در آیات 48 تا 50 سوره ص، در مورد آرامش کامل ذوالکفل در باغ های بهشتی پاداش اخروی وی آمده و همچنین برخورداری ذوالکفل از آشامیدنی های بهشتی و باغ های جاویدان بهشتی و میوه های فراوان بهشتی و همسران زیبا و جذاب بهشتی آمده است. این پیامبر الهی با خود عهد کرده بود که روزها را روزه بگیرد و شب ها را به عبادت بپردازد، و تنها از روی حق قضاوت نماید و جز برای رضای خداوند خشمگین نشود و تا آخر به آن چه متکفل شده و تعهد کرده بود وفادار ماند، او را (ذَاالْکِفْلِ) یعنی (دارای تعهد) نامیدند.[8] محل دفن حضرت ذوالکفل چنان که مشهور است قبر او در مسیر کربلا به نجف قرار دارد.[9] پانویس ↑ تفسیر نمونه، (مکارم شیرازی ناصر) ج19، ص312. ↑ الفین/ترجمه وجدانی، ص 1009. ↑ ترجمه بیان السعادة (خانی رضا/حشمت الله ریاضی)، ج9، ص406. ↑ تفسیر أحسن الحدیث (قرشی سید علی اکبر)، ج6، ص542. ↑ مخزن العرفان در تفسیر قرآن(بانوی اصفهانی سیده نصرت امین)، ج8، ص294. ↑ برگزیده تفسیر نمونه(بابایی احمد علی)، ج3، ص185. ↑ حیوة القلوب (علامه مجلسی)، ج2، ص851. ↑ تفسیر نور (قرائتی محسن)، ج7، ص487. ↑ تفسیر نور (قرائتی محسن)، ج7، ص487. ------------- منابع تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، اول، 1374 ش. ترجمه بیان السعادة فی مقامات العبادة، خانی رضا/حشمت الله ریاضی؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، اول، 1372 ش. تفسیر أحسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی؛ تهران: بنیاد بعثت، سوم، 1377 ش. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوی اصفهانی سیده نصرت امین؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361 ش. برگزیده تفسیر نمونه، احمد علی بابایی؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، سیزدهم، 1382 ش. حیوة القلوب، علامه مجلسی ؛ قم : سرور، ششم ، 1384 ش . تفسیر نور، محسن قرائتی؛ تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، یازدهم، 1383 ش. الفین/ترجمه وجدانی، جعفر وجدانی؛ تهران، سعدی و محمودی، اول. نقل از : http://wiki.ahlolbait.com ( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )
ذوالکفل چه کسی بود؟
وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ * وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ (انبیاء، 85 - 86) و اسماعیل و ادریس و ذی الکفل (را یاد کن که) همه از شکیبایان بودند. و ما آنانرا در رحمت خویش وارد ساختیم. بدرستی که آنان از شایستگان بودند.
ذوالکفلعلیه السلام یکی از پیامبران الهی است که بعد از حضرت سلیمان و قبل از حضرت عیسی زندگی میکرده است.(1) چنانکه مشهور است قبر او در مسیر کربلا به نجف قرار دارد.
در تفسیر تبیان میخوانیم: چون این پیامبر الهی با خود عهد کرده بود که روزها را روزه بگیرد و شبها را به عبادت بپردازد و تنها از روی حقّ قضاوت نماید و جز برای رضای خداوند خشمگین نشود و تا آخر به آنچه متکفّل شده و تعهّد کرده بود وفادار ماند، او را (ذوالکفل) یعنی (دارای تعهّد) نامیدند.
بعضی نیز همچون فخررازی معتقدند که (ذوالکفل) لقب حضرت الیاسِ پیامبر که مشهور به این نام و از صالحان بوده است. ولی ما با عنایت به روایتی که در تفسیر مجمعالبیان از عبدالعظیم حسنی از امام جوادعلیه السلام نقل شده که خدا برای هدایت انسانها یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث فرمود که از این میان، سیصد و سیزده نفر آنان مرسل هستند و ذو الکفل یکی از آن مرسلین است، ذیالکفل را نه لقب حضرت الیاس، بلکه یکی از انبیا و مرسلین میدانیم.
مرحوم شیخ صدوق از حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) نقل می کند که به امام جواد(ع) نامه نوشتم و سؤال کردم که اسم ذوالکفل چیست؟ و آیا او از مرسلین است؟
امام(ع) در جواب نوشتند: خداوند عزوجل 124 هزار نبی فرستاده که 313 نفر از ایشان از مرسلین می باشند که ذوالکفل هم از اینهاست، وی بعد از سیلمان بن داود(ع) در میان مردم مانند حضرت داود(ع) به قضاوت می پرداخته و جز برای خدا خشمگین نمی شد و اسم او (عویدیا) بوده و او همان است که خداوند عزوجل از او در کتابش یاد کرده است در آن جا که فرموده:(وَ اذْکُرْ إِسمَعِیلَ وَ الْیَسعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کلٌّ مِّنَ الأَخْیَارِ(2)و اسماعیل و یَسَع و ذوالکِفل را به یاد آور (که) همه از نیکانند.(3)
البته ناگفته نماند در این موضوع اقوال دیگری هم هست که در صورت تمایل و جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه فرمائید.
1-تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 94.
2-.دائرة المعارف تشیع، ج 8، ص 65.
--------------- پانویس -----------------------------------
1) تفسیر اطیبالبیان.
2)سوره ص ، آیه 48.
3) المیزان ج 17 ص 329.
//////////////////////////////////////////
وجه تسمیه ذوالکفل
در این که چرا او ذوالکفل نامیده شده، با توجه به این که کفل هم به معنی نصیب آمده و هم به معنی کفالت و عهده داری، احتمالات مختلفی داده اند:
گاه گفته اند: چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش به او مرحمت فرمود ذاالکفل یعنی صاحب بهره وافی نامیده شد. و گاه گفته اند چون تعهد کرده بود که شبها را به عبادت برخیزد و روزها را روزه دارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و بر سر این عهد و پیمان باقیماند این لقب به او داده شد.
و گاه گفته اند چون گروهی از انبیاء بنی اسرائیل را کفالت کرد و جان آنها را در برابر پادشاه جبار زمان حفظ نمود او را به این اسم نامیدند.[1] مدت عمرش معلوم نیست و در ده فرسخی کوفه مدفون است.[2]
نسب ذوالکفل
اما ذوالکفل که درباره شخصیت او و اختلاف نظرات به امام رضا علیه السلام نسبت داده شده که او یوشع بن نون است. و برخی گفته اند: او حضرت الیاس است و بعضی او را حضرت زکریا می دانند. و بعضی گفته اند: او مرد صالحی بود و نبی نبود، ولی به نبی وقتش قول داد که روزها را روزه بگیرد و شب ها را عبادت کند، خشم نورزد و به حق عمل نماید به قول خودش وفا کرد.
بعضی گفته اند: او نبی بود و خداوند داستان او را بازگو نکرده است، بعضی گفته اند: او (حضرت یسع) است که با الیاس بود، اما او آن (یسع) نیست که خداوند او را در قرآن ذکر کرده است که او برای پادشاه ستمگری تعهد کرد که اگر توبه کند داخل بهشت می شود. و نامه ای هم در همین مورد به او داد که گفته اند: اسم او کنعان بوده و به همین جهت او ذاالکفل یعنی صاحب کفایت نامیده شد.
به خبر نسبت داده شده که او از پیامبران مرسل بود. و بعد از سلیمان بن داود بود و (کفل) به معنای ضعف و دو برابر بودن است، چون ثواب او به جهت شرافتش در مقایسه با اهل زمانش دو برابر بود، به معنای نصیب و کفالت هم می آید و همه ی این معانی در این جا مناسب است.[3]
در مجمع البیان از کتاب نبوت از حضرت عبدالعظیم حسنی نقل کرده که به أبی جعفر جواد الائمه علیه السلام نوشتم و از ذی الکفل سؤال کردم که اسمش چه بود؟ آیا از مرسلین بود؟ امام در جواب نوشتند: خداوند صد و بیست چهار هزار نفر پیغمبر مبعوث کرده است، از آن ها سیصد و سیزده نفر مرسل بودند، ذوالکفل از آن هاست و بعد از سلیمان بن داود زندگی می کرد، مانند داود در میان مردم قضاوت می کرد، خشمگین نشد مگر از برای خدا نامش (ادویا پسر ادارین) بود. [4]
حضرت ذوالکفل در قرآن
ذوالکفل، نام یکی از پیامبران، که در قرآن دو بار نام او آمده است.
(وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَاالْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ) و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که همه از شکیبایان بودند. (سوره انبیاء، آیه85)
(وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَاالْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِّنْ الْأَخْیَارِ) و اسماعیل و یسع و ذوالکفل را به یاد آور که همه از نیکانند. (سوره ص، آیه 48)
در سوره انبیاء آیه 85 خدای سبحان به رسولش خبر می دهد که این پیمبران و آنچه را که از نعمت ها به آن ها عطاء نمودیم و تمام اینها از صابران بودند که بر بلاهای گوناگون و بر مشقت های طاعات و عبادات و اذیت هایی که دشمنان دین به آنها می نمودند صبر و استقامت می نمودند.[5]
سپس در آیه 86، سوره انبیاء بزرگترین موهبت الهی را در برابر این صبر و استقامت برای آنان چنین بیان می کند: (وَ أَدْخَلْناهُمْ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ) و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند.[6]
حضرت ذوالکفل در روایات
ابن بابویه رحمه الله به سند دیگر روایت کرده است که: از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم سؤال نمودند از حال ذوالکفل، فرمود: مردی بود از حضرموت و نام او (عویدیا) بود و پدرش (ادریم) بود و پیغمبری پیش از او بود که او را یسع می گفتند، روزی گفت: کی خلیفه من می شود که بعد از منهدایت مردم نماید. به شرط آن که به غضب نیاید؟ به شرط آن که روزها روزه باشد و شب ها به عبادت بیدار باشد و از کسی به خشم نیاید.
پس عویدیا برخاست و گفت: من می کنم. پس باز یسع این سخن را اعاده کرد، باز آن جوان برخاست و گفت: من می کنم. پس یسع فوت شد و خدا عویدیا را به جای او بعد از او پیغمبر گردانید، او در اول روز میان مردم حکم می کرد. روزی شیطان به اتباع خود گفت: کیست که او را از عهد خود برگرداند و او را به خشم آورد؟ یکی از شیاطین که او را (ابیض) می گفتند، گفت: من این کار را می کنم.
ابلیس گفت: برو و سعی کن شاید او را به خشم آوری. چون ذوالکفل از حکم میان مردم فارغ شد رفت به خانه خود و خوابید که استراحت کند، ابیض آمد و فریاد کرد که: من مظلومم. ذوالکفل گفت: به خصم خود بگو به نزد من بیاید. گفت: به گفته من نمی آید. پس انگشتر خود را به او داد که: این نشانه را به او بنما و بگو که بیاید. ابیض رفت و ذوالکفل امروز خواب نتوانست کرد، و شب هم خواب نکرد.
روز دیگر چون از قضا فارغ شد رفت که بخوابد، ابیض آمد فریاد کرد که: بر من ظلم کرده است کسی و انگشتر تو را بردم قبول نکرد که بیاید. پس دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار استراحت کند که دیروز و دیشب خواب نکرده است. ابیض گفت: نمی شود، من مظلومم می باید که رفع ظلم از من بکند. پس حاجب رفت و ذوالکفل را اعلام کرد، ذوالکفل نامه ای نوشت به او داد که برود و خصم خود را حاضر کند. امروز نیز خواب نکرد، شب را به عبادت احیا کرد. چون روز سوم از قضا فارغ شد به رختخواب رفت که بخوابد، باز ابیض آمد و فریاد کرد که: نامه تو را خصم من قبول نکرد.
پس آن حضرت برخاست از برای او بیرون آمد دست او را گرفت و همراه او روانه شد در روز بسیار گرمی که اگر گوشت را به آفتاب می گذاشتند بریان می شد، چون ابیض این صبر را از آن حضرت مشاهده کرد از او ناامید شد و دست خود را از دست آن حضرت جدا کرد و ناپیدا شد.
پس به این سبب او را ذوالکفل گفتند که متکفل آن وصیت شد و به عمل آورد. حق تعالی قصه او را برای آن حضرت یاد فرمود: که آن حضرت نیز صبر نماید بر آزارهای امت چنانچه پیغمبران پیش از او صبر کردند.[7]
اخلاق و فضائل و ویژگی های ذوالکفل
طبق آیه 48، سوره ص ذوالکفل، از برگزیدگان خداوند می باشد. (وذَاالکِفلِ و کُلٌّ مِنَ الاَخیار)
صبر ذوالکفل، عاملی مؤثر در بهره مندی از رحمت الهی: (وذَاالکِفلِ کُلٌّ مِنَ الصّابرین × و اَدخَلنهُم فی رَحمَتِنا...). (سوره انبیاء، آیه های 85 و 86)
در آیه 85 سوره انبیاء، ذوالکفل در شمار صابران آمده است: (وذَاالکِفلِ کُلٌّ مِنَ الصّابرین).
همچنین در آیات 85 تا 90 سوره انبیاء اوصاف دیگری از ذوالکفل را بیان می کند. مثل پیشگامی ذوالکفل، در کارهای خیر و این که ذوالکفل، از خاشعان درگاه خداوند می باشد و برخورداری ذوالکفل از رحمت الهی و این که تقوای ذوالکفل موجب نیک فرجامی و خوش عاقبتی وی شده است.
همچنین در آیات 48 تا 50 سوره ص، در مورد آرامش کامل ذوالکفل در باغ های بهشتی پاداش اخروی وی آمده و همچنین برخورداری ذوالکفل از آشامیدنی های بهشتی و باغ های جاویدان بهشتی و میوه های فراوان بهشتی و همسران زیبا و جذاب بهشتی آمده است.
این پیامبر الهی با خود عهد کرده بود که روزها را روزه بگیرد و شب ها را به عبادت بپردازد، و تنها از روی حق قضاوت نماید و جز برای رضای خداوند خشمگین نشود و تا آخر به آن چه متکفل شده و تعهد کرده بود وفادار ماند، او را (ذَاالْکِفْلِ) یعنی (دارای تعهد) نامیدند.[8]
محل دفن حضرت ذوالکفل
چنان که مشهور است قبر او در مسیر کربلا به نجف قرار دارد.[9]
پانویس
↑ تفسیر نمونه، (مکارم شیرازی ناصر) ج19، ص312.
↑ الفین/ترجمه وجدانی، ص 1009.
↑ ترجمه بیان السعادة (خانی رضا/حشمت الله ریاضی)، ج9، ص406.
↑ تفسیر أحسن الحدیث (قرشی سید علی اکبر)، ج6، ص542.
↑ مخزن العرفان در تفسیر قرآن(بانوی اصفهانی سیده نصرت امین)، ج8، ص294.
↑ برگزیده تفسیر نمونه(بابایی احمد علی)، ج3، ص185.
↑ حیوة القلوب (علامه مجلسی)، ج2، ص851.
↑ تفسیر نور (قرائتی محسن)، ج7، ص487.
↑ تفسیر نور (قرائتی محسن)، ج7، ص487.
-------------
منابع
تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، اول، 1374 ش.
ترجمه بیان السعادة فی مقامات العبادة، خانی رضا/حشمت الله ریاضی؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، اول، 1372 ش.
تفسیر أحسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی؛ تهران: بنیاد بعثت، سوم، 1377 ش.
مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانوی اصفهانی سیده نصرت امین؛ تهران: نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
برگزیده تفسیر نمونه، احمد علی بابایی؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، سیزدهم، 1382 ش.
حیوة القلوب، علامه مجلسی ؛ قم : سرور، ششم ، 1384 ش .
تفسیر نور، محسن قرائتی؛ تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، یازدهم، 1383 ش.
الفین/ترجمه وجدانی، جعفر وجدانی؛ تهران، سعدی و محمودی، اول.
نقل از : http://wiki.ahlolbait.com
( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ )