عکس نوشته ای را دیدم که از امام حسین نقل شده بود که: عرب بهتر از ایرانی ها هستند، دشمنان ما ایرانی ها هستند و مردان ایرانی را بکشید و زنانشان را بفروش رسانید و ... ( خلاصه گفتم ) منبع هم کتاب "سفینةالبحار و مدینةالاحکام والآثار" نوشته شیخ عباس قمی (ره) صفحه 164 بود. می خواستم توضیحی در این باره بدید. در پاسخ به این گونه پرسش ها، نخست باید دانست تعالیم صریح و آشکار قرآن و احادیث پیامبراکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت (علیهمالسلام) مخالف با این گونه برداشت ها و نقل قول هاست. چنان که در قرآن مجید می خوانیم (یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ) (حجرات: 13)؛ (ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بیتردید خداوند دانای آگاه است.) و همچنین پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) می فرماید: (لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ عَلی عَجَمیّ إلاّ باِلتَّقوی) ( أحکام القرآن، أبو بکر الجصاص: ج3، ص543.) و اما درباره روایت، اجمالا عرض می شود، این روایت از اباعبد الله (علیه السلام) یعنی امام صادق است (نه امام حسین (علیه السلام)) که فرموده اند: ما از قریشیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم. این روایت به این معنای ظاهری (که منظور ار لفظ عرب، قریش و عجم همان نژادهای معروف باشند) از نظر سند و دلالت قابل استناد نیست؛ از نظر سند بعضی از راویان این حدیث ضعیفند و قابل اعتماد نیستند؛ اما از نظر دلالت این معنای ظاهری روایت، مخالف آیات قرآن، روایات فراوان و عقل است که ملاک برتری را فقط تقوی و ایمان قرار داده اند و تبعیض نژادی را باطل می دانند. و این در حالی است که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) فرمودند: اگر حدیثی از ما مخالف با صریح آیات قرآن و یا سنت قطعی باشد آن را نپذیرید و قبول نکنید. البته این مباحث در صورتی است که معنای ظاهری لفظ عرب و عجم مقصود باشد اما در لغت و زبان عرب، لفظ عرب و عجم همیشه اشاره به قبیله و نژاد نمی باشند بلکه اشاره به اوصافی دارند. این اوصاف ممکن است در نژاد و قبیله ای باشد مانند این که مقصود از عرب، اصیل و با ریشه؛ و منظور از عجم ، بی پایه و اساس باشد. در این صورت اگر روایت از نظر سند صحیح باشد از نظر محتوی مشکلی ندارد. چنان که روایات بسیاری به جهت ایمان، عمل درست، ثبات و پایداری برخی از قبایل غیر عرب، به تمجید فراوان آنها پرداخته اند. پاسخ تفصیلی صفحه 164 کتاب عربی سفینة البحار شیخ عباس قمی مربوط به لفظ ( عجم ) است و محدث قمی منتخب احادیث مربوط به عجم را از کتاب بحار الانوار در این بخش جمع آوری کرده است . در این قسمت روایتی از امام حسین (علیه السلام) دیده نشد اما روایتی از حضرت اباعبد الله آمده است که مقصود امام صادق (علیه السلام) است. روایت چنین است: ضریس بن عبد الملک می گوید که شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که می فرمود : ما از قریشیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم.(1) برای بررسی چنین روایاتی باید نکات زیر را در نظر گرفت: نکته اول که در روایات باید رعایت شود سند آنها است و این که همه افراد نقل کننده آن شناخته شده و معتبر باشند. در سند این روایت فردی به نام سلمة بن خطاب وجود دارد که علمای رجال او را فردی ضعیف و غیر قابل اعتماد می دانند(2) علاوه بر این که سند این روایت به دلیل فاصله زیاد زمانی بین دو راوی از اتصال برخوردار نیست و به نظر می رسد نام راویانی در سند نیامده است و از این جهت غیر قابل اعتماد است. نکته دوم بررسی از نظر محتوی و تطیق با آیات قرآن و روایات قطعی است. معنای ظاهری(3) این روایت، مخالف با آیات قرآن(4)، روایات فراوان(5) و عقل است که ملاک برتری را فقط تقوی و ایمان قرار داده اند و تبعیض نژادی را باطل می دانند. پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) فرمودند: اگر حدیثی از ما مخالف با صریح آیات قرآن و یا سنت قطعی باشد آن را نپذیرید و قبول نکنید.(6) پس معنای ظاهری این روایت حتی اگر از نظر سند بی نقص و درست باشد قابل پذیرش نیست. نکته سوم: این مباحث در صورتی است که معنای ظاهری لفظ عرب و عجم مقصود باشد اما در لغت و زبان عرب، لفظ عرب و عجم همیشه اشاره به قبیله و نژاد نمی باشند بلکه اشاره به اوصافی دارند. این اوصاف ممکن است در نژاد و قبیله ای باشد؛ مانند این که مقصود از عرب، اصیل و با ریشه؛ و منظور از عجم ، بی پایه و اساس است. در این صورت اگر روایت از نظر سند صحیح باشد از نظر محتوی مشکلی ندارد. توضیح مطلب این که: در فهم معانی الفاظ توجه به جو آن زمان و این که هر اصطلاحی در چه معنایی به کار می رفته است لازم است، چون در هر زبانی با گذشت زمان تغییراتی در معانی صورت می گیرد. در روایت مورد نظر دو لفظ عرب و عجم الفاظی هستند که علاوه بر معنی عرب زبان و غیر عرب زبان که معنای اصلیشان است در مقاصد دیگر نیز به کار می روند مثلا "اعرب" به معنی "صریح و بدون واهمه حرف خود را زد" آمده یا " العرب " به معنی نشاط نیز استعمال شده است(7) و " اعجم" به کسی که روشن و واضح صحبت نمی کند هر چند عرب باشد می گویند و " عجماء" به معنی چهار پایان و هر جانداری که زبان فهم نیست آمده است (8) . و در روایتی نیز در جواب این سؤال که معنی عجم چیست گفته شده عجم یعنی گوسفند و گاو و کبوتر و غیره.(9) با توجه به مطلب بالا فهمیدن معنی مورد نظر امام از میان معانی بسیار مختلف "عرب" و "عجم" که در روایت به کار رفته است ضروری است. برای فهم این مقصود باید روایات دیگری که این الفاظ در آنها به کار رفته و یا از نظر معنا شباهت با حدیث مورد نظر دارند بررسی شوند . از احادیثی که در این زمینه وارد شده فهمیده می شود(10) که عرب در این گونه روایات به معنای اصیل، ثابت ، با ریشه یا واضح و بدون ابهام آمده است و عجم به معنای بی ریشه ، متزلزل و یا بی عقل در این روایات استعمال شده که همگی متناسب با معانی اصلیشان هستند. تناسب معنای اصلی و فرعی ( واقعی و مجازی ) در این دو لفظ ظاهرا به این علت به وجود آمده که در آن زمان مقایسه عرب و غیر عرب برای تشخیص نژاد اصیل افراد عرب مورد بحث بسیار واقع می شده و مقام و رتبه عرب اصیل نزد اعراب بالاتر بوده است. به همین دلیل امام برای اصلاح تفکری که معتقد به اصیل و باارزش بودن عرب در مقابل غیر عرب بود چنین فرموده که اصالت وابسته به پیروی از مکتب حق است. و با این بیان که ما و شیعیان ما عرب و با ریشه هستیم با آن افکار باطل مبارزه نمودند. روایتی که می فرماید: "ما عربیم و شیعیان ما نیز از ما هستند ... "(11) و روایت دیگری که می فرماید : " هر کس مسلمان زاییده شود عرب است … "(12) مؤید این مطلب هستند . با توجه به این مطلب قریش نیز که از اصیل ترین اقوام عرب است به معنای ثبات و با اصالت تر به کار رفته و معنی روایت مورد نظر این گونه می شود : ما با اصالت ترین انسان ها و شیعیانمان نیز اصیل و باریشه هستند و دشمنانمان متزلزل و بی پایه می باشند. نکته چهارم: علاوه این که روایات بسیاری به جهت ایمان، عمل درست، ثبات و پایداری برخی از قبایل غیرعرب به تمجید فراوان آنها پرداخته اند. تعدادی از این روایات این چنین اند: الف: امام باقر (علیه السلام)، بخشی از یاران حضرت مهدی را از اولاد عجم معرفی می کنند.(13) ب: از امیر المومنین نقل شده که فرمودند: زمانی خواهد آمد که اقوام عجم جایگاه هایی در مسجد کوفه ساخته و به مردم قرآن را آن طور که نازل شده است تعلیم می کنند.(14) پ: از امیر المؤمنین در جای دیگر در باره فارس ها روایت شده که به اعراب فرموده اند : به خاطر نزول قرآن با آنها جنگ کردید اما دنیا به پایان نمی رسد تا این که آنها به خاطر تفسیر و باطن آن با شما خواهند جنگید. ( یعنی شما تفسیر آن را رها خواهید کرد و آن ها برآن ثابت قدمند).(15) پی نوشت ها: (1)منبع اصلی روایت کتاب معانی الاخبار ص 404 است. (2)خویی، سید ابو القاسم، معجم الرجال، ج 4، ص 9. (3)(که منظور ار لفظ عرب، قریش و عجم همان نژادهای معروف باشند). (4)یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ. (حجرات، 13). (5) قال سیدنا رسول الله (ص) أیها الناس إن ربکم واحد و إن أباکم واحد لا فضل لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عربی و لا لأحمر علی أسود و لا لأسود علی أحمر إلا بالتقوی قال الله تعالی إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم.(معدن الجواهر، ص 21). (6) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ عَلَی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ .(کافی، ج 1، ص 69). (7)استفاده شده از کتاب لسان العرب ج 1، ص 589. (8)همان، ج 12، ص 386 (9)مجمع البحرین، ج 6، ص 112. (10)معانی الاخبار، ص 404. (11)همان (12)همان (13)سفینة البحار، ج 2، ص 164. (14)همان (15)قرب الاسناد، ص 52؛ بحار الانوار، ج 64، ص 174.
عکس نوشته ای را دیدم که از امام حسین نقل شده بود که: عرب بهتر از ایرانی ها هستند، دشمنان ما ایرانی ها هستند و مردان ایرانی را بکشید و زنانشان را بفروش رسانید و ... ( خلاصه گفتم ) منبع هم کتاب "سفینةالبحار و مدینةالاحکام والآثار" نوشته شیخ عباس قمی (ره) صفحه 164 بود. می خواستم توضیحی در این باره بدید.
عکس نوشته ای را دیدم که از امام حسین نقل شده بود که: عرب بهتر از ایرانی ها هستند، دشمنان ما ایرانی ها هستند و مردان ایرانی را بکشید و زنانشان را بفروش رسانید و ... ( خلاصه گفتم ) منبع هم کتاب "سفینةالبحار و مدینةالاحکام والآثار" نوشته شیخ عباس قمی (ره) صفحه 164 بود. می خواستم توضیحی در این باره بدید.
در پاسخ به این گونه پرسش ها، نخست باید دانست تعالیم صریح و آشکار قرآن و احادیث پیامبراکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت (علیهمالسلام) مخالف با این گونه برداشت ها و نقل قول هاست. چنان که در قرآن مجید می خوانیم (یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ) (حجرات: 13)؛ (ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بیتردید خداوند دانای آگاه است.)
و همچنین پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) می فرماید: (لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ عَلی عَجَمیّ إلاّ باِلتَّقوی) ( أحکام القرآن، أبو بکر الجصاص: ج3، ص543.)
و اما درباره روایت، اجمالا عرض می شود، این روایت از اباعبد الله (علیه السلام) یعنی امام صادق است (نه امام حسین (علیه السلام)) که فرموده اند: ما از قریشیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم. این روایت به این معنای ظاهری (که منظور ار لفظ عرب، قریش و عجم همان نژادهای معروف باشند) از نظر سند و دلالت قابل استناد نیست؛ از نظر سند بعضی از راویان این حدیث ضعیفند و قابل اعتماد نیستند؛ اما از نظر دلالت این معنای ظاهری روایت، مخالف آیات قرآن، روایات فراوان و عقل است که ملاک برتری را فقط تقوی و ایمان قرار داده اند و تبعیض نژادی را باطل می دانند. و این در حالی است که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) فرمودند: اگر حدیثی از ما مخالف با صریح آیات قرآن و یا سنت قطعی باشد آن را نپذیرید و قبول نکنید.
البته این مباحث در صورتی است که معنای ظاهری لفظ عرب و عجم مقصود باشد اما در لغت و زبان عرب، لفظ عرب و عجم همیشه اشاره به قبیله و نژاد نمی باشند بلکه اشاره به اوصافی دارند.
این اوصاف ممکن است در نژاد و قبیله ای باشد مانند این که مقصود از عرب، اصیل و با ریشه؛ و منظور از عجم ، بی پایه و اساس باشد. در این صورت اگر روایت از نظر سند صحیح باشد از نظر محتوی مشکلی ندارد. چنان که روایات بسیاری به جهت ایمان، عمل درست، ثبات و پایداری برخی از قبایل غیر عرب، به تمجید فراوان آنها پرداخته اند.
پاسخ تفصیلی
صفحه 164 کتاب عربی سفینة البحار شیخ عباس قمی مربوط به لفظ ( عجم ) است و محدث قمی منتخب احادیث مربوط به عجم را از کتاب بحار الانوار در این بخش جمع آوری کرده است . در این قسمت روایتی از امام حسین (علیه السلام) دیده نشد اما روایتی از حضرت اباعبد الله آمده است که مقصود امام صادق (علیه السلام) است. روایت چنین است: ضریس بن عبد الملک می گوید که شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که می فرمود : ما از قریشیم و شیعیان ما عرب هستند و دشمنان ما عجم.(1)
برای بررسی چنین روایاتی باید نکات زیر را در نظر گرفت:
نکته اول که در روایات باید رعایت شود سند آنها است و این که همه افراد نقل کننده آن شناخته شده و معتبر باشند. در سند این روایت فردی به نام سلمة بن خطاب وجود دارد که علمای رجال او را فردی ضعیف و غیر قابل اعتماد می دانند(2) علاوه بر این که سند این روایت به دلیل فاصله زیاد زمانی بین دو راوی از اتصال برخوردار نیست و به نظر می رسد نام راویانی در سند نیامده است و از این جهت غیر قابل اعتماد است.
نکته دوم بررسی از نظر محتوی و تطیق با آیات قرآن و روایات قطعی است.
معنای ظاهری(3) این روایت، مخالف با آیات قرآن(4)، روایات فراوان(5) و عقل است که ملاک برتری را فقط تقوی و ایمان قرار داده اند و تبعیض نژادی را باطل می دانند. پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) فرمودند: اگر حدیثی از ما مخالف با صریح آیات قرآن و یا سنت قطعی باشد آن را نپذیرید و قبول نکنید.(6) پس معنای ظاهری این روایت حتی اگر از نظر سند بی نقص و درست باشد قابل پذیرش نیست.
نکته سوم: این مباحث در صورتی است که معنای ظاهری لفظ عرب و عجم مقصود باشد اما در لغت و زبان عرب، لفظ عرب و عجم همیشه اشاره به قبیله و نژاد نمی باشند بلکه اشاره به اوصافی دارند. این اوصاف ممکن است در نژاد و قبیله ای باشد؛ مانند این که مقصود از عرب، اصیل و با ریشه؛ و منظور از عجم ، بی پایه و اساس است. در این صورت اگر روایت از نظر سند صحیح باشد از نظر محتوی مشکلی ندارد.
توضیح مطلب این که:
در فهم معانی الفاظ توجه به جو آن زمان و این که هر اصطلاحی در چه معنایی به کار می رفته است لازم است، چون در هر زبانی با گذشت زمان تغییراتی در معانی صورت می گیرد. در روایت مورد نظر دو لفظ عرب و عجم الفاظی هستند که علاوه بر معنی عرب زبان و غیر عرب زبان که معنای اصلیشان است در مقاصد دیگر نیز به کار می روند مثلا "اعرب" به معنی "صریح و بدون واهمه حرف خود را زد" آمده یا " العرب " به معنی نشاط نیز استعمال شده است(7) و " اعجم" به کسی که روشن و واضح صحبت نمی کند هر چند عرب باشد می گویند و " عجماء" به معنی چهار پایان و هر جانداری که زبان فهم نیست آمده است (8) . و در روایتی نیز در جواب این سؤال که معنی عجم چیست گفته شده عجم یعنی گوسفند و گاو و کبوتر و غیره.(9)
با توجه به مطلب بالا فهمیدن معنی مورد نظر امام از میان معانی بسیار مختلف "عرب" و "عجم" که در روایت به کار رفته است ضروری است. برای فهم این مقصود باید روایات دیگری که این الفاظ در آنها به کار رفته و یا از نظر معنا شباهت با حدیث مورد نظر دارند بررسی شوند .
از احادیثی که در این زمینه وارد شده فهمیده می شود(10) که عرب در این گونه روایات به معنای اصیل، ثابت ، با ریشه یا واضح و بدون ابهام آمده است و عجم به معنای بی ریشه ، متزلزل و یا بی عقل در این روایات استعمال شده که همگی متناسب با معانی اصلیشان هستند.
تناسب معنای اصلی و فرعی ( واقعی و مجازی ) در این دو لفظ ظاهرا به این علت به وجود آمده که در آن زمان مقایسه عرب و غیر عرب برای تشخیص نژاد اصیل افراد عرب مورد بحث بسیار واقع می شده و مقام و رتبه عرب اصیل نزد اعراب بالاتر بوده است. به همین دلیل امام برای اصلاح تفکری که معتقد به اصیل و باارزش بودن عرب در مقابل غیر عرب بود چنین فرموده که اصالت وابسته به پیروی از مکتب حق است. و با این بیان که ما و شیعیان ما عرب و با ریشه هستیم با آن افکار باطل مبارزه نمودند.
روایتی که می فرماید: "ما عربیم و شیعیان ما نیز از ما هستند ... "(11) و روایت دیگری که می فرماید : " هر کس مسلمان زاییده شود عرب است … "(12) مؤید این مطلب هستند .
با توجه به این مطلب قریش نیز که از اصیل ترین اقوام عرب است به معنای ثبات و با اصالت تر به کار رفته و معنی روایت مورد نظر این گونه می شود : ما با اصالت ترین انسان ها و شیعیانمان نیز اصیل و باریشه هستند و دشمنانمان متزلزل و بی پایه می باشند.
نکته چهارم: علاوه این که روایات بسیاری به جهت ایمان، عمل درست، ثبات و پایداری برخی از قبایل غیرعرب به تمجید فراوان آنها پرداخته اند. تعدادی از این روایات این چنین اند:
الف: امام باقر (علیه السلام)، بخشی از یاران حضرت مهدی را از اولاد عجم معرفی می کنند.(13)
ب: از امیر المومنین نقل شده که فرمودند: زمانی خواهد آمد که اقوام عجم جایگاه هایی در مسجد کوفه ساخته و به مردم قرآن را آن طور که نازل شده است تعلیم می کنند.(14)
پ: از امیر المؤمنین در جای دیگر در باره فارس ها روایت شده که به اعراب فرموده اند : به خاطر نزول قرآن با آنها جنگ کردید اما دنیا به پایان نمی رسد تا این که آنها به خاطر تفسیر و باطن آن با شما خواهند جنگید. ( یعنی شما تفسیر آن را رها خواهید کرد و آن ها برآن ثابت قدمند).(15)
پی نوشت ها:
(1)منبع اصلی روایت کتاب معانی الاخبار ص 404 است.
(2)خویی، سید ابو القاسم، معجم الرجال، ج 4، ص 9.
(3)(که منظور ار لفظ عرب، قریش و عجم همان نژادهای معروف باشند).
(4)یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ. (حجرات، 13).
(5) قال سیدنا رسول الله (ص) أیها الناس إن ربکم واحد و إن أباکم واحد لا فضل لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عربی و لا لأحمر علی أسود و لا لأسود علی أحمر إلا بالتقوی قال الله تعالی إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم.(معدن الجواهر، ص 21).
(6) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ عَلَی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ .(کافی، ج 1، ص 69).
(7)استفاده شده از کتاب لسان العرب ج 1، ص 589.
(8)همان، ج 12، ص 386
(9)مجمع البحرین، ج 6، ص 112.
(10)معانی الاخبار، ص 404.
(11)همان
(12)همان
(13)سفینة البحار، ج 2، ص 164.
(14)همان
(15)قرب الاسناد، ص 52؛ بحار الانوار، ج 64، ص 174.
- [سایر] نظر شما در باب اظهارات امام حسین (ع) ، مندرج در صفحه ی 164 کتاب " سفینةالبحار و مدینةالاحکام والآثار" مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ر ه) در مورد عرب و عجم چیست؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟