آیا در حدیث و روایتی از پیامبر اکرم ص ، نام امامان معصوم ع -جدا جدا- آمده است؟ در حدیث غدیر خم چطور؟-ثقلین- برای اثبات 12 امام آیا در اسناد اهل تسنن دلیلی-تصریح شده-موجود است؟کدام منبع؟ لطف کنید آدرس بدید! سند ایام فاطمیه چیست؟آیا چنین مراسمی به این شکل به این تعداد روز در سیره ی معصومین موجود است؟ پاسخ: روایات بسیار ی از پیامبر اکرم(ص) در منابع شیعه و سنی وجود دارد که به نام امامان معصوم علیهم السلام اشاره کرده اند که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می کنیم: الف) خوارزمی از علمای اهل سنت در مقتل الحسین از سلمان المحمدی نقل می کند که: به حضور پیامبر (ص) شرفیاب شدیم که حسین (ع) در آغوش او بود، چشمان او را بوسید و فرمود: (انک سید ابو سادة، انک امام ابن ائمه، انک حجة ابن حجة ابو حجج تسعه من صلبک، تا سعهم قائمهم (خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، قم، ج 1، ص 146.))؛ تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی، تو خود امام و فرزند ائمه هستی، تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر 9 امام بعد از خود هستی که آخرین آنها قائم آل محمد (عج) است. ب) جوینی از علمای اهل سنت در فرائد السمطین نقل می کند که: نعثل یهودی به پیامبر (ص) گفت: از وصی خود به ما خبر بده، چرا که هیچ پیامبری نیست مگر این که وصی و جانشین دارد و نبی ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد. پیامبر (ص) در جواب فرمودند: همانا وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسین و بعد از آن ها 9 امام دیگر از صلب حسین هستند. نعثل می گوید: ای محمد نام آن 9 نفر را برایم بگو، پیامبر هم نام یکایک آنها را بیان می کند (جوینی، فرائد السمطین، مؤسسة المحمودی، بیروت، ج 2، ص 134) البته عده ای از اهل سنت به خاطر فرار از واقعیت از ذکر این دسته از احادیث در کتب خود، خودداری کرده اند، غافل از این که با پذیرش احادیث اثنی عشر، چاره ای ندارند جز پذیرش ائمه دوازده گانه که شیعیان به آن معتقدند، لذا بعضی از اهل سنت که خواسته اند عدد دوازده را با عقاید خود تطبیق دهند به بیراهه رفته اند (رک: به فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار المعرفة، ج 13، ص 214 ؛اختلافات زیادی را در این زمینه ذکر می کنند و نام افرادی را نقل می کند و در ادامه خود قولی را می پذیرد که یکی از خلفا را یزید می شمارد؛ و: رک: به البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار المکتب العلمیة، بیروت، ج 6، ص 256.) و نام کسانی را برده اند که فسقشان بر همگان ظاهر و آشکار است و حتی در کتب خود اهل سنت به فسق بعضی از آنها اشاره شده است (که یکی از آنها یزید بن معاویه است که احدی در فسق او تردید ندارد چنانچه ابن کثیر می گوید اکثر ما نقم علیه فی عمله (یزید) شرب الخمر و اتیان بعض الفواحش ؛البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الکتب العلمیه، ج 8، ص 235؛ و ابن حجر می نویسد: اهل سنت در تکفیر یزید اختلاف دارند ... ولی بنابر قول به مسلمان بودن، او شخصی است فاسق و شرابخوار ؛الثواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مکتبة القاهرة، 1385 ق، ص 221؛ آیا چنین شخصی و نظائر او می توانند خلیفه مسلمین باشند.)، در حالی که امامان و جانشینان پیامبر (ص) باید هدایت گر و نجات دهنده مردم از ضلالت باشند نه آن که خود محتاج هدایت باشند. ج ) در خطبه غدیر پیامبر اکرم(ص) بیش از شش نوبت به امامت امامان دوازده گانه تصریح کرده است هر چند در اذهان مردم حتی شیعیان این گونه است که در غدیر خم، پیامبراکرم(ص) فقط به امامت امیرمؤمنان علی(ع) پرداخته است در حالی که به امامت همه امامان تصریح شده است که به نمونه هایی اشاره می شود: 1. سپس بعد از من علی ولی شما و امام شما فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی(ع) تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید، است.)( بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج37، ص207-208.) 2. در فراز دیگر فرمود: (ای مردم! به راستی علی(ع) و پاکانی از فرزندانم،ثقل اصغر هستند ... بیدار باشید! آنها امینان خدا در میان خلق خدا هستند وفرمانروایان خدا در میان خلق خدا هستند و فرمانروایان خدا در روی زمین، بیدار باشید! به حقیقت من انجام دادم، بیدار باشید! که من رساندم، بیدار باشید! که من بگوش شما رساندم، بیدار باشید! که من آشکار کردم، بیدار باشید! که به راستی خدای عزیز و جلیل فرمود و من نیز از طرف خدای عزیز و جلیل گفتم.) (همان، ج37، ص209؛ عوالم المعلوم، شیخ عبدالله بحرانی، ج15، ص235-376.) 3. و در ادامه فرمود: ( ای مردم! قرآن معرفی می کند که امامان بعد از او(علی) فرزندان او هستند و من نیز به شما فهماندم که آنان از(نسل) من و او هستند، آنجا که خداوند عزیز و جلیل می فرماید: ( کلمه پاینده ای در نسل او) و من گفتم: (اگر به آن دو(قرآن و ائمه(ع)) تمسک کنید، هرگز گمراه نمی شوید.) (بحارالانوار، ج37، ص215.) 4. آن گاه دستور داد که مردم این گونه بیعت کنند: ( به راستی ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم در مقابل آنچه از پروردگار ما و پروردگارت به ما درباره علی و فرزندانش از امامان رساندی، بر این(خلافت) با دلها و جانها و زبانها و دستهایشان بیعت می کنیم و می میریم و زنده می شویم، تغییر و تبدیل ایجاد نمی کنیم ... و خدا و تو و علی امیرمؤمنان و فرزندان او را که امام هستند، اطاعت می کنیم، همان فرزندانی که یادآور شدی از ذریه تو از نسل علی بعد از حسن و حسین(ع) هستند.)( همان، ص 215.) و... د: رسول خدا(ص) فرمود: (وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب، بعد از او دو نواده ام حسن و حسین است. که بعد از حسین نُه نفر از صلب حسین، امام هستند که نام آنان عبارتند از: علی، بعد از فرزندش محمد، بعد از او فرزندش جعفر، بعد از او فرزندش موسی، بعد از او فرزندش علی، بعد از فرزندش محمد، بعد از فرزندش علی، بعد از او فرزندش حسن، بعد از او فرزندش حجت بن الحسن، این دوازده نفر امامان بعد از من هستند).( بحار الانوار، ج 36، ص 282، ح 106 ؛فرائد السمطین ، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی (730 هجری) ، جلد 2 ، ص 234 ، حدیث 553 و 554 و ص 100 ، حدیث 425 ، چاپ دارالجوادین للطباعة و النشر السوریه ، 2006 میلادی؛ شواهد التنزیل ، عبید الله بن عبدالله بن احمد (حاکم حسکانی حنفی) ، جلد 1 ، ص 457 ، حدیث 626 ، چاپ مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه ، 1427 هجری؛ ینابیع المودة ،سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی ، ج 3 ، ص 281 ، چاپ دارالأسوة ، 1422 هجری؛ تذکرة الخواص ، سبط بن جوزی ، ج 2 ، ص 517 ، چاپ مرکز نشر مجمع جهانی اهل بیت(ع) ، 1426 هجری) اما در مورد ایام فاطمیه: آنچه که به اسناد و مدارک متقن ثابت شده است این است که در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه، شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مراسم عزاداری اقامه می کردند و بعد از انقلاب هم این مراسم در بیوت مراجع عظام و رهبری و هیئتها اقامه می شود. اولین عزاداران بر حضرت صدیقه شهیده سلام الله علیها, امیرالمومنین علی علیه السلام و خاندان مطهرش می باشند, چنانکه از سیدالشهدا نقل شده که امیرالمومنین در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها اینگونه عزاداری فرمود :بر این مصیبت بزرگ همچون مادری که فرزند از دست داده مینالیدم . یا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفیانه به خاک سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشکارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن که هنوز از رحلت تو دیری نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است (الکافی ج 1 ص 458 و الأمالی ، المفید - ص 282 .( البته توجه به یک نکته در اینجا ضروری است و آن اینکه: در عصری که عمر بن خطاب به بهانه جلوگیری از گریه بر میت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم میشود و زنها را کتک زده و حجاب از سر آنها بر میدارد ، آیا میتوان مجلس عزاداری برپا کرد؟(المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 .) همین قدر عزاداریهای مخفیانه ای که از سوی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در آن دوران انجام می گرفت نشان دهنده عزم آن بزرگواران برای نشان دادن عظمت این مصیبت بوده است. این عزاداریها در زمان دیگر ائمه هم ادامه داشته است به طور نمونه خصیبی در (الهدایه الکبری) و بحرانی در (العوالم) و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند نقل کرده اند که امام صادق علیه السّلام در عزای مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها آن چنان میگریست و ذکر مصیبت می کرد که محاسنش از اشک تر میشد. مصیبتی که امام صادق آنرا نقل کرده و برای آن به شدت می گریست اینگونه از ایشان نقل شده: امام فرمود: ...عمر با لگد بر در خانه (حضرت زهرا) کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه سلام الله علیها اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید. آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه سلام الله علیها سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمة تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها. (وای پدر! وای رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.) امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه سلام الله علیها را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید. (خصیبی، الهدایه الکبری، ص 408، بحرانی، العوالم، ج 11، ص 442. ) در دورانهای بعد از ائمه اطهار هم این عزاداریها به نسبت آزادی عمل شیعیان ادامه می یافت به عبارت دیگر در هر دوره ای که شیعیان تحت فشار حکومتها نبوده اند، عزاداری برای ائمه اطهار و فاطمه زهرا سلام الله علیها بیشتر می شده و شیعیان با خیالی آسوده تر و آشکارا به عزاداری می پرداخته اند. اما در دوره هایی که این فشار و تهدید از ناحیه حکومت و حاکمان وجود داشته، عزاداری کمتر، و به صورت مخفیانه صورت می گرفته و به واسطه همین امر در دوره های اخیر که شیعه کمتر احساس خطر کرده عزاداری برای حضرت زهرا و سایر معصومین علیهم السلام بیشتر و بهتر شده است. ابن اثیر می نویسد: (در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولت های آل بویه در عراق و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر، مذهب شیعه گسترش یافت و مراسم عزاداری توسعه یافت.)( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، ج8، ص549) با گسترش تسلط دیلمیان بر بغداد در این شهر که از سالها پیش مرکز اجتماع شاعران شیعی بود انجمن ها تشکیل گردید که در آن فضیلت های اهل بیت را نقل نموده و بر مظلومیت آنان اشک می ریختند.) (شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ص 213) در دوره هایی که حاکمان سنی حاکمیت داشتند، شیعیان نمی توانستند عزاداری کنند به عنوان نمونه در دوران حکومت عباسیان (... علویان یا از دم تیغ گذشتند و یا در سیاه چالها پوسیدند و یا از ترس جان گمنام در دهکده ها و بیغوله ها بسر می بردند... با این حال نوحه گری در مجلس های سری و سپس بر سر بازارها بر دختر پیغمبر و ستمهایی که بر او و فرزندان او رفته است آغاز شد.(همان) شاید بتوان گفت از دوره صفویه به بعد بود که عزاداریها علنی شد و در دورانهای اخیر، عزاداری از نظر کمیّت و کیفیت رشد کرد. تا اینجا متوجه شدید که نه تنها ایام فاطمیه و سوگواری برای صدیقه شهیده سلام الله علیها در طول تاریخ وجود داشته است بلکه این عزاداریها برای همه ائمه اطهار که مظلومانه به شهادت رسیده اند وجود داشته است. اما اینکه چرا چند روز عزاداری برای صدیقه طاهره سلام الله علیها می شود نیز روشن است چرا اولا در تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد و شیعیان برای بزرگداشت آن در هر دو مورد اختلافی عزاداری می کنند و ثانیا مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها مصیبتی عظیم است و هر چه مصیبت بزرگتر باشد، عزاداری مربوط به آن هم بیشتر خواهد بود. آیت الله وحید خراسانی آن را مصیبت کبری می نامد ایشان می گوید: (... در این مصیبت کبری که ناموس خدا و بضعة خاتم انبیاء وکفو سید اوصیاء و مادر ائمه هدی نیمه شب دفن شد... به پاخیزیم و آنچه در توان داریم در تعظیم شعائر شهادت او انجام دهیم.( خراسانی، وحید، جزوه (در آستانه مصیبت عظمی شهادت صدیقه کبری(س)، قم، مدرسه باقرالعلعوم. ص5.) به واسطه همین بزرگی مصیبت است که شیعیان ممکن است چند روز قبل یا بعد از شهادت اقامه عزا کنند. از طرفی به واسطه نزدیک بودن این دو روزاختلافی، کم کم یک حالت پیوستگی بین ایام به وجود آمده و برخی آن را به دو دهه تقسیم کرده و آن را اختصاص به حضرت زهرا سلام الله علیها داده اند. و روایتی در این زمینه وجود ندارد. اما سیره ائمه اطهار و علمای دین بزرگداشت شهادت آن حضرت بوده است. البته در حال حاضر نمونه های عرفی زیادی نیز مانند ایام عزا وجود دارد مثلا در هفته معلم یا هفته دولت و...که با اینکه فقط یک روز اختصاص به این مناسبت ها دارد ولی به خاطر عظمت جایگاه،دهه و هفته به این نامها بر گزار می شود . در پایان باید به یک نکته مهم اشاره کرد و آن اینکه فاطمیه یک دهه نیست؛ که یک تاریخ است. یک تاریخ پر از درد. یک تاریخ پر از غربت. یک تاریخ پر از مظلومیت. یک تاریخ پر از ایمان به تاراج رفته. یک تاریخ پر از ظلم به خاندان رسول خدا. حال این ما هستیم و این آزمایش بزرگ الهی در حفظ و پاسداشت آنهمه ایثار و جانفشانی.
آیا در حدیث و روایتی از پیامبر اکرم ص ، نام امامان معصوم ع -جدا جدا- آمده است؟ در حدیث غدیر خم چطور؟-ثقلین- برای اثبات 12 امام آیا در اسناد اهل تسنن دلیلی-تصریح شده-موجود است؟کدام منبع؟ لطف کنید آدرس بدید! سند ایام فاطمیه چیست؟آیا چنین مراسمی به این شکل به این تعداد روز در سیره ی معصومین موجود است؟
آیا در حدیث و روایتی از پیامبر اکرم ص ، نام امامان معصوم ع -جدا جدا- آمده است؟ در حدیث غدیر خم چطور؟-ثقلین- برای اثبات 12 امام آیا در اسناد اهل تسنن دلیلی-تصریح شده-موجود است؟کدام منبع؟ لطف کنید آدرس بدید! سند ایام فاطمیه چیست؟آیا چنین مراسمی به این شکل به این تعداد روز در سیره ی معصومین موجود است؟
پاسخ: روایات بسیار ی از پیامبر اکرم(ص) در منابع شیعه و سنی وجود دارد که به نام امامان معصوم علیهم السلام اشاره کرده اند که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف) خوارزمی از علمای اهل سنت در مقتل الحسین از سلمان المحمدی نقل می کند که: به حضور پیامبر (ص) شرفیاب شدیم که حسین (ع) در آغوش او بود، چشمان او را بوسید و فرمود: (انک سید ابو سادة، انک امام ابن ائمه، انک حجة ابن حجة ابو حجج تسعه من صلبک، تا سعهم قائمهم (خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبة المفید، قم، ج 1، ص 146.))؛ تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی، تو خود امام و فرزند ائمه هستی، تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر 9 امام بعد از خود هستی که آخرین آنها قائم آل محمد (عج) است.
ب) جوینی از علمای اهل سنت در فرائد السمطین نقل می کند که: نعثل یهودی به پیامبر (ص) گفت: از وصی خود به ما خبر بده، چرا که هیچ پیامبری نیست مگر این که وصی و جانشین دارد و نبی ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد. پیامبر (ص) در جواب فرمودند: همانا وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب است و بعد از او دو فرزندش حسن و حسین و بعد از آن ها 9 امام دیگر از صلب حسین هستند. نعثل می گوید: ای محمد نام آن 9 نفر را برایم بگو، پیامبر هم نام یکایک آنها را بیان می کند (جوینی، فرائد السمطین، مؤسسة المحمودی، بیروت، ج 2، ص 134)
البته عده ای از اهل سنت به خاطر فرار از واقعیت از ذکر این دسته از احادیث در کتب خود، خودداری کرده اند، غافل از این که با پذیرش احادیث اثنی عشر، چاره ای ندارند جز پذیرش ائمه دوازده گانه که شیعیان به آن معتقدند، لذا بعضی از اهل سنت که خواسته اند عدد دوازده را با عقاید خود تطبیق دهند به بیراهه رفته اند (رک: به فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دار المعرفة، ج 13، ص 214 ؛اختلافات زیادی را در این زمینه ذکر می کنند و نام افرادی را نقل می کند و در ادامه خود قولی را می پذیرد که یکی از خلفا را یزید می شمارد؛ و: رک: به البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار المکتب العلمیة، بیروت، ج 6، ص 256.) و نام کسانی را برده اند که فسقشان بر همگان ظاهر و آشکار است و حتی در کتب خود اهل سنت به فسق بعضی از آنها اشاره شده است (که یکی از آنها یزید بن معاویه است که احدی در فسق او تردید ندارد چنانچه ابن کثیر می گوید اکثر ما نقم علیه فی عمله (یزید) شرب الخمر و اتیان بعض الفواحش ؛البدایة و النهایة، ابن کثیر، دار الکتب العلمیه، ج 8، ص 235؛ و ابن حجر می نویسد: اهل سنت در تکفیر یزید اختلاف دارند ... ولی بنابر قول به مسلمان بودن، او شخصی است فاسق و شرابخوار ؛الثواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، مکتبة القاهرة، 1385 ق، ص 221؛ آیا چنین شخصی و نظائر او می توانند خلیفه مسلمین باشند.)، در حالی که امامان و جانشینان پیامبر (ص) باید هدایت گر و نجات دهنده مردم از ضلالت باشند نه آن که خود محتاج هدایت باشند.
ج ) در خطبه غدیر پیامبر اکرم(ص) بیش از شش نوبت به امامت امامان دوازده گانه تصریح کرده است هر چند در اذهان مردم حتی شیعیان این گونه است که در غدیر خم، پیامبراکرم(ص) فقط به امامت امیرمؤمنان علی(ع) پرداخته است در حالی که به امامت همه امامان تصریح شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
1. سپس بعد از من علی ولی شما و امام شما فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی(ع) تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید، است.)( بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج37، ص207-208.)
2. در فراز دیگر فرمود: (ای مردم! به راستی علی(ع) و پاکانی از فرزندانم،ثقل اصغر هستند ... بیدار باشید! آنها امینان خدا در میان خلق خدا هستند وفرمانروایان خدا در میان خلق خدا هستند و فرمانروایان خدا در روی زمین، بیدار باشید! به حقیقت من انجام دادم، بیدار باشید! که من رساندم، بیدار باشید! که من بگوش شما رساندم، بیدار باشید! که من آشکار کردم، بیدار باشید! که به راستی خدای عزیز و جلیل فرمود و من نیز از طرف خدای عزیز و جلیل گفتم.) (همان، ج37، ص209؛ عوالم المعلوم، شیخ عبدالله بحرانی، ج15، ص235-376.)
3. و در ادامه فرمود: ( ای مردم! قرآن معرفی می کند که امامان بعد از او(علی) فرزندان او هستند و من نیز به شما فهماندم که آنان از(نسل) من و او هستند، آنجا که خداوند عزیز و جلیل می فرماید: ( کلمه پاینده ای در نسل او) و من گفتم: (اگر به آن دو(قرآن و ائمه(ع)) تمسک کنید، هرگز گمراه نمی شوید.) (بحارالانوار، ج37، ص215.)
4. آن گاه دستور داد که مردم این گونه بیعت کنند: ( به راستی ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم در مقابل آنچه از پروردگار ما و پروردگارت به ما درباره علی و فرزندانش از امامان رساندی، بر این(خلافت) با دلها و جانها و زبانها و دستهایشان بیعت می کنیم و می میریم و زنده می شویم، تغییر و تبدیل ایجاد نمی کنیم ... و خدا و تو و علی امیرمؤمنان و فرزندان او را که امام هستند، اطاعت می کنیم، همان فرزندانی که یادآور شدی از ذریه تو از نسل علی بعد از حسن و حسین(ع) هستند.)( همان، ص 215.)
و...
د: رسول خدا(ص) فرمود: (وصی و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب، بعد از او دو نواده ام حسن و حسین است. که بعد از حسین نُه نفر از صلب حسین، امام هستند که نام آنان عبارتند از: علی، بعد از فرزندش محمد، بعد از او فرزندش جعفر، بعد از او فرزندش موسی، بعد از او فرزندش علی، بعد از فرزندش محمد، بعد از فرزندش علی، بعد از او فرزندش حسن، بعد از او فرزندش حجت بن الحسن، این دوازده نفر امامان بعد از من هستند).( بحار الانوار، ج 36، ص 282، ح 106 ؛فرائد السمطین ، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی (730 هجری) ، جلد 2 ، ص 234 ، حدیث 553 و 554 و ص 100 ، حدیث 425 ، چاپ دارالجوادین للطباعة و النشر السوریه ، 2006 میلادی؛ شواهد التنزیل ، عبید الله بن عبدالله بن احمد (حاکم حسکانی حنفی) ، جلد 1 ، ص 457 ، حدیث 626 ، چاپ مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه ، 1427 هجری؛ ینابیع المودة ،سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی ، ج 3 ، ص 281 ، چاپ دارالأسوة ، 1422 هجری؛ تذکرة الخواص ، سبط بن جوزی ، ج 2 ، ص 517 ، چاپ مرکز نشر مجمع جهانی اهل بیت(ع) ، 1426 هجری)
اما در مورد ایام فاطمیه:
آنچه که به اسناد و مدارک متقن ثابت شده است این است که در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه، شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مراسم عزاداری اقامه می کردند و بعد از انقلاب هم این مراسم در بیوت مراجع عظام و رهبری و هیئتها اقامه می شود.
اولین عزاداران بر حضرت صدیقه شهیده سلام الله علیها, امیرالمومنین علی علیه السلام و خاندان مطهرش می باشند, چنانکه از سیدالشهدا نقل شده که امیرالمومنین در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها اینگونه عزاداری فرمود :بر این مصیبت بزرگ همچون مادری که فرزند از دست داده مینالیدم . یا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفیانه به خاک سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشکارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن که هنوز از رحلت تو دیری نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است (الکافی ج 1 ص 458 و الأمالی ، المفید - ص 282 .(
البته توجه به یک نکته در اینجا ضروری است و آن اینکه: در عصری که عمر بن خطاب به بهانه جلوگیری از گریه بر میت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم میشود و زنها را کتک زده و حجاب از سر آنها بر میدارد ، آیا میتوان مجلس عزاداری برپا کرد؟(المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 .) همین قدر عزاداریهای مخفیانه ای که از سوی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در آن دوران انجام می گرفت نشان دهنده عزم آن بزرگواران برای نشان دادن عظمت این مصیبت بوده است.
این عزاداریها در زمان دیگر ائمه هم ادامه داشته است به طور نمونه خصیبی در (الهدایه الکبری) و بحرانی در (العوالم) و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند نقل کرده اند که امام صادق علیه السّلام در عزای مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها آن چنان میگریست و ذکر مصیبت می کرد که محاسنش از اشک تر میشد.
مصیبتی که امام صادق آنرا نقل کرده و برای آن به شدت می گریست اینگونه از ایشان نقل شده:
امام فرمود: ...عمر با لگد بر در خانه (حضرت زهرا) کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه سلام الله علیها اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید. آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه سلام الله علیها سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمة تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها.
(وای پدر! وای رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.)
امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه سلام الله علیها را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید. (خصیبی، الهدایه الکبری، ص 408، بحرانی، العوالم، ج 11، ص 442. )
در دورانهای بعد از ائمه اطهار هم این عزاداریها به نسبت آزادی عمل شیعیان ادامه می یافت به عبارت دیگر در هر دوره ای که شیعیان تحت فشار حکومتها نبوده اند، عزاداری برای ائمه اطهار و فاطمه زهرا سلام الله علیها بیشتر می شده و شیعیان با خیالی آسوده تر و آشکارا به عزاداری می پرداخته اند. اما در دوره هایی که این فشار و تهدید از ناحیه حکومت و حاکمان وجود داشته، عزاداری کمتر، و به صورت مخفیانه صورت می گرفته و به واسطه همین امر در دوره های اخیر که شیعه کمتر احساس خطر کرده عزاداری برای حضرت زهرا و سایر معصومین علیهم السلام بیشتر و بهتر شده است. ابن اثیر می نویسد: (در قرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولت های آل بویه در عراق و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر، مذهب شیعه گسترش یافت و مراسم عزاداری توسعه یافت.)( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، ج8، ص549)
با گسترش تسلط دیلمیان بر بغداد در این شهر که از سالها پیش مرکز اجتماع شاعران شیعی بود انجمن ها تشکیل گردید که در آن فضیلت های اهل بیت را نقل نموده و بر مظلومیت آنان اشک می ریختند.) (شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ص 213)
در دوره هایی که حاکمان سنی حاکمیت داشتند، شیعیان نمی توانستند عزاداری کنند به عنوان نمونه در دوران حکومت عباسیان (... علویان یا از دم تیغ گذشتند و یا در سیاه چالها پوسیدند و یا از ترس جان گمنام در دهکده ها و بیغوله ها بسر می بردند... با این حال نوحه گری در مجلس های سری و سپس بر سر بازارها بر دختر پیغمبر و ستمهایی که بر او و فرزندان او رفته است آغاز شد.(همان)
شاید بتوان گفت از دوره صفویه به بعد بود که عزاداریها علنی شد و در دورانهای اخیر، عزاداری از نظر کمیّت و کیفیت رشد کرد.
تا اینجا متوجه شدید که نه تنها ایام فاطمیه و سوگواری برای صدیقه شهیده سلام الله علیها در طول تاریخ وجود داشته است بلکه این عزاداریها برای همه ائمه اطهار که مظلومانه به شهادت رسیده اند وجود داشته است.
اما اینکه چرا چند روز عزاداری برای صدیقه طاهره سلام الله علیها می شود نیز روشن است چرا اولا در تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد و شیعیان برای بزرگداشت آن در هر دو مورد اختلافی عزاداری می کنند و ثانیا مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها مصیبتی عظیم است و هر چه مصیبت بزرگتر باشد، عزاداری مربوط به آن هم بیشتر خواهد بود. آیت الله وحید خراسانی آن را مصیبت کبری می نامد ایشان می گوید: (... در این مصیبت کبری که ناموس خدا و بضعة خاتم انبیاء وکفو سید اوصیاء و مادر ائمه هدی نیمه شب دفن شد... به پاخیزیم و آنچه در توان داریم در تعظیم شعائر شهادت او انجام دهیم.( خراسانی، وحید، جزوه (در آستانه مصیبت عظمی شهادت صدیقه کبری(س)، قم، مدرسه باقرالعلعوم. ص5.)
به واسطه همین بزرگی مصیبت است که شیعیان ممکن است چند روز قبل یا بعد از شهادت اقامه عزا کنند. از طرفی به واسطه نزدیک بودن این دو روزاختلافی، کم کم یک حالت پیوستگی بین ایام به وجود آمده و برخی آن را به دو دهه تقسیم کرده و آن را اختصاص به حضرت زهرا سلام الله علیها داده اند. و روایتی در این زمینه وجود ندارد. اما سیره ائمه اطهار و علمای دین بزرگداشت شهادت آن حضرت بوده است.
البته در حال حاضر نمونه های عرفی زیادی نیز مانند ایام عزا وجود دارد مثلا در هفته معلم یا هفته دولت و...که با اینکه فقط یک روز اختصاص به این مناسبت ها دارد ولی به خاطر عظمت جایگاه،دهه و هفته به این نامها بر گزار می شود .
در پایان باید به یک نکته مهم اشاره کرد و آن اینکه فاطمیه یک دهه نیست؛ که یک تاریخ است. یک تاریخ پر از درد. یک تاریخ پر از غربت. یک تاریخ پر از مظلومیت. یک تاریخ پر از ایمان به تاراج رفته. یک تاریخ پر از ظلم به خاندان رسول خدا. حال این ما هستیم و این آزمایش بزرگ الهی در حفظ و پاسداشت آنهمه ایثار و جانفشانی.
- [سایر] این جانب در جایی خوانده ام که شیعیان معتقدند دوازده امام از تمامی رسولان و پیامبران بجز حضرت محمد (ص) برتر هستند. و یک دلیلی که آنها برای اثبات این مطلب می آورند، این است که حضرت عیسی (ع) در پشت سر حضرت امام زمان (عج) نماز خواهد خواند. هر چند در مذهب اهل سنت آمده است که حضرت عیسی (ع) به زمین خواهد آمد، اما نه به عنوان یک رسول یا یک پیامبر، بلکه به عنوان یکی از اعضای امت حضرت محمد (ص)، بنابراین آیا این مطلب صحت ندارد که دوازده امام برتر از همه رسولان و پیامبران بجز حضرت محمد (ص) باشند. همچنین، آیا این باور و اعتقاد در تضاد و تناقض با اعتقاد به قطعیت رسولان و پیغمبران نیست؛ چرا که در این جا (به گفته شیعیان) بعد از خاتم رسولان حضرت محمد (ص) هستند افرادی که از تمامی پیامبران و رسولان بجز حضرت محمد (ص) برترند؟
- [سایر] حدیث ثقلین که به تواتر یا سند قطعی ثابت شده (کتاب الله و عترتی ، اهلبیتی ) است ) ولی حدیث ثقلین گونهای دیگر نیز روایت شده است که پیامبر (ص) فرمود : من دو چیز در میان شما گذاشتم اگر به آن متمسک شوید گمراه نمیشوید، کتاب خدا و سنت من. و آن دو از هم جدا نمیشوند تا آنکه درکنار حوض کوثر بر من وارد شوند) و تعریف ثقلین به عنوان ترکه پیامبر اکرم (ص) به قرآن و سنت با تعریف آن به قرآن و عترت تنافی دارد. و چون ثقلین تثنیه است و اگر هر دو متن نمی تواند صحیح باشد ترکۀ حضرت سه چیز می شود قرآن ، عترت ، و سنت . پس این دو حدیث در ثقل دوم متعارض هستند و حدیث اول که حجت شیعه است از اعتبار ساقط میشود . اتفاقا آنچه در محافل دینی و بیان و قلم اهل سنت از حدیث ثقلین شایع است همین متن دوم است. و متن اول بیان نمی شود بلکه فراموش شده است !
- [سایر] در کتب احادیث اهل سنت در خصوص امامان جست و جویی انجام دادم و هیچ چیزی ندیدم. حال بفرمایید که چگونه شیعیان بیان می دارند که امامان از جمله اهل البیت هستند؟ آیا این دوازده امام و حضرت محمد (ص) و نیز دختر پیامبر (ص) و در کل آنها همسر بزرگوار پیامبر (ص) را از اهل البیت مستثنا می کنند؟ در کتب معتبر و قابل اطمینان اهل سنت هیچ نامی از صادق و کاظم یا هادی و دیگران را ندیدم که به آنها امام خطاب شده باشد؟
- [سایر] بعضی از علمای اهل سنت در توجیه گفتن "آمین" در نماز می گویند: به دلیل تصریح روایات صحیح، گفتن آمین در نماز مشروعیت دارد، و با روایات عام دیگر در تعارض نیست. پس منع گفتن آمین وجهی ندارد و بر فرض تعارض، این روایات ترجیح دارد. (رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج 1، ص 98). نظر شیعه در این باره چیست؟
- [سایر] با چه سندی میتوان گفت واقعه غدیر در روز هجدهم ذیالحجه رخ داده است؟ زیرا برادران اهل سنت روز هجدهم ذیالحجه را روز درگذشت جناب عثمان میدانند و جشن گرفتن شیعیان به مناسبت عید غدیر در این تاریخ را نشانه بیاحترامی به خلیفه سوم لحاظ میکنند. برخی از آنها معتقدند اگرچه خطبه رسول الله(ص) در غدیر مبنی بر دوستی با امام علی(ع) صحیح است، اما این اتفاق در روز هجدهم نبود، بلکه چند روز قبلتر بوده است.
- [سایر] گفته میشود که اگر کسی هنگام صلوات کلمه (آل محمد) را نگوید مرتکب گناه میشود. این را میدانم که سیوطی در تفسیر خود از بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه نقل میکند که مردی به پیامبر عرضه داشت: سلام بر تو را میدانیم؛ اما صلوات بر تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: (بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید). سیوطی افزون بر این حدیث، هیجده حدیث دیگر را نقل کرده که همه آنها دلالت میکند هنگام صلوات، آل محمد نیز باید افزوده شود. به نقل ابن حجر در صواعق، پیغمبر اکرم(ص) از اینکه مؤمنان بر او صلوات ناقص بفرستند و فقط بگویند: (اللهم صل علی محمد)، نهی کرده و سفارش فرموده است که هنگام صلوات بگویید: (اللهم صل علی محمد و آل محمد). روایات شیعه هم در اینباره بسیار فراوان است. لطفاً جواب کلامی و فلسفی بدهید و از ذکر احادیث راجع به حتمی بودن صلوات بر آل محمد از روایات شیعه و سنی خودداری شود؛ چون تمام آنها را میدانم.
- [سایر] در منابع معتبر اهل سنت از جمله در کتاب "وفاءالوفاء" تألیف سمهودی می خوانیم: مدد گرفتن و شفاعت خواستن از پیامبر اکرم (ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم قبل از رحلت او و هم بعد از رحلت او، در عالم برزخ و در قیامت. او بعد از این جملات، روایتی درباره توسل حضرت آدم به پیامبر اکرم (ص) از عمر بن خطاب نقل کرده است که: "آدم از روی اطلاعی که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پروردگار عرض کرد: "یا رب اسئلک بحق محمد (ص) لما غفرت لی". خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا می کنم که مرا ببخشی. همچنین حدیث دیگری را از جماعتی از راویان سنی از جمله نسائی و ترمذی نقل می کند که: مرد نابینایی تقاضای دعا از پیامبر (ص) برای شفای بیماری اش کرد، پیامبر (ص) دستور داد که چنین دعا کند: پروردگارا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا می کنم و به تو روی می آورم، ای محمد (ص) من در پیشگاه خداوند به تو توجه کرده ام که حاجتم را برآورده سازی، پروردگارا پیامبر را شفیع من قرار بده . و از بیهقی نقل می کند که در زمان خلافت خلیفه دوم، دو سال قطحی شد. بلال به همراهی عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: ای پیامبر برای امت خودت طلب باران کن زیرا (از بی آبی) در حال هلاکت هستند... ) بنا براین خلیفه دوم عمر بن خطاب به توسل به پیامبر چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت آن بزرگوار معتقد بوده و بدان عمل می کرده است، پس چرا امروزه پیروان محمد بن عبدالوهاب به مسلمانانی را که در کنار تربت پاک آن حضرت به ایشان متوسل می شوند نسبت شرک می دهند ؟ یا طبق عقاید آنان عمر بن خطاب هم مشرک بوده است؟
- [سایر] سلام علیکم همان طور که مستحضر هستید در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم (بعد از قرآن معتبر ترین کتاب های سنی ها و وهابی ها است) آمده است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند: جانشینان (خلیفه) بعد از من دوازده نفر هستند. از یک وهابی شنیدم ادعا کرد که این حدیث به دوازده امام شیعیا ارتباطی ندارد وقتی که پرسیدم پس این ها چه کسانی هستند ؟ گفت که چهار نفرشان ابو بکر,عمر,عثمان, علی (ع) و عمر بن عبد العزیز و احتمال امام حسن (ع) هم هست گفتم بقیه چه کسانی هستند؟ گفت ممکن است آنها در آیند می آیند و باز گفت که چه کسی گفته این ها باید به ترتیب (پشت سر هم) می آیند ؟ سوال من این است که چه گونه می توانیم ثابت کنیم دوازوه نفرمذکور همان دوازوه امام ما شیعیان هستتد؟
- [سایر] با سلام من در یکی از سایت ها مطلب زیر را راجع به غدیر از دیدگاه اهل سنت خواندم، اگر ممکن است این مطلب را توضیح دهید. دکتر محمد جواد مشکور که یکی از محققان اهلتشیع است، مینویسد: در اواخر ذیالقعده سال دهم هجری، پیامبر خدا (ص) با تعداد زیادی از یارانش برای ادای فریضه حج به مکه رفتند، حضرت علی (ع) که در این زمان از یک مأموریت جنگی از یمن برگشته بود، شخصی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، به رسول خدا پیوست، لشکریانی که از یمن آمده بودند، غیبت او را مغتنم شمرده از مال غنیمت، مقداری لباس برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید، برآشفت و به جانشین خود گفت: چرا ایشان بدون اجازه من این جامهها را پوشیدهاند؟ وی عرض کرد: من این جامهها را برآنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند، حضرت علی (ع) دستور داد تا جامهها را از تن بیرون کنند، لشکریان از حضرت علی سخت رنجیدند و شکایت پیش رسول خدا بردند، پیامبر برای فرونشاندن این فتنه برخاست و خطبهای ایراد فرموده، در آن میان فرمود: (ای مردم از علی شکوه نکنید، به خدا قسم وی در امری که مربوط به خدا و در راه حق باشد سختگیرتر از آن است که بتوان از او گله کرد. پس از ادای مراسم حج، رسول خدا (ص) با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت. در هجدهم ذیالحجه سال دهم هجری در راه، به آبگیری بنام "غدیرخم" که نزدیک محلی بنام "جحفه" بود رسید، مسلمانان در آن جا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسایند.... سپس پیامبر، خطبهای ایراد فرمودند و بعد از خطبه در حق حضرت علی فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه). همه عامه و خاصه (سنی و شیعه) این حدیث را نقل کردهاند، منتها محدثان عامه، آن را مربوط به نارضایتی لشکریان علی از او میدانند و محدثان شیعه، مربوط به جانشینی او. [تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی] همچنین ابوالفتوح رازی از علمای اهلتشیع، علت نارضایتی بعضی از صحابه با حضرت علی را بیان کرده و مینویسد: ایشان - عدهای از حاضران در حجة الوداع - شکایت حضرت علی را با رسول خدا (ص) کردند از آنچه در دلشان بود. رسولالله (ص) فرمودند: علی صواب کرده. و چون آنان از کینه و بد دلی نسبت به علی خودداری نکردند، رسولالله به خبر آمده و طی خطبهای فرمودند: (ارفعوا السنتکم عن علی، فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه). (زبانتان را از علی کوتاه کنید که او مرد درشتی است در ایمان به ذات خدا و در دین خدا مداهنه نمیکند)، مردمان چون خشم رسولالله و مبالغه او بدیدند، زبان کوتاه کردند، چون رسول خدا حج بگذارد و برگشت، در راه به جایی رسید آن را "غدیرخم" گویند، خطبهای بلیغ برای مردم خواند و تمام احکام خدا را که قبلا به مردم رسانیده بود، دوباره بازگو کرد و در آخر خطبه، حدیث (من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) برای رفع کدورت و غرض ایجاد محبت او در قلب مسلمانان بیان فرمود. (تفسیر ابوالفتوح، سوره مائده، ص191).
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟