باسلام ائمه اطهار ع چگونه با آن وضعیت سرسام آور اقتصادی که حاکمان زمانشان برای آنان بوجود آورده بود کار و تلاش میکردند؟ و زندگی خود را میچرخاندند تا محتاج دیگران نباشند؟ و دیگر اینکه زمانی که فدک از فاطمه س غصب شد و وضعیت اقتصادی آنان انقدر ضعیف شد که حتی نان شب نداشتند چگونه بازهم کار و تلاش میکردند؟ و جالب اینکه در آن وضعیت سختی که قرار داشتند به فضه کنیزش قران می آموخت ؟!!!!!!!!!؟ باتشکر پاسخ: دانشجوی گرامی سلام علیکم؛ در پاسخ به سوال شما ابتدا مطالبی پیرامون کار کردن پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام خدمتتان ارائه می شود و سپس در ادامه مطالبی به عنوان نتیجه و پاسخ کلی خدمتتان ارائه خواهیم کرد: امامان معصوم گرچه امام و رهبر مردم بودند و می توانستند از حق و حقوقی که خداوند برای آنان قرار داده استفاده کنند ولی با این حال, کار می کردند و ثروت به دست می آوردند و زندگی را از این راه اداره می کردند و از همین ثروتها در راه خدا خرج می کردند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از هجرت و به خصوص در زمان قبل از بعثت به چوپانی و تجارت مشغول بوده است، در سیرهی ابنهشام حدیثی نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: ... من هم گوسفند میچراندم، (سیرهی ابن هشام، ج 1، ص 176، چاپ مصر). اما پس از هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کشاورزی و باغبانی داشتند. پس از آن که حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه زمینهایی را به ایشان اهداء کردند و رسول خدا(ص) در آن زمینها کشاورزی و باغبانی میکردند. پس از آن که مسلمانان در دفاع از اسلام، با دشمنان درگیر شدند، ثروتهای زیادی به دست مسلمانان افتاد. این ثروتها دو قسم بودند. برخی از آنها بدون این که جنگی صورت بگیرد، در اختیار مسلمانان قرار میگرفت. اینگونه ثروتها که بدون درگیری به دست میآمد، به نص قرآن، حقّ خاصّ پیامبر بود و در اختیار آن حضرت قرار میگرفت، مانند فدک، سرزمینهای بنینضیر و دو قلعه از قلعههای خیبر به نام وطیح و سلالم. پیامبر اسلام در این باغها و زمینها به کشاورزی میپرداخت و با درآمد آنها، زندگی خود و خاندان خود را اداره میکرد و با بقیهی درآمد آن باغها و زمینها برای مسلمانان تدارکات جنگی تهیه میکرد. همچنین به علاوة این زمینها و قلعهها، یکی از عالمان یهودی به نام مُخَیریق هفت باغ خود را به پیامبر بخشید و به جنگ احد رفت و در دفاع از اسلام و پیامبر به شهادت رسید. این هفت باغ که به عنوان (عوالی) معروف بودند، در اختیار پیامبر قرار گرفت و آن حضرت در این باغها هم کار میکردند. (سیرهی حلبیه، ج 3، ص 361، س 3، محشّی به سیرهی نبویّه، سید احمد زنی دحلان). علاوه بر اینها به تصریح قرآن کریم خُمس سرزمینهایی که با لشکرکشی فتح میشد، متعلق به شخص پیامبر بود و آن حضرت در آن زمینها هم میتوانست کشاورزی کند. روایاتی نیز آمده که نشان میدهد پیامبر اسلام و علی(ع) کشاورزی میکردند و باغ داشتند. به عنوان مثال حدیث دوم، چهارم و پنجم از باب 9 جلد 12 وسایلالشیعه، صفحه 22 و کتاب التجارة، ابواب مقدمات و نیز حدیث 1 و 2، باب 10 دلالت دارند که پیامبر و علی(ع) کشاورزی و باغبانی میکردند. در همین باب 10، در حدیث سوم آمده است: (ما فی الاعمال شیءٌ اَحبُّ الیاللّه من الزراعة و ما بَعَثَاللّهُ نبیّاً الاّ زرّاعاً الاّ ادریس فانّه کان خیّاطاً( چیزی برای خدا محبوبتر از کشاورزی نیست و خداوند جز ادریس که خیاط بود، همه پیامبران را کشاورز مبعوث ساخته است . این حدیث هم میرساند که همه پیامبران کشاورزی میکردهاند. البته توجه داشته باشیم که پیامبر و علی(ع) با این که کار میکردند و درآمد به دست میآوردند، خودشان از این درآمدها بسیار کم استفاده میکردند، بلکه در راه خدا مصرف میکردند. همچنین در مورد امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نقل شده که با دسترنج خود یک هزار نفر برده خرید و آزاد کرد .(وسایل الشیعه ج 12, ص 22 باب 9 ح اول, ابواب مقدمات تجارت). خرید این همه برده و آزاد کردن آنها نشان می دهد که حضرت علی(ع) خودش کار می کرده و در آمد داشته است. حضرت علی(ع) می توانست از بیت المال بخورد و از حقوقی که خداوند برای او قرار داده بود استفاده کند ولی آن حضرت با درآمد شخصی خود زندگی می کرد.در روایتی آمده است که علی(ع) فرمود: خداوند به حضرت داوود وحی کرد که تو بنده خوبی هستی اگر از بیت المال نخوری و با دسترنج خود زندگی بکنی، حضرت داوود به خاطر این تذکر خداوند، چهل روز گریه کرد و پس از آن حضرت داوود به دست خود زره درست می کرد و می فروخت. حضرت داوود 360 زره بافت و به 360000 درهم فروخت و در نتیجه پولدار شد و از بیت المال بی نیاز گردید. (همان، ح3) آیا حضرت علی(ع) که این داستان رانقل می کند، می شود که خودش خلاف آن را عمل بکند؟! حضرت علی(ع) با تلاش و کوشش خود، نخلستانهایی احداث کرد، چاههایی کند، قناتهایی راه انداخت و از درآمد اینها زندگی بنی هاشم را اداره می کرد که هم اکنون نیز بعضی از این چاهها و نخلستانها بعد از گذشت قرنها باقی مانده مثلا در مدینه منوره جایی است معروف به محل چاههای علییا نخلستانهای علی. در روایاتی دیگر آمده است که علی(ع) بیل می زد و زمینها را آباد می ساخت و نعمتهای نهفته در دل زمینها را بیرون می آورد. (وسائل ج 12 ص 22، باب 9، ح 2؛ امام علی و اقتصاد، محمد دشتی، ص 390، مجموعه الگوهای رفتاری شماره 3). علی(ع) فرمود: (من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فأبعد الله) (همان, ص 24 ح 13) هر کس آب و خاک داشته باشد و فقیر باشد خداوند او را از درگاه خود دور می کند. امام باقر(ع) فرمود: مردی حضرت علی(ع) را دید و گفت: یا علی! این بار, چه باری است؟ علی(ع) فرمود: این ها یکصد هزار نهال خرما است و می روم تا بکارم. و آن حضرت همه آن هسته ها را کاشت و همه اش نهال شدند. (همان, باب 10 ص 25 ح 1). توجه به این نکته داشته باشیم که پس از وفات پیامبر اسلام, مخالفان حضرت علی و دستگاه خلافت تلاش کردند تا بنی هاشم و در رأس آنان حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام در تنگنای شدید اقتصادی قرار بدهند تا بتوانند بر ضد آنان کار بکنند و برای همین منظور فدک و بسیاری از ثروت هایی را که متعلق به فاطمه زهرا بود گرفتند و اگر ثروتهایی را که حضرت فاطمه داشت نمی گرفتند, بنی هاشم به راحتی زندگی می کردند و روی همین باغات و مزارع کار می کردند. حضرت علی(ع) وقتی با این محاصره اقتصادی مواجه شد, دست به کار شد و باغات و مزارعی را احداث کرد و بنی هاشم از محاصره اقتصادی نجات یافتند. (امام علی و اقتصاد, ص 104). حضرت علی(ع) پس از خود، ثروتهایش را وقف بنی هاشم کرد و پسرش امام حسن(ع) را سرپرست و متولی موقوفات قرار داد و پس از امام حسن, امام حسین و پس از امام حسین اولاد آن حضرت را به عنوان متولیان این موقوفات معرفی کرد و این متولیان در همین باغات و اراضی موقوفه مشغول به کار بودند. ( زندگانی حضرت مجتبی, عمار زاده, ص 338 چاپ 1337 شمسی). حضرت فاطمه زهرا هم ثروتهای خود را وقف بنی هاشم کرد و حضرت علی, پس از او امام حسن و پس از او امام حسین و اولاد او را متولی این موقوفات کرد. برای آگاهی از متن این وقف نامه ها و وصیت نامه ها می توانید به نهج البلاغه فیض السلام جزء پنجم شماره 24 و نیز وسانل الشیعه ج 13 ص 312 و ج 4 کتاب الوقوف و الصدقات باب 10 مراجعه بفرمایید. بعد از امیرالمؤمنین، امام حسن(ع) هم در این باغات و مزارع کار می کردند و امام حسین(ع) هم متولی و مسئول این ثروتها بود و روی آنها کار می کرد. حضرت امام باقر(ع) هم با اینکه متولی و سرپرست موقوفات بود و با اینکه امام مردم بود و می توانست از حق و حقوقی که خداوند برایش در نظر گرفته استفاده کند ولی با این حال کار می کرد. در این باب به یک روایت اشاره می کنیم: امام صادق(ع) فرمود: محمد بن منکدر می گفت: من گمان نمی کردم که امام زین العابدین کسی برتر از خود را به یادگار بگذارد تا اینکه پسر او محمد بن علی را دیدم, من خواستم او را موعظه کنم ولی او مرا موعظه کرد. یاران محمد بن منکدر گفتند: چطور تو را موعظه کرد؟ گفت: روزی در ساعاتی که هوا گرم بود به اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی(یعنی امام باقر) با من بر خورد کرد در حالیکه به دو نفر تکیه کرده بود و با آن حال از مدینه برای کار بیرون آمده بود. در دلم گفتم شگفت آور است پیرمردی از قریش در این ساعت گرم و با این وضعیت برای کار دنیا بیرون آمده است. من باید او را موعظه کنم.به او نزدیک شدم، سلام کردم و او هم در حالی که عرق می ریخت، جواب سلام را داد. گفتم: خداوند تو را اصلاح کند این چه وضعی است؟! پیرمردی از پیران قریش در این هوای گرم و با این حالت در طلب دنیاست، آیا اگر در این حال به ملاقات خداوند بروی چه خواهی گفت؟! محمدبن علی گفت: اگر در این حال مرگم فرا رسد در اطاعت خدا مرده ام. من با این کار، خودم و خانواده ام را از تو و از مردم بی نیاز می کنم و من از آن لحظه می ترسم که در حال گناه باشم و مرگم فرا رسد و گر نه در حال کار مُردن، در حال عبادت مُردن است. به او گفتم: خدا تو را رحمت کند درست گفتی. من خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا موعظه کردی. (وسایل الشیعه ج 12 ص 9 باب 4 ح 1 کتاب التجاره، ابواب مقدمه) این می رساند که امام باقر(ع) شخصا کار می کردند. امام صادق(ع) هم مانند امام باقر گرچه متولی و مسئول موقوفات پیامبر، علی و فاطمه علیهم السلام بود ولی با این حال شخصا بیل به دست می گرفت و کشاورزی می کرد و گاهی هم از طریق مضاربه ثروت به دست می آوردند. عبدالاعلی می گوید: در اطراف مدینه، در یکی از راهها در هوای گرم تابستان امام صادق(ع) را دیدم و گفتم: فدای تو بشوم تو با این مقام و عظمت چطور در این روز گرم خود را به مشقت انداخته ای؟! امام فرمود: ای عبدالاعلی! آمدم کار بکنم و روزی حلال به دست آورم تا از مانند تو بی نیاز گردم.(وسایل ج 12 ص 10 ح 2) ابو عمرو شیبانی می گوید: روزی امام صادق(ع) را در هوای گرم دیدم که بیل گرفته؛ روپوش سفتی هم پوشیده بود، در باغ خود کار می کرد و عرق می ریخت، گفتم: فدایت شوم بیل را به من بده تا من به جای تو کار کنم. امام فرمود: من دوست دارم که انسان برای اداره زندگی خود ناراحتی گرمای آفتاب را بچشد. (همان، ص 23 ح 7 باب 9). ابو بصیر می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: من در برخی از باغاتم کار می کنم و عرق می ریزم با اینکه کسانی هستند که آن کار را انجام بدهند ولی من خودم آن کارها را می کنم تا خداوند ببیند که من در پی به دست آوردن روزی حلال هستم.(همان، ص23 ح 8). محمد بن عذافر به نقل از پدرش می گوید: امام صادق(ع) مبلغ 1700 دینار به پدرم داد و گفت: با این تجارت بکن و امام فرمود: من عاشق سود نیستم و فقط می خواهم خداوند ببیند که در پی کسب روزی حلال هستم. پدرم می گوید: من با این یکهزاروهفتصد دینار تجارت کردم و برای امام صادق(ع) یکصد دینار سود از تجارت آوردم و به آن حضرت گفتم: سهم سود شما یکصد دینار است. امام خوشحال شد و فرمود: آن را هم روی سرمایه من بگذار و تجارت بکن. پدرم با این اموال امام صادق(ع) تجارت می کرد و پدرم پس از چندی مُرد. از سوی امام صادق(ع) پیام آمد که مبلغ 1800 دینار ما را به عمر بن یزید تحویل بدهید. (همان، ص 26 باب 11 ح اول)، این می رساند که امام صادق(ع) به علاوه اینکه شخصا به کشاورزی مشغول می شد، از راه مضاربه هم ثروت حلال کسب می کرده است. در مورد امام موسی بن جعفر(ع) هم علی بن ابی حمزه می گوید: امام موسی بن جعفر در یکی از زمینهایش کار می کرد و عرق می ریخت. گفتم: فدایت شوم پس مردها کجا هستند؟ امام فرمود: ای علی! بهتر از من در زمینهای خود شخصا کار کرده اند. گفتم: بهتر از تو چه کسانی هستند؟ فرمود: پیامبر، حضرت علی و همه اجدادم و کار روی زمین، از سنتهای پیامبران، اوصیای آنان و صالحان است. (همان، ص 23 ج 6، باب 9). و این رویه در دیگر امامان معصوم ما هم ادامه داشته است بنابراین یکی از منابع تأمین هزینه زندگی امامان معصوم، کار شخصی آنان مخصوصا بر روی زمین بوده و گاهی هم از طریق تجارت ثروت حلال به دست می آورند. البته درآمدهای زکات، خمس و انفال نیز در اختیار پیامبر(ص) و امام علی(ع) بوده و امامان نیز که حکومت را در اختیار نداشته در آمدهای خمس به آنان می رسید که در جهت مصارف عمومی و تقویت مکتب اهل بیت(ع) از آن استفاده می کردند. با توجه به نکاتی که عرض شد روشن شد که ائمه اطهار فقط از منابع و سود فدک استفاده نمی کردند که با غصب آن دیگر نان برای خوردن هم نداشته باشند بلکه با همت و تلاش خود کار می کردند و روزی حلال به دست می آوردند و روزگار خود را می گذراندند. مطلب دیگری که ذکر کردید در مورد تعلیم قرآن به فضه بود در این رابطه باید گفت که اولا گرسنگی چه ربطی با تعلیم قرآن دارد؟ مگر انسان قانع و کم خوراک نمی تواند قرآن بیاموزد؟ پس چرا در ماه مبارک رمضان بیشتر قرآن خواندن و یاد گرفتن آن سفارش شده و مردم نیز بیشتر از هر ماهی به یادگیری و تلاوت قرآن روی می آورند؟ ثانیا مگر حضرت زهرا و حضرت علی علیهما السلام غیر از فدک مال دیگری نداشتند که با غصب آن گرسنگی کامل داشته باشند؟ نخیر، بلکه آن بزرگواران نه تنها مال به اندازه کافی داشته اند بلکه در همان حال هم به نیازمندان کمک می کردند. ثالثا نان نداشتن چه ربطی به عدم تلاش و کوشش و کار دارد؟ مگر هر کس نان نداشت کار هم نباید بکند؟!
باسلام ائمه اطهار ع چگونه با آن وضعیت سرسام آور اقتصادی که حاکمان زمانشان برای آنان بوجود آورده بود کار و تلاش میکردند؟ و زندگی خود را میچرخاندند تا محتاج دیگران نباشند؟ و دیگر اینکه زمانی که فدک از فاطمه س غصب شد و وضعیت اقتصادی آنان انقدر ضعیف شد که حتی نان شب نداشتند چگونه بازهم کار و تلاش میکردند؟ و جالب اینکه در آن وضعیت سختی که قرار داشتند به فضه کنیزش قران می آموخت ؟!!!!!!!!!؟ باتشکر
باسلام ائمه اطهار ع چگونه با آن وضعیت سرسام آور اقتصادی که حاکمان زمانشان برای آنان بوجود آورده بود کار و تلاش میکردند؟ و زندگی خود را میچرخاندند تا محتاج دیگران نباشند؟ و دیگر اینکه زمانی که فدک از فاطمه س غصب شد و وضعیت اقتصادی آنان انقدر ضعیف شد که حتی نان شب نداشتند چگونه بازهم کار و تلاش میکردند؟ و جالب اینکه در آن وضعیت سختی که قرار داشتند به فضه کنیزش قران می آموخت ؟!!!!!!!!!؟ باتشکر
پاسخ: دانشجوی گرامی سلام علیکم؛ در پاسخ به سوال شما ابتدا مطالبی پیرامون کار کردن پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام خدمتتان ارائه می شود و سپس در ادامه مطالبی به عنوان نتیجه و پاسخ کلی خدمتتان ارائه خواهیم کرد:
امامان معصوم گرچه امام و رهبر مردم بودند و می توانستند از حق و حقوقی که خداوند برای آنان قرار داده استفاده کنند ولی با این حال, کار می کردند و ثروت به دست می آوردند و زندگی را از این راه اداره می کردند و از همین ثروتها در راه خدا خرج می کردند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پیش از هجرت و به خصوص در زمان قبل از بعثت به چوپانی و تجارت مشغول بوده است، در سیرهی ابنهشام حدیثی نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: ... من هم گوسفند میچراندم، (سیرهی ابن هشام، ج 1، ص 176، چاپ مصر). اما پس از هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کشاورزی و باغبانی داشتند. پس از آن که حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه زمینهایی را به ایشان اهداء کردند و رسول خدا(ص) در آن زمینها کشاورزی و باغبانی میکردند. پس از آن که مسلمانان در دفاع از اسلام، با دشمنان درگیر شدند، ثروتهای زیادی به دست مسلمانان افتاد. این ثروتها دو قسم بودند. برخی از آنها بدون این که جنگی صورت بگیرد، در اختیار مسلمانان قرار میگرفت. اینگونه ثروتها که بدون درگیری به دست میآمد، به نص قرآن، حقّ خاصّ پیامبر بود و در اختیار آن حضرت قرار میگرفت، مانند فدک، سرزمینهای بنینضیر و دو قلعه از قلعههای خیبر به نام وطیح و سلالم. پیامبر اسلام در این باغها و زمینها به کشاورزی میپرداخت و با درآمد آنها، زندگی خود و خاندان خود را اداره میکرد و با بقیهی درآمد آن باغها و زمینها برای مسلمانان تدارکات جنگی تهیه میکرد. همچنین به علاوة این زمینها و قلعهها، یکی از عالمان یهودی به نام مُخَیریق هفت باغ خود را به پیامبر بخشید و به جنگ احد رفت و در دفاع از اسلام و پیامبر به شهادت رسید. این هفت باغ که به عنوان (عوالی) معروف بودند، در اختیار پیامبر قرار گرفت و آن حضرت در این باغها هم کار میکردند. (سیرهی حلبیه، ج 3، ص 361، س 3، محشّی به سیرهی نبویّه، سید احمد زنی دحلان). علاوه بر اینها به تصریح قرآن کریم خُمس سرزمینهایی که با لشکرکشی فتح میشد، متعلق به شخص پیامبر بود و آن حضرت در آن زمینها هم میتوانست کشاورزی کند. روایاتی نیز آمده که نشان میدهد پیامبر اسلام و علی(ع) کشاورزی میکردند و باغ داشتند. به عنوان مثال حدیث دوم، چهارم و پنجم از باب 9 جلد 12 وسایلالشیعه، صفحه 22 و کتاب التجارة، ابواب مقدمات و نیز حدیث 1 و 2، باب 10 دلالت دارند که پیامبر و علی(ع) کشاورزی و باغبانی میکردند. در همین باب 10، در حدیث سوم آمده است: (ما فی الاعمال شیءٌ اَحبُّ الیاللّه من الزراعة و ما بَعَثَاللّهُ نبیّاً الاّ زرّاعاً الاّ ادریس فانّه کان خیّاطاً( چیزی برای خدا محبوبتر از کشاورزی نیست و خداوند جز ادریس که خیاط بود، همه پیامبران را کشاورز مبعوث ساخته است . این حدیث هم میرساند که همه پیامبران کشاورزی میکردهاند. البته توجه داشته باشیم که پیامبر و علی(ع) با این که کار میکردند و درآمد به دست میآوردند، خودشان از این درآمدها بسیار کم استفاده میکردند، بلکه در راه خدا مصرف میکردند.
همچنین در مورد امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نقل شده که با دسترنج خود یک هزار نفر برده خرید و آزاد کرد .(وسایل الشیعه ج 12, ص 22 باب 9 ح اول, ابواب مقدمات تجارت). خرید این همه برده و آزاد کردن آنها نشان می دهد که حضرت علی(ع) خودش کار می کرده و در آمد داشته است. حضرت علی(ع) می توانست از بیت المال بخورد و از حقوقی که خداوند برای او قرار داده بود استفاده کند ولی آن حضرت با درآمد شخصی خود زندگی می کرد.در روایتی آمده است که علی(ع) فرمود: خداوند به حضرت داوود وحی کرد که تو بنده خوبی هستی اگر از بیت المال نخوری و با دسترنج خود زندگی بکنی، حضرت داوود به خاطر این تذکر خداوند، چهل روز گریه کرد و پس از آن حضرت داوود به دست خود زره درست می کرد و می فروخت. حضرت داوود 360 زره بافت و به 360000 درهم فروخت و در نتیجه پولدار شد و از بیت المال بی نیاز گردید. (همان، ح3) آیا حضرت علی(ع) که این داستان رانقل می کند، می شود که خودش خلاف آن را عمل بکند؟! حضرت علی(ع) با تلاش و کوشش خود، نخلستانهایی احداث کرد، چاههایی کند، قناتهایی راه انداخت و از درآمد اینها زندگی بنی هاشم را اداره می کرد که هم اکنون نیز بعضی از این چاهها و نخلستانها بعد از گذشت قرنها باقی مانده مثلا در مدینه منوره جایی است معروف به محل چاههای علییا نخلستانهای علی.
در روایاتی دیگر آمده است که علی(ع) بیل می زد و زمینها را آباد می ساخت و نعمتهای نهفته در دل زمینها را بیرون می آورد. (وسائل ج 12 ص 22، باب 9، ح 2؛ امام علی و اقتصاد، محمد دشتی، ص 390، مجموعه الگوهای رفتاری شماره 3). علی(ع) فرمود: (من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فأبعد الله) (همان, ص 24 ح 13) هر کس آب و خاک داشته باشد و فقیر باشد خداوند او را از درگاه خود دور می کند. امام باقر(ع) فرمود: مردی حضرت علی(ع) را دید و گفت: یا علی! این بار, چه باری است؟ علی(ع) فرمود: این ها یکصد هزار نهال خرما است و می روم تا بکارم. و آن حضرت همه آن هسته ها را کاشت و همه اش نهال شدند. (همان, باب 10 ص 25 ح 1).
توجه به این نکته داشته باشیم که پس از وفات پیامبر اسلام, مخالفان حضرت علی و دستگاه خلافت تلاش کردند تا بنی هاشم و در رأس آنان حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام در تنگنای شدید اقتصادی قرار بدهند تا بتوانند بر ضد آنان کار بکنند و برای همین منظور فدک و بسیاری از ثروت هایی را که متعلق به فاطمه زهرا بود گرفتند و اگر ثروتهایی را که حضرت فاطمه داشت نمی گرفتند, بنی هاشم به راحتی زندگی می کردند و روی همین باغات و مزارع کار می کردند. حضرت علی(ع) وقتی با این محاصره اقتصادی مواجه شد, دست به کار شد و باغات و مزارعی را احداث کرد و بنی هاشم از محاصره اقتصادی نجات یافتند. (امام علی و اقتصاد, ص 104).
حضرت علی(ع) پس از خود، ثروتهایش را وقف بنی هاشم کرد و پسرش امام حسن(ع) را سرپرست و متولی موقوفات قرار داد و پس از امام حسن, امام حسین و پس از امام حسین اولاد آن حضرت را به عنوان متولیان این موقوفات معرفی کرد و این متولیان در همین باغات و اراضی موقوفه مشغول به کار بودند. ( زندگانی حضرت مجتبی, عمار زاده, ص 338 چاپ 1337 شمسی). حضرت فاطمه زهرا هم ثروتهای خود را وقف بنی هاشم کرد و حضرت علی, پس از او امام حسن و پس از او امام حسین و اولاد او را متولی این موقوفات کرد. برای آگاهی از متن این وقف نامه ها و وصیت نامه ها می توانید به نهج البلاغه فیض السلام جزء پنجم شماره 24 و نیز وسانل الشیعه ج 13 ص 312 و ج 4 کتاب الوقوف و الصدقات باب 10 مراجعه بفرمایید.
بعد از امیرالمؤمنین، امام حسن(ع) هم در این باغات و مزارع کار می کردند و امام حسین(ع) هم متولی و مسئول این ثروتها بود و روی آنها کار می کرد.
حضرت امام باقر(ع) هم با اینکه متولی و سرپرست موقوفات بود و با اینکه امام مردم بود و می توانست از حق و حقوقی که خداوند برایش در نظر گرفته استفاده کند ولی با این حال کار می کرد. در این باب به یک روایت اشاره می کنیم: امام صادق(ع) فرمود: محمد بن منکدر می گفت: من گمان نمی کردم که امام زین العابدین کسی برتر از خود را به یادگار بگذارد تا اینکه پسر او محمد بن علی را دیدم, من خواستم او را موعظه کنم ولی او مرا موعظه کرد. یاران محمد بن منکدر گفتند: چطور تو را موعظه کرد؟ گفت: روزی در ساعاتی که هوا گرم بود به اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی(یعنی امام باقر) با من بر خورد کرد در حالیکه به دو نفر تکیه کرده بود و با آن حال از مدینه برای کار بیرون آمده بود. در دلم گفتم شگفت آور است پیرمردی از قریش در این ساعت گرم و با این وضعیت برای کار دنیا بیرون آمده است. من باید او را موعظه کنم.به او نزدیک شدم، سلام کردم و او هم در حالی که عرق می ریخت، جواب سلام را داد. گفتم: خداوند تو را اصلاح کند این چه وضعی است؟! پیرمردی از پیران قریش در این هوای گرم و با این حالت در طلب دنیاست، آیا اگر در این حال به ملاقات خداوند بروی چه خواهی گفت؟! محمدبن علی گفت: اگر در این حال مرگم فرا رسد در اطاعت خدا مرده ام. من با این کار، خودم و خانواده ام را از تو و از مردم بی نیاز می کنم و من از آن لحظه می ترسم که در حال گناه باشم و مرگم فرا رسد و گر نه در حال کار مُردن، در حال عبادت مُردن است. به او گفتم: خدا تو را رحمت کند درست گفتی. من خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا موعظه کردی. (وسایل الشیعه ج 12 ص 9 باب 4 ح 1 کتاب التجاره، ابواب مقدمه) این می رساند که امام باقر(ع) شخصا کار می کردند.
امام صادق(ع) هم مانند امام باقر گرچه متولی و مسئول موقوفات پیامبر، علی و فاطمه علیهم السلام بود ولی با این حال شخصا بیل به دست می گرفت و کشاورزی می کرد و گاهی هم از طریق مضاربه ثروت به دست می آوردند. عبدالاعلی می گوید: در اطراف مدینه، در یکی از راهها در هوای گرم تابستان امام صادق(ع) را دیدم و گفتم: فدای تو بشوم تو با این مقام و عظمت چطور در این روز گرم خود را به مشقت انداخته ای؟! امام فرمود: ای عبدالاعلی! آمدم کار بکنم و روزی حلال به دست آورم تا از مانند تو بی نیاز گردم.(وسایل ج 12 ص 10 ح 2) ابو عمرو شیبانی می گوید: روزی امام صادق(ع) را در هوای گرم دیدم که بیل گرفته؛ روپوش سفتی هم پوشیده بود، در باغ خود کار می کرد و عرق می ریخت، گفتم: فدایت شوم بیل را به من بده تا من به جای تو کار کنم. امام فرمود: من دوست دارم که انسان برای اداره زندگی خود ناراحتی گرمای آفتاب را بچشد. (همان، ص 23 ح 7 باب 9). ابو بصیر می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: من در برخی از باغاتم کار می کنم و عرق می ریزم با اینکه کسانی هستند که آن کار را انجام بدهند ولی من خودم آن کارها را می کنم تا خداوند ببیند که من در پی به دست آوردن روزی حلال هستم.(همان، ص23 ح 8). محمد بن عذافر به نقل از پدرش می گوید: امام صادق(ع) مبلغ 1700 دینار به پدرم داد و گفت: با این تجارت بکن و امام فرمود: من عاشق سود نیستم و فقط می خواهم خداوند ببیند که در پی کسب روزی حلال هستم. پدرم می گوید: من با این یکهزاروهفتصد دینار تجارت کردم و برای امام صادق(ع) یکصد دینار سود از تجارت آوردم و به آن حضرت گفتم: سهم سود شما یکصد دینار است. امام خوشحال شد و فرمود: آن را هم روی سرمایه من بگذار و تجارت بکن. پدرم با این اموال امام صادق(ع) تجارت می کرد و پدرم پس از چندی مُرد. از سوی امام صادق(ع) پیام آمد که مبلغ 1800 دینار ما را به عمر بن یزید تحویل بدهید. (همان، ص 26 باب 11 ح اول)، این می رساند که امام صادق(ع) به علاوه اینکه شخصا به کشاورزی مشغول می شد، از راه مضاربه هم ثروت حلال کسب می کرده است.
در مورد امام موسی بن جعفر(ع) هم علی بن ابی حمزه می گوید: امام موسی بن جعفر در یکی از زمینهایش کار می کرد و عرق می ریخت. گفتم: فدایت شوم پس مردها کجا هستند؟ امام فرمود: ای علی! بهتر از من در زمینهای خود شخصا کار کرده اند. گفتم: بهتر از تو چه کسانی هستند؟ فرمود: پیامبر، حضرت علی و همه اجدادم و کار روی زمین، از سنتهای پیامبران، اوصیای آنان و صالحان است. (همان، ص 23 ج 6، باب 9). و این رویه در دیگر امامان معصوم ما هم ادامه داشته است
بنابراین یکی از منابع تأمین هزینه زندگی امامان معصوم، کار شخصی آنان مخصوصا بر روی زمین بوده و گاهی هم از طریق تجارت ثروت حلال به دست می آورند. البته درآمدهای زکات، خمس و انفال نیز در اختیار پیامبر(ص) و امام علی(ع) بوده و امامان نیز که حکومت را در اختیار نداشته در آمدهای خمس به آنان می رسید که در جهت مصارف عمومی و تقویت مکتب اهل بیت(ع) از آن استفاده می کردند.
با توجه به نکاتی که عرض شد روشن شد که ائمه اطهار فقط از منابع و سود فدک استفاده نمی کردند که با غصب آن دیگر نان برای خوردن هم نداشته باشند بلکه با همت و تلاش خود کار می کردند و روزی حلال به دست می آوردند و روزگار خود را می گذراندند.
مطلب دیگری که ذکر کردید در مورد تعلیم قرآن به فضه بود در این رابطه باید گفت که اولا گرسنگی چه ربطی با تعلیم قرآن دارد؟ مگر انسان قانع و کم خوراک نمی تواند قرآن بیاموزد؟ پس چرا در ماه مبارک رمضان بیشتر قرآن خواندن و یاد گرفتن آن سفارش شده و مردم نیز بیشتر از هر ماهی به یادگیری و تلاوت قرآن روی می آورند؟ ثانیا مگر حضرت زهرا و حضرت علی علیهما السلام غیر از فدک مال دیگری نداشتند که با غصب آن گرسنگی کامل داشته باشند؟ نخیر، بلکه آن بزرگواران نه تنها مال به اندازه کافی داشته اند بلکه در همان حال هم به نیازمندان کمک می کردند. ثالثا نان نداشتن چه ربطی به عدم تلاش و کوشش و کار دارد؟ مگر هر کس نان نداشت کار هم نباید بکند؟!
- [سایر] در روایات تاریخی آمده است که حضرت زهرا(س) در منزل زحمات زیادی را متحمل میشد. امام علی(ع) نزد پیامبر اکرم(ص) رفت تا از ایشان کنیزی جهت کمک در کار منزل برای حضرت زهرا در خواست نمایند. اینجا بود که پیامبر تسبیحات حضرت زهرا را تعلیم نمودند. بر همین اساس سؤالی مطرح میشود که حضرت زهرا چگونه میتواند کنیزانی به نام فضه و اسماء داشته باشند. اگر کنیز لازم بود پیامبر برای حضرت زهرا کسانی را معرفی مینمودند؟
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند